در ستایش اخلاق سیاسی
جریان اصلی فکری استاد داوود فیرحی، بیشتر مبتنی بر این رویکرد شکل گرفته بود که یک جغرافیایی مشترک بین دین و سیاست برقرار کند.
اعتمادآنلاین| محمدرضا تاجیک، در یادداشتی در روزنامه تعادل، نوشت: جریان اصلی فکری استاد داوود فیرحی، بیشتر مبتنی بر این رویکرد شکل گرفته بود که یک جغرافیایی مشترک بین دین و سیاست برقرار کند. در واقع تلاش سارندهای برای گره زدن اندیشه سیاسی به امر دینی در دستور کار جریان فکری استاد قرار داشت.هم یک خوانش جدید از آموزههای دینی و اندیشه فلاسفه اسلامی و... داشت، هم یک قرائت جدید از اندیشههای سیاسی با رجوع انتقادی به متفکران جدید مثل فوکو و سایر متفکران مدرن داشت و هم از اندیشمندان سنتی تا از گذشته تا دوران معاصر شناخت مناسبی داشت.
بنابراین دلمشغولیها، علائق، آثار و دیدگاههایی که ارایه میکردند، کمتر مرتبط با حوزههایی بود که شاید ارتباطی با فضای ذهنی شان نداشت.بر این اساس از پراکنده گویی و پراکنده کاری پرهیز داشت و تلاش میکرد تا پروژه دهنی تخصصی خودش را دنبال کند. از این منظر نمونهای از اندیشمندان سیاسی بود که هرگز در جایگاه یک دانای کل جلوس نکرد و تصویر یک دانای کل را از خود ارایه نکرد. تلاش داشت تا در یک حوزه خاص تعمق و تامل داشته باشد و موضوع مورد نظر را از منظر تحلیلی به صورت عمیق پرورش دهد.
راجع به هرچیز و همهچیز صحبت نمیکرد و شأن خودش را به عنوان اندیشه ورزی که از یک طرف، شمایل دینی دارد و از سوی دیگر اندیشمند سیاسی است، حفظ میکرد. مضافا بر اینکه تفاوت بارز امثال استاد فیرحی با بسیاری از افراد دیگر، منش، خصلت و خوی اخلاقی و انسانی او است. این نگاه اخلاقی کمک زیادی کرده بود تا در زمره سیاست ورزانی مامور و معصومی که اخلاق را سیاسی میکنند، قرار نگیرد و اخلاق را به مثابه یک آپاراتوس یا دیسپوزیتیف آنگونه که چهرههایی چون فوکو و امثالهم مطرح میکنند در نظر نگیرد. در واقع تلاش داشت تا نوعی سیاست اخلاقی را تئوریزه بکند. نوعی نظریهای در جغرافیای مشترک در آموزههای دینی و اندیشههای سیاسی ایجاد کند، اما با زبان و بیان و ادبیات، زمان، عصر و نسل خودش.
این به نظرم از توانایی، خلاقیت، استعداد و آفرینندگی او نشات میگرفت تا آنچه میگوید، آنچه مینویسد، آنچه اندیشه میکند و آنچه زیست میکند، قسمتی از راهحل مشکلات تاریخ خودش باشد. بنابراین با وجود کوله بار اندیشگی که از تاریخ و گذشته با خودش داشت در تاریخ اکنون خودش میزیست و تلاش داشت، تاریخِ اکنونِ خودش را تقریر و تقدیر کند. این ویژگی بسیار در ایشان بارز بود که هر آنچه مینوشت و هر آنچه فکر میکرد با زمانه خودش رابطهای دیالوگی و دیالکتیکی داشت و حالت انتزاعی نداشت.
بر خلاف بسیاری از اندیشه ورزان سیاسی که در این جامعه زیست میکنند، اما تلاش دارند تا از ورای کتابها و آثار دیگران سعی دارند مشکلات جامعه را تحلیل و تفسیر کنند و برای آن راهحل ارایه دهند، او با همه اشرافی که به متون جدید و قدیم داشت، تلاش میکرد تا یک رابطه مبتنی بر تاثیرپذیری و تاثیرگذاری با جامعه ایجاد کند تا در زمان ارایه اندیشههای سیاسی نوین ارتباط متقابل آنها در جامعه ایرانی بررسی کند. انصافا انصافا و انصافا آثار بسیار گرانقدری را از خود به جای گذاردند.
اما اگر قرار باشد مهمترین میراث استاد فیرحی برای نسلهای آینده کشور را در یک جمله و عبارت تحلیل و تفسیر کنم، ترجیح میدهم به جای اینکه این عبارت را در خصوص فرآوردههای اندیشهای و فکری و آثار ایشان به کار ببرم (که این فرآوردهها واجد ارزشهای فراوانی است) بر فرآوردههای اسنانی و شخصیتی ایشان متمرکز کنم. ایشان با همه حالاتشان سخن میگفتند. هر کنش و رفتار ایشان دفتری بود از چگونه ریستن، چگونه کنشگری کردن، چگونه اندیشهورزی کردن، چگونه سیاست ورزی کردن، چگونه معلمی کردن و سایر ویژگیهای شخصیتی که داشتند. پیش از اینکه با زبان معمولش سخن بگوید با زبان حالات و شخصیتشان سخن میگفتند که در نوع بینظیر بودند.
منبع: روزنامه تعادل
دیدگاه تان را بنویسید