کد خبر: 412355
|
۱۳۹۹/۰۳/۲۶ ۲۰:۰۵:۰۰
| |

چه کسانی گفته‌اند سودای ریاست‌جمهوری ندارند؟ انصرافی‌های خرداد 1400

این روزها کم نیستند مظنونان به نامزدی انتخابات ریاست‌‌جمهوری که ساکتند و در گوشه‌ای مشغول برنامه‌ریزی و البته کمتر نیستند کسانی که علنا نامزدی‌شان را نفی کرده‌اند.

چه کسانی گفته‌اند سودای ریاست‌جمهوری ندارند؟ انصرافی‌های خرداد 1400
کد خبر: 412355
|
۱۳۹۹/۰۳/۲۶ ۲۰:۰۵:۰۰

اعتمادآنلاین| این روزها کم نیستند مظنونان به نامزدی انتخابات ریاست‌‌جمهوری که ساکتند و در گوشه‌ای مشغول برنامه‌ریزی و البته کمتر نیستند کسانی که علنا نامزدی‌شان را نفی کرده‌اند. ما در این گزارش، به این دو قسم از سیاسیون پرداخته‌ایم؛ مشخصا آنهایی که اصلاح‌‌طلبان، سودای حمایت‌شان را دارند.

محسن هاشمی؛ تکنوکرات مقبول


شاید ادعای بیراهی نباشد که در میان فرزندان مرحوم آیت‌الله اکبر هاشمی‌رفسنجانی، «محسن» شبیه‌ترین کاراکتر را به پدر دارد. محسن هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و رییس کنونی شورای شهر تهران، چهره‌ای است کم‌گو و گزیده‌گو که نسبتی با تنازع و رادیکالیسم سیاسی ندارد. او معمولا سعی دارد خود را در میانه طیف‌های سیاسی ایران نگه دارد و با درک مناسبات قدرت، مقبول ساختارها باشد.

با وجود این ویژگی‌های ترغیبی، فرزند دوم آیت‌الله اما هیچ‌وقت به گمانه‌زنی‌ها درباره نامزدی‌اش در انتخابات ریاست‌جمهوری، واکنش مثبت نشان نداده‌است. از آخرینش، شروع کنیم. رییس شورای شهر تهران روز گذشته در توییتی درباره شائبه حضورش در انتخابات بعدی با تاکید بر اینکه «برنامه یا بنایی برای کاندیداتوری ندارم»، نوشت: «طرح اینگونه احتمالات اثر مثبتی بر شرایط امروز جامعه که سخت درگیر مشکلاتی نظیر بیماری کرونا، مسائل اقتصادی، اجتماعی و تحریم‌های ظالمانه است، ندارد.»

هاشمی همچنین در گفت‌وگویی دیگر به تاریخ دی‌ سال 96، نداشتن تمایل برای نامزدی را اینگونه به زبان طنز بیان کرد: «هر چند بعضی‌ها زیر دوش حمام‌ها به رییس‌جمهور‌شدن فکر می‌کنند و عیال هم در مورد من چنین نظری دارد اما حتی زیر دوش هم به ریاست‌جمهوری فکر نمی‌کنم.» با وجود این انکارهای مطایبه‌آلود، بسیاری از همین حالا روی قدم‌های «محسن» اصلاح‌‌طلبان، نورافکن انداخته‌اند. با توجه به اینکه در میان کاندیداهای بالقوه جبهه اصلاحات، محسن هاشمی گزینه ای همسو با ساختار رسمی تعریف میشود، بعید به نظر میرسد که طیف رادیکال و ساختارشکن این جبهه، به اندازه طیف قدرت‌محور آن یعنی حزب کارگزاران سازندگی، خواهان و خواستار وحدت روی نامزدی او شوند.

محمدجواد ظریف؛ دیپلمات غیرسیاسی


اگر به صندوقچه نامزدهای بالقوه اصلاح‌طلبان دست‌ببریم، یکی از اسامی که پرتکرار به آن برخورد خواهیم کرد، قطعا محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان خواهد بود. ظریف نیز مانند محسن هاشمی، تاکنون از در ابرام و انکار درآمده و آینده‌اش را برای مخاطبان، نه زیر سقف ساختمان نهاد ریاست‌‌جمهوری، بلکه پای تخته و داخل کلاس‌های درس و بحث دانشگاهی، تصویر کرده است. رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان دو روز پیش در اظهاراتی درباره اینکه آیا برای سال آینده، هوای نامزدی دارد یا نه، گفت: «با کمال صداقت عرض می‌کنم که اصلا من خودم را دارای صلاحیت برای چنین مسوولیتی نمی‌دانم. من فقط این یک کار[روابط خارجی] را بلدم. اگر این کار را هم اجازه ندهند انجام بدهم، در دانشگاه درس خواهم داد.»

برای اینکه بتوانیم یا بخواهیم درباره نامزدی «ظریف» از سوی جبهه اصلاحات، متقن و محکم قضاوت کنیم، باید تکلیف نسبت سیاسی او با این جبهه را روشن کنیم. ظریف در هیچ‌جا اعلام نکرده که اصلاح‌طلب یا حتی اصول‌گراست؛ بنابراین، حمایت اصلاح‌‌طلبان از ظریف، وابسته به این نکته است که اتمسفر گفتمانی و تشکیلاتی ظریف، پیشاپیش مشخص و روشن شود. اخیرا «علی صوفی» وزیر تعاون دولت اصلاحات در گفت‌وگو با «صبح‌نو» با مبهم ارزیابی‌کردن مختصات سیاسی ظریف درباره احتمال حمایت جبهه اصلاحات از او گفت: «آقای ظریف به‌دلیل اشتغال در وزارت امور خارجه، اساساً از جرگه یک جریان سیاسی خارج است و بنابراین الان نمی‌شود روی آقای ظریف به‌عنوان یک اصلاح‌‌طلب یا اصول‌گرا حساب کرد؛ البته باید دید ارزیابی بعدی اصلاح‌‌طلبان درباره چهره‌هایی مانند آقای ظریف چه خواهد بود.»

از سوی دیگر، تجربه نشان داده که ظریف فارغ از کاردانی و کاربلدی در حوزه دیپلماسی، سیاست‌ورزی موقعیت‌شناس و مصلحت‌سنج نیست؛ دو ویژگی که جایگاه رییس‌جمهوری بسیار بیشتر از وزیر خارجه، آنها را ‌طلب می‌کند. در ضمن، اگر ظریف را چهره‌ای اصلاح‌‌طلب در نظر بگیریم، دلسردی او به امر انتخابات شاید یک دلیل مهم داشته باشد و آن، آگاهی از اقبال پایین این جبهه برای فتح آوردگاه خرداد 1400 است. شاید ظریف در پی این است که در شرایط اقبال بیشتر مردم به اصلاحات، خود را در مظان آرای عمومی قرار بدهد. شاید چهار سال دیگر یا حتی هشت سال دیگر!

نوبخت؛ گزینه‌ای بسیار بعید


یکی از آن چهره‌هایی که نامزدی‌اش از سوی اصلاح‌‌طلبان، بسیار بعید به نظر می‌رسد، محمدباقر نوبخت، رییس سازمان برنامه و بودجه است. او چندی پیش در توییتی با اشاره به برداشت انتخاباتی ناظران از سفرهای استانی‌اش، گفت: «عده‌ای سفرهای استانی‌ام را مبنای گمانه‌زنی درباره حضورم در انتخابات 1400 قرار داده‌اند. ضمن رد آن، یادآور می‌شوم در هفت سال گذشته مستمراً سفر استانی داشته‌ام؛ پس ‌انگیزه انتخاباتی بی‌اساس است.»

گواه بعید‌بودن حمایت اصلاح‌طلبان از نوبخت، به جایگاه سیاسی او یعنی دبیرکلی حزب «اعتدال‌ و توسعه» که طی هفت‌سال گذشته، چالش فراگیری با اصلاح‌‌طلبان داشته، مربوط می‌شود. اصلاح‌‌طلبان همواره مدعی بوده‌اند که نوبخت و به‌خصوص چهره نزدیک به او در اعتدال و توسعه یعنی محمود واعظی، بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین عوامل ناکارآمدی دولت روحانی و بی‌نصیبی جبهه اصلاحات در پست‌های رده بالای دولتی بوده‌اند.

مصطفی معین؛ بدون برنامه‌


نام مصطفی معین با تصدی پست وزیر علومِ کابینه دولت‌های سازندگی و اصلاحات و حوادث مهم سیاسی همچون 18 تیر گره خورده است. از این منظر و با توجه به سابقه نامزدی در انتخابات دوره نهم ریاست‌‌جمهوری[او در آن انتخابات با کسب چهار میلیون رای، از میان هفت نفر نامزد، پنجم شد] معین امروز از شانس به نسبت خوبی برای جلب اجماع طیف‌های مختلف اصلاحات برخوردار است. او اما چندی پیش اینطور به شائبه نامزدی‌اش برای ریاست‌‌جمهوری پاسخ داد: «برای انتخابات 1400 برنامه‌ای ندارم و کاندیدا نخواهم شد.»

اسحاق جهانگیری؛ عاملِ وضعیتِ موجود


در میانه انکارکنندگان، برخی مظنونان به نامزدی نیز تاکنون ترجیح داده‌اند مُهر خموشی به لب بزنند. محمدرضا عارف، اسحاق جهانگیری، محمدجواد آذری‌جهرمی و سورنا ستاری از جمله چهره‌هایی هستند که نسبت به شائبه نامزدی در اطراف خود، نه تولی جسته‌اند و نه تبری.

سکوت و البته برخی کنش‌های معنادار، این چهره‌ها را به وضعیت نامزدی، متمایل کرده است. جهانگیری، معاون اول رییس‌‎جمهوری اخیرا در نشستی، با مثبت ارزیابی‌‌کردن نسبت مردم با دولت، گفت: «نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که میزان رضایتمندی مردم نسبت به عملکرد دولت بالارفته و عدم‌رضایتمندی آنها نسبت به اسفند سال 98 کاهش یافته است.» جهانگیری البته از آن دست چهره‌هایی است که اصلاح‌طلبان برای حمایت از او در انتخابات بعدی، بیشترین تردیدها را دارند چراکه از منظر و مأوای مردم، او را به‌عنوان نفر دوم دولت، اصلی‌ترین عامل ایجاد وضعیت موجود ارزیابی می‌کنند و بر همین اساس، هر چند وقت یک‌بار، از آقای معاون اول می‌خواهند تا برای باز‌‌سازی وجهه سیاسی‌اش هم که شده، صف پاستورنشینان را ترک گوید.

محمدرضا عارف

عارف، فعال اصلاح‌‌طلب و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام که سابقه نامزدی و سپس کنارکشیدن در انتخابات ریاست‌‌جمهوری 92 را نیز در کارنامه سیاسی خود دارد، چندی پیش با صدور بیانیه‌ای[این بیانیه با عنوان نامه عارف به مردم منتشر شد] ضمن ارائه پاسخ‌های کلی و مبهم به انتقادات نسبت به عملکرد ضعیفش در شورای‌عالی اصلاح‌طلبان و فراکسیون امید در مجلس دهم، خواستار «عزم ملی و رویکردی فعالانه» برای «تغییر پارادایم مدیریتی حاکم بر کشور» شد.

او ضمنا به طرز معناداری، «انتخاب مدیران ارشد به خصوص وزیران» را «شاخص کلیدی و معیار اصلی» در آن تغییر پارادایم دانست. ناگفته نماند که در میان همه نامزدهای بالقوه اصلاح‌‌طلبان، مسیر عارف برای اجماع‌‌‌سازی سیاسی حول خود، سنگلاخی‌تر از بقیه است؛ به خصوص آنکه او ستیزه‌جویانِ شمشیر از نیام‌درآمده‌ای همچون حزب کارگزاران سازندگی را رودرروی خود می‌بیند. علاوه بر حزب کارگزاران، بقیه طیف‌های اصلاح‌طلبی نیز منتقد رویکرد مسامحه‌جویانه و همراه با سکوت عارف نسبت به ساختار قدرت و از آن مهم‌تر، منتقد نوع مدیریت او بر فراکسیون امید[فراکسیون اصلاح‌طلبان در مجلس دهم] هستند. این انتقادات، بیش از پیش، فداکاری عارف در انتخابات 92 به نفع حسن روحانی را در هاله سنگینی از فراموشی برده است؛ از خودگذشتگی‌ای که در سال‌های پس‌از 92، به ابزار نیرومند و موثری برای امتیازگیری عارف و یارانش از بقیه اصلاح‌طلبان تبدیل شده بود.

حمایت از فن‌سالاران جوان دولت، به شرط ائتلاف


درباره دو چهره باقیمانده یعنی ستاری، معاون علمی رییس‌جمهوری و آذری‌جهرمی، وزیر ارتباطات نیز باید گفت که این دو در نگاه اول و به دلیل رویگردانی اصلاح‌طلبان از سیاست ائتلاف، از کمترین شانس برای جلب حمایت جبهه اصلاحات برخوردارند، مگر آنکه اصلاح‌طلبان بدانند که بدون ابزار ائتلاف، هیچ ‌شانسی برای پیروزی نخواهند داشت و در این صورت، شاید مایل باشند از یکی از این دو چهره یا چهره‌های دولتی یا سابقا دولتی مثل رضا اردکانیان یا طیب‌نیا حمایت کنند.

منبع: صبح نو

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها