کد خبر: 468359
|
۱۳۹۹/۱۲/۱۱ ۱۳:۴۸:۰۵
| |

چمران: جا انداختن گفتمان انقلاب در جامعه ظرافت می‌خواهد / متقی‌فر: روحانی فاقد گفتمان و دولتش التقاطی است / وکیل‌پور: احزاب ما محوریت ندارند و شب انتخاباتی‌ هستند

قائم مقام شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی گفت: گفتمان انقلاب یک مفهوم کلی است و فلسفه انقلاب واقعا فلسفه اسلام است که در جامعه فعلی پیاده می‌شود. بنابراین در شرایط کنونی جامعه که مردم کمی ناامید هستند پیاده کردن گفتمان انقلاب بسیار سخت و مشکل است.

چمران: جا انداختن گفتمان انقلاب در جامعه ظرافت می‌خواهد / متقی‌فر: روحانی فاقد گفتمان و دولتش التقاطی است / وکیل‌پور: احزاب ما محوریت ندارند و شب انتخاباتی‌ هستند
کد خبر: 468359
|
۱۳۹۹/۱۲/۱۱ ۱۳:۴۸:۰۵

اعتمادآنلاین| در نشست بررسی گفتمان انتخابات 1400 مطرح شد کسی که می‌خواهد فرمانده دولت باشد باید همانند شهید سلیمانی میانه میدان بوده و از نزدیک با مشکلات مردم آشنا باشد.

چیزی حدود سه ماه به انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 مانده و جریان‌های سیاسی در حال تدارکات انتخاباتی هستند و هرکس سعی دارد تا به طریقی اعتماد افکار عمومی را به خود جلب کند.

اما در این بین یک بحث مبنایی مدنظر است و آن اینکه چه گفتمانی مورد اقبال مردم واقع خواهد شد و یا به عبارتی بهتر شرایط فعلی کشور چه گفتمان و مدل حکمرانی را طلب می‌کند.

آنچه بدیهی است، ضعف‌ها و ناکارآمدی‌هایی که در عملکرد دولت مستقر در این قریب به 8سال مشاهده شده، علاوه بر یک فضای گلایه‌مندی و ضربه به اعتماد عمومی، جریانات سیاسی را بر آن داشته تا تلاش کنند که گفتمانی برای خود برگزینند و ارائه کنند که بیشترین اقبال عمومی را در پی دارد و می‌تواند علاوه بر به پیروزی رساندن این جریان، دولتی موفق را در اذهان مردم شکل دهد.

گفت‌وگوی سه‌جانبه زیر با حضور مهدی چمران قائم مقام شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی، مجید متقی‌فر سخنگوی جبهه پایداری انقلاب اسلامی و مهدی وکیل‌پور عضو شورای مرکزی حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی به بررسی گفتمان انتخاباتی سال 1400 پرداخته است که متن مشروح آن به شرح ذیل است:

ممکن است گفتمان ناموفق دولت کنونی با شکلی دیگر دوباره ارائه شود

*چرا گفتمان‌های مطرح شده توسط دولت‌‌های گذشته عموما یا ناکارآمد بوده‌اند و یا به انحراف کشیده شده‌اند؟

چمران: گفتمان‌های دولت‌هایی که سر کار آمدند، بر اساس شرایط روز شکل گرفته بودند. آقای‌هاشمی بر اساس گفتمان خاص سازندگی و حرکت‌های اقتصادی و سازندگی روی کار آمد و بعد آقای خاتمی بر اساس گفتمان توسعه سیاسی و بعد آقای احمدی نژاد براساس عدالتخواهی روی کار آمد و گفتمان روحانی هم مذاکره و برجام بود و بر همین اساس سر کار آمد.

در دوران آقای‌هاشمی، سازندگی کمی از مبانی انقلاب فاصله گرفت و این فاصله سبب شد که به نوع دیگری جامعه ما دچار مشکلات و به ویژه تورم معروف نزدیک 50درصد شود. البته در آن دوران سازندگی واقعا شکل گرفت ولی بعد این بحث پیش آمد که سازندگی نمی تواند محور باشد و اول باید توسعه سیاسی داشته باشیم و برمبنای آن کارمان را انجام دهیم و بر همین اساس دولت خاتمی روی کار آمد و محور گفت‌وگوها در آن زمان توسعه سیاسی و گفتگوی تمدن‌ها بود.

این موضوع هم آمد و دیدیم مردم راضی نبودند و مشکلات فراوانی در آن دولت هم شکل گرفت و نارضایتی‌های زیادی هم به وجود آمد و دولت آقای احمدی‌نژاد براساس عدالت و مفاهیمی نظیر این روی کار آمد و تلاشش این بود که بین طبقات محروم تلاش خوبی داشته باشند و این کار را در دولت نهم انجام دادند که البته در دولت بعدی نتوانست به این صورت استمرار یابد و با تحریم‌هایی که آغاز و بر دولت دهم تحمیل شد، سبب شد که دوباره مشکلات اقتصادی برای مردم شکل بگیرد.

در دولت بعدی هم با اینکه وعده داده بودند با مذاکره، معاهده و سازش با کدخدا همه چیزمان حل می‌شود، ولی متاسفانه عملی نشد و شاهد هم هستیم که نه تنها به معاهده پایبند نبودند، بلکه از همان روز اول اوباما بعد امضای معاهده بر تحریم‌ها افزود و ترامپ هم راحت‌تر و واضح همه را کنار گذاشت و تحریم‌ها را تا آنجا که می‌توانست اِعمال کرد.

گفتمانی که این دولت داشت موفق نبود و ممکن است این گفتمان به شکل دیگری باز با همین فلسفه برای انتخابات1400 از سوی همین افراد اعمال شود و الان زمینه‌سازی‌هایی هم برای این کار به خصوص بعد از آمدن بایدن انجام می‌شود.

احتمالا مبنای گفتمانی چنین تفکری روی همین مسائلی چون مذاکره و بده‌بستان خواهد بود تا همین گفتمان را در برابر معیشت مردم قرار دهند که اگر می خواهیم معیشت حل شود، باید این کارها را انجام دهیم و این دوگانگی به وجود بیاید.

*به نظر می‌رسد وقتی جریان‌های سیاسی می خواهند پیروز انتخابات شوند، عموما ‌خلا دولت قبل را عَلم می‌کنند و از آن برای گرفتن رای مردم استفاده می‌کنند. شما داشتن برنامه ورای خلا موجود در دولت سابق را چقدر مهم ازریابی می‌کنید؟

متقی‌فر: دولت ‌هاشمی لیبرال بود و اقتصاد نئولیبرالی را همت کار خود کرده بود تا آنجا که طبقات برخوردار را به طبقات ضعیف ترجیح می‌دادند و آقای کرباسچی عددی را برای خط فقر اعلام کرده و گفته بود که باید مابقی از تهران بروند و همچنین چندین شورش که ریشه در فساد اقتصادی داشت در اسلامشهر و جاهای دیگر اتفاق افتاد.

این رویکرد ناموفق بود و فاصله طبقاتی را زیاد کرد و برخورداری برخورداران را توسعه داد و پولدارها پولدارتر شدند و برج‌ها ساخته شد و سیاست‌های ساخت و ساز در آن دوران اتفاق افتاد و زندگی برای مردم سخت شد.

رویکردهای اقتصادی از دل گفتمان بیرون می ‌آید و شعار و گفتمان خاتمی اصلاحات بود و روال گذشته و نوع شکل‌گیری حکومت و ساختار قدرت را قبول نداشت و اصلاحات را وضعیتی می‌دانست که باید در رویکردهای مبنایی اتفاقاتی بیافتد و عمدتا هم انقلاب‌زدایی و انقلاب گریزی و غربگرایی و توجه به گفتمان‌های غیر دینی چون گفت‌وگوی تمدن‌ها مدنظر بود.

دولت آقای احمدی نژاد اول با گفتمان عدالت و شعارهای امام روی کار آمد و این در حالی بود که مردم از دو رویکرد قبلی دو دولت گذشته خسته و تشنه عدالت بودند و حقا در دولت اول مقداری از این شعار عملی شد و محرومین طعم شیرین عدالت را در بخش‌هایی چشیدند؛ ولی ایشان هم در دور دوم چرخش دیگری پیدا کرد و گرفتار گفتمان التقاطی شد که نفوذ جریان انحراف نامیده شد و از گفتمان امامین انقلاب فاصله گرفت.

روحانی فاقد گفتمان و دولتش التقاطی است

روحانی فاقد گفتمان بود و با گفتمانی عاریتی روی کار آمد و مخرج مشترک اصلاحات و کارگزاران بود و حاصل جمع تلاش سیاسی این دو گروه آقای روحانی شد.

نمی‌توان گفت روحانی حامل یک تفکر است بلکه التقاطی از کارگزاران و اصلاحات را در رویکرد عملی خود اعمال کرد و حتی در دوره اول دولت ترکیبی از اصلاحاتی‌ها و گارگزارانی‌ها بود و از گفتمان انقلاب کسی آنجا نبود و الان هم نیست، فلذا هرکس که تقرب فکری به فتنه و جریان خلاف انقلاب و امام داشت را در همه زمینه‌ها به کار گرفت و نتیجه اش هم این شد که می‌بینیم.

برنامه تابعی از گفتمان است و وقتی گفتمان غیر انقلابی و غیر دینی شد، فاصله می‌گیرد و متناسب با همان نگرش و عقیده برنامه تهیه می‌شود. برنامه نمی‌تواند بدون پشتوانه ایدئولوژیک شکل بگیرد.

آقای احمدی‌نژاد در دولت دوم تغییر ایدئولوژیک داد و در دولت اول سفرهای استانی دولت اکثرا توجه به نیازمندی‌های مردم بود ولی در دولت دوم اکثر هزینه‌ها به سمتی می‌رفت که ارتباط اقتصادی و فرهنگی با جهان بیرون گرفته شود و عمده مصوبات مسائلی چون گردشگری بود و مثلا در سفر ایلام بحث ادغام سازمان میراث فرهنگی با سازمان حج و زیارت مطرح شد و تا آنجا رفت که به مذاکره با آمریکا کشیده شد.

از گفتمان ناب انقلاب فاصله بگیریم منافذ فساد زیاد می‌شود

گفتمان روحانی التقاطی بود و ایشان رسما اعلام کرد در دوره مسئولیتی‌ام از راهنمایی‌های آقایان خاتمی و‌هاشمی بهره خواهم گرفت و این همان کسی است که حادثه 88 را دیده و در آن زمان مسئولیت هم داشته و نماینده رهبر انقلاب در شورای عالی امنیت ملی بوده است. این نشان می‌دهد که خودش هویت مستقلی ندارد و به دنبال قدرت است و درصدد بهره‌گیری از دو جریان مقابل انقلاب برای رسیدن به قدرت است.

وقتی از گفتمان ناب انقلاب فاصله بگیریم، منافذ فساد زیاد می شود و می بینیم که بیشترین فساد اقتصادی و نفوذ فرهنگی و امنیتی در این دولت اتفاق افتاده است و همین است که ایشان در تقابل با اندیشه‌های انقلاب قرار گرفته و گفتمان انقلاب را به کلی قبول ندارد و مولفه‌های قدرت را در چیز دیگر جست‌وجو می‌کند و این درحالی است که بدنه جامعه این را نمی‌خواهند و به همین دلیل نه تنها جایگاه مردمی ندارد، هیچ دفاعی از عملکرد خود نمی تواند داشته باشد.

بیشترین دروغ را دولت روحانی و شخص ایشان گفته و بیشتری اغواگری و فریب مردم در دولت ایشان اتفاق افتاده و به بیش از 90درصد شعارهایشان عمل نکرده‌اند. دولتی که آن‌قدر به بن‌بست برسد که از دروغ برای ادامه حیات سیاسی خود بهره بگیرد چه گفتمانی دارد؟

هرگاه عیار گفتمان انقلاب در رجل سیاسی ما پایین بیاید کشور آسیب می‌بیند

در پیش رو ناگزیر هستیم که گفتمان انقلاب را انتخاب کنیم. اسلام التقاط‌پذیر نیست و گفتمان انقلاب جزء انفکاک‌ناپذیر اسلام است و گفتمان انقلاب به معنای گفتمان اسلام و دین است. نمی‌شود در عرصه سیاسی یک حرف بزنیم و در سوریه با روحیه دیگری بجنگیم و کسی به سوریه می‌رود و کسی که 8سال در دفاع مقدس جانفشانی کرده و کسی که در عرصه سیاسی و اقتصاد حضور دارد، باید یک گفتمان با یک عیار داشته باشند و هرگاه عیار رجل سیاسی ما به لحاظ مجهز بودن به گفتمان انقلاب پایین بیاید کشور آسیب خواهد دید.

کشور از اقتصاد آسیب می بیند و در این 8سال مردم به سرعت به سمت فقر رفتند و الان هرکسی با گفتمان انقلاب بیاید، تازه می تواند قدرت خرید مردم را به سال92 برساند که بعید هم هست. البته این امکانپذیر نیست دلار 3 یا 4 هزار تومان باشد ولی اگر بر فرض دلار 15هزار تومان باشد، قدرت خرید مردم را به درآمد دلاری مردم در آن روز برساند و این کار بسیار سختی هست چون خرابی بسیاری در ساختار اقتصاد اتفاق افتاده و در حالی که صنایع مهم ما می‌توانست شتاب بیشتری بگیرد، ولی در بعضی بخش‌ها مثل صنعت نفت عقب رفته‌ایم و اینها دوباره باید به صحنه برگردند.

گفتمان ناب انقلابی می تواند ظرفیت‌های علمی و اقتصادی کشور را فعال کند و این امر کسی را می‌خواهد که شجاعت و بصیرت لازم و صلاحیت و توان اجرایی و علمی را داشته باشد تا این کشتی طوفان‌زده را به ساحل ببرد و اگر وجود مبارک رهبر انقلاب نبود، خیلی وقت پیش از بین رفته بودیم.

در دوره شهید رجایی به بحران گندم برخوردیم و امام(ره) یک جمله به کشاورزان گفت «همه گندم بکارید، امروز جهاد هست» و با همین یک جمله گندم مازاد تولید شد. این یک نگاه ایدئولوژیک و دین‌مدار است و این رویکرد می‌تواند کشور را نجات دهد.

انقلاب اسلامی همیشه در حال انقلاب است و در اقتصاد و فرهنگ و سیاست خارجی همواره در حال تحول است. اگر بخواهیم این سیاست خارجه را که در دنیا ما را ذلیل کرده‌اند به کرسی عزت بنشانیم، کار می‌بَرَد و باید یک شبکه نیروی انسانی قدرتمند فعال دیپلماتیک را روی کار بیاوریم که در دل اروپا و آمریکا حرف انقلاب را بزند و ظرفیت‌های اقتصادی آن کشورها را کشف و ارتباط برقرار کند تا اقتصاد جان بگیرد.

غیر از یک فرد انقلابی وارسته و منقاد رهبری (نه اینکه رهبری را طبق قانون اساسی قبول داشته باشد بلکه رهبری را شرعی و فرمانش را واجب بداند و از عذاب الهی بترسد) کسی نمی‌تواند این مشکلات را سامان دهد. باید چنین کسی پیدا شود و تیمی قوی و قدرتمند و هم‌گفتمان، نه هم حزب داشته باشد. تحزب مشکل کشور را حل نمی‌کند بلکه توسعه گفتمان مشکل کشور را حل می‌کند چون حزب اعضای خود را به دیگری ترجیح می‌دهد. ما همیشه گفته‌ایم از پایداری کسی نباشد ولی گفتمان انقلاب را داشته باشد، چون حرکت و راه همین است.

اگر این اتفاق بیفتد، کشور دوباره از وضع موجود نجات می‌یابد و اقتصاد شکوفا می‌شود و بیشتر در جهان قدرتمند می‌شویم.

دولت فعلی ملغمه‌ای از آزادی و توسعه هست

*اشاره‌ای به دو سوال قبل داشته باشیم. اینکه چرا گفتمان‌های انتخاباتی روسای جمهور سابق یا به نتیجه مطلوب نرسیده‌اند و یا منحرف شده‌اند. همچنین به نظر شما ظرافت‌های انتخاب گفتمان برای انتخابات 1400 با توجه به فضای بی اعتمادی که در جامعه ایجاد شده و حتی حضور حداکثری را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد چیست؟

وکیل پور: از سال 68، 4دوره دولت 8ساله را سر کار داشته‌ایم که اینها هرکدام معتقد به گفتمانی بودند و ادبیاتی برای خود قائل بودند و معتقد بودند که مردم به خاطر این گفتمان‌ها آن‌ها را انتخاب کرده‌اند، ولی این گفتمان‌ها هیچکدام نتیجه مطلوب را برای کشور نداشت و بعد از 8سال وقتی کارنامه گفتمانی آن دولت‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد شاهد نقاط ضعف جدی هستیم.

نکته اول این است که در این 4 دوره گفتمانی یا روی محور توسعه، یا روی بحث آزادی و یا روی موضوع عدالت بحث کرده‌اند و حتی دولت فعلی هم ملغمه‌ای از آزادی و توسعه هست و حتی نیم‌نگاهی به عدالت هم دارد.

نظریه مبنای گفتمان‌های حاصل مهم است و وقتی نظریه مبنای ما لیبرال دموکراسی باشد، مفاهیمی مثل آزادی، توسعه و عدالت به انحراف می‌رود و در آزادی و توسعه شاهد شکاف طبقاتی و در عدالت شاهد فساد و تبعیض هستیم. چون اینها مجریانی هستند که در گفتمان‌های خودشان به نظریه‌های مبنایی اشاره می کنند که منطبق بر گفتمان انقلاب اسلامی نیست و چون وارداتی و منطبق بر نظریه‌هایی چون لیبرال دموکراسی هست، شاهد هستیم که هیچکدام از این مفاهیم در این گفتمان‌ها نتیجه نمی‌گیرند.

احزاب ما محوریت ندارند و شب انتخاباتی‌ هستند

وقتی افراد در دوره ای در آستانه انتخابات سوار موجی می‌شوند و خود را به عنوان منجی مطرح می‌کنند، وقتی جلو می‌روند مردم متوجه می‌شوند که وعده‌های اینها اتفاق نیفتاده است. متاسفانه افراد تاریخ مصرفی دارند و احزاب و جریان‌های سیاسی ما محوریتی در کشور ندارند و همه شب انتخاباتی‌ هستند. در آستانه انتخابات بیانیه می‌دهند و از کسی هم حمایت می‌کنند و بعد سهمی هم در دولت می‌گیرند و این سهم‌خواهی‌ها هم مسئله دیگری در دولت‌ها است.

بنابراین جریان‌های سیاسی ما با ثبات و ممتد نیست تا مردم به آن جریان‌های سیاسی رای بدهند و ما چنین مدلی را شاهد نیستیم تا مردم بعد از این انتخابات دوباره به آن جریان سیاسی اعتماد نکنند، چون این جریان سیاسی در کارنامه دولت فعلی موثر بوده است.

افرادی که 4 دوره رئیس جمهور شدند، ‌در طیف‌های مختلف سیاسی بودند که در دسته‌بندی‌ها تضاد و تعارض هم با هم دارند و می‌بینیم که کسی از دامنه راست به دامنه چپ می‌روند و جا زدن افراد در فرصت‌ها و بزنگاه‌ها اشکال عمده‌ای هست که باعث می‌شود در مباحث گفتمانی‌مان نتیجه نگیریم.

نفی وضع موجود در انتخابات سرمایه انقلاب را تضعیف می‌کند

در هر انتخابات یکی از تاکتیک‌ها یا راهبردهایی که مشاوران انتخاباتی در ستادها به کاندیداها دیکته می‌کنند، این است که نفی وضع موجود کنید. خود این مسئله دو اشکال ایجاد می‌کند که اول بداخلاقی در رقابت‌های سیاسی هست و نقطه دوم اینکه سرمایه انقلاب اسلامی را تضعیف می‌کند و عده‌ای در دوره‌های مختلف انتخابات با نفی وضع موجود خودشان را تثبیت کنند و این در حالی است که آن تثبیت سرمایه‌های انقلاب را از بین می‌برد.

انتخابات‌ها همیشه برای کشور یک فرصت بزرگ بوده اما انتخابات دو مقوله «مشارکت مردم» و دوم «انتخاب» را دارد و هردوی اینها برای کشور مهم است. یعنی باید پرشور برگزار کنیم چون این حضور حداکثری باعث می شود که خیلی از مسائلی که پیرامون کشور هست کنار برود و مقبولیت نظام تایید شود.

نکته بعدی هم انتخاب است و متاسفانه در انتخاب‌ها همواره دچار اشکال شده‌ایم که البته این انتخاب تحت تاثیر مولفه‌های مختلف قرار گرفته است. همیشه در آستانه انتخابات با جوسازی‌هایی که جریان غربگرا در داخل و نظام سلطه در بیرون داشته دنبال این بوده‌اند که فضا را در کشور به گونه‌ای کند که نتوانیم به آن انتخاب واقعی دست پیدا کنیم و همواره از این موضوع ضربه خورده‌ایم.

جا انداختن گفتمان انقلاب در جامعه‌ای که مشکل اقتصادی دارد ظرافت می‌خواهد

*یک آسیب شناسی درمورد گفتمان‌های انتخاباتی گذشته ارائه شد و آقای متقی فر اشاره‌ای به گفتمان انقلاب اسلامی داشتند. اگر مقداری انتخاباتی‌تر به این مسئله بپردازیم، شما چه گفتمانی را برای انتخابات 1400مناسب می دانید تا به عنوان گفتمانی برنامه محور و با پشتوانه در دستور کار قرار گیرد و اساسا جامعه و انقلاب نیازمند چه گفتمانی در شرایط فعلی هستند.

چمران: گفتمان انقلاب یک مفهوم کلی است و فلسفه انقلاب واقعا فلسفه اسلام است که در جامعه فعلی پیاده می‌شود. بنابراین در شرایط کنونی جامعه که مردم کمی ناامید هستند و در نظرسنجی‌ها نسبت به بهتر شدن وضعیت تردید دارند، پیاده کردن گفتمان انقلاب بسیار سخت و مشکل است و اگر شعارهای انقلابی بدهیم و این شعارها تبدیل به فلسفه و گفتمان انقلاب برای مردمی شود که به نان شب محتاج هستند، ممکن است پذیرشش سخت باشد.

البته باید از پیامبر اسلام درس بگیریم که چگونه در صدر اسلام توانست گفتمان اسلام را بین مردم جا بیاندازد و پیاده کند و باید مطالعه و بررسی شود که این گفتمان که از ریل خود منحرف شده و به سمت عدم کارایی و حتی لجبازی با مردم رفته، به ریل خود برگردد.

بزرگترین ضربه‌ای که به یک جامعه می‌خورد، این است که کارهای تخصصی را دست افراد غیرمتخصص بدهند و ما امروز شاهد این مسئله هستیم. وقتی مردم در جامعه این مسائل را می بینند، مایوس می‌شوند. وقتی مردم اینها را می بینند خیلی سخت است که گفتمان صریح و زیبای انقلاب اسلامی را برای مردم تبیین کنیم و بر آن اساس جلو برویم. کسی که به نان شب محتاج است، اگر برایش از مفاهیم عالیه صحبت کنیم، در این جریانات نیست و در اینجا ظرافت می‌خواهد که چگونه این گفتمان را در جامعه جاانداخت و جلو برد تا موفق شویم.

شرایط مشارکت سخت است چون یک سو مردم و سوی دیگر نامزد است و نامزد باید توان و برنامه این کارها را داشته باشد، نه برنامه‌ای که شب انتخابات تهیه شده باشد.

دنبال مشارکت بالا و انتخاب خوب هستیم

البته نباید دنبال نمونه‌های شاذ و نادر و دنبال نادرشاه‌ها بگردیم ولی بالاخره یک انسان سلیم‌النفس توانمند و کارآمد و با تجربه‌ای که روحیه جوان و انقلابی هم داشته باشد، می تواند این کارها را انجام دهد، به شرط اینکه خودمحور و حتی حزب‌محور نباشد بلکه انقلاب‌محور باشد و یک گروه جوان انقلابی را به تعبیر رهبر انقلاب به کار بگیرد.

عده زیادی از مردم انتخابات گذشته، هیجانی و احساسی رای دادند و الان باید براساس منطق جلو آمد که بالاخره تغییر سرنوشتتان و بهبود یافتن اوضاع اجتماعی‌تان به رای شما منوط هست و پایه این تغییر رای شماست و اگر هیجانی و احساسی بنگرید، معلوم نیست چه خواهد شد و اگر کسی منطقی رای بدهد و درست و هوشمندانه انتخاب کند، می‌توانیم به نتایج خوبی هم برسیم و هم می‌خواهیم مشارکت بالا باشد و هم انتخاب خوب بشود. مشارکت هرچه بالاتر باشد بهتر است و پایه‌های نظام را مستحکم‌تر می‌کند ولی نه کسی که ضد نظام باشد و بخواهد پایه‌های نظام را سست کند و هر قدر بیشتر به چنین کسی رای بدهیم قدرتمندتر خواهد بود. حتما باید تلاش کنیم تا میزان مشارکت افزایش پیدا کند ولی مشارکت هوشمندانه باشد.

در مورد بحث اقتدار که کاملا درست و منطقی هست. اقتدار هم سیاسی و نظامی و هم اداری و مهم‌تر از همه فرهنگی هست که ما شاید به خاطر شدت مشکلات اقتصادی فرهنگ را کمی کنار زده باشیم. حتی ما با بازگشت به فرهنگ اسلامی خودمان می‌توانیم اقتصادمان را سامان دهیم و فرهنگ اسلامی و ایرانی خودمان با هم آمیخته است و مثلا فرهنگ قناعت و عدم اسراف و خدمت به مردم خیلی اهمیت دارد.

اصلا گفتمان از فرهنگ نشات می‌گیرد و بخشی از آن فرهنگ است و نباید آن را فراموش کنیم. اگر چه مشکل اصلی کشور همان اقتصاد است و باید آن را مدنظر داشته باشیم، ولی اصلاح آن فقط با فرمول‌های اقتصادی و به‌ویژه فرمول‌های غربی که بارها عملیاتی شده و نتیجه مثبتی نداده نیست. فرهنگ خودمان و عدم وابستگی به غرب و فرهنگ «کهن جامعه خویش آراستن به از جامه عاریت خواستن» مسائلی هست که نباید فراموش کنیم. در دنیا اقتدار فرهنگی حرف اول را می‌زند و اقتصاد و سایر مسائل هم به آن وابسته است.

موضوع دولت جوان انقلابی خیلی خوب است و حتی اگر رئیس جمهور جوان انقلابی که جوان سنی هم باشد سر کار بیاید، خیلی خوب است و این بستگی به وجود و یا عدم وجود چنین فردی است و فرمول مشخصی ندارد و می‌شود در یک جوان انقلابی فردی ناکارآمد هم دید و عکس آن نیز ممکن است. باید به دقت به این مسئله نگاه کرد ولی گرایش به جوانگرایی باشد.

مسئولیت دادن در دفاع مقدس به دست جوانان بود و از روز هفتم جنگ ما در جریان دقیق منطقه بودیم. اینطور نبود که از روز اول یک جوان را به عنوان فرمانده لشگر انتخاب کنند بلکه او به عنوان یک بسیجی جنگید و به گردان و گروهان رسید و یک تجربه خوب عملیاتی بدست آورد و در مدتی کوتاه با روحیه انقلابی و با هدف کار کردن توانست به جایی برسد که در سن بیست‌و چندسالگی فرمانده لشگر شود و بهترین نتیجه را هم داد.

دولت روحانی امید جوانان را کشت

اول انقلاب شرایط سیاسی و مالی و جنگ‌هایی که در کردستان بود، واقعا سخت بود ولی همه امید به آینده بهتر و گشایش داشتیم و این امید خیلی مهم بود. چیزی که الان به ما آسیب رسانده تضعیف به این امید است و کسانی به این امید ضربه می‌زنند قطعا یا دانسته و یا ندانسته ضربه بسیار مهم به انقلاب می زنند.

کشتن امید که در این دولت پیش آمد و این ضربه‌ها را به ما زد و نتیجه اش همین است که وقتی به دانشجو می‌گوییم چرا پروژه‌تان اینگونه است، می‌گوید برای کدام کار تحصیل کنیم؟ عده‌ای به این روحیه ناامیدی به خصوص در جوانان که می‌گویند باید به کشورهای دیگر برای کار برویم، دامن می‌زنند.

*به نظر می‌رسد برای مطرح کردن گفتمان انقلاب که مورد تاکید شما هست، باید ترجمانی از آن را به جامعه ارائه داد که مورد پذیرش افکار عمومی هم باشد. ترجمان عمومی این گفتمان چه باید باشد و مردم از نظام جمهوری اسلامی چه چیزی را می‌خواهند که اتفاقا منطبق بر گفتمان انقلاب اسلامی هم هست.

متقی‌فر:‌ سوال خوبی را مطرح کردید. اینکه متدولوژی اجرایی این گفتمان تا در جامعه مطرح شود و جذاب باشد چیست. اولا این قطعی هست که تنها راه علاج مشکلات مجهز بودن و ملتزم بودن به گفتمان انقلاب هست. مقام معظم رهبری هم به انقلابی بودن و جهادی بودن تاکید دارند و ایشان هیچ‌وقت نگفته‌اند وضع بد است و نظرشان این نیست که مردم از انقلاب و اصل گفتمان برگشته‌اند.

مردم طعم تلخ عملکرد بد احمدی نژاد در دور دوم یادشان است و بعد از یکی دوسال از دوران روحانی هم حس کردند که وضعیت معیشت‌شان در حال بد شدن است.

در نحوه طرح گفتمان انقلاب و عدالت و مدل‌های انتخاباتی‌ مشکل داریم

سه رفراندوم اتفاق افتاد که یکی آمدن غواص‌ها در اوج مذاکرات برجام بود و بدون تبلیغات خاصی تهران از جا کنده شد و دوم شهادت شهید حججی بود و مردم در اوج تنگی معیشت به زبان عمل گفتند ما حساب انقلاب و گفتمان را از حساب عملکرد دولت جدا کردیم. سوم هم شهادت حاج قاسم بود که اتفاقی جهانی بود. وقتی حاج قاسم شهید شد وضع مردم خوب نبود و در فشار بودند.

انتخابات عرصه دیگری است و ما در نحوه طرح گفتمان انقلاب و عدالت و مدل‌های انتخاباتی‌مان مشکل داریم و سوال زیادی برای مردم در این زمینه‌ها ایجاد می‌شود. کسانی باید جلودار این مسائل باشند که مردم آنها را به انقلابی بودن قبولشان داشته باشند و اگر قبول نداشته باشند پای کار نمی‌آیند.

وقتی اسلام، گفتمان انقلاب و وحدت بار سیاسی پیدا می کنند بی اعتبار می‌شوند

سه چیز از هم جداشدنی نیست و آن «اسلام»، «گفتمان انقلاب» و «وحدت» است که جزئی از اسلام هستند و وقتی اینها بار سیاسی پیدا می کنند و از بار گفتمانی عبور می‌کنند، بی اعتبار می‌شوند و اثر خود را از دست می‌دهند.

می‌توانیم قرآن را طوری تفسیر کنیم که مردم اقبال کنند و می‌توانیم مولفه‌های انقلاب را طوری کنیم که بپذیرند و می‌توانیم طوری که بگوییم که نپذیرند.

وقتی در سال83 چهار زن 450 خانوار را با خرید یک کارخانه از کار بیکار می‌کنند و امروز کسی به دنبال احیای آن کارخانه می رود هرچند سفره مردم از احیای آن کارخانه به این زودی‌ها رونق پیدا نمی‌کند ولی حس دیگری دارند و آن حس مهم است و برای مثال برای مردم انگیزه تحمل ایجاد می‌شود.

مدل پیامبر اکرم(ص) خیلی خوب است و پیامبر(ص) کسی بود که نزدیک را از خود دور کرد و دور را به خود نزدیک کرد و هرکس که انقلاب و نهضت را پذیرفته باید عزیز شود و هرکس مقابل جریان انقلاب بایستد و ثابت شد معاند با انقلاب است نباید وزیر شود ولی امروز کلیدی‌ترین پست‌های اقتصادی دست یک محکوم فتنه هست که زندان رفته و سال 94 آزاد شده و الان بخش مهمی از اقتصاد در دست اوست.

درد مردم از این نوع حکمرانی بیشتر از کمرنگ بودن سفره‌شان است و مردم انقلاب را جزء خون خودشان می‌دانند و سهم مردم از انقلاب از عقایدشان جداشدنی نیست.

24 میلیون فردی که به روحانی رای داده اند ضد انقلاب نیستند بلکه اغوا شده‌اند و رفتار ما هم به این انتخاب بد کمک کرد و ساحت انتخابات و میدان انتخابات باید گفتمان انقلاب باشد.

سیاست‌های کلی انتخابات حتی مطالعه هم نمی‌شود

جای تاسف است که از وقتی فرمان سیاست‌های کلی انتخابات از سال 95 صادر شده، تا به حال هنوز آن طور که باید مطرح نشده و پیوست‌های آن هم تهیه نشده است و رسانه‌ها هم حق آن را ادا نکرده‌اند. اگر سیاست‌های کلی انتخابات درست انجام شود، مقصد قطار انقلاب همان جایی هست که باید برسد و منحرف نمی‌شود ولی این 18بند حتی مطالعه هم نمی‌شود.

ما باید از یک جا فرمان بگیریم و نظام اسلامی امام و ولی دارد و تکلیف روشن است و از هر دهنی سخن مصلحت بیرون نمی‌آید. البته مشورت جای خود را دارد ولی زمان تصمیم‌گیری سخن باید چیزی باشد که او می‌گوید.

عین لفظ رهبر انقلاب این است که باید در انتخابات آرمانگرایی مطرح باشد ولی شاید من نگران باشم که در انتخابات به من رای ندهند در حالی که اتفاقا رای می‌دهند. من اگر برای انتخابات کار می کنم نباید خودم نامزد شوم چون اگر نامزد شوم می‌گویند برای خودش کار می‌کند و کارها را طوری ترتیب می دهد که خودش سر کار بیاید. مردم به گفتمان انقلاب تعلق خاطر دارند و جدا نشده اند ولی گله‌ها سرجایش هست.

مشارکت حداکثری بستگی به رویکردهای ما در انتخابات دارد

بعضی از این نظرسنجی‌ها معتبر هست ولی همین معتبر هم گاهی درست درنمی‌آید چون ذائقه و نگرش و تحلیل مردم هفته به هفته شاید عوض شود و این امکان در کشور ما وجود ندارد که هر هفته نظرسنجی داشته باشند. باید ببینیم تشییع جنازه حاج قاسم سلیمانی برای مردم نان نمی‌‌آورد و حتی جبهه‌ ای باز کرده بود که انتهای آن شهادت بود ولی مردم بدون در نظر گرفتن بحران اقتصادی آن تشییع جنازه را شکل می دهند.

مشارکت حداکثری بستگی به رویکردهای ما در انتخابات دارد. مثلا آقای رئیسی بیشترین محبوبیتش مربوط به اقدامات عدالت محور است و جنس مبارزه با ظلم، دزدی و چپاول نزد مردم محبوب است و این مربوط به عملکرد و رویکرد عدالت‌محور است و گفتمان عدالت اگر درست مطرح و اجرا شود همه مردم و حتی غیرانقلابی‌ها پای کار می‌آیند. مردم امام و انقلاب را دوست دارند و ما باید این را باور کنیم تا بتوانیم از این ظرفیت استفاده کنیم.

مردم فهمیده‌اند که در گذشته چه اتفاقی افتاده اما برای مردم سوال است که در پیش رو چه اتفاقی خواهد افتاد. اینجا آن اسلوب گفتار و تبیین مهم است که مردم حسی نسبت به دولت آینده پیدا کنند که این دولت حداقل در اظهارات و ذهنش یک مهندسی کار و برنامه برای رفع مشکلات دارد.

یکی از محوری‌ترین مطالب می‌تواند این باشد که دولتی که می‌خواهد روی کار بیاید، توانایی یا تخصص یا دینداری یا انقلابی‌گری و توانمندی را با هم داشته باشند. دینداری را مردم می توانند زود قضاوت کنند و بحث‌ توامندی هست.

حداقل در ارائه برنامه‌ها و بیاناتش می‌تواند و دیگر اینکه نشان دهد آلام مردم را درک می‌کند و زندگی‌اش جدای از مردم نبوده است و گرفتاری را حس کرده و می‌فهمد گوشت و میوه نخریدن و دست خالی به خانه رفتن و دوسال بیکار بودن به چه معناست. مردم باید حس کنند که این فرد هم پزشک و هم دردمند است.

مسئله دوم هم ظرفیت‌هایی هست که در داخل معطل مانده و این در حالی است که کشور پاسخگوی همه نیازها هست و می تواند در زمینه‌های مختلف هچون معیشت گشایش ایجاد کند و ظرفیت اقتصادی ما تمام شدنی نیست و اگر دنیا از ما قطره‌ای هم نفت نخرد، در درون کشور ظرفیتی برای زندگی کردن داریم.

سومین مؤلفه که می‌تواند مردم را به این نتیجه برساند که این دولت می تواند کار کند، نوع مواجهه با استکبار جهانی هست و باید هیمنه آمریکا این دولت را مرعوب نکند و باورش این باشد که هیمنه آمریکا در حال از بین رفتن است.

مسئله بعدی هم این است که چگونه بتواند در کشور ثروت تولید کند و اقتصاد مقاومتی را محور کار خود قرار دهد. فهم اقتصاد مقاومتی هم سخت نیست و فقط اراده لازم است. اقتصاد مقاومتی مثل جنگ است و در زمان جنگ هر کسی برای خود سنگری تعریف کرده بود و کسی بی‌تفاوت نبود. در اقتصاد مقاومتی مویرگی تمام بخش‌های جامعه باید به کارگاه وسیع مولد ثروت تبدیل شود و مردم باید باور کنند که این آدمی که سر کار می‌آید، اقتصاد بومی را می فهمد و مردم بفهمند اولویت بندی این فرد در اقتصاد چگونه هست.

روحیه جهادی و دوری از کسلی و تنبلی و اشرافی‌گری برای مردم مهم است. اشرافی‌ترین دولت تقریبا همین دولت فعلی است و یکی از موفقیت‌های دولت نهم این بود که مردمی بود ولی وقتی این رویکرد عوض شد و به همین دلیل مردم فاصله گرفتند.

مسئولی که گرفتار اشرافیت شود با آلام مردم فاصله خواهد گرفت

مردمی بودن به حس مشکلات مردم استمرار می‌دهد و اگر مسئولی گرفتار بیماری اشرافیت شود با آلام مردم فاصله خواهد گرفت و دردمند نیست که درد مردم را علاج کند.

دشمن‌شناسی این فرد باید قوی باشد و فریب حیله‌های دیگران را نخورَد و این دولت در بخش اعظمی به غرب اعتماد کرد و فریب خورد.

در بحث اسلامیت و انقلابی‌گری و گفتمانی اگر فقط به سمت خالص‌سازی برویم موفق خواهیم بود وگرنه حتما دچار مشکلات خواهیم شد.

کارنامه دولت فعلی می‌تواند مردم را به یک تصمیم جدی برساند

*به نظر می رسد کارآمدی یکی از مهم‌ترین مسائل مدنظر جامعه هست و حتی مهمترین بارزه شهید حججی و شهید سلیمانی همین در میدان بودن و کارآمدی بود و همین باعث اقبال مردم به آنها بود. نکته دوم هم بحث دولت جوان و حزب الهی هست که به میزان اهمیت این مسئله اشاره ای داشته باشید.

وکیل پور: قبل از اینکه به کارآمدی برسیم، باید ببینیم اقتضائات و مطالبات جدی مردم چیست تا بعد در مورد گفتمان انتخابات آینده بحث کنیم که یکی از بخش‌های عمده آن همین «کارآمدی» هست.

کارنامه دولت مستقر در این 8سال می‌تواند یکی از دلایل اصلی باشد که مردم را به آن تصمیم جدی برساند. در دوره اول و دوم شاهد بودیم که دولت از چه کلیدواژه‌هایی استفاده کرد و روی یک‌سری از بحث‌ها زوم کرد و توانست با آن غوغاسالاری، گفتمان ناب انقلاب اسلامی را کنار بزند و به حاشیه ببرد و جنس فرعی خود را به عنوان جنس اصلی قالب کند و در آن رقابت تبلیغاتی برنده شود.

امروز عملکرد دولت بستری می‌شود تا مطالبه را در جامعه ایجاد کرده و بتوانیم گفتمان آینده دولت جوان حزب الهی را بر مبنای آن استوار کنیم. نکات اصلی که در این عملکرد دولت در 8سال گذشته شاهدیم، اولین نکته عدم صداقت و اصل غافلگیری مردم است و اینها هیچ‌وقت به صورت شفاف با مردم صحبت نکرده اند و مردم بی اعتمادی خاصی نسبت به اینها دارند. مثلا در گران کردن بنزین از اصل تغافل در مواجهه با مردم استفاده کردند.

بحث بعدی آشفتگی و هرج و مرج در مدیریت است و وقتی این هرج و مرج را می‌بینیم، با نظام مسائلی مواجه می‌شویم که از بی‌ثباتی نشات می‌گیرد و خود این عاملی جدی برای درگیری ذهن‌ها هست که چگونه تصمیم واحدی گرفته نمی‌شود.

بحث بعدی سهم خواهی در بدنه دولت است و خود دولت بخش‌های مختلفی دارد و وزرا و روسای سازمان‌ها متناسب به زور و قدرت و نزدیکی به رئیس جمهور چیده شده‌اند و شاهد شایستگی در چیدمان دولت نیستیم. این دولت، دولتی خسته است و نمی‌تواند تحرک بالایی داشته باشد و به استان‌ها سر بزند و نظارت میدانی کند و حتی در ساعت حضور کاری و وقت گذاشتن برای اداره کشور که باید شبانه روز باشد، با کم‌کاری مواجه است. بنابراین تحرک بالا از مطالباتی هست که مردم خواهند داشت.

همیشه وقتی دولت با انتقاداتی مواجه می‌شود، خودش را عقل کل می داند و همواره از اصل مغالطه در منطق استفاده می‌کند و می‌گوید من حرف علمی منطقی می‌زنم و بقیه شما بیسواد هستند. این هم اشکال جدی هست که در فضاسازی در ذهن مردم موثر است.

نکته بعدی خودتحریمی هست و اینها ایران را در حوزه بین‌الملل محصور کرده‌اند و می‌گویند ما در عرصه بین‌الملل متخصص هستیم و این در حالی است که جریان نیروهای انقلاب مذاکره و ارتباطات بین‌المللی را به خوبی در کارنامه خود دارند.

نکته بعدی بی‌خبری و جدا بودن از مردم است و سفره اینها از مردم جدا هست و دغدغه اینها متناسب با دغدغه امروز مردم نیست و مردم این را متوجه می‌شوند. عملکرد دولت در این 8سال باعث شکل‌گیری مطالبات خاصی در مردم می‌شود.

از طرفی کارنامه‌ای که جریان نیروهای انقلاب در مبارزه با فساد داشته و سرمایه اجتماعی که مبارزه با فساد ایجاد کرده و بارقه‌های امیدی که در مجلس فعلی شاهد هستیم، همگی کم‌کم امیدی در بین مردم ایجاد می‌کند.

اگر جریان انقلاب پرچمداری خوبی از مطالبات کند، اعتماد عمومی جلب می‌شود

مردم به جریان نیروهای انقلاب معتمدند و عملکردی که در قوه قضائیه و مقننه شاهد هستیم، این سرمایه اجتماعی را به آرامی تکمیل و به یک مطالبه عمومی تبدیل می‌کند.

این پرچمداری و ایجاد اعتماد به عنوان گام نهایی هست، چون این اعتماد و سرمایه اجتماعی را داریم و عملکرد نیروهای غرب‌گرا هم مشخص است و کارنامه‌شان قابل دفاع نیست و این دو عامل باعث می‌شود که اگر یک پرچمداری خوبی از مطالبات داشته باشیم و حرف جدی بزنیم، می توانیم اعتماد عمومی را ایجاد کنیم و به سمت نتیجه برویم ولی ما در بخش کارآمدی به عنوان گفتمان غالب یکسری مسائل را باید در نظر بگیریم.

گفتمان عدالت در انقلاب اسلامی کهنه نمی‌شود

نکته اصلی این است که گفتمان عدالت در انقلاب اسلامی کهنه نمی‌شود و روحیه عدالتخواهی همواره وجود دارد و یکی از بسترهای اصلی «عدالت» است.

اما وقتی در حوزه‌های دیگر شاهد این حجم از آشفتگی و تصمیم‌گیری‌های نادرست هستیم و اتفاقاتی که در حوزه‌های بین‌الملل می‌افتد، همه چیز را به این سمت می‌برد که ما نیازمند ایرانی مقدر و قوی هستیم و این اقتدار را می‌توان در عرصه‌های مختلف تفسیر کرد. مثلا در عرصه بین‌الملل عزت و اقتدار در تعامل با جهان، در عرصه اداره کشور مبارزه جدی با فساد و دیوان‌سالاری و بروکراسی و در عرصه اقتصاد آشفتگی و درهم ریختگی با همان اقتدار می‌تواند مرتفع شود. بنابراین کلیدواژه «اقتدار» و «ایران قوی» از بحث‌های جدی برای انتخابات بعدی خواهد بود که جریان نیروهای انقلاب می تواند روی آن تمرکز کند.

از دل کارآمدی بحث پیشرفت بیرون می‌آید. نکته‌ای که عموم جامعه با آن مواجه است و می‌گویند ما با اینهمه سرمایه انبوه و این شرایط سوق‌الجیشی و مشارکت و همراهی مردم باید به ایرانی آباد برسیم و این آبادانی با پیشرفت توامان است و ما باید بر پیشرفت هم متمرکز شویم.

حوزه بین‌المللی جریان‌های نظام سلطه برای کمک به جریان غربگرا همواره در آستانه انتخابات شروع به صحبت در مورد بسته‌های پیشنهادی و رفاه می‌کنند ولی انتخابات مجلس گذشته نشان داد که این برای مردم نخ‌نما شده است.

در دولت جوان و حزب‌الهی دو بحث نسل جوان و نسل با تجربه و مجرب را داریم و ما باید این را حل کنیم که فعالیت این دو کنار هم با هم تنافی ندارد و منظور رهبر انقلاب هم دولتی با نشاط و تحرک است و در آن بحث سن و سال مطرح نیست.

ما دو تجربه در دولت‌های اخیر در بحث دولت جوان داشتیم. در یک تجربه به این سمت رفتیم که از جوانان به عنوان مشاوران جوان استفاده کردیم و این نفله و حیف و میل کردن ظرفیت‌های جوان بود و به جای اینکه این جوان‌ها را به حوزه اجرا بیاوریم و بار روی دوش آنها بگذاریم، به عنوان مشاور جوان نصب کردیم و این نوعی هدر دادن استعدادها بود.

مدل دیگر هم در دولت فعلی هست که دو یا سه جوان را در بین وزرا یا روسای سازمان‌ها می‌گذارند که بگویند ما جوانگرایی داشته ایم. هردوی این مدل‌‌ها سوء استفاده از جوان است ولی متعالی‌ترین مدل بهره‌گیری از جوانان و حضور جوانان در انقلاب و دفاع مقدس است.

بعد برهه کوتاهی در مدیریت جنگ که امثال بنی صدر روی کار بود و اراضی کشور اشغال شد، در برهه کوچکی با اعتماد حضرت امام و فضایی که در کشور حاکم بود، حضور جوانان در کشور اتفاقی را رقم می‌زند که در کمتر از نه ماه همه اراضی اشغالی‌مان را از عراق پس گرفتیم. همین الان شرایط ما سخت‌تر از دوران جنگ نیست، بنابراین یک مدل موفق در بهره‌گیری از نیروی جوان داشته‌ایم و آن مدل انقلاب و دوران دفاع مقدس است.

دولت جوان حزب الهی باید از مدل دوران دفاع مقدس بهره ببرد

چند مدل اخیر دولت‌های گذشته جز استفاده ابزاری هیچ طرفی می‌بندد. بنابراین در دولت جوان حزب الهی در انتخابات 1400 که اولین حضور دولت در گام دوم انقلاب هست، می توان با استفاده از مدل دفاع مقدس و انقلاب اسلامی از ظرفیت و استعداد جوان و انرژی بالای جوانان در مسیر پیشرفت استفاده کرد ولی این شرایطی دارد و کسی که می‌خواهد اداره آن دولت را برعهده بگیرد، باید ویژگی‌هایی داشته باشد. نباید خط خود را از خط رهبری جدا بداند و باید کاملا در خط رهبری گام بردارد تا بتواند از این ظرفیت جوان نیروهای انقلاب استفاده کند.

دولت جوان حزب الهی باید از مدل دوران دفاع مقدس بهره ببرد. مشکلاتمان از آن دوران بیشتر نیست و می توانیم با بهره‌گیری از تجارب آن دوران دوران طلایی را برای کشور رقم بزنیم و در گام دوم انقلاب دولت جوان حزب الهی می تواند بسیار موثر باشد.

در همین کاندیداهای ریاست جمهوری عده ای خود را مصداق تشکیل دولت جوان حزب الهی می‌دانند، ولی دولت جوان حزب‌الهی باید دولتی بزرگ باشد و شخص مدیر و رئیس دولت در دولت جوان حزب الهی هم موثر باشد و همچنین اعتقاد به مدیریت جهادی داشته باشد تا واقعا سرمنشا اثر شود.

فرماندهی حاج قاسم مدل خوبی برای دولت جوان حزب‌اللهی است

همچنین مدل فرماندهی حاج قاسم در ایران منطقه‌ای و مقاومت بحث روز و دم دستی ماست و ما می‌بینیم که چگونه با مشارکت کشورهای منطقه ایران منطقه‌ای مقتدر را داشتیم که در برابر نظام سلطه ایستاده و در این جریان مقاومت دستاوردهای بسیار زیادی داشته است. کسانی که در صف و اجرا بودند، همین بچه‌های دهه‌های 60 و هفتاد بودند و مدل فرماندهی ایشان و استفاده از نسل سوم و چهارم و دستاوردهای جبهه مقاومت یک مدل خوب را نشان می‌دهد که می‌توانیم در دولت جوان آن را داشته باشیم.

اگر دولت جوان حزب‌اللهی را خوب تبیین کنیم مردم حمایت می‌کنند

بنابراین کسی که می‌خواهد فرمانده دولت باشد باید نقش فرماندهی‌اش مثل نقش فرماندهی حاج قاسم باشد و میانه میدان بوده و از نزدیک با مشکلات مردم آشنا باشد و آشنای به بحث مدیریت جهادی بوده و مقوله اقتصادی و فرهنگی را هم اشراف داشته باشد.

اگر بتوانیم این را خوب تبیین کنیم که مقصود ما از دولت جوان همین مدلهاست، با اقبال مواجه می‌شود و مردم هم قطعا از این دولت جوان حمایت خواهند کرد.

منبع: فارس

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها