کد خبر: 448359
|
۱۳۹۹/۰۹/۰۸ ۰۸:۴۶:۰۰
| |

آذر منصوری، فعال سیاسی اصلاح‌طلب:

تاریخ مصرف شعار‌هایی که ضمانت اجرائی ندارد، گذشته است / تصمیم اصلاح‌طلبان برای انتخابات 1400 بعد از کنگره اعلام خواهد شد

آذر منصوری گفت: طرح شعار‌های کلی و آنچه در انتخابات گذشته مطرح بود، نمی‌تواند مشارکت مردم را در انتخابات فراهم کند. طرح شعار‌های توخالی که ضمانت اجرائی ندارد تاریخ مصرفش گذشته است.

تاریخ مصرف شعار‌هایی که ضمانت اجرائی ندارد، گذشته است / تصمیم اصلاح‌طلبان برای انتخابات 1400 بعد از کنگره اعلام خواهد شد
کد خبر: 448359
|
۱۳۹۹/۰۹/۰۸ ۰۸:۴۶:۰۰

اعتمادآنلاین| با عبور از انتخابات آمریکا آرام‌آرام زمزمه‌های انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران نیز شنیده می‌شود، انتخاباتی که پیش‌بینی دقیقی از آن هنوز وجود ندارد و احزاب و گروه‌ها کاندیدا یا برنامه مشخصی معرفی نکرده‌اند. کاهش وسیع سطح مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم این نگرانی را ایجاد کرده است که انتخابات ریاست‌جمهوری نیز با سطح مشارکت پایین مردم همراه باشد. در این میان نگاه بخشی از مردم به احزاب اصلاح‌طلب است که چه رویکردی را در مواجهه با انتخابات برمی‌گزینند. در همین راستا با آذر منصوری، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت گفت‌وگو کردیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

‌با وجود عدم تحقق بخشی از وعده‌های دولت روحانی و فشارهای روزافزون اقتصادی که بر مردم وارد می‌شود، می‌توان مردم را پای صندوق رأی آورد؟


همان‌طور که در سؤال اشاره شد شرایط بسیار دشوار است به‌خصوص با توجه به نتیجه‌ای که در انتخابات 98 از نظر مشارکت مردم داشتیم، این احتمال وجود دارد که میل مشارکت در انتخابات 1400 کاهش پیدا کند، اما تفاوت انتخابات ریاست‌جمهوری به‌ویژه اینکه با انتخابات شورا‌ها هم‌زمان است، احتمال اینکه یک دوقطبی در این انتخابات شکل بگیرد و این دوقطبی میزان مشارکت را در مقایسه با انتخابات مجلس بالا ببرد، بیشتر می‌کند. اینکه کاندیدا‌های این دوقطبی چه کسانی باشند و نمایندگی کدام جریان‌های سیاسی را پیگیری کنند، در میزان مشارکت مردم در انتخابات اثرگذار خواهد بود.

بنابراین خود‌به‌خود اگر در انتخابات ریاست‌جمهوری یک دوقطبی شکل بگیرد، میزان مشارکت را متفاوت می‌کند با میزان مشارکت مجلس شورای اسلامی فعلی که با آن مواجه بودیم اما این را نمی‌شود نادیده گرفت که با توجه به درصد مشارکت در مجلس و نظرسنجی‌ها نگرانی از بابت کاهش مشارکت و ناامیدی از صندوق رأی در مقایسه با دوره‌هایی که حتی با پایین‌ترین میزان مشارکت مواجه بودیم، وجود دارد. به هر ترتیب مجموعه‌ای از رخداد‌ها قاعدتا می‌تواند در این میزان مشارکت اثرگذار باشد؛ نمونه مشخص آن نتیجه انتخابات آمریکا بود و این احتمال که با رو‌ی‌کار‌آمدن دولت جدید بخشی از تحریم‌هایی که روی زندگی مردم و معیشت مردم اثرات جدی بر جای گذاشته، رفع شود و حل بخشی از مشکلات معیشتی مردم و کاهش فشار‌های تحریم روی طبقات متوسط و فرودست می‌تواند زمینه‌ای برای افزایش میل مشارکت در انتخابات باشد. به‌خصوص بعد از اعتراضات 96 و 98 چنانچه رخدادهایی در کشور صورت بگیرد که نگاه مردم را به سوی صندوق رأی تغییر دهد، این احتمال که مشارکت افزایش پیدا کند یا حتی در حد انتخابات 96 نیز باشد وجود دارد. در واقع این مشارکت مردم در انتخابات تحت تأثیر یک متغیر محدود نیست؛ عوامل و متغیر‌های زیادی وجود دارد که می‌تواند بر میزان مشارکت مردم اثرگذار باشد. بخشی از آن از عهده اصلاح‌طلبان خارج است اما بخشی از آن نیز به توان اصلاح‌طلبان برمی‌گردد که به هر ترتیب شرایطی ایجاد شود که این دوقطبی بر سر چه مسائلی ایجاد شود. این دوقطبی می‌تواند عامل افزایش مشارکت در انتخابات باشد.

به ‌نظر من با شرایط موجود و حتی جامعه دلزده از سیاست و صندوق رأی قاعدتا خود انتخابات ریاست‌جمهوری و مجموعه تحولات سیاست خارجی و داخلی می‌تواند به نوعی زمینه مشارکت مردم را در انتخابات فراهم کند؛ البته این بستگی مستقیم به این موضوع دارد که اصلاح‌طلبان با چه برنامه‌ای در انتخابات حضور پیدا کنند و با وجود مشکلات پیش‌رو چه راهکاری را برای حل مشکلات به مردم ارائه کنند که این راهکار‌ها بتواند اعتماد مردم را جلب کند. در هر حال کار دشواری است و صحنه پیش‌روی اصلاح‌طلبان در مقایسه با همه انتخابات‌ها صحنه‌ای به مراتب دشوار‌تر است.


‌اصلاح‌طلبان خود را در نسبت با کدام طبقه از جامعه می‌دانند؟ به ‌نظر شما در انتخابات رأی کدام اقشار را همراه خود دارند؟


بحثی که تاکنون مطرح بوده، این است که خاستگاه اصلاح‌طلبان طبقه متوسط است اما واقعیت جامعه ایران و فشار تحریم‌ها و ناکارآمدی‌هایی که در سیاست‌گذاری‌ها در اجرا خودش را نشان داده، قاعدتا دیگر چیزی به نام طبقه متوسط در جامعه ایران ظهور و بروز جدی ندارد؛ چیزی که تحت عنوان طبقه متوسط مثلا در انتخابات 76 و80 مفروض ما بود، دیگر جامعیت لازم و آن جمعیتی را که بشود در قالب طبقه متوسط تعریف کرد، ندارد. با توجه به رقم خط فقری که اعلام شد همه آن طیفی که طبقه متوسط تعریف می‌شدند امروز به طبقات فرودست جامعه تبدیل شده‌اند و به‌خاطر همین است که اصلاح‌طلبان باید بتوانند نسبت معناداری در رابطه با شعارهای‌شان و مطالبات طبقه فرودست جامعه برقرار کنند.

به هر ترتیب به نظر می‌آید که قاعدتا آنچه باید محوریت بیشتری در گفتمان اصلاح‌طلبان پیدا کند تحقق عدالت در کنار آزادی و دموکراسی است؛ هرچند اگر الزامات لازم برای تحقق حقوق شهروندی در جامعه ما فراهم بود و فصل سوم قانون اساسی ضمانت لازم را برای اجرا داشت، با چنین مسائلی مواجه نبودیم به همین دلیل اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده در شعار‌ها باید بتوانند نسبت لازم را با تمام گروه‌های جامعه اعم از طبقه متوسط که به‌شدت تضعیف شده و طبقات فرودست داشته باشند.

این اگر مورد توجه قرار نگیرد به معنی از‌دست‌دادن نمایندگی این گروه‌ها از سوی اصلاح‌طلبان است بنابراین در ادبیات و جهت‌گیری‌هایشان باید به این مسئله توجه جدی داشته باشند؛ توجه به مطالبات اقشار و صنوف مختلف، کارگران، معلمان، زنان و همه گروه‌های اجتماعی که امروز مسئله اصلی‌شان بی‌عدالتی و تبعیضی است که فکر می‌کنند باعث شده جامعه به دو بخش کم‌برخوردار و برخوردار تقسیم شود. برنامه‌ها و دولت‌هایی که تاکنون بر سر کار آمده‌اند با همین شعار بوده است اما در عمل آنچه اتفاق افتاده غیر از دولت آقای خاتمی که توانست نرخ تورم را کاهش، رشد اقتصادی را افزایش و به رفاه اجتماعی اهمیت دهد، به ‌نظر می‌رسد بقیه دولت‌ها خیلی در این زمینه موفق نبوده‌اند که این موفقیت‌ها موجب رضایت مردمی شود که به آنها اعتماد و در انتخابات شرکت کرده‌اند؛ این مسئله بسیار مهم است و قاعدتا چنانچه مورد توجه اصلاح‌طلبان قرار نگیرد، اعتماد بخش بزرگی از جامعه ایران را از دست خواهند داد که در انتخابات آینده هم بخش تعیین‌کننده‌ای هستند و خود این انتخابات ممکن است باعث ریزش بیشتر حامیان اصلاح‌طلبان شود.


‌اصلاح‌طلبان در انتخابات 1400 با چه رویکرد و برنامه‌ای حضور پیدا می‌کنند؟ گفتمان مطرح در این دوره چیست؟ معیشتی یا سیاست خارجی؟


اول این را بگویم که اصلاح‌طلبان نمی‌توانند در مواجهه با انتخابات بی‌تفاوت باشند. جریانی که به‌ دنبال دموکراتیزه‌کردن است باید نسبت به انتخابات به نوعی سیاست‌ورزی کند که بتواند از این فرصت حداکثر استفاده به سمت گذار به دموکراسی را ببرد و همچنین با دورکردن تهدید‌های موجود در سیاست داخلی و خارجی بتواند از فرصت انتخابات استفاده کند.

اینکه از ابتدا اعلام شود اصلاح‌طلبان هیچ نوع کنشی در انتخابات ریاست‌جمهوری نداشته باشند اساسا با روح و مرام اصلاح‌طلبی سازگار نیست. بنابراین از فرصت انتخابات حداکثر استفاده باید انجام شود. اینکه اصلاح‌طلبان چه گفتمانی را در انتخابات پیش‌رو در پیش خواهند گرفت بستگی به توان تطبیق مشکلاتی دارد که در جامعه وجود دارد و شناسایی آنها، با آنچه تحت عنوان برنامه و شعار در انتخابات مطرح کنند.

در واقع اگر اصلاح‌طلبان از عهده چنین گفتمانی برنیایند نمی‌توانند در انتخابات ریاست‌جمهوری امیدوار باشند که کمپین‌های انتخاباتی شکل بگیرد. در کنار طرح انتخاباتی پیرو تراز قانون اساسی، باید در حدی باشد که این احساس در جامعه به وجود بیاید که مفهوم انتخابات شکل گرفته است، اصلاح‌طلبان باید این مسئله را یکی از مبانی مدنظرشان قرار دهند، این حذف حق انتخاب آزاد مردم در انتخابات بوده که از کارآمدی نهاد‌های انتخابی کاسته و همین هم دلیل اصلی بی‌میلی مردم نسبت به انتخابات شده است. در کنار نظارت استصوابی که موجب شده است نهاد‌های انتخابی از آن توان و کارآمدی لازم برای تأمین مطالبات مردم برنیایند و به‌نوعی زمینه ناامیدی مردم را فراهم کنند، به موازات آن دولت‌های پنهانی شکل گرفته است که در تمام عرصه‌ها حضور دارند و اصلاح‌طلبان نمی‌توانند نسبت به این مسئله چشم‌پوشی کنند و باید به این سؤال پاسخ داده شود که راهکار اصلاح‌طلبان برای کارآمدی نهاد‌های انتخابی و رفتن اینها به سمت تأمین مطالبات مردم چیست.

در واقع گفتمانی که اصلاح‌طلبان در این انتخابات باید مورد توجه داشته باشند محور اصلی‌اش باید این مسئله باشد که با وجود موانع پیش‌روی نهاد‌های انتخابی راهکار شما برای اینکه بشود از دل این نهاد‌ها مطالبات مردم پیگیری شود چیست و این هم به ‌نظر من از دشواری‌های پیش‌روی اصلاح‌طلبان است و مجموعه‌ای از برنامه‌ها را در بر می‌گیرد و همین هم این ضرورت را ایجاد می‌کند که اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده در کنار اینکه باید کاندیدا‌های مشخص خودشان را داشته باشند بتوانند برنامه لازم را در اقتصاد، سیاست خارجی و برای حل مشکلات مردم ارائه دهند و طرح شعار‌های کلی نمی‌تواند زمینه متقاعدکردن مردم را برای مشارکت در انتخابات فراهم کند.

باید برنامه‌هایی مشخص شود که ضمانت اجرائی لازم را داشته باشد و عمل به وعده‌هایی را که داده می‌شود، فراهم کند و مصداق‌های مطرح‌شده نیز باید جامعیت لازم را در کنار جسارت و شجاعت و توانمندی‌های مدیریتی داشته باشند و برنامه‌ای که ارائه می‌شود باید بتواند پاسخ‌گوی مشکلاتی باشد که جامعه امروز ما از آن رنج می‌برد؛ از تبعیض و بی‌عدالتی تا عدم دسترسی شهروندان به حقوق خودشان فکر می‌کنم در کنار توجه به حق آزادی شهروندان مهم‌ترین مسئله این است که چه نوع برنامه‌ای قادر است به این تبعیض‌‌هایی که جامعه از آن رنج می‌برد و مقدمه بی‌اعتمادی شده، چه برنامه‌ای قرار است قدمی را از طرف نهاد انتخابی دولت بردارد تا این تبعیض و بی‌عدالتی خاتمه پیدا کند. مهم‌ترین مسئله‌ای که در گفتمان اصلاح‌طلبان در انتخابات 1400 نیاز به برجستگی دارد توجه به همین الزاماتی است که در قالب برنامه‌ای عدالت‌محور و ضد تبعیض بتواند این ضمانت لازم را برای تحقق عدالت و در کنار آزادی و حقوق شهروندان فراهم کند، در غیر این صورت طرح شعار‌های کلی و آنچه در انتخابات گذشته مطرح بود، نمی‌تواند مشارکت مردم را در انتخابات فراهم کند. طرح شعار‌های توخالی که ضمانت اجرائی ندارد تاریخ مصرفش گذشته است.


‌کارکرد احزاب اصلاح‌طلب در زمینه انتخابات چیست؟ چرا عمده احزاب این طیف صرفا پیش از هر انتخابات بروز می‌کنند؟


قبل از آنکه درباره احزاب اصلاح‌طلب صحبت کنم باید راجع به کارکرد احزاب صحبت کرد. پیشینه و تاریخچه‌ای که احزاب در کشور ما دارند باعث شده جامعه نگاه مثبتی به احزاب نداشته باشد و به ‌لحاظ تشکیلاتی توان اثرگذاری لازم را در حد اینکه بتوانند از خودشان برند درست کنند، ندارند؛ قانون احزاب را وقتی می‌بینید در مرام‌نامه احزاب نیز قید شده از واژه‌های مشخصی استفاده شود و در اساسنامه‌ها نیز توصیه شده از یک مدل استفاده شود.

تقریبا در هر کجای دنیا که احزاب توانسته‌اند نقش ایفا کنند چنین نگاه سلبی‌ای از طرف ساختار قدرت نسبت به احزاب وجود ندارد، به همین دلیل هم هست که احزاب در کشور ما نتوانسته‌اند به برند تبدیل شوند و با ارزیابی‌هایی هم که صورت می‌گیرد جامعه حتی با احزاب مؤثر و شناخته‌شده هم آشنایی ندارد؛ به دلیل همین محدودیت‌هایی که وجود دارد «امتناع کار حزبی به امکان کار حزبی در کشور ما غلبه دارد»، به همین دلیل نیز نمی‌تواند انتظار داشت احزاب به ‌صورت مستقل در انتخابات نقش ایفا کنند و به همین دلیل احزاب در ایران قبل از انتخابات ائتلاف می‌کنند، درحالی‌که معمولا در رقابت‌های سیاسی که از سوی احزاب در جوامع دیگر اتفاق می‌افتد بعد از پیروزی در انتخابات این ائتلاف‌ها حول برنامه یا انتخاب دولت و... شکل می‌گیرد، این نشان می‌دهد ما هنوز در کشورمان چند حزب مؤثر و قدرتمند نداریم که بتوانند به عنوان اصلی‌ترین رقیبان سیاسی در کشور ایفای نقش کنند، حتی خیلی از کسانی که در انتخابات کاندید می‌شوند وجه تمایز خود را عدم عضویت در احزاب اعلام می‌کنند، با چنین فضایی که درباره احزاب و جایگاهی که احزاب سیاسی در کشور ما دارند نمی‌شود این انتظار را داشت که احزاب در بزنگاه‌هایی غیر از انتخابات بتوانند بروز داشته باشند قاعدتا تنها جایی که می‌توانند نمود پیدا کنند بزنگاه‌های انتخابات است و به احزاب موسمی تبدیل شده‌اند. باز به همین دلیل فضای انتخابات بهترین فرصت برای احزاب است که نفرات و برنامه‌های خود را به جامعه معرفی کنند.


قاعده درست این است که در فواصل بین انتخابات هم عمده ظرفیت احزاب باید به سمت تولید برنامه و تربیت نیرو برای اداره کشور و به‌نوعی اخذ مرجعیت لازم برای پیگیری مطالبات مردم شود تا در انتخابات نیز بتوانند میوه لازم را از فضای انتخابات بچینند، به دلیل‌ همین محدودیت‌ها است که در انتخابات ظهور پیدا می‌کنند و همین ائتلاف پیشاانتخاباتی باعث شده ما با پدیده تعدد احزاب هم روبه‌رو باشیم که عمدتا در سهم‌خواهی‌های انتخاباتی خلاصه می‌شود. به‌هرحال این امتناع کار حزبی در کشور و اینکه احزاب نمی‌توانند آن‌طورکه باید در کشور نقش ایفا کنند؛ بخش عمده آن به دلایلی برمی‌گردد که این دلایل از یک سو برگرفته از نگاه به احزاب است و از سوی دیگر نگاه فرهنگی در جامعه هم نسبت به احزاب هست. به هر ترتیب اگر بخواهیم انتخابات معنی پیدا کند، باید به سمتی برویم که احزاب نقش تعیین‌کننده در انتخابات داشته باشند؛ یعنی رقابت اصلی در انتخابات به‌ جای اینکه بین افراد باشد یا در کنار اینکه رقابت در کنار افراد باشد مشخصا افراد باید کاندیدای احزاب شناخته‌شده باشند و تا رسیدن به این نقطه راه درازی در پیش داریم، به‌ویژه اینکه به هر ترتیب در مجلس نهم قانونی تصویب شد که این قانون رویکرد سلبی‌اش نسبت به رویکرد ایجابی‌اش بیشتر است و دست‌و‌پای احزاب را نیز بیشتر بسته است.


‌حزب اتحاد ملت چه برنامه‌ای برای انتخابات دارد؟ آیا شاهد کاندیدایی از سوی این حزب هستیم؟


حزب اتحاد هم از مدت‌ها پیش بحث انتخابات را در دستور کار شورای مرکزی و دفتر سیاسی قرار داده است و همچنان نیز این بحث‌ها و موضوع انتخابات ادامه دارد تا بتوانیم به بهترین راهبرد در انتخابات 1400 دست پیدا کنیم؛ در واقع به‌نوعی نگاه حزب اتحاد نسبت به انتخابات، استفاده از فرصت انتخابات است و تلاش می‌کند در فضای انتخاباتی کشور مفهوم انتخابات شکل بگیرد. قطعا در امتداد رویکرد و نگاهی که ما در انتخابات مجلس یازدهم داشتیم، در این انتخابات هم بیشتر تأکیدمان بر تمرکز بر برنامه‌ای است که رافع مشکلات موجود در سیاست خارجی و داخلی باشد. درباره کاندیدا‌ها هم بحث‌ها ادامه دارد اما در نهایت آنچه مدنظر ماست، این است که در انتخابات به‌ صورت ائتلافی حضور پیدا خواهیم کرد و از فرصت انتخابات برای معرفی دیدگاه‌های حزب استفاده خواهیم کرد؛ اما آنچه مدنظر است، تأکید ما بر ایجاد اجماع و انسجام در انتخابات و استفاده از فرصت انتخابات است که از این فرصت در راستای تولید برنامه استفاده کنیم و به سمت گفتمانی برویم که در واقع مطالبات مردم را نمایندگی کند. البته موضوع کاندیدای حزبی هم در دستور کار حزب هست و در حال گفت‌وگو با مجموعه حزب در این ارتباط هستیم. در مجموع با توجه به کنگره‌ای که در پیش داریم، تصمیم حزب پس از کنگره اعلام خواهد شد.


‌آیا مجمع روحانیون مانند سال 76 رهبری اصلاح‌طلبان را به دست می‌گیرد؟ همه اصلاح‌طلبان با یک رویکرد و کاندیدا به میدان می‌آیند یا شاهد دوگانگی بین احزاب هستیم؟


مجمع روحانیون نیز به‌عنوان یک تشکل ریشه‌دار سعی می‌کند به نقش ملی و تاریخی خودش در بزنگاه‌های کشور عمل کند. در انتخابات گذشته هم همین اثربخشی را از مجمع روحانیون دیدیم، در انتخابات آینده نیز همین است و به نظر نمی‌آید که مجمع روحانیون ادعای رهبری جریان اصلاحات را داشته باشد، مجمع روحانیون همیشه خودش را در کنار اصلاح‌طلبان دیده است و این نقش را این‌بار نیز ایفا خواهد کرد و به‌هیچ‌وجه به سمت‌و‌سویی نرفته و نخواهد رفت که این جهت‌گیری‌ها بوی دوگانگی بدهد یا خط جدایی را از مجمع القا کند. بیشترین تلاش مجمع روحانیون اجماع میان اصلاح‌طلبان بوده؛ در انتخابات 1400 نیز تلاش بر این است که دوگانگی اتفاق نیفتد.


‌اگر در این دوره اصلاح‌طلبان با بحران ردصلاحیت روبه‌رو شدند، باز هم به سمت ائتلاف با چهره‌ای خارج از اصلاح‌طلبی می‌روند؟


چیزی که مشخص است این است که با توجه به تجربه اصلاح‌طلبان از انتخابات 92 که تأکیدمان استفاده از ظرفیت‌های حداقلی برای مشارکت حداکثری بود، از انتخابات 98 به این طرف این راهبرد را از دستور کار اصلاح‌طلبان خارج کردیم و به‌همین‌دلیل هم در انتخابات 98 تن به شرایط موجود ندادیم و در تهران و بسیاری از شهر‌ها که کاندیدای شناخته‌شده نداشتیم، کاندیدایی را معرفی نکردیم. به هر ترتیب تجربه 92 تا 98 نشان داد که این راهبرد هرچند ممکن است در نهاد‌های انتخابی ظرفیت‌هایی ایجاد کند که بهتر از حاکمیت یکدست در کشور باشد و گذار به دموکراسی را مختل نکند، اما به ‌دلیل اینکه نهاد‌های انتخابی نتوانستند بین عملکرد خودشان و مطالبات مردم نسبت مستقیمی برقرار کنند، این راهبرد کارآمدی خودش را از دست داد. در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز به همین نحو است که اصلاح‌طلبان با کاندیدای شاخص خودشان حضور پیدا خواهند کرد و قطعا اگر این کاندیدا شانس حضور در انتخابات را پیدا کند، حضور اصلاح‌طلبان پرشور و با مشارکت حداکثری خواهد بود؛ اما اگر این اتفاق نیفتد، اتفاقی که در مجلس یازدهم افتاد و تصمیمی که اصلاح‌طلبان گرفتند در انتخابات 1400 هم تکرار خواهد شد، البته بسته به شرایط زمانی و پیرامونی اصلاح‌طلبان بهترین و ممکن‌ترین تصمیم را برای نجات کشور خواهند گرفت که به شرایط جامعه در بزنگاه انتخابات1400 بستگی دارد که فضای سیاسی به کدام سمت تمایل پیدا کند؛ اما از حالا چیزی که می‌شود گفت این است که قاعده رقابت انتخاباتی و سیاسی این است که هر جریان سیاسی بتواند بهترین و مناسبت‌ترین نیرو‌های خودش را برای حضور در رقابت‌های انتخاباتی به مردم معرفی کند و زمانی که چنین ظرفیتی از یک جریان گرفته شود، تکرار و تداوم حداقل‌ها باعث ریزش سرمایه اجتماعی آن جریان می‌شود و این راهبرد اتکا به حداقل‌ها از دستور کار ما خارج شد و در انتخابات ریاست‌جمهوری هم قاعدتا راهبرد مد نظر همین است. البته از الان نمی‌شود شرایط انتخابات را پیش‌بینی کرد که اصلاح‌طلبان آن زمان چه سیاستی خواهند داشت. آنچه الان می‌گویم با توجه به شرایط فعلی و موقعیت پیشاثبت‌نام است و چندین ماه با انتخابات فاصله داریم.

‌آیا اصلاح‌طلبان با شورای نگهبان در این زمینه گفت‌وگو خواهند کرد؟ چقدر امکان دارد نتیجه‌بخش باشد؟


اصلاح‌طلبان اهل گفت‌وگو هستند و همواره بر گفت‌وگو تأکید داشته‌اند؛ اما عرصه‌ای برای گفت‌وگو با شورای نگهبان وجود نداشته است و به‌طور مشخص فضایی ایجادنشده که گفت‌وگویی دوطرفه بین اصلاح‌طلبان و شورای نگهبان صورت بگیرد.

اینکه اعلام می‌شود افرادی گفت‌وگو کرده‌اند به معنی گفت‌وگوی جریان اصلاحات با شورای نگهبان نیست، ما در قالب شورای عالی در دوره‌های گذشته تلاش‌هایی داشتیم؛ اما در نهایت و در صحنه عمل آنچه اتفاق افتاد، رد صلاحیت حداکثری اصلاح‌طلبان در انتخابات بود و فضایی برای اینکه یک گفت‌وگوی دوطرفه شکل بگیرد و این امکان فراهم شود که به هر ترتیب شورای نگهبان به‌گونه‌ای عمل کند که زمینه انتخابات آزاد را در کشور فراهم کند، وجود نداشته است. آنچه مدنظر اصلاح‌طلبان است، این است این شورای نگهبان و متولیان اجرای انتخابات در چارچوب قانون عمل کنند و از اعمال سلیقه و سوگیری سیاسی در نحوه بررسی صلاحیت‌ها خودداری شود. عمدتا با توجه به آنچه در مجلس فعلی می‌بینیم، به نظر می‌آید که نوع نگاه فقهای شورای نگهبان در صلاحیت‌ها نسبت داشتن افراد با جریانات سیاسی است که دور از جایگاه قانونی و شأن و نقش شورای نگهبان است و تداوم همین نوع عملکرد هم باعث کاهش مشارکت مردم در انتخابات شده است، به هر ترتیب چیزی که به‌عنوان خواسته اصلاح‌طلبان مطرح است، شورای نگهبان در چارچوب قانون به بررسی صلاحیت‌ها بپردازد و از اعمال نظر خاص خودداری کند که در عمل هرچه به جلو رفته‌ایم، این جهت‌گیری‌ها در شورای نگهبان بیشتر شد، به‌نوعی که ما در انتخابات قبل شاهد یکی از بسته‌ترین انتخابات‌ها در مقایسه با دوره‌های گذشته بودیم و باعث شد با کمترین میزان مشارکت مواجه شویم.


‌کارکرد آقای خاتمی در انتخابات چیست؟ آیا باز هم شاهد نقش مؤثر ایشان در انتخابات هستیم یا جامعه دیگر روی خوشی به ایشان نشان نخواهد داد؟


آقای خاتمی به‌عنوان یک شخصیت ملی و صلح‌طلب و اهل گفت‌وگو به مسئولیت انسانی، دینی و تاریخی خودش عمل می‌کند. اینکه جامعه روی خوش نشان بدهد یا ندهد، از این جهت شاید تعیین‌کننده باشد که نوع این جهت‌گیری‌ها به شکلی است که بتواند به یک تعادل در جامعه کمک کند؛ از یک سو صدای مردم باشد از سوی دیگر تلاش کند برای اینکه این صدا را به حاکمیت برساند. آقای خاتمی نقش محوری در انتخابات داشتند، از سال 88 به این سو در هر انتخاباتی که اصلاح‌طلبان مشارکت داشتند، آقای خاتمی نقش محوری در ایجاد اجماع بین اصلاح‌طلبان داشته است و همه سرمایه، اعتبار و آبروی خودش را برای نجات کشور گذاشته است. تصور من این است که هر زمان شرایط اقتضا کند و آقای خاتمی احساس کند؛ سرمایه و ظرفیتی را که دارد، در خدمت‌ آشتی‌ملی و اصلاح شیوه‌های حکمرانی به میدان می‌آورد. چه این انتخابات و چه هر انتخابات دیگر از این قاعده در رفتار آقای خاتمی جدا نخواهد بود.


‌اگر به فرض اصولگرایان توانستند پیروز انتخابات شوند و دولت را در دست بگیرند، کارکرد اصلاح‌طلبان برای جامعه ایران چه خواهد بود؟


چه اصولگرایان و چه هر دولتی که بتواند موفق به حل مسائل اقتصادی و سیاست داخلی و خارجی کشور شود، از جانب ما دولت مطلوبی است؛ اما همه مسئله این است که تجربه حاکمیت یکدست نشان داد که حتی درصورتی‌که نفت را بشکه‌ای 120 دلار هم بفروشیم، حاکمیت یکدست به‌دلیل ویژگی‌هایی که دارد نمی‌تواند از عهده مشکلات خارجی و داخلی برآید. ما شاهد ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و بیشترین تحریم‌ها و قطع‌نامه‌ها در دوره بین 84 تا 92 بودیم و همین هم باعث شد که در انتخابات 92 به حداقل‌ها تن دهیم، برای اینکه مهم‌ترین اتفاق بیفتد؛ یعنی پرونده ایران از شورای امنیت خارج شود و همین عامل باعث شده با وجود عهدشکنی‌های دولت ترامپ، در مذاکرات دست بالا را بگیریم و انگشت اتهام این‌بار از سوی دنیا به سمت آمریکا گرفته شود. فارغ از جناح‌بندی‌های موجود مجلس یازدهم هم یک مجلس یکدست است و اصلاح‌طلبان در این مجلس خیلی اندک هستند و نوع کار این مجلس را هم شاهد هستیم. تک‌صدایی نه به نفع منافع ملی کشور است نه به نفع امنیت ملی کشور و نه رافع مشکلات موجود؛ بیشترین شبکه‌های رانتی که با آن مواجه هستیم، در فضای‌ 84 تا 92 شکل گرفت. ظرفیت‌های دموکراسی ‌‌محدود و مسدود شد.

اینها تماما واقعیت‌هایی است که پیش‌روی ما وجود دارد. در نگاه کلی تفاوتی نمی‌کند اگر احمدی‌نژاد هم عملکرد موفقی داشت، انصاف اقتضا می‌کند از آن دفاع شود. حداقل در جریان اصلاحات این مسئله روشن است، چنان‌چه هر دولتی بتواند از عهده تأمین مطالبات مردم و مواجهه مناسب در سطح منطقه و جهانی موفق بیرون بیاید، دولت موفقی است و این مسئله را کارنامه دولت‌ها نشان می‌دهد؛ اما فکر می‌کنم بهترین معیار برای این قضاوت نه دولت آقای روحانی که اصلاح‌طلب نبود، بلکه بهترین معیار برای مقایسه اصلاح‌طلبان دولت اصلاحات است، شما مجموعه عملکرد‌های دولت را از 76 تا 84 از فرهنگ، اقتصاد، سیاست خارجی و... را بررسی کنید که در نهایت منجر به طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها و قبول آن از سوی سازمان ملل شد. در واقع ما به‌هیچ‌وجه نمی‌توانیم این‌گونه قضاوت کنیم که اصلاح‌طلبان با ناچاری و با وجود دغدغه‌هایی که داشتند در سال 92 از کاندیدای اصولگرای میانه دفاع کردند، در اداره کشور ناتوان هستند.

ما یک کارنامه موفق در دولت آقای خاتمی داریم که می‌تواند نماد اصلاح‌طلبی باشد؛ دولت آقای روحانی نماد اصلاح‌طلبی نیست و اگر قرار است مثالی زده شود، عملکرد دولت آقای خاتمی به‌ویژه در زمینه اقتصادی است که به نظر من یکی از موفق‌ترین دولت‌ها بود و جهت‌دادن سرمایه‌های حاصل از فروش نفت به سمت ایجاد زیرساخت‌های توسعه و پیشرفت کشور، برنامه‌های توسعه و ظرفیت‌های دموکراتیکی که در جامعه مدنی و انتخابات شوراها فراهم کرد، نشان می‌دهد معدل این دولت در مقایسه با دولت‌های قبل و بعد خود خیلی بالاتر است و این چیزی است که رقبای آقای خاتمی و مخالفان ایشان نیز اعتراف می‌کنند اگر شرایط برای اصلاح‌طلبان فراهم بود، آن موقع می‌شد قضاوت کرد که اصلاح‌طلبان موفق به تأمین مطالبات مردم شده‌اند یا خیر.

منصفانه‌ترین قضاوتی که می‌شود داشت این است که حداقل معیار برای اصلاح‌طلبان این است که انتخابات آزاد برگزار شود. انتخاباتی که اصلاح‌طلبان با فیلتر شورای نگهبان، نظارت استصوابی و... مواجه نباشند و بهترین نیرو‌های خودشان را به دولت و نهاد‌های انتخابی بفرستند. در‌هرحال ما اصلاح‌طلب هستیم، اصلاح‌طلبی یعنی پرهیز از رفتارهایی که به‌نوعی نتیجه‌اش موجب تشدید خشونت می‌شود. اصلاح‌طلبی یعنی با استفاده از ظرفیت‌های موجود و قانون در جامعه بتواند فرایند گذار به دموکراسی در کشور را جریان‌سازی کند. به اعتقاد من وقتی می‌گوییم اصلاح‌طلبی نه؛ چه چیزی می‌ماند؟ دیگر اینکه زمینه آن‌قدر برای فشار‌های بیرونی به‌ویژه بر مردم فراهم شود که شاهد ‌‌افزایش خشونت‌ها در کشور باشیم که به‌نوعی یک رابطه دو‌طرفه با تقویت ‌ اندک‌سالاری دارد.

منبع: شرق

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها