الیاس حضرتی، مدیر مسئول روزنامه اعتماد:
طرح ناکام مصالحه ملی / روحانی از انجام مهمترین ماموریتش در 7 سال گذشته ناکام بوده است؟
قائم مقام حزب اعتمادملی گفت: سال 92 انتظار این بود که آقای روحانی با تشکیل یک دولت «مصالحه ملی» در راستای ترمیم شکاف و نقار ایجاد شده، گام بردارد و با حل مساله حصر که به تعبیری نمادین به شاهبیت این مطالبات سیاسی- مدنی جامعه و افکار عمومی تبدیل شد نسبت به تحقق این ایده کلان رفع شکاف و ترمیم اعتماد خدشهدار شده عمومی اقدام کند چراکه در صورت رفع حصر و عبور از مشکل حصر از آنجا که این موضوع ماهیتی نمادین پیدا کرد و در عین حال اوج نگرانی اصلاحطلبان و جامعه مدنی هم در این مساله متبلور بود، میشد انتظار گشایش در مباحث دیگر و موضوعات عمومی سیاست داخلی و آزادیهای سیاسی و مدنی داشته باشیم و دستکم امید داشته باشیم گامی در این مسیر برداشته شود.
اعتمادآنلاین| «آشتی ملی»، «گفتوگوی ملی» و حالا در یک هشتم پایانی عمر دولتی که آمده بود حصر ایران را بشکند، تعبیر و پیشنهادی تازه به میان آمده و اینبار هم اگرچه خواهان تحولی گشایشگر در سطح «ملی» است اما نه از آشتی و گفتوگو که از «مصالحه ملی» میگوید. آنهم در روزهای پایانی کار رییسجمهوری که 7 سال پیش از این روزهای سخت کرونایی و تحریمی، با نماد تبلیغاتی «کلید» و شعار «رفعحصر» و گشایشهای سیاسی- مدنی، با پشتیبانی تام و تمام جناح چپ و اصلاحطلبان وارد گود انتخابات ریاستجمهوری دوره یازدهم شده بود و میخواست نه با نام «اصلاحات» -که بهنام «اعتدال»- نه یک رییسجمهوری محافظهکار، که مصلحی سیاسی باشد.
حالا اما آنقدر از آن روزها گذشته و کشور این مدت اینقدر مشکل و مصیبت پیشروی خود میبیند که شاید گفتن از شعارها و وعدههای آن روزهای شاد، حتی موجب تردید ناظران در سلامت و صحت گویندگان باشد. اینکه آیا بهراستی هنوز هم میتوان اینچنین بیپشتوانه و آنچنان خوشبینانه، به روزی نو که همین اکنون هم خورشیدش را درآستانه غروب میبینیم، امید بست؟! پاسخ اما حالا اینطور که درپی گفتوگوی بیشتر با واضع این اصطلاح تازه و پیشنهاددهنده تعبیر تازهنفس سیاسی اخیر دستگیرمان شده، نهتنها مثبت نیست که منفی است.
الیاس حضرتی که هفته گذشته به عنوان مدیر مسوول روزنامه «اعتماد»، یکی از چند مدیر رسانهای بود که در نشست رییسجمهوری و مدیران ارشد رسانه حاضر شد، حالا در توضیحات تازه خود درباره آنچه سهشنبه پیش در حضور رییسجمهوری پیشنهاد کرد، اگرچه همچنان از روحانی مطالبه تحرک بیشتر بهنفع تحقق شعارهای اصلاحطلبانه 7 سال پیش را دارد اما درعین حال به «اعتماد» گفته که چندان امیدی به بهبود اوضاع در این یک سال پایانی دولت روحانی نیست. دیدگاهی که ازقضا بهنحوی دیگر ازسوی فیاض زاهد، کنشگر و تحلیلگر اصلاحطلب نیز مطرح شده است. آنهم درحالی که زاهد معتقد است میتوان حتی نگاه بدبینانهتر هم به آنچه از عملکرد دولت در حوزه سیاست داخلی و گشایشها و آزادیهای سیاسی- مدنی در این سالها دیدیم، داشته باشیم. نگاهی که بهگفته او، ازقضا میان طیفی از اصلاحطلبان هم هوادارانی دارد و اگرچه زاهد خود آنقدر بدبین نیست اما به «اعتماد» گفته که هستند اصلاحطلبانی که معتقدند ترمیم شکاف میان جناح اصلاحات و بخشهایی از هسته سخت حاکمیت، اساسا به نفع روحانی و دولت اعتدالیاش نیست. چه آنکه طبیعتا با بازگشت اصلاحطلبان به عرصه فعالیت رسمی سیاسی، احتمالا جایی برای روحانی و سیاسیونی شبیه به او نیست یا دستکم بهباور طیف بدبین اصلاحطلبان، روحانی بهدلیل چنین واهمهای، عامدانه از انجام مسوولیتها و ماموریتهای خطیری که ازجانب جناح چپ به او واگذار شد، سر باز زده است.
همزمان الیاس حضرتی که سهشنبه گذشته خطاب به حسن روحانی از لزوم تشکیل دولت «مصالحه ملی» از همان روزهای نخست دولت یازدهم به این سو گفته و تاکید کرده بود در این 7 سال باتوجه به همدلی ایجاد شده در آستانه دو انتخابات ریاستجمهوری در میان مردم، میشد بهنحوی دیگر عمل کرد و حتی از روحانی اینطور پاسخ شنیده بود که باید «جناحها به هم نزدیک شوند» و «سقفهای جناحی کنار زده شوند»، معتقد است روحانی نهتنها نتوانست گامی در راستای ترمیم شکاف ایجاد شده میان اصلاحطلبان و بخشی از هسته سخت حاکمیت -درپی حوادث پس از انتخابات 88- بردارد، بلکه بهدلیل برخی کارشکنیها و البته بعضی ناتوانیهای درونی دولت، شاهد ایجاد شکافی تازه میان خود و آن بخش سخت حاکمیت بود و جالب آنکه حتی «گردش به راست روحانی » از بهار و تابستان 96 به اینسو و رویکرد جدا محافظهکار او در دولت دوازدهم و اعضای کابینهاش نسبت به دولت یازدهم هم نتوانسته تاثیری در رفع این شکاف دوم بگذارد، چه رسد به آنکه ترمیمگر شکاف نخستینی باشد که بهگفته حضرتی رفع آن، مهمترین ماموریت روحانی از جانب اصلاحطلبان بوده و آقای رییسجمهور، ناکام این ماموریت ناتمام!
اخیرا شما در نشستی که رییسجمهوری با جمعی از مدیران رسانه برگزار کرد از ناکامی دولت روحانی در راستای تحقق شعارهای خود در حوزه حقوق شهروندی و آزادیهای سیاسی انتقاد و در شرح این نقد از تعبیر دولت «مصالحه ملی» استفاده کردید که میتوانست همچون دولت سازندگی و اصلاحات به نحوی عنوان و لقب دولت یازدهم و دوازدهم بدل شود اما نشد. پیش از این هم تعابیری چون «آشتی ملی»، «گفتوگوی ملی» و مواردی از این دست در همین بستر مفهومی سیاسی از سوی دیگر اصلاحطلبان مطرح شده بود؛ مراد از این تعبیر دولت «مصالحه ملی» چه بود؟
اصلاحطلبان به عنوان جریانی اصیل و بخش قابل توجهی از نیروهای سیاسی ایران که در بزنگاههای حساس از پیروزی انقلاب تا دوران جنگ تحمیلی و پس از آن دوران سازندگی، اصلاحات و پس از آن تاکنون نقشی کلیدی و اساسی ایفا کردهاند باید بیش از اینها محل رجوع برای تصمیمسازیها و تصمیمگیریها باشند. متاسفانه از مدتی پیش از آغاز به کار آقای روحانی، شکافی میان بخشی از اصلاحطلبان و بخشی از حاکمیت ایجاد شده اما این شکاف ایجاد شده باید هر چه سریعتر ترمیم و رفع و رجوع میشد. در آستانه انتخابات 92 جمعبندی اصلاحطلبان هرگز این نبود که دولت روحانی به عنوان یک دولت اصلاحطلبان- آن طور که مثلا از دولت 8 ساله آقای خاتمی و فضای سیاسی کشور در آن روزگار به یاد داریم- فعالیت کند. از آن سو اما انتظار اینکه روحانی دولتی محافظهکار تشکیل دهد نیز متصور نبود چراکه به هر حال سابقه آقای روحانی به نحوی متفاوت از مشی و مرام محافظهکاران است. بنابراین انتظار این بود که آقای روحانی با تشکیل یک دولت «مصالحه ملی» در راستای ترمیم شکاف و نقار ایجاد شده، گام بردارد و با حل مساله حصر که به تعبیری نمادین به شاهبیت این مطالبات سیاسی- مدنی جامعه و افکار عمومی تبدیل شد نسبت به تحقق این ایده کلان رفع شکاف و ترمیم اعتماد خدشهدار شده عمومی اقدام کند چراکه در صورت رفع حصر و عبور از مشکل حصر از آنجا که این موضوع ماهیتی نمادین پیدا کرد و در عین حال اوج نگرانی اصلاحطلبان و جامعه مدنی هم در این مساله متبلور بود، میشد انتظار گشایش در مباحث دیگر و موضوعات عمومی سیاست داخلی و آزادیهای سیاسی و مدنی داشته باشیم و دستکم امید داشته باشیم گامی در این مسیر برداشته شود.
اما ظاهرا معتقدید که این طور نشده؛ آیا اساسا این انتظار از روحانی و دولتی که با حمایت اصلاحطلبان و با رای قابلتوجه و اعتماد عمومی روی کار آمد، انتظار ناروایی بود؟
اگر به فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات ریاستجمهوری دوره یازدهم در سال 91 و بهخصوص بهار 92 بازگردیم، میبینیم آقای روحانی از جهتی با توجه به چهرههای اصلاحطلب و غیراصلاحطلبی که قصد کاندیداتوری داشتند یا حتی وارد صحنه شده و در ادامه به نفع ایشان کنارهگیری کردند و از دیگر سو به دلیل جایگاه و شیخوخیتی که میان بخشهایی از حاکمیت، دستگاه رهبری و البته نیروها و ارگانهای نظامی و امنیتی داشت، میتوانست گزینه مناسبی برای تحقق این ایده باشد. بنابراین فکر میکنم انتظار ناروایی نبوده است. اتفاقا اصلاحطلبان در آن زمان عمدتا به این نحو با آقای روحانی مواجه میشدند که دولت بتواند در وهله نخست، اعتماد طرف مقابل را تامین کند و مشخصا در مناسبات و روابط و رایزنیهایی که با بخشهای مختلف حاکمیت داشت، بتواند به نحوی سرپل ارتباطی دو جناح باشد و همزمان با انتقال مطالبات و مسائل طرف مقابل به جناح حامی دولت، مطالبات اصلاحطلبان را نیز به گوش طرف مقابل برساند و به نحوی عامل تعادل این دو طیف باشد. در واقع مهمترین ماموریت و انتظاری که اصلاحطلبان از آقای روحانی و دولتش داشتند این مساله بود اما تا امروز هم این مهم حاصل نشده و متاسفانه اوضاع روزبهروز وخیمتر و بدتر شده و مثلا در یکی از آخرین تحولات شاهد رد صلاحیت گسترده کاندیداهای انتخابات مجلس یازدهم بهخصوص نامزدهای اصلاحطلب بودیم و انتخاباتی با مشارکت حداقلی رقم خورد. فراموش نکنیم ما از انتخابات دوم خرداد 76 به این سو همواره شاهد انتخابات رقابتی بودیم و انتخابات اخیر مجلس فاقد این ویژگی بود. البته پیش از انتخابات دوم خرداد شاهد انتخابات غیررقابتی هم بودیم؛ کمااینکه آقای هاشمی و آقای خامنهای هر کدام دو نوبت، پیش از ایشان شهیدرجایی یک نوبت و... شاهد انتخابات غیررقابتی بودیم اما از 76 به این سو، انتخابات همواره رقابتی بود و دو نوبت انتخاب آقای خاتمی، دو نوبت آقای احمدینژاد و حتی انتخاب خود آقای روحانی در هر دو نوبت در انتخاباتی رقابتی رقم خورد اما پس از آن، انتخابات مجلس یازدهم با مشارکت و رقابت حداقلی برگزار شده و برگزارکننده آن هم وزارت کشور دولت روحانی بوده و این خود نقطه ضعفی در کارنامه دولت است. ضمن آنکه نگرانیم انتخابات 1400 هم که به هر حال باید زیر نظر همین دولت برگزار شود بار دیگر شاهد تکرار این شیوه ناروا در برگزاری انتخابات باشیم. آنچه در آن نشست هم تاکید کردم ضمن طرح پرسش در این راستا، توصیه و خواهش هم کردم که آقای روحانی در یک سال پایانی دولت در این مسیر هم گام بردارد و به نحوی عمل کند که شاید بتوان نگاه بدبیانه و مبتنی بر سوءظنی را که دستکم در بخشی از حاکمیت نسبت به اصلاحطلبان ایجاد شده، مدیریت و برای تغییر این نگاه تلاش کرد. همینطور ناامیدی که درون اصلاحطلبان نسبت به اصل اصلاح امور ایجاد شده، روزبهروز عمیق شده و حتی به بخشهایی از جامعه نیز تسری یافته و شاهد افزایش ناامیدی از اصلاح مشکلات کشور هستیم تا حدودی کنترل شود. متاسفانه امروز بخشی از جامعه هم از مشارکت در انتخابات ناامید شده و ایجاد این وضعیت به نظرم بدترین و مهمترین ضعف دولت آقای روحانی است.
گفتید انتظار اصلاحطلبان این بوده که آقای روحانی به نحوی در نقش «سرپل ارتباطی» یا میانجی میان جناح اصلاحات و بخشهایی از هسته سخت حاکمیت عمل کند. همزمان در این سالها بعضا شنیدیم که این نقش با نگاهی تقلیلگرا به آقای جهانگیری به عنوان فرد اصلاحطلب کابینه واگذار شد که البته توفیقی هم حاصل نشد. پرسش اینجاست که چرا این ماموریت- چه توسط روحانی و چه معاون اولش- عملیاتی نشد؟
البته بحث من درباره این نقش مهم برای رییسجمهوری صرفا ایفای نقش یک رابط صرف نیست بلکه عمیقتر از این کارکرد است. فارغ از این اما نکته حائز اهمیت دیگر این است که برخی طیفهای جناح اصولگرا و بعضی جریانهای فعال در طرف مقابل از روز اول کار دولت یازدهم عمده تلاششان را بر این رویکرد استوار کردند که آقای روحانی را به سمت تنش سوق دهند و کاری کنند که آقای روحانی ناگزیر به بیان مسائل و طرح مواضعی شود که لحظه به لحظه از نزدیکی و قرابتش با بخشهای مهم حاکمیت به خصوص دستگاه رهبری کاسته شود؛ اقدامی که تا حدودی موفق بود و در عمل میان خود آقای روحانی و این بخشهای حاکمیت شکاف تازهای ایجاد شد و به جای اینکه ایشان ترمیمگر شکاف موجود باشد، درگیر رفع شکافی شد که میان خود و دولت از یک سو و بخشهایی از حاکمیت در طرف مقابل ایجاد شده بود.
انتقال این مسوولیت به آقای جهانگیری را چطور میبینید؟
آقای جهانگیری هم به لحاظ جایگاه حقوقی و هم به لحاظ شخصیت حقیقیاش بسیار محترم است اما به هر حال جایگاه رییسجمهوری به دلیل جلسات هفتگی با رهبری و بخشهای مختلف نظام، جایگاهی متفاوت است. امروز بعضی دوستان ما میگویند، آقای روحانی اصولگرا و محافظهکار شده است. اما به باور من آقای روحانی اصولگرا هم نشده است بلکه اتفاقا مواضعی تند اتخاذ کرد که خود منجر به ایجاد شکافی تازه و بروز مشکلی جدید شد. معتقدم آقای روحانی مقصر بود اما طرف مقابل تقصیری دوچندان داشت چراکه شکافی که به نحوی از سال 88 به این سو میان بخشی از یاران امام و چهرههای انقلابی و بخشی از حاکمیت ایجاد شد، برنامه و حتی آرزوی دیرینه طیفی خاص بود و همین جریان بود که تمایلی به رفع این شکاف نداشت و به همین دلیل هم سعی در ایجاد شکاف میان خود روحانی و حاکمیت کرد. این جریان ازجمله طیف نزدیک به آقای مصباح به نظرم در این راستا موفق بود اما انتظار و ماموریت آقای روحانی در مقام رییسجمهوری به مراتب فراتر از این بود که مثلا پیامی ببرد و پیامی بیاورد.
اما آقای روحانی به خصوص پس از انتخابات 96 و مشخصا در دولت دوم مواضع بعضا محافظهکاری اتخاذ کرد که با آنچه شما مواضع بعضا تند ایشان خواندید، متفاوت بود و ظاهرا تا حدودی این شکاف تازه را که گفتید میان دولت و بخشی از حاکمیت ایجاد شد، مرتفع کرد. با این حساب آیا میتوان امید داشت روحانی بتواند در سال پایانی دستکم گامی در راستای آن ماموریت نخست بردارد؟
به نظرم این شکاف دوم به هیچ عنوان ترمیم نشده است. همچنان تبلیغات علیه دولت و شخص روحانی- چه از طیفی از نمایندگان تندروی مجلس که به خون ایشان تشنهاند تا نهادهایی که از بودجه عمومی ارتزاق میکنند- با قدرت ادامه دارد و شاید اگر حمایت صریح رهبری نبود، شرایط به نحوی دیگر رقم میخورد. شاید رهبری با خیلی سیاستهای دولت موافق نباشد اما مشی و سنت رهبری همواره چنین بوده که دولتها بتوانند تا روز پایانی کار کنند. اگر این چند ماه اخیر و دوران کرونایی که صداوسیما تا حدودی پای کار آمده و اقدامات دولت را پوشش میدهد و البته جای تشکر هم دارد در نظر نگیریم، میبینیم که رابطه این رسانه با دولت رسمی کشور به هیچ عنوان مناسب نبوده و صداوسیما به پایگاهی برای نقد و تخریب دولت تبدیل شده بود. در مجموع معتقدم، آقای روحانی از انجام مهمترین ماموریتش در این 7 سال ناکام بوده و باید دید در یک سال پایانی چه خواهد کرد که البته شخصا بعید میدانم به نتیجهای برسیم.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید