مهمترین ضعف سیاسی ما ایرانیها از نگاه صادق زیباکلام
من معتقدم جامعه سیاسی ما با مرحله چه باید کرد خیلی فاصله دارد. نخستین مرحله «چه باید کرد؟» گفتگو است. و باعرض معذرت بسیاری از ما ایرانیان ناتوان از گفتگو هستیم.تخصص ما ایرانیان به جایِ گفتگو و مفاهمه؛ در توهین، دشنام و خُرد کردن شخصیتِ طرفِ مقابلمان است.
اعتمادآنلاین| صادق زیباکلام استاد دانشگاه در یادداشتی درباره واکنش به سخنرانی مریم رجوی نوشت:
در نقد سخنرانی خانم مریم رجوی نوشته بودم که ایشان همچون تندروهایِ خودمان و سایرِ براندازان، بجزمشتی شعار، کلی گویی، حرفهای بزرگ و پُرطَمطراق اما پوک و توخالی، حرف دیگری نداشتند. نه "چه باید کردی؟"، نه نقشه راهی، نه طرح و برنامهای و نه هیچ چیزدیگری.
این سخن به مذاق براندازان وتندروها گران آمده بود و بسیاری ضمن دشنام به بنده نوشته بودند که بنده خودم هم هیچ "چه باید کرد؟" و نقشه راهی ندارم. برخی هم به طعنه نوشته بودند که "چه باید کرد؟"های بنده ازجمله انقلاب اسلامی، اصلاحات و بالاخره ریاست جمهوری آقای روحانی بوده وبا آن پیشینهها بهتراست لب فرو بندم و ازدیگران بابت نداشتن نقشه راه و طرح برنامه انتقاد نکنم.
دوستان، انتقاد من از براندازان و تندروها نه برسر نقشه راه بود و نه نداشتن طرح و برنامه یا "چه باید کرد؟" من معتقدم جامعه سیاسی ما با مرحله چه باید کرد خیلی فاصله دارد. نخستین مرحله "چه باید کرد؟" گفتگو است.و باعرض معذرت بسیاری از ما ایرانیان ناتوان از گفتگو هستیم.تخصص ما ایرانیان به جایِ گفتگو و مفاهمه؛ در توهین، دشنام و خُرد کردن شخصیتِ طرفِ مقابلمان است. طرز برخورد ما ایرانیان(اعم ازحاکمیت، اپوزیسیون، سلطنتطلبها، براندازها، مجاهدین و...) با مخالفین را مقایسه کنیم با نحوه برخورد مهاروپاییها با مخالفین و منتقدینشان.
آیا اروپاییها هم مثل ما ایرانیان بجای گفتگو، انتقاد وپاسخ به انتقاد یا حملات سیاسی که به آنها میشود، منتقدین، معترضین و مخالفین را بباد رکیک ترین دشنامها و توهین ها میگیرند؟ رهبر اپوزیسیونی که امروز قدرتی ندارد مع ذالک کوچکترین حرمتی برای دیگران قائل نیست، خیلی دشوار است که تصور کنیم اگر پس فردا دری به تختهای بخورد و قدرتی پیدا کند با معترضین چگونه برخورد خواهد کرد؟ آیا اساسا حق حیاتی برای مخالفین و ناراضیان قائل خواهدشد؟
الفبای "چه باید کرد؟" و نخستین گام در جهت نجات ایران از باتلاقی که درآن فرورفته، پذیرش حق حیات سیاسی، احترام و تحمل دیگران است. درحالیکه ما ابتداییترین حقوق را برای مخالفین مان قائل نیستیم. مزدور، مرتجع، سرسپرده، نفوذی، خائن و وابسته ازجمله متداولترین توهینهای ما بمخالفین مان است.
نوع نگاهِ ما به مخالفین و اینکه به راحتی به آنها توهین و ناسزا روا میداریم حکایت از آن دارد که ما اساسا بجزخود، برای دیگری حق وحقوقی قائل نیستیم. نقطه آغازِ هر"چه باید کرد؟"ی درگرو احترام به دیگری است.
دیدگاه تان را بنویسید