یک داستان بسیار غم انگیز/ مروری بر حضور 40ساله احزاب در انتخابات
چهار دهه، 12 دوره انتخابات و هفت رئیسجمهور؛ این کارنامه سیاسیترین حرکت مردم و نظام برای استقرار دولت بوده است. از همان روزی که مهدی بازرگان استعفا داد و دیگر اولین نخستوزیر انقلاب نبود، تلاش احزاب نیز آغاز شد تا سکان دولت را به دست بگیرند.
اعتمادآنلاین| چهار دهه، 12 دوره انتخابات و هفت رئیسجمهور؛ این کارنامه سیاسیترین حرکت مردم و نظام برای استقرار دولت بوده است. از همان روزی که مهدی بازرگان استعفا داد و دیگر اولین نخستوزیر انقلاب نبود، تلاش احزاب نیز آغاز شد تا سکان دولت را به دست بگیرند. احزابی که در این چهار دهه بارها در انتخابات مختلف شرکت کردهاند؛ گاهی منحل شدهاند، گاهی تغییر جهت دادهاند و گاهی تنها نظارهگر مبارزات انتخاباتی شدهاند.
به گزارش روزنامه شرق، ابوالحسن بنیصدر، آیتالله خامنهای، شهید محمدعلی رجایی، مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، محمود احمدینژاد و حسن روحانی، رؤسای جمهوری بودهاند که توانستهاند هم نظر احزاب و هم مردم را برای رفتن به پاستور به دست آورند. در این گزارش به تفکیک هر دهه، نگاهی انداخته شده به احزابی که حضور داشتند و تلاش کردند تا شیوه و منش خود را با بهدستآوردن کرسی ریاستجمهوری پیاده کنند.
دهه 60؛ اقتدار حزب جمهوری اسلامی
دولت بازرگان که استعفا داد، شورای انقلاب اداره امور را بر عهده گرفت و تصمیم بر آن شد در پنجم بهمن 1358، اولین رئیسجمهور تاریخ کشور انتخاب شود. مجموعا 124 نفر بهطور رسمی نامزد ریاستجمهوری شدند که با انصراف برخی به 96 نفر رسیدند.
«جبهه ملی» سیداحمد مدنی را کاندیدای خود انتخاب کرده بود. «نهضت آزادی» قرار بود با مهدی بازرگان وارد انتخابات شود اما با انصراف او نامزدی نداشت و برخی از اعضای آن از حسن حبیبی حمایت کردند. «حزب ملت ایران» با داریوش فروهر و «جنبش انقلابی مردم ایران» (جاما) با کاظم سامی در انتخابات حضور داشتند. صادق طباطبایی و صادق قطبزاده نیز به عنوان کاندیدای مستقل در اولین دوره انتخابات ریاستجمهوری شرکت کردند. «حزب جمهوری اسلامی» نیز بر این بود که با آیتالله بهشتی وارد انتخابات شود اما با منع امام خمینی مبنی بر کاندیداشدن روحانیون و تصدی مناسب دولتی مواجه شدند. آنها سپس جلالالدین فارسی را نامزد کردند اما 10 روز مانده به انتخابات اعلام شد که او اصالتا افغانستانی است و انصراف داد. حزب جمهوری اسلامی در آخرین روزهای انتخاباتی از حسن حبیبی حمایت کرد. «جامعه روحانیت مبارز» نیز همچون حزب جمهوری اسلامی به دنبال کاندیداتوری آیتالله بهشتی بود اما با انصراف او از کاندیداتوری از ابوالحسن بنیصدر حمایت کرد؛ هرچند آیتالله مهدویکنی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، حسن حبیبی را اصلح میدانست. در نهایت این بنیصدر بود که رأی مردم را به
دست آورد؛ هرچند یکسالونیم بعد در 31 خرداد 60 از سوی مجلس عزل شد و امام خمینی حکم برکناری او را صادر کردند.
یک ماه بعد از برکناری بنیصدر، در دوم مرداد سال 1360، دومین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد. برای اولینبار شورای نگهبان برای رسیدگی به صلاحیت نامزدهای ریاستجمهوری وارد عمل شد و از مجموع 71 داوطلب، چهار کاندیدا امکان رقابت بر سر کرسی ریاستجمهوری را یافتند. «حزب جمهوری اسلامی» که در مجلس نیز نمایندگانی داشت، این بار محمدعلی رجایی، نخستوزیر را به عنوان نامزد نهایی خود انتخاب کرد. «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم»، «جامعه روحانیت مبارز» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» نیز از رجایی حمایت کردند. «مؤتلفه اسلامی» با عضو برجسته خود یعنی حبیبالله عسگراولادی مسلمان به میدان آمد. عباس شیبانی که پیش از انقلاب سابقه عضویت در حزب «نهضت آزادی ایران» را داشت و بعد از انقلاب به «حزب جمهوری اسلامی» متمایل شده بود، به همراه علیاکبر پرورش به صورت مستقل در این دوره از انتخابات شرکت کردند. در پایان محمدعلی رجایی بود که بر کرسی ریاستجمهوری نشست و حزب جمهوری اسلامی شکست اولین دوره انتخابات ریاستجمهوری را جبران کرد.
اما یک ماه بعد رجایی به همراه نخستوزیر ترور شد و به شهادت رسید و حالا باید سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار میشد. مرحوم هاشمیرفسنجانی از امام خمینی خواستند به روحانیون نیز اجازه کاندیداتوری دهند که با موافقت ایشان همراه بود. 46 نفر نامزد رقابت برای کسب عنوان ریاستجمهوری شدند که شورای نگهبان تنها چهار نفر را تأیید کرد. از ردصلاحیتشدههای مهم این دوره ابراهیم یزدی از «نهضت آزادی» بود.
آیتالله سیدعلی خامنهای از سوی «حزب جمهوری اسلامی» که خود از مؤسسان و دبیرکل آن بود، یکی از چهار کاندیدا بود. علیاکبر پرورش و حسن غفوریفرد از اعضای «مؤتلفه اسلامی» و سیدرضا زوارهای، دیگر نامزدهای این دوره بودند؛ جالب آنکه هر سه آنها عضو حزب جمهوری اسلامی نیز محسوب میشدند. در این دوره، آیتالله خامنهای به ریاستجمهوری برگزیده شد.
چهار سال بعد، در 25 مرداد 1364، انتخابات دور چهارم ریاستجمهوری با سه رقیب برگزار شد. آیتالله سیدعلی خامنهای کاندیدای حزب جمهوری اسلامی، محمود کاشانی به عنوان کاندیدای مستقل و حبیبالله عسگراولادی از سوی مؤتلفه نامزد شده بودند که در نهایت آیتالله خامنهای برای بار دوم به عنوان رئیسجمهور انتخاب شدند. با رحلت امام خمینی(ره)، پنجمین دوره انتخابات ریاستجمهوری حدودا دو ماه زودتر برگزار شد. در فاصله بین انتخابات چهارم و پنجم ریاستجمهوری نیز «حزب جمهوری اسلامی» برای همیشه تعطیل شده بود. از میان 77نفری که کاندیدای ریاستجمهوری شدند، شورای نگهبان تنها دو نفر را تأیید کرد؛ آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی که حمایت «جامعه روحانیت مبارز تهران» و دیگر راستیها را داشت و همچنین عباس شیبانی که به صورت مستقل در انتخابات شرکت کرده بود. در نهایت آیتالله هاشمیرفسنجانی که ریاست مجلس را در آن زمان بر عهده داشت، با 15 میلیون رأی صندلی ریاستجمهوری را به دست آورد.
دهه 70؛ تقسیم بین چپ و راست
خرداد 72، ششمین دوره انتخابات ریاستجمهوری با چهار نامزد برگزار شد. در این دوره جناح چپ کشور مانند «مجمع روحانیون مبارز» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» به دلیل ردصلاحیتهای صورتگرفته در انتخابات مجلس به انتخابات ریاستجمهوری ورود نکردند. این بار نیز مرحوم هاشمیرفسنجانی حمایت جناح راست سیاسی کشور مانند «جامعه روحانیت مبارز تهران» و همچنین جامعه مدرسین قم و حبیبالله عسگراولادی دبیرکل جمعیت مؤتلفه اسلامی را داشت. با این حال احمد توکلی از وزرای سابق در دولت موسوی که اتفاقا به راستیها تمایل داشت به عنوان رقیب هاشمی وارد عرصه انتخابات شد. عبدالله جاسبی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی و رجبعلی طاهری استاندار اسبق تهران نیز به صورت مستقل در انتخابات شرکت داشتند. در نهایت آیتالله هاشمیرفسنجانی بود که با 10 میلیون رأی، پیروز انتخابات شد. در سال 76، وقتی شورای نگهبان اعلام کرد از 238نفری که برای انتخابات ثبتنام کردهاند، سیدمحمد خاتمی، علیاکبر ناطقنوری، محمد محمدیریشهری و سیدرضا زوارهای تأیید شدهاند، شور و حال تازهای در احزاب کشور شکل گرفت. جناح چپ دوباره وارد میدان شد و «مجمع روحانیون مبارز»، «سازمان
مجاهدین انقلاب اسلامی» و حتی «حزب کارگزاران سازندگی» که در سال 74 از سوی مدیران نزدیک به آیتالله هاشمیرفسنجانی تأسیس شده بود، از خاتمی حمایت کردند. «جامعه روحانیت مبارز تهران»، «مؤتلفه اسلامی»، «جامعه مدرسین» و همه طیفهای جناح راست نیز به پشتیبانی از ناطقنوری پرداختند. ریشهری با تشکل خود یعنی «جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی» وارد میدان شد و مرحوم سیدرضا زوارهای به عنوان کاندیدای مستقل در انتخابات شرکت کرد. در نهایت در دوم خرداد سال 76، سیدمحمد خاتمی با 20 میلیون رأی پیروز انتخابات بود.
دهه 80؛ انتخابات فراجناحی
برای رقابت در انتخابات خرداد سال 80، 814 نفر ثبتنام کردند که شورای نگهبان 10 نفر آنان را تأیید کرد. سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور وقت همچنان حمایت احزاب جناح چپ را که کم کم «اصلاحطلب» نام میگرفتند، پشت سر خود داشت؛ «مجمع روحانیون مبارز»، «حزب کارگزاران سازندگی»، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «جبهه مشارکت ایران اسلامی» که برادر خاتمی دبیرکلی آن را بر عهده داشت و تازه تأسیس شده بود، در انتخابات از او حمایت کردند. جناح راست که به تدریج به «اصولگرایی» معروف میشد نیز در این انتخابات کاندیدای خاصی نداشت اما احمد توکلی از این جناح به عنوان منتقد دولت وارد فضای انتخابات شد. دریابان علی شمخانی وزیر دفاع دولت خاتمی، عبدالله جاسبی از سوی «چکاد آزاداندیشان»، حسن غفوریفرد نزدیک به «مؤتلفه اسلامی»، منصور رضوی، شهابالدین صدر، علی فلاحیان وزیر اطلاعات دولت هاشمی، مصطفی هاشمیطبا رئیس سازمان تربیتبدنی دولت و محمود کاشانی کاندیداهای این دوره از انتخابات بودند. این بار نیز خاتمی با 21 میلیون رأی پیروز انتخابات بود.
در میانه این دهه یعنی سال 84، هزارو14 نفر برای نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کردند که شورای نگهبان صلاحیت شش نفر از آنان را تأیید کرد اما با حکم مقام معظم رهبری، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده به صحنه رقابت برگشتند.
آیتالله هاشمیرفسنجانی به صورت مستقل و البته با حمایت «حزب کارگزاران سازندگی»، محمود احمدینژاد از سوی «ائتلاف آبادگران ایران اسلامی» که انتخابات شورای شهر تهران را برنده شده بود، مهدی کروبی بهصورت مستقل، مصطفی معین به عنوان نامزد «جبهه مشارکت ایران اسلامی» و کاندیدای اصلی اصلاحطلبان، محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی حمایت نیروهای اصولگرا را داشتند و محسن مهرعلیزاده که سابقه حضور در دولت خاتمی را داشت به صورت مستقل وارد انتخابات شد. این دوره از انتخابات برای اولینبار به دور دوم کشیده شد و مرحوم هاشمی و احمدینژاد به مرحله بعد رفتند. در دور دوم، اصلاحطلبان به حمایت از آیتالله هاشمیرفسنجانی پرداختند و اصولگرایان محمود احمدینژاد را انتخاب کردند که در نهایت قرعه به نام احمدینژاد شهردار آن روزهای تهران درآمد.
خرداد سال 88، تکلیف آرایشهای سیاسی کشور مشخصتر شده بود. 475 نفر برای این دوره ثبتنام کردند که شورای نگهبان صلاحیت این چهار نفر را تأیید کرد: میرحسین موسوی که سابقه حضور در «حزب جمهوری اسلامی» در دهه 60 را داشت و اکنون مورد حمایت جبهه اصلاحطلبان از جمله «حزب مشارکت ایران اسلامی»، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»، «مجمع روحانیون مبارز»، «حزب کارگزاران سازندگی»، «حزب مردمسالاری»، «حزب اسلامی کار»، «حزب همبستگی» و «مجمع زنان اصلاحطلب» بود. محمود احمدینژاد که حمایت اصولگرایان را داشت و رئیس دولت مستقر نیز بود. مهدی کروبی به نمایندگی از حزب «اعتماد ملی» که دبیرکل آن بود و جزء احزاب اصلاحطلب محسوب میشد وارد رقابت شد و محسن رضایی نیز به صورت مستقل آمده بود. حوادث بعد از این انتخابات، جناحهای مختلف کشور را تحت تأثیر خود قرار داد؛ برخی به حاشیه رفتند و برخی منحل شدند.
دهه 90؛ پیروزی نامزد مستقل با کارت اصلاحات
سال 92، شورای نگهبان هشت نامزد را برای انتخابات یازدهم ریاستجمهوری تأیید کرد. حسن روحانی با حمایت حزب «اعتدال و توسعه» وارد انتخابات شد، سعید جلیلی حمایت «جبهه پایداری» نزدیک به اصولگرایان را داشت، محمدباقر قالیباف، علیاکبر ولایتی و غلامعلی حدادعادل از سوی جریان اصولگرایی حمایت میشدند و قرار بود با توجه به شرایط انتخابات به نفع یکدیگر کنار روند. محمدرضا عارف به نمایندگی از احزاب اصلاحطلب و محمد غرضی به صورت مستقل وارد انتخابات شده بودند. در نهایت حدادعادل به نفع دیگر نامزدهای اصولگرا و عارف به نمایندگی از اصلاحطلبان به نفع حسن روحانی کنار رفت تا او با 18 میلیون رأی، رئیسجمهور شود. اردیبهشت سال 96، آخرین انتخابات ریاستجمهوری برگزار شده است. حسن روحانی همچنان مورد حمایت اصلاحطلبان بود اما اسحاق جهانگیری، معاوناول رئیسجمهور و عضو حزب کارگزاران سازندگی برای انتخابات نامزد شد ولی با کناررفتن جهانگیری به نفع روحانی، احزاب اصلاحطلب مانند «حزب اتحاد ملت»، «حزب کارگزاران سازندگی ایران»، «شورای اصلاحات»، «حزب مردمسالاری»، «حزب اسلامی کار» و... از او حمایت کردند. جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی (جمنا) که
از سوی اصولگرایان تشکیل شده بود، با ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف وارد صحنه انتخابات شد که در نهایت قالیباف به نفع رئیسی کنار رفت. مصطفی میرسلیم، از سوی «حزب مؤتلفه اسلامی» وارد رقابت انتخاباتی شد ولی در نهایت این حزب به رئیسی رأی داد اما میرسلیم تا آخر در انتخابات ماند. مصطفی هاشمیطبا نیز به عنوان عضو حزب کارگزاران سازندگی اما به صورت مستقل وارد انتخابات شد و در نهایت آخر شد. حسن روحانی با 23 میلیون رأی در آن انتخابات پیروز شد و دولت او باید اولین انتخابات سال 1400 را برگزار کند. کمتر از دو ماه دیگر سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در حالی برگزار میشود که شرایط سیاسی کشور در چهار دهه اخیر اینگونه نشان میدهد که گویی این افراد هستند که خود را برای رسیدن به صندلی ریاستجمهوری شایسته میدانند و نه احزاب. از همین رو باید منتظر بمانیم و ببینیم در این دوره کدام شخص وارد انتخابات میشود تا حزب یا احزابی دور او جمع شوند.
دیدگاه تان را بنویسید