آذر منصوری، قائم مقام حزب اتحاد ملت:
سقفهای شیشهای علیه زنان
قائم مقام حزب اتحاد ملت نوشت: از یک سو مقاومتهایی که در نهایت همچنان از رجل سیاسی تفسیر مردانه دارد و از سوی دیگر ضعف دولتها و برنامههای توسعهای آنها دلایل و عوامل اصلی فقدان حضور زنان در قدرت سیاسی کشور است. در حالی که ظرفیت حضور زنان در عرصه عمومی با شتاب در حال افرایش است و زنان ایرانی در جنبشهای اجتماعی نیز نقشی تعیینکننده دارند، تداوم این وضعیت و این مقاومت نتیجهای جز تشدید تعارضات در پی نخواهد داشت و طبیعی است.
اعتمادآنلاین| آذر منصوری، قائم مقام حزب اتحاد ملت در یادداشتی با اشاره به تعریف رجل سیاسی و موانع پیشروی زنان برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری بیان کرد: حضور زنان در مقدرات اساسی ممکلت وقتی با مقاومتهایی از نوع سد تفسیر واژه «رجل سیاسی» فقهای شورای نگهبان مواجه میشود، واقعیتی تلخ را پیش روی زنان ایران به تصویر میکشد؛ اینکه این جمله بنیانگذار جمهوری اسلامی در حد نوشتههایی بر تابلوها باقی مانده است و پس از گذشت بیش از 40 سال از استقرار جمهوری اسلامی، زنان ایران هیچگاه نتوانستند به مرحله رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری راه یابند. در ضرورت حضور زنان در قدرت سیاسی و ارتباط آن با توسعه همهجانبه، متوازن و پایدار مکرر سخن گفته شده است. اما همچنان به نظر میآید، عامل اصلی سقف شیشهای مقابل حضور زنان ایران در ارکان اصلی قدرت، عدم درک این واقعیت باشد. بنابراین باز هم مکرر باید به تلازم حضور زنان در قدرت و رشد، توسعه و پیشرفت کشور پرداخت و از موانع حقیقی و حقوقی آن سخن گفت؛ از ضرورت اصلاحات آموزشهای رسمی و غیررسمی تا تنظیم طرحها و لوایحی که بتواند از قدرت این سقف شیشهای بکاهد. بنابر آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد که از سال 2006 به میزان دسترسی زنان کشورها به فرصتهای برابر در شاخصهای اقتصاد، سیاست، آموزش و بهداشت(رتبه شکاف جنسیتی) میپردازد، ایران در طول این سالها همواره جزو 10 کشور آخر این گزارش بوده است. هر چند ممکن است این گزارش سوگیریهایی داشته باشد اما آنچه مسلم است این است که گزارش بر اساس دادههای رسمی کشورها منتشر میشود. به عنوان مثال اینکه چه تعداد از زنان ایران در سطوح مدیریت کلان و خرد کشور حضور دارند یا اینکه سهم زنان ایران از کسب وکار و اشتغال چقدر است؟ به نظر میرسد در حد آمار رسمی تناقضی با آنچه از حیث دسترسی زنان به هر یک از شاخصهای مد نظر گزارش و واقعیتهای ایران در گزارش وجود ندارد چراکه خلأ حضور زن ایرانی در سطح وزارت، فقاهت شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاستجمهوری و... غیرقابل انکار است. همان طور که بهبود رتبه زنان ایران در بهداشت و آموزش نادیده گرفته نشده است. در واقع یکی از دلایل عدم دسترسی کشور به توسعه و پیشرفت همه جانبه، نادیده گرفتن ظرفیت نیمی از جمعیت کشور در فرآیند توسعه است. چه بسا اگر رویکرد توسعهمحور سند چشمانداز 20 ساله نظام در دولتهای پس از اصلاحات استمرار پیدا میکرد و مبنای عمل دولتهای بعد قرار میگرفت، امروز میتوانستیم در جایگاهی بهتر از آنچه که هستیم، قرار داشته باشیم. چراکه به باور من برنامه چهارم توسعه علاوه بر همه ویژگیهای بارز آن یکی از برنامههایی بود که با نگاه جریانسازی راهبرد فرصتهای برابر برای زنان تهیه شده بود. (در برنامه ششم هم تا حدودی این نگاه مشهود است. اما تناقض این برنامه با عمل دولت، آنجا بیشتر نمایان میشود که روحانی حاضر نشد حتی یک زن را به عنوان وزیر پیشنهادی خود به مجلس معرفی کند.)
به عبارت دیگر از یک سو مقاومتهایی که در نهایت همچنان از رجل سیاسی تفسیر مردانه دارد و از سوی دیگر ضعف دولتها و برنامههای توسعهای آنها دلایل و عوامل اصلی فقدان حضور زنان در قدرت سیاسی کشور است. در حالی که ظرفیت حضور زنان در عرصه عمومی با شتاب در حال افرایش است و زنان ایرانی در جنبشهای اجتماعی نیز نقشی تعیینکننده دارند، تداوم این وضعیت و این مقاومت نتیجهای جز تشدید تعارضات در پی نخواهد داشت و طبیعی است در چنین شرایطی موضوع زنان در فضای داخلی کشور، حواشی امنیتی نیز به خود خواهد گرفت و در فضای بیرونی نیز دستاویزی برای تقویت اهرم فشار علیه ایران خواهد شد. در حالی که برداشتن سقفهای شیشهای میتواند بهترین راهکار برای حل این تعارضها باشد اما چرا سقفهای شیشهای برداشته نمیشود؟ شاید سادهترین پاسخ این باشد که تفسیر فقهای دینی حاضر در ارکان حاکمیت و علمای ذینفوذ مانع از این اصلاحات در شیوه حکمرانی کشور و در نتیجه حذف زنان از قدرت سیاسی در سطوح بالای مدیریت کشور شده اما این به باور من دمدستیترین و غیرراهگشاترین پاسخی است که میتوان به این سوال داد.
بیش از آنکه فقه سنتی عامل این مقاومت باشد، فرهنگ مردسالارانهای است که به هیچ عنوان در باور خود تصویری از رییسجمهور شدن زنان ایران ندارد و برای توجیه این تصویر مردسالارانه چه چیزی بهتر از فقه سنتی که در نهایت هیچیک از زنانی که برای ریاستجمهوری کاندیدا میشوند را «رجل سیاسی» تشخیص نمیدهد و چه بسا حضور زنان در این سطح را از مظاهر غربی شدن حاکمیت نیز قلمداد کند. هر چند این مقاومتها کار زنان ایران را دشوارتر کرده است اما تجربه کشورهای موفق در حل بحرانها به خصوص بحران کرونا نشان داد که تا چه حد حضور زنان در قدرت سیاسی علاوه بر شتاب گرفتن توسعه و رشد کشورها و نیز تقویت فرآیند صلح میتواند در کنترل و مهار این نوع بحرانها با کمترین آسیب تاثیرگذار باشد. تجربه حذف تصویر دختران از جلد کتاب سوم ریاضی و نیز دیدن این واقعیتها نشان داد، زنان ایران نه تنها از عرصه عمومی حذف نخواهند شد بلکه برای رشد، توسعه و نجات کشور به خصوص بهبود وضعیت امروز و آینده فرزندانشان با عزمی به مراتب جدیتر از گذشته حضور در قدرت سیاسی را مطالبه میکنند و بهتر است، شورای نگهبان نیز راه را برای کاندیداتوری زنان در انتخابات 1400 باز کند. باز شدن این راه خود بخشی از آموزشی است که جامعه امروز ایران به خصوص آنها که زن را «جنس دوم» قلمداد میکنند به آن نیاز دارند.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید