علی مطهری، نائبرئیس مجلس دهم در یادداشتی نوشت:
ریشه اصلی کربلا را باید در زمان غلبه اسلام بر جاهلیت عرب جستوجو کرد
نماینده تهران در مجلس دهم نوشت: واقعه کربلا یک واقعه ابتدا به ساکن نیست بلکه ریشههایی دارد. ریشه اصلی آن را باید در زمان غلبه اسلام بر جاهلیت عرب جستوجو کرد.
اعتمادآنلاین| علی مطهری، نائبرئیس مجلس دهم در یادداشتی به مناسبت آغاز ماه محرم نوشت: واقعه کربلا یک واقعه ابتدا به ساکن نیست بلکه ریشههایی دارد. ریشه اصلی آن را باید در زمان غلبه اسلام بر جاهلیت عرب جستوجو کرد. در سال نهم هجری، زمانی که سپاه اسلام پشت دروازههای مکه بود، پیشوایان کفر مانند ابوسفیان چارهای جز تسلیم نداشتند...
ولی به قول عمار یاسر «استسلموا و لم یسلموا» آنها اظهار اسلام کردند اما اسلام نیاوردند. البته سیاست پیامبر (ص) نیز فتح مکه بدون خونریزی و با تحبیب قلوب بود. به همین جهت وقتی که خالد بن ولید روی کینههایی که داشت سه تن از مردم مکه را در گوشهای از این شهر به قتل رساند رسول اکرم بهشدت ناراحت شدند و در حضور مردم از این کار اعلام برائت کردند. در واقع حزب اموی که با ظهور اسلام قدرت ظالمانه خود را از دست داده بود به ظاهر اسلام را پذیرفت تا در موقع مناسب انتقام خود را بگیرد. از همین روی است که پس از رحلت پیامبر که به فاصله دو ماه و نیم از واقعه غدیر خم رخ داد و رسول اکرم علی علیه السلام را به دستور خدا به عنوان جانشین و امام بعد از خود معرفی کرده بود و همه به او تبریک گفته بودند، ابوسفیان و اتباعش ماجرای سقیفه را پیش آوردند و دستور صریح پیامبر خدا را نادیده گرفتند. به تعبیر شهید آیتالله مطهری «یک اقلیت منافقِ زیرک اکثریت مومن را فریب دادند» و حکومت در جهان اسلام در یک مسیر انحرافی قرار گرفت. در اینجا رفتار علی علیه السلام باید برای همه ما که ادعای مشایعت او را داریم درس است. او وحدت مسلمانان و حفظ اساس اسلام را مقدم بر احقاق حق خود دانست و به رغم ظلمی که بر او رفته بود، در مواردی با خلفای وقت همکاری میکرد، گاهی به آنها مشورت میداد و گاهی مشکلات علمی و فقهی آنها را حل میکرد. کسانی که امروز به بهانه از دست رفتن حق علی علیهالسلام وحدت میان شیعه و سنی را بر هم میزنند و دایم تخم اختلاف میکارند باید این سیره آن امام را که مدعی دفاع از او هستند نصبالعین قرار دهند و به نفع امریکا و اسراییل در جهت تفرقه در دنیای اسلام عمل نکنند. زمانی که خلیفه سوم به قدرت رسید ابوسفیان در حالی که پیر و نابینا شده بود در جلسهای با حضور سران بنیامیه، اول اعلام کرد: آیا غریبهای میان ما هست؟ گفتند: نه، سپس گفت: اکنون که گوی خلافت به دست یکی از شما رسیده است سعی کنید این گوی را مانند یک توپ به همدیگر پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج شود. این وضعیت ادامه داشت تا میرسیم به شورش مردم علیه خلیفه سوم.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید