کد خبر: 412587
|
۱۳۹۹/۰۳/۲۹ ۱۱:۰۰:۰۰
| |

خاطره‌نگاری غلامعباس توسلی از دکتر علی شریعتی:

صمیمیتی چندین ساله با شریعتی/ جای خالی شریعتی ضایعه­‌ای بود که با چیز دیگری جبران نمی­‌شد

غلامعباس توسلی، جامعه‌شناس، گفت: من این افتخار را یکی از افتخارهای بزرگ زندگی خود می‌دانم که یکی از صمیمی‌ترین دوستان مرحوم دکتر علی شریعتی بودم. به همین دلیل، هم در مشهد هم در فرانسه، روزهای تلخ و شیرینی را در کنار هم سپری کردیم.

صمیمیتی چندین ساله با شریعتی/ جای خالی شریعتی ضایعه­‌ای بود که با چیز دیگری جبران نمی­‌شد
کد خبر: 412587
|
۱۳۹۹/۰۳/۲۹ ۱۱:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| 29 خرداد هر سال یاد و خاطره علی شریعتی دوباره در ایران زنده می‌شود. مردی که هر چند 43 سال پیش در لندن چشم از جهان فروبست و در دمشق به خاک سپرده شد، اما تاثیر اندیشه‌هایش و نزاع بر سر به دست دادن روایت‌های موافق یا مخالف با او همچنان در فضای اندیشه و سیاست ایران دیده می‌شود.

در سالروز مرگ علی شریعتی، اعتمادآنلاین خاطره‌نگاری‌هایی از یاران، نزدیکان، علاقه‌مندان و منتقدان شریعتی، منتشر می‌کند. در ادامه خاطره‌نگاری غلامعباس توسلی، جامعه‌شناس، از علی شریعتی را به نقل از شماره 70 ماهنامه نسیم بیداری خواهید خواند.

***

من این افتخار را یکی از افتخارهای بزرگ زندگی خود می­‌دانم که یکی از صمیمی‌­ترین دوستان مرحوم دکتر علی شریعتی بودم. به همین دلیل، هم در مشهد هم در فرانسه، روزهای تلخ و شیرینی را در کنار هم سپری کردیم. یادم می‌آید قبل از اتفاقاتی که فضای مشهد را علیه شریعتی مسموم کرد، سخنرانی‌­های ایشان با استقبال کم‌نظیری مواجه می­‌شد.

به همین دلیل چند ساعت یا یک روز قبل از وقت سخنرانی، از من ­می‌خواست با گوش دادن به متنی که آماده کرده، اعلام نظر کنم. البته دکتر به من لطف داشت و خیلی کم پیش می­‌آمد که من به متن آماده شده اشکالی وارد بدانم. همچنین به یاد دارم وقتی نوه آیت‌الله میلانی علیه او کتابی نوشت و کارهای نه‌چندان مورد پسندی انجام داد، به قدری به هم ریخت که شادابی­‌اش را از دست داده بود. به هر حال دکتر به دین اسلام و به طور مشخص مذهب شیعه اعتقادی قلبی و عقلی داشت و از اینکه گروهی سعی داشتند در مسلمانی­‌اش تردید به وجود بیاورند، اذیت می‌­شد.

البته من همیشه دلداری‌­اش می‌­دادم و به شریعتی می­‌گفتم، آنها نمی­‌توانند هدف شوم خود را عملی کنند که همه دیدند دکتر علی شریعتی چه آخر و عاقبت خوب و دشمنانش چه سرنوشت محتومی داشتند. بنده همچنین از روزهایی که با ایشان اقدام به انتشار روزنامه «ایران امروز» کردیم هم خاطره­‌های زیادی دارم. شوق و ذوق شریعتی برای شماره اول روزنامه به حدی بود که شب­‌ها تا دیرهنگام بیدار می­‌ماند و حتی کارهای دم دستی را هم انجام می­‌داد.

وقتی روزنامه را برای اولین‌بار به دفتر آوردند، از خوشحالی در پوست خودش نمی­‌گنجید و به من گفت، از این به بعد (با انتشار اولین شماره روزنامه ایران فردا) فضایی جدید و متفاوت را برای بیان نقطه نظرات خود داریم و باید قدرش را به خوبی بدانیم. یادش بخیر! هر دو تصمیم گرفته بودیم با وجود همه سختی­‌ها در تهران بمانیم. من در محله کوی دانشگاه منزل کوچکی داشتم که بیشتر شب­‌های هفته دکتر شریعتی پیشم می­‌آمد و تا ساعات اولیه صبح از مسائل روز و موضوع­‌های مختلف حرف می­‌زدیم.

همچنین در مقطعی دیگر در فرانسه هم با هم درس می‌خواندیم. دقیقاً به خاطر دارم در روزهایی که از درس و کار فراغت پیدا می­‌کردیم، به دیدن معابر دیدنی این کشور می­‌رفتیم که در جای خودش بسیار لذت‌بخش بود. در کل همجواری با چهره­‌ای چون شریعتی برای هر کسی می­‌تواند موهبتی گرانبها باشد. به همین دلیل وقتی در روزهای پایانی خردادماه سال 56 خبر آمد که شریعتی در دمشق سوریه از دنیا رفته، انگار دنیا روی سرم خراب شد. هم به این دلیل که همراهی و همکاری باعث شده بود تا تعلق خاطر پیدا کنم و هم به دلیل اینکه در آن روزهایی که مردم تلاش­‌شان را به کار بسته بودند تا انقلاب را به نتیجه برسانند، جای خالی شریعتی ضایعه­‌ای بود که با چیز دیگری جبران نمی­‌شد. الان هم که [43] سال از مرگ ذکتر می­‌گذرد، هنوز هم به یادش هستم و تا روزی که چشم از جهان ببندم، دوستی با علی شریعتی را مایه مباهات خودم می‌­دانم.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها