الیاس حضرتی در یادداشتی نوشت:
فرهنگ روزنامهخوانی
الیاس حضرتی در یادداشتی نوشت: دوستی برایم تعریف کرد که مرد نابینایی در اسلامآباد پاکستان، هر روز مسیری را طی میکرد تا به دکه روزنامهفروشی برسد و روزنامه بخرد. از او پرسیدند تو که نمیبینی این روزنامهها را برای چه میخری؟ مرد نابینا جواب داد من روزنامه میخرم تا صنعت روزنامه پاکستان رونق بگیرد.
اعتمادآنلاین| الیاس حضرتی- دوستی برایم تعریف کرد که مرد نابینایی در اسلامآباد پاکستان، هر روز مسیری را طی میکرد تا به دکه روزنامهفروشی برسد و یکی، دو روزنامه بخرد. از او پرسیدند تو که نمیبینی این روزنامهها را برای چه میخری؟ برای چه به خودت زحمت میدهی و عصازنان سختی این راه را بر خود هموار میکنی درحالی که نه خط روزنامه را میتوانی بخوانی و نه عکسهایش را میتوانی ببینی؟ مرد نابینا جواب داد من روزنامه میخرم تا صنعت روزنامه پاکستان رونق بگیرد و به واسطه حضور گسترده نویسندهها و روشنفکرهای پاکستانی جامعه پاکستان فرهیخته شود...
بیجهت نیست که از حیث تعداد و تیراژ و رونق صنعت رسانه پاکستان کیلومترها از ما جلوتر است. ما البته خیلی راحت میتوانیم وضعیت بد و نابسامان مطبوعات را در این روزگار به گردن مسوولان کشور در ردههای مختلف بیندازیم و از خود رفع مسوولیت کنیم. اما حقیقت این است که علاوه بر ایشان دیگرانی هم مقصرند و در کسادی بازار مطبوعات سهم عمده دارند.
همین که امروز اکثر مردم به جای اعتنا به روزنامهها سر در گوشیهای موبایلشان فرو بردهاند خود حجت آشکاری است بر کاسد بودن مطاع رسانههای مکتوب. دود بیرونقی مطبوعات تنها به چشم چند روزنامهدار و روزنامهنگار و نویسنده نمیرود، بلکه چون نیک بنگری این جامعه است که از ضعف و فتور مطبوعات آسیب میبیند. جایی که میتواند نقد منصفانه و واقعی قدرت در آن شکل بگیرد مطبوعات است. جایی که میتواند برج بلند دیدبانی دموکراسی و حقوق بشر باشد همین روزنامهها هستند. از طریق روزنامه است که خبرنگاران جسور میتوانند فسادهای اقتصادی و فکری و اخلاقی را کشف و خنثی کنند. اگر مطبوعات اوضاع بهتری داشتند قطعا امثال طبری تا این حد پیش نمیآمدند و کار را از کار نمیگذراندند.
متاسفانه از حال بد مطبوعات جامعه آسیب جدی دیده است و اگر وضع به همین منوال باشد باز هم میبیند. چه در زمینه مقابله با مفاسد و چه در زمینه رشد و توسعه سیاسی و اقتصادی، غیبت مطبوعات میتواند کار را از اینی که هست دشوارتر کند و کشور را به دردسرهای جدی بیندازد. من الان قصدم این نیست که در وضعیت پیش آمده حکومت و خصوصا دولت را تبرئه کنم. نه واقعیت این است که آنها مقصرند و با خطاها و ندانمکاریهای مکرر و غیرقابل جبران مطبوعات را از اوج حضور فراگیر و از آن قدرت و توانایی مثالزدنی به حضیض ضعف و ناتوانی و باری به هر جهت بودن کشاندند و رفتهرفته کار را به جایی رساندند که اکثر جراید، ولو جراید دولتی که از ردیف بودجه برخوردارند، دخل و خرجشان با هم نمیخواند و همواره هشتشان گرو نُهشان بلکه گرو نهصدشان است. مشکلات اقتصادی مانند سفیدی قله یخی است که خودش را آشکار میکند.
اگر دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم که علاوه بر مشکلات اقتصادی با کوهی از مشکلات سیاسی و فرهنگی و قضایی و نظارتی روبهروییم که دست و بال روزنامهدار و روزنامهنویس را بستهاند. معالوصف در شرایط فعلی حرف زدن با مسوولان بیفایده است و تکرار حرفها و نقدهای گذشته هم میتواند ما را خسته کند و هم ممکن است خوانندگان را ملول سازد.
در عوض بهتر این است که روی سخن خود را به سمت مردم و اندک مخاطبانی که هنوز دست از دکه نشستهاند و با مطبوعات قهر نکردهاند، برگردانم و از آنها بخواهم که به تأسی از آن مرد نابینا اما فرهیخته پاکستانی به حفظ و تداوم مطبوعات کمک کنند و به سهم خود مانع از خاموش شدن چراغ «رکن چهارم دموکراسی» شوند.
به عنوان کسی که بیش از دو دهه است که در امر روزنامهنگاری فعالیت میکنم و قریب به هجده سال است که روزنامهداری را به عنوان وظیفه و حرفه خود برگزیدهام، با علم به مشکلات و موانعی که بر سر راه وجود دارد، دست دوستیام را به طرف مخاطبان عزیز و فرهیخته و همراه و دردآشنای مطبوعات، به ویژه مخاطبان وفادار «اعتماد» دراز میکنم و از ایشان میخواهم که هر طوری میتوانند ما را در ادامه راه پر فراز و نشیبمان همراهی کنند. خواهش من از خوانندگان این است که به قدر وسع، در ترویج فرهنگ روزنامهخوانی بکوشند و مالی، لسانی و قلمی اگر توانستند به دعای خیر ما را برای حفظ و تداوم این فن شریف کمک کنند.
همین وضعیت بد اقتصادی و فرهنگی بزرگترین عامل بوده است که متاسفانه جدایی روزنامهنگاران حرفهای را از این شغل و حرفه باعث شده، بهخصوص با رونق و پیشرفت و توسعه فضای مجازی، بسیاری از نویسندگان و هنرمندان و روزنامهنگاران عطای روزنامه را به لقایش بخشیدهاند و به صفحات مجازی خود مشغول شدهاند.
هر چند دنیای مجازی علیرغم محسنات فراوانش مشکلات بسیار هم با خود به ضمیمه دارد و بنا به دلایل بسیار نمیتواند جای روزنامهها را بگیرد. حتی اگر فضای مجازی از حرف لغو و یاوه پالایش شود و محتوایش اعتبار یابد و مستند شود، باز ما از داشتن روزنامه ناگزیریم و بیروزنامه نمیتوانیم به رشد و مشارکت سیاسی و فرهنگی دامن بزنیم. برای همین کمک شما -به هر میزان و هر طوری که خودتان صلاح بدانید- میتواند سهمی از آزادی و آبادانی این سرزمین را به نامتان سند بزند. ما چارهای نداریم که با معاضدت هم این کشور را بسازیم و موانع را از سر راه برداریم و سرعت توسعه را بالا ببریم. دیروز رفیق و دوست دیرینم، روزنامهنگار نامآشنا، سیدعلی میرفتاح از سردبیری «اعتماد» کنارهگیری کرد.
البته او کماکان در خانواده «اعتماد» حضور دارد و در کرگدن مشغول فعالیت خواهد بود و دوستانش را در «اعتماد» همراهی خواهد کرد اما به هر تقدیر ادامه سردبیریاش را ضرورت ندانست و منزل به دیگری سپرد. بیش از دو سال و نیم با او در روزنامه همراه بودیم و حاصل زحمات و تلاش بیوقفه او و همکارانش را در تحریریه «اعتماد» هر روز در روزنامه دیدیم و خواندیم که از این بابت لازم است از او و تحریریه «اعتماد» تقدیر و تشکر کنم و زحماتشان را قدر بشناسم. اما حقیقت این است که رفتن میرفتاح از «اعتماد» بیارتباط با وضعیت نابسامان مطبوعاتی نیست. وضعیت نابسامانی که متولیان فرهنگی کشور مطلقا به فکرش نیستند و قرار نیست کاری برای بهبود اوضاع بکنند. اما شاید من و شما بتوانیم با مشارکت هم زمینه را برای ورود مجدد میرفتاح و دیگر روزنامهنگارانی که این روزها عزلت پیشه کردهاند و کمتر دست به قلم میبرند مساعد کنیم و مقدمات حضور همه روشنفکران و نویسندگان ایراندوست را فراهم آوریم.
امروز بحث ما بحث جناحی و سیاسی نیست. هر کس که ایران را دوست دارد و خیر و خوشی و آبادانی این سرزمین را آرزو دارد، اقتضا میکند که به میدان بیاید و برای تنویر افکار عمومی قلم بزند. اما بنا به هزار دلیل متاسفانه فضا مناسب حضور حداکثری نویسندگان خیرخواه و وطنپرست نیست. آنها در طول سالیان سرخورده شدهاند، بارها سرشان به سنگ ناکامی خورده، هزینه سوءتفاهمها و سوءبرداشتها را پرداخت کردهاند و سرانجام تنهایی و گوشهنشینی را به میانداری رسانهای ترجیح دادهاند. بر ماست که نگذاریم چنین پتانسیل قدرتمندی در کنج عزلت از بین برود یا گردش روزگار به تحلیلش ببرد و تاثیراتش را به حداقل برساند. پس با من همراه شوید و به من کمک کنید و از هر راهی که صلاح میدانید به تداوم و رونق مطبوعات کمک کنید و فرهنگ روزنامهخوانی و پای دکه ایستادن را از نو احیا کنید. شما میتوانید در تولید محتوا، در معرفی روزنامه به دیگران، در نشر گزارشها و مقالات و تحلیلها، در تبلیغ روزنامه در فضای مجازی، اگر احیانا در زمره متمکنان هستید در کمک مالی به روزنامهها از خود باقیات صالحات بهجا بگذارید و دینتان را به وطنتان ادا کنید.
هنوز در فیلمهای خارجی شخصیتها و قهرمانان روزنامه میخرند و روزنامه میخوانند. در سینما و تلویزیون ما جای روزنامه خالی است و عجیب آنکه قصهنویسها نیز عنایتی ندارند. اما اگر شما به میدان بیایید میتوانیم فرهنگ ژورنالیسم را از نو احیا کنیم و حضور روزنامهها را در محیط کار و کسب و زندگی رونق ببخشیم. مشاغل اتفاقا میتوانند کمک زیادی به تکفروشی و آگهی روزنامه بکنند و با این کار گردش مالی روزنامهها را سرعت ببخشند.
صاحبان مشاغل، هنرمندان، معلمان، دانشجویان و همه اقشار میتوانند در این برهه حساس کنونی از مطبوعات دستگیری کنند و نگذارند که چنین شغل شریفی به ورطه اضمحلال بیفتد. در صد سال گذشته مطبوعات همواره همراه و بلکه معاون و یار سینماگران، فعالان اقتصادی و اهل سیاست بودهاند.
در سالهای اخیر روزنامهنگاران در حمایت از اهل سیاست تا آنجا پیش رفتند که مجبور به پرداخت هزینههای سنگین شدند.
اگر روزنامهها نبودند قطعا سینما به توفیقی که الان رسیده، نمیرسید. اگر روزنامهها نبودند صاحبان مشاغل به این موفقیت که الان رسیدهاند نمیرسیدند. حالا نوبت آنهاست که یاران مطبوعاتی خویش را تنها نگذارند. بسمالله.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید