محمد سلامتی، وزیر کشاورزی دولت سوم:
سرحدیزاده به لحاظ فکری به میرحسین موسوی نزدیک بود
محمد سلامتی، وزیر کشاورزی دولت میرحسین موسوی پس از کنار رفتن از این وزارتخانه به دعوت به همکاری ابوالقاسم سرحدیزاده پاسخ مثبت داد و همراه و معاشر او در آن دوران شد.
اعتمادآنلاین| ارتباط محمد سلامتی و سرحدیزاده آنطور که سلامتی گفته تا پیش از درگذشتش ادامهدار شد؛ ارتباطی که او معتقد است سرسوزنی به اختلافنظر نرسید. سلامتی معتقد است که سرحدیزاده همواره نگران مصایب و مشکلات جامعه کارگری بود و این اواخر نیز از شرایط اقتصادی که فشار مضاعفی بر خانوادهها است، ابراز نگرانی میکرد.
آشنایی شما با ابوالقاسم سرحدیزاده به چه زمانی بازمیگردد؟ ایشان را چگونه توصیف میکنید؟
آقای سرحدیزاده را از اوایل انقلاب میشناسم. زمانی که ایشان وزیر کار شد باهم همکار شدیم. ایشان را فردی وارسته، صادق و باصفا میدانم. انسان دوستداشتنی که دلش برای مردم میسوخت و همیشه تلاش میکرد در خدمت مردم باشد. اقدامات او در وزارت کار مبین همین حقیقت است. سرحدیزاده برای قانون کار، قانون شوراهای اسلامی کار، قانون بیمه بیکار و... تلاش بسیار زیادی کرد. این تلاشها نشان میدهد که با قشر مستضعف و کارگر بسیار احساس نزدیکی میکرد و خود را در خدمت آنها قرار میداد.
شما پیش از انقلاب نیز با آقای سرحدیزاده آشنایی داشتید یا آشنایی شما به پس از انقلاب و دوران همکاری در وزارت کار باز میگردد؟
من پیش از انقلاب ارتباطی با ایشان نداشتم. آقای سرحدیزاده کار تشکیلاتی را با حزب ملل اسلامی آغاز کرد. من شکل دیگری فعالیت میکردم.
از چه زمانی با ایشان مستقیم کار کردید؟
من در سال 62 وزیر کشاورزی بودم. بعد کابینه تغییر کرد. من کنار رفتم. وزیر کار هم کنار رفت. آن زمان آقای توکلی وزیر کار بود که پس از کنار رفتنش از وزارت کار، آقای سرحدیزاده وزیر کار شد. وقتی ایشان وزیر کار شد و من هم دیگر وزیر کشاورزی نبودم، به دعوت ایشان به وزارت کار رفتم و با هم همکار شدیم.
سرحدیزاده چقدر دغدغههای کارگری داشت و چقدر در این حوزه تاثیرگذار بود؟
آقای سرحدیزاده دغدغههای جدی در حوزه کار و کارگری داشت. ایشان وقتی در وزارت کار مستقر شدند، تمام مشکلات مرتبط با کارگران را مورد توجه قرار داد. در راس این مشکلات قانون کار بود. من هم در آن زمان معاونت فرهنگی و امور مجلس را برعهده داشتم، تهیه و تدوین قانون کار در حوزه معاونت من تعریف میشد. هم قانون کار و بعد از آن قانون شوراهای اسلامی کار و بعد هم قانون بیمه بیکاری به عنوان محور اصلی کار ایشان و من قرار گرفت. در جریان همین مسائل ما با کمک ایشان قانون تامین اجتماعی را هم تهیه کردیم که البته بعدها به وزارت تامین اجتماعی ارایه شد اما قانون کار، بیمه بیکاری و شوراهای اسلامی کار ازجمله کارهای مهمی بود که در زمان حضور او بر مسند وزارتخانه به تصویب نهایی رسید.
همانطور که شما اشاره میکنید در زمان وزارت سرحدیزاده بر وزارت کار قوانین مهمی در حوزه کار و کارگر و بیمه به مجلس رفت و تصویب شد اما در این حال تنشهای بسیاری هم میان وزارت کار با شورای نگهبان در این حوزهها وجود داشت. همچنین بسیاری آقای سرحدیزاده را چهره موثری در تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام میدانند؛ درمورد حوادث و تنشهای آن زمان که خود از نزدیک شاهد بودید و نقش آقای سرحدیزاده در این موضوع توضیح میدهید؟
نه فقط بیمه بیکاری، بلکه درمورد قانون کار هم ما با این مشکل مواجه بودیم که شورای نگهبان آن را خلاف شرع میدانست. آقای سرحدیزاده تلاش کرد و از امام استفتا گرفتند. امام در این زمینه فتوا دادند و 2 یا 3 مرتبه اظهارنظر کردند اما درنهایت قانون کار به تصویب شورای نگهبان نرسید و با حدود 130 اشکال شرعی که گرفتند، به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارایه شد. البته میتوان گفت که قانون کار یکی از قوانینی است که موجب و مسبب مجمع تشخیص مصلحت نظام شد. قانون بیمه بیکاری هم همینطور بود، چراکه شورای نگهبان و کسانی که با اعضای این شورا همنظر بودند، میگفتند هر قراردادی که بین کارگر و کارفرما به هر شکلی به تایید و امضا برسد، قابلاجرا است و لازم نیست دولت قانون وضع کند. در واقع عملا به قانون به این سبک و سیاق معتقد نبودند. بنابراین مشکلات و مسائل بسیار زیادی داشت. این اتفاق درمورد قانون شوراهای اسلامی کار نیز تکرار شد. از آنجا که در زمان وزارت آقای سرحدیزاده قوانین محور و مادر در فرآیند تصویب قرار گرفت، از این دست مشکلات زیاد بود.
قوانین شوراهای اسلامی کار، بیمه بیکاری یا قانون کار به دلیل اینکه با تفکری که در یک جناح کشور وجود داشت، مطابق نبود این قوانین بلاتکلیف مانده بود. البته در مجلس به تصویب میرسید اما در شورای نگهبان رد میشد و فرآیند تصویب هم طولانی شد. در واقع زمانی که مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شد این قانون هم تصویب شد.
اوایل انقلاب به دلیل اختلافات جریانی و جناحی که در دولتها وجود داشت، همچنین وجود نخستوزیر و رییسجمهوری و اختلافات موجود، عمدتا میزان تنشها در کابینه هم بالا بود. ارتباط آقای سرحدیزاده با میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت چگونه بود؟
آقای سرحدیزاده عضو حزب جمهوری اسلامی بود. آقای میرحسین موسوی هم همینطور. هر دو هم به لحاظ فکری در یک طیف که به آن «خط امامی» میگفتیم، حضور داشتند. روابط این دو خیلی صمیمی بود. به لحاظ فکری خیلی با یکدیگر نزدیک بودند. به همین دلیل هم آقای مهندس موسوی تمام تلاش خود را میکرد که به ما در وزارتخانه کمک کند تا قانون کار و سایر قوانین به تصویب برسد.
آیا دوران حضور در وزارت کار و همکاری نزدیک با آقای سرحدیزاده، هیچوقت پیش آمد که اختلافی میانتان ایجاد شود؟
خیر، هیچوقت! عجیب بود که افکار ما دقیقا منطبق با هم بود. هر کاری که انجام میشد با یک دید و خط و راهبرد حرکت میکردیم و هیچگونه اختلافنظری با هم نداشتیم حتی به اندازه سر سوزنی. این موضوع بسیار عجیب بود. من هم دیدهام، هم شنیدهام و هم خود در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی حضور داشتهام و شاهد بودم که چه اختلافاتی پیش میآید اما آنقدر انطباق فکری که میان من و سرحدیزاده بود، کمتر دیدهام.
پس از اینکه آقای سرحدیزاده در دوره سوم، پنجم و ششم نماینده مجلس شدند، به دلیل بیماری از فضای سیاسی کنار رفتند. آیا مسائل دیگری نیز باعث کمرنگ شدن ایشان در فضای سیاسی شد؟ ارتباط شما با ایشان در این دوران چگونه بود؟
تنها چیزی که آقای سرحدیزاده را از مسائل سیاسی دور کرد، بیماری او بود، وگرنه تا زمانی که هنوز بیمار نبود در همه عرصهها بهخصوص در مجامع کارگری و برای کارگران فعال بود. او در اتحادیه اسکان، امکان، حزب اسلامی کار، خانه کارگر و از طرق مختلف ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با کارگران داشت اما از زمانی که بیمار شد نتوانست فعال شود.
خاطرهای از دوران همکاری با آقای سرحدیزاده یا پس از آن دارید که در ذهنتان ماندگار شده باشد؟
خاطره که بسیار است، منتها یکی از این خاطرات مربوط به همان زمانی است که شورای نگهبان بهرغم اینکه امام یکبار در این زمینه فتوا داده بودند، قانون کار را رد کرد. در آن زمان متنی خطاب به امام تهیه شد که آیا میتوان در ازای خدماتی که دولت میدهد، مقرراتی مثل قانون کار برای کارفرمایان و کارگران مقرر کرد (نقل به مضمون). این متن را قرار بود خدمت امام ببریم. پیش از آن من و آقای سرحدیزاده با حاج احمدآقا صحبت کردیم. حاج احمدآقا هم نظر مساعد داشت.
آقای سرحدیزاده هم چون معتقد بود این وظیفه مهمی است که باید به سرانجام برسد، با حاج احمدآقا صحبت کرد و حاج احمدآقا هم این نامه را خدمت امام برد که همان زمان امام فتوای بسیار خوبی صادر کردند و ما هم فکر کردیم که کارساز است و مشکل تصویب قانون کار حل میشود. پس از این اتفاق و نظر مساعد امام، آقای سرحدیزاده خوشحال و شاد بود، منتها وقتی با نظر مخالف شورای نگهبان مواجه شد، ناراحت و نگران شد. این نشان میداد که چقدر برای کارگران دلسوز است و چقدر خود را در خدمت این افراد میداند. سرحدیزاده وقتی در این زمینه و احقاق حقوق کارگران با بنبست مواجه میشد، به شدت ناراحت و نگران بود.
شما این اواخر با ایشان معاشر بودید؟ دیدار و گفتوگویی داشتید؟ آیا همچنان از شرایط موجود چه برای کارگران چه به طور کلی شرایط اقتصادی ابراز نگرانی میکردند؟ دغدغه و نگرانی مهم ایشان پس از گذشت 4 دهه از انقلاب تغییر کرده بود؟
من هر چند گاه یک بار با ایشان تماس تلفنی داشتم. گاهی هم یکدیگر را میدیدیم. درمورد مسائل روز با هم صحبت میکردیم. نگران مشکلات جاری کشور بود و ایشان را تحت تاثیر قرار داده بود. او از شرایط اقتصادی که موجب فشار مضاعف بر مردم شده، اظهار نگرانی میکرد. البته طبیعی است. کسانی چون سرحدیزاده که همواره به دنبال حل مسائل کشور بودند، طبیعی است که همچنان نگران اوضاع و شرایط موجود باشد. آقای سرحدیزاده بسیار صمیمی، صادق، وارسته و باصفا بود. ایشان به شدت دوستداشتنی بود و به همین دلیل هم جوامع کارگری نسبت به او علاقهمند بودند و هنوز هم علاقهمند هستند.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید