مرتضی مبلغ، فعال سیاسی اصلاحطلب:
مردم اصلاحطلبان را قبول دارند اما فشارها زیاد است
بسیاری از اصلاحطلبان بارها به مساله لزوم رعایت چارچوبهای اصلاحطلبی از سوی افراد و اشخاص تاکید داشتهاند. چنانکه چندی پیش نیز سعید حجاریان از نظریهپردازان جریان اصلاحات به این موضوع اشاره کرد که «اصلاحطلبی چارچوب مشخصی دارد؛ اگر از آنها عدول کنیم، دیگر اصلاحطلب نیستیم».
اعتمادآنلاین| بسیاری از اصلاحطلبان بارها به مساله لزوم رعایت چارچوبهای اصلاحطلبی از سوی افراد و اشخاص تاکید داشتهاند. چنانکه چندی پیش نیز سعید حجاریان از نظریهپردازان جریان اصلاحات به این موضوع اشاره کرد که «اصلاحطلبی چارچوب مشخصی دارد؛ اگر از آنها عدول کنیم، دیگر اصلاحطلب نیستیم». این در حالی است که در موضع گیری برخی اصلاحطلبان بعضا دیده میشود که نوع اتخاذ موضع آنها تفاوتی با اصولگرایان ندارد یا از آن طرف برخی؛ از مرزهای اصلاحطلبی عبور کرده و افق دیگری را دنبال میکنند. در حالی که چارچوبهای اصلاحطلبی روشن و شفاف است. لذا بهتر است همه به جای تندروی یا کندروی همان اصل اصلاحات را مدنظر قرار دهند. گفتوگو با مرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت اصلاحات و فعال سیاسی اصلاحطلب را در ادامه میخوانید.
*برخی معتقدند که شاید بهدلیل هزینهداربودن حرکت بر مدار اصلاحطلبی عدهای در رویــکردها و عملکردها از چارچوبهای اصلاحطلبی عدول میکنند؛ تحلیل شما از این موضوع و اصلاحطلبانی که بعضا بر مدار چارچوبهای اصلاحات رفتار نمیکنند چیست؟
در جریان اصلاحطلبی همیشه طیفهای مختلفی وجود داشته و این موضوع امر تازهای نیست و همواره چنین بوده است. منتها این امور در برخی از برههها تشدید یا متقابلا تضعیف شده است. در زمانهایی که شرایط مقداری سخت، فشارها و مشکلات زیاد و فعالیتهای اصلاحطلبانه پرهزینه میشود وجه تمایز این طیفهای مختلف برجستهتر میگردد و از طرف دیگر گرایشهای مختلف خود را به شکل جدیتر نشان میدهد. به هر حال برخی معتقدند که ما باید سعی کنیم که راه مماشات را در پیش بگیریم و با یک نوع محافظهکاری اهداف خود را پیش ببریم. البته اسم این را هم محافظهکاری یا مماشات نمیگذارند بلکه تحت هر پوششی این موضوع را مطرح میکنند که نباید تندروی کنیم، حرکتهای حساسیتبرانگیز انجام دهیم و در غالب این برخی منویات را دنبال کنیم. برخی نقطه مقابل این رویکرد هستند و در شرایط سخت احساس میکنند که
دیگر اصلاحطلبی پاسخ نمیدهد و به بن بست رسیده ، باید مواضع آوانگارد و تندی در پیش بگیریم و بهگونهای عمل کنیم که بتوانیم از این بن بست خارج شویم. منتها دقیقا مشخص نیست که اینها هم چه برنامهای برای پیش برد اصلاحطلبی دارند. در واقع برخی از این طیفها عملا میخواهند از اصلاحطلبی عبور کنند و عملا وارد فازهای دیگری شوند. در فازهای دیگر نیز 2 افق خاص بیشتر پیش رو نیست. یکی سکوت، انفعال، خانهنشینی و بیعملی و افق دیگر هم افراط و تندروی که باعث میشود وارد عرصههایی شوند که به هیچوجه آینده روشنی برای آن متصور نیست. این هم یک نوع گرایشی است که مطرح میشود. اصلاحطلبی بهعنوان اصولی مشخص و شناسنامه اصلی و ریشه دار ابعاد معلوم و مشخصی دارد. شخصیتهای این جریان نیز در مجموع برای مردم شناختهشده هستند. اصلاحطلبی باید با روزآمد کردن، نوسازی گفتمانی،
بازنگری در روشها و متناسبسازی روشهای خود با اقتضائات جدید بهطور خستگیناپذیر و تدریجی به راه خود ادامه دهد. باید به این نکته توجه داشت که ما هیچبدیل روشنی جز اصلاحطلبی پیش روی خود نمیبینیم. لذا باید اساس اصلاحطلبی دنبال و بهروزرسانی شود و نوسازی گفتمانی، تشکیلاتی، عملیاتی متناسب با اقتضائات روز اتفاق بیفتد تا به تدریج گشایشهای سازندهای در افق پیشرو نمایان گردد.
*برخی که در جریان اصلاحات تعریف میشوند بعضا در قدرتبودن را به رعایت چارچوبها و اصول اصلاحطلبی ترجیح میدهند و بعضا حاضرند برای ماندن در قدرت از چارچوبهای اصلاحات نیز بگذرند این تناقض در رویکردها را چگونه ارزیابی میکنید؟
این به دو معنی است. زمانی در راستای اصلاح؛ بحث میشود که حضور در قدرت یکی از عوامل و انحرافهای مهمی است که میتواند به اصلاح انحرافات بپردازد و در راستای خیر عمومی رویکردها را درست کند که این حرف کاملا صحیحی است و اصلاحطلبان نیز همواره چنین حرفی میزنند اما نه اینکه صرفا حضور در قدرت منظور باشد. ولی زمانی حضور در قدرت بهانه است و در بین فعالانی که در عرصه جامعه و سیاست هستند ممکن است خیلیها عاشق قدرت باشند و حضور در پست و مقامها برایشان بسیار مهم باشد. اینها ممکن است برچسب اصلاحطلبی یا اصولگرایی نیز به خود بزنند اما اصل هدفشان این است که در قدرت باشند و از مواهب، امکانات و امتیازات قدرت استفاده کنند. این رویکرد خطرناک و مخربی است که نمونههایش را در بین اصلاحطلبان و اصولگرایان داریم که حتی اگر احساس کنند خیلی راحت اصولی که شعارش را
میدهند زیر پا میگذارند و در عمل خلاف آن عمل میکنند. اصلاحطلبی فرایند گستردهای است که ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دارد و بخشی از آن با حضور در قدرت است که میتوان اشکالات و انحرافات قدرت را حل و فصل و خدمت بیشتری به جامعه کرد .البته این یک بعد کار است. حضور در جامعه، ارتباط با نهادهای مدنی، توانمندسازی جامعه، حضور در فرایندهای فکری، فرهنگی، اجتماعی مسائل بسیار اساسی است که جامعه به آنها نیاز دارد و نمیشود که مغفول واقع گردد.
*با توجه به شرایط موجود در جامعه و نوعی رویگردانی جامعه از اصلاحطلبان چه اقداماتی باید از سوی این جریان صورت گیرد تا سرمایه اجتماعی تا حدودی بازگردد؟
به هر حال این طبیعی است که با توجه به شرایط حاد اقتصادی که بر کشور حاکم شده و یکی از عواملش نیز دولت بوده و اصلاحطلبان هم از آن پشتیبانی کردند نارضایتی مردم به اصلاحطلبان هم تسری پیدا کند. منتها من فکر میکنم که این رویکرد مقطعی و زودگذر است. چرا که مردم کم و بیش اصلاحطلبان و سوابق آنها را میشناسند و خاطره عملکرد اصلاحطلبان در دوران اصلاحات را دارند. بهعنوان یک واقعیت کتمانناپذیر بهترین دوران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و هنری که بر کشور حاکم بوده مربوط به هشت سال دولت اصلاحات است. مردم این را میدانند ولی شدت فشارها، مشکلات و نارضایتیها چنین صحنهای را در شرایط امروز فراهم کرده است. اصلاحطلبان هم باید با مردم صادقانه صحبت کنند و شرایط خود را بگویند که تحت چه شرایطی سیاستورزی کردند و ریشه اساسی مشکلات را برای مردم بازگو کنند.
همینطور در آستانه انتخابات 1400 برنامههای عملیاتی و اجرائی که میتواند منجر به عبور از مشکلات باشد را از منظر خود تدوین کرده و به مردم اعلام کنند.
منبع: آرمان ملی
دیدگاه تان را بنویسید