آینده کنشگری سیاسی - مدنی و نحوه مواجهه حکومتها با آن
همین تیر ماهی که گذشت، کارزاری خودجوش در توییتر فارسی آغاز شد تا دو کلام مطالبه حقوق بشری را صاف و پوستکنده به گوش حاکمیت برساند؛ «اعدام-نکنید»! همین را هم گفت، اما آنقدر تکرار کرد تا اعدام نکردند و این شد که بالاخره یک نمونه ملموس از کنشگری مدنی-سیاسی «مجاهدان مجازی» به کرسی نشست.
اعتمادآنلاین| کمتر از یک دهه پیش از این، وقتی طلیعه عصر شبکههای اجتماعی نمایان میشد و هنوز دور، دور وبسایتها و پایگاههای خبررسانی برخط اما کماکان یکسویه بود، اکبر گنجی روزنامهنگار منتقد جمهوری اسلامی در تحلیلی که آن زمان روزآنلاین -یکی از همین وبسایتها- منتشر کرد، در نقد «اپوزیسیون نظام»، بر انبوه این وبسایتها و کامنتهای بینام و نشان کاربرانشان خط کشید؛ چه به باور او، این رسانهها، تصویری «ناصادق» و توام با «فریب» از «واقعیت» سپهر سیاست و اوضاع و احوال مملکت ترسیم میکنند و فاجعه وقتی است که «آرزوی خود را واقعیت قلمداد میکنند.» گنجی همانجا و در همان نوشته آذر ماه 90 که ازقضا با استقبال گسترده نشریات حامی نظام -از روزنامه کیهان تا وبسایت مشرق- قرار گرفت و به دفعات بازنشر و در تحلیلهای این گروه از مطبوعات بازتکرار شد، آورده بود: برای نبرد، نیاز به «نیروی واقعی» است، نه «نیروی مجازی».
باز کمتر از یک دهه پیش از آن، آذر ماه و اینبار آذر 83، وقتی گروهی از دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت، همزمان با فرارسیدن روزهای پایانی دولت 8 ساله اصلاحات، از تریبونهای دانشگاهی آزاد آن روزگار، رییسجمهوری مملکت را با انگشت انتقاد نشانه میرفتند و از تریبونهای نونوار مجازیشان، دنبال «رفراندوم مجازی»، آنهم از طریق کارزاری اینترنتی بودند و همزمان گروهی نیز درپی تاسیس وبسایتی برای جمعآوری 60 میلیون امضای شهروندان ایران حدودا 60 میلیونی آن روزگار برای تحقق این رفراندوم مجازی، سعید حجاریان دست به قلم شد و در مرقومهای مختصر که ازقضا بهمناسبت 16 آذر همان سال و به عنوان پیامی خطاب به تریبون آزاد انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی منتشر شد، با الهام از عنوان رمان نوجوان «چیتیچیتی بنگبنگ» (نوشته ایان فلمینگ، خالق جیمز باند) از تعبیر «کلیککلیک بنگبنگ» در توصیف آنچه در آن کارزار مجازی بهزعم حجاریان، عبث و توخالی آمده بود، استفاده کرد. حجاریان با لحنی شاداب و کلامی طناز نوشته بود: «اگر این طرح (رفراندوم مجازی برای قانون اساسی) مضحکتر از طرح آقای هخا نباشد، دستکمی هم از آن ندارد که با چند کلیک رژیم را آبکش کند.» معنای اشاره حجاریان به هخا (اهوراپیروز خالقی) -شومن ایرانی مقیم امریکا در تلویزیون «رنگارنگ» که چندماهی پیش از انتشار یادداشت حجاریان، وعده داده بود 10 مهر ماه 83، با 50 فروند هواپیما به تهران آمده و نظام جمهوری اسلامی را سرنگون میکند و البته روشن بود و هست که خلف وعده کرد- آنجا تکمیل میشد که او در سطور پایانی همان یادداشت، از حادثه 16 آذر 32 (4 ماه پس از کودتا) گفته و از مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی و آذر شریعترضوی یاد کرده بود که به باور حجاریان، اگر هنوز آن روز «به عنوان روز دانشجو قابل احترام است، بهخاطر آن است که این «3 آذر اهورایی» در این روز، جان خود را بر سر آرمانی مقدس نهادند»؛ حال آنکه «طرحهایی شبهاهورایی که معلوم نیست از کجا سبز شدهاند، بعد از 50 سال از واقعه 16 آذر و در هفتادمین سالگرد تاسیس دانشگاه تهران چه معنایی دارد و آیا پسرفت در جنبش دانشجویی تلقی نمیشود!»
حالا اما حدود 7 دهه پس از واقعه 16 آذر و نزدیک به 2 دهه پس از انتشار آن یادداشت حجاریان، آیا اوضاع هنوز شبیه به 2 دهه پیش و دهههای پیشتر از آن است؟ امروز نه تنها بسیاری از تحلیلگران کنشگری دانشجویی و تحلیلگران سیاسی نزدیک به دانشگاه معتقدند آنچه موجب افول به باور آنها «ظاهری و سطحی» تحرکات دانشجویی شده، یکی همین تمایل دانشجویان به کنشگری مجازی است، بلکه بعضی کنشگران دانشجویی نیز این تحلیل از حال و اوضاع کنشگریشان را پذیرفته و به آن معترفند. چنانکه چندی پیش در همین مطبوعه، وقتی در پروندهای، از علت افول جنبش دانشجویی پرسیدیم، هم غلامرضا ظریفیان و هم یک عضو ارشد انجمن اسلامی دانشگاه پلیتکنیک تهران از این مهم به ما گفت. اما فارغ از آنچه در دانشگاه و میان دانشجویان سیاسی میگذرد، بیرون دانشگاه چطور؟! آیا میان سیاستمداران و سیاستپیشگان و در بحث و فحص سیاست رسمی و کنشگری جدی و حرفهای در حوزه سیاست و جامعه، کنشگری مجازی -یا چنانکه این اواخر مصطلح شده، «کنشگری هشتگی»- هنوز مصداق «فریب» از «واقعیت» است و امر و کنشی صرفا جهت خالی نبودن عریضه؟!
آیا اکنون که دیگر کمتر سیاستمدار و صاحبمنصبی را میبینیم که مهمترین تریبون و سخنگویش، حساب توییتری و صفحه اینستاگرامیاش نباشد؛ حالا که گاه روزها و هفتههای پیاپی، نیمصفحه نخست و تیتر یک مطبوعات کثیرالانتشار و جراید حرفهای و رسمی مملکت، سرریز موضوعاتی است که کاربران فضای مجازی سروشکل داده و هشتگ زدهاند و امروز که این شبکههای اجتماعی و فضای مجازی است که حتی نتایج مهمترین انتخابات سیاسی جهان را از تهران تا واشنگتن- رقم زده و میزند، هنوز «کنشگران هشتگی»، توصیفی است نسبتا مودب و محترم از آنچه روزگاری به کنایه «مجاهدان مجازی» تعبیر میشد؟!
پاسخی قطعی و مطلق، البته نه به این چند پرسش و نه به دهها پرسش مشابه و احتمالا عمیقتری که سوژه کار و مطالعه بسیاری تحلیلگران و دانشمندان سیاست و جامعه و فرهنگ و... است، در دست نیست. با این همه اما به نظر میرسد امروز، روز دیگری است.
همین تیر ماهی که گذشت، کارزاری خودجوش در توییتر فارسی آغاز شد تا دو کلام مطالبه حقوق بشری را صاف و پوستکنده به گوش حاکمیت برساند؛ «اعدام-نکنید»! همین را هم گفت، اما آنقدر تکرار کرد تا اعدام نکردند و این شد که بالاخره یک نمونه ملموس از کنشگری مدنی-سیاسی «مجاهدان مجازی» به کرسی نشست. اگرچه دستگاه قضایی درنهایت به تاکید، تصریح کرد که توقف حکم و صدور حکم اعاده دادرسی، نتیجه فشار افکار عمومی نبوده -و حتی شاید هم بهواقع چنین باشد- اما هرچه بود و نبود، حالا دیگر «کنشگران مجازی» میتوانستند کمی سرشان را بالا بگیرند و بگویند کنششان، «واقعی» و امروز، روز دیگری است، چراکه به نظر میرسد اگرچه هنوز هم «رژیم حقیقی حکومتها»، «صلب» و «سنگین» است و به هیچوجه با چند کلیک و هشتگ داغ، «سرنگون» که هیچ، «دگرگون» هم نمیشوند اما دستکم مطالبهگری مجازی و کنشگری هشتگی دیگر نه فقط شبیه به «گردان هوایی هخا»، رویایی مذبوحانه و مضحک نیست که حتی به تعبیرِ منتقدان، صرفا «سوپاپ اطمینان» هم نیست که کاری نکند، مگر تخلیه سرریز عصبیت شهروندان عاصی و درنتیجه تثبیت وضع موجود.
امروز، روز دیگری است و حالا آنطور که «مانوئل کاستلز» -جامعهشناس معاصر- واپسین ماههای هزاره پیشین، در نظریه سهگانهاش تشریح کرد، شبکههای اجتماعی پس از تغییر «پارادایمهای قدرت» و ایفای «نقش رسانهای-اطلاعرسانی»، زمینهساز پیدایش یا به تعبیری استحاله «جامعه اطلاعاتی» به «جامعه شبکهای» شده و از این رهگذر، مفهوم اجتماعی «قدرت» را دستخوش تغییر کردهاند. جامعهای که «شبکههای رسانهای و اجتماعی، شکلدهنده شیوههای اساسی سازمان و ساختهای مهم اجتماعیاش» هستند و از آنجا که دیگر خبری از «ارتباطات رو در رو» در آن نیست، «ارتباطات واسطهای» جایگزین شده و برسازنده روابط شهروندان و اعضای جامعه است. جامعهای که جز فرهنگ خاص «واقعیت مجازی» -که موجب میشود شکلگیری فرهنگ عملا در چارچوب انتقال نمادها بهوسیله واسطههای الکترونیک رقم بخورد، مهمترین ویژگیاش، «زمان بیزمان و فضای جریانها» است. ویژگی تعیینکنندهای که موجب میشود در این «جامعه شبکهای»، مفاهیمی کلاسیک چون «زمان و مکان» در معنایی تازه و متفاوت از آن معانی سنتی -که در جوامع ماقبل مدرن یا حتی جوامع صنعتی داشتند- بروز و ظهور کنند؛ چراکه بهدلیل انتقال
آنی اطلاعات، دادهها و سرمایهها و البته امکان ارتباط همزمان افراد جامعه در نقاط مختلف با یکدیگر، «فواصل زمانی» عملا از میان رفته و از دیگر سو، چون «مکان» نیز مشخصا با مفهوم دسترسی یا عدمدسترسی به اطلاعات و ابزار انتقال و پردازش آن ارتباط پیدا کرده، «حضور در مکان» هم متعاقبا معنای تازهای به خود گرفته که میتواند تعیینکننده ارتباط و اتصال شخص به «جامعه شبکهای» یا طرد و حذف او از این «مکان فراگیر و در عین حال انحصاری» باشد. اما فارغ از تمامی این توضیحات و تفاسیر، وقتی میدانیم همواره از مهمترین لوازم کنشگری مدنی و سیاسی در سطح جامعه مدنی، سازماندهی کنشگران و کار تشکیلاتی است، احتمالا چندان پیچیده نیست که چرا شبکههای اجتماعی و ارتباطات رهایی یافته از قیود مکان و زمان، چنین کارا به مدد کنشگران مدنی و سیاسی میآیند. طبیعتا هر جنبش و پویش اجتماعی برای آنکه نضج گیرد و اثربخش شود، به همکاری و «مشارکت» همگانی محتاج است و وقتی زمینه بسیج نیروها -چنین رها از بند زمان و تکلف مکان- فراهم باشد، احتمال توفیق و پیروزی، اگر بعید نباشد، چندان هم قریب نیست. از آنسو اما این هم همه واقعیت نیست که در این «جامعه
شبکهای»، دور، دور شهروندان است و حکومت، از این پس، اسیر دست و پا بسته خواست و مطالبهگری شهروندان.
اگرچه خاصیت این فناوری تازه که اینترنت باشد، یکی همین دسترسی آسان و عمومی به آن است اما تصور کودکانهای است که حاکمان و حکومتها هیچ نقشی در این دسترسی ندارند و آرام و دموکرات و خوشقلب، دست روی دست و ایبسا، دست به سینه میگذارند و که شهروندان صدر تا ذیل این فضای مجازی را قبضه کنند و بعد هم از این فضای نامتناهی، علیه آنها و حکومتهایشان استفاده کنند، به هر بهانه موج توییتری راه بیندازند و هشتگ بزنند و دمار از روزگار هر آنکه مسوول حکومتی است، دربیاورند؛ درحالی که این آقایان و خانمهای مسوول هم گوشهای ایستاده، مودب و موقر برای معترضان خشمگین مجازی که حتی حاضر نیستند برای اعتراض و مطالبهشان، هزینه درست و حسابی بدهند و به اصطلاح از صورت و هویتشان مایه بگذارند، کف میزنند و بعد، آستینها را بالا زده و دست به کار میشوند که فورا و اساسا، اوامر عمومی عملیاتی شود. هر چه باشد در این فقره هم باز شیر اصلی در دست حاکمان و حکومتهاست و مهمتر از آن، این حاکمان و حکومتها هستند که پیش و بیش از شهروندانشان، به ابزار این فناوری مسلط و مجهزند. اما این همه گرفتاری شهروندان نیست. چه آنکه اگر عصر حاضر، یکی بهواسطه همین
ابزار نوین اینترنت و گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، عصر متفاوتی است، بیش از هر حوزه، در بحث روابط انسانی و اجتماعی است که تفاوت دارد و به این اعتبار، حالا دیگر تنها حکومتها و دولتهای سیاسی نیستند که بر این جهان متفاوت و شبکهای، حکمرانی میکنند، بلکه امروز، دور، دورِ ابرشرکتها و غولهای بخش خصوصی است که در قالب شرکتهای چندملیتی، گاه برای حاکمان دول ابرقدرت جهان هم خط و نشان میکشند و قاعده و قانون تعریف میکنند. همین دیروز بود که پارلمان اسراییل، بهزعم خود میخواست مسوولان توییتر را بهخاطر نحوه مواجهه با توییتهای آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی مواخذه کند اما نهتنها عایدی نداشت، بلکه مدیری که به نمایندگی از توییتر در نشست ویدیوکنفرانسی پارلمان حاضر شده بود، از اعمال محدودیتهای اخیر این شبکه اجتماعی نسبت به توییتهای دونالد ترامپ، آنهم با این توضیح که ترویج خشونت میکنند، دفاع کرد.
حالا دوران حکومت ابرشرکتهای چندملیتی است که فراتر از این اعمال نفوذ ظاهری و علنی، در بسیاری موارد، با آنچه به «الگوریتیمهای بینظیر اینترنتِ همه چیز» تعبیر شده، بر جزییات زندگی یکایک شهروندان یا به تعبیر دقیقتر «کاربران» مسلطتند و گاه نه تنها به ذایقه و سلیقه این کاربران سمت و سو میدهند، بلکه همانطور که در رفراندوم برگزیت و انتخابات 2016 ایالاتمتحده شاهد بودیم، تصمیمات مهم سیاسی و سمتوسوی حاکمان و حکومتها، بلکه مسیر سیاسی جهان را سر و شکل میدهند. موضوع جدیتر از آن است که تصور میکردیم!
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید