واکنش فرزند علی اکبر محتشمی پور به شایعه قهر وی بعد از حوادث سال ۸۸:
مجاورت بارگاه حضرت امیر(ع) شرافتی می خواهد که به هرکسی اعطا نمی شود/ پدر همیشه دعا می کرد خدا این لیاقت را از ایشان سلب نکند که بخواهند از آنجا به تهران برگردند
سید علی محتشمی پور، فرزند ششم سیدعلی اکبر محتشمی پور می گوید: اینکه بیان کنیم سید علی اکبر محتشمی پور بعد از قضایای 88 قهر کرد و در نجف اشرف در گوشه انزوا به سر برد، در درجه اول بزرگترین ظلم به مقام شامخ امیرالمؤمنین(ع) و بارگاه ایشان است.
اعتمادآنلاین| یکی از فرزندان مرحوم سید علی اکبر محتشمی پور با تأکید بر اینکه مقدمات هجرت پدرش به نجف قبل از سال 88 فراهم شده بود، گفت: من بعد از وفات حاج آقا از بعضی موضع گیری هایی که صورت گرفت دلخور شدم. یعنی اینکه بیان کنیم سید علی اکبر محتشمی پور بعد از قضایای 88 قهر کرد و در نجف اشرف در گوشه انزوا به سر برد، در درجه اول بزرگترین ظلم به مقام شامخ امیرالمؤمنین(ع) و بارگاه ایشان است. من از قول حاج آقا عرض می کنم، مجاورت بارگاه حضرت امیر(ع) شرافتی می خواهد که به هرکسی اعطا نمی شود. ایشان به خودش می بالید و همیشه دعا می کرد خدا این لیاقت را از ایشان سلب نکند که بخواهند از آنجا به تهران برگردند.
به گزارش جماران، مشروح گفت و گو با سیدعلی محتشمی پور را در ادامه می خوانید.
***
*آقای محتشمی پور! شما در زمان جانباز شدن مرحوم پدرتان دو ساله بوده اید و بنابر این خاطره ای از آن دوران به یاد ندارید. اما قطعا حوادث آن را برای شما تعریف کرده اند که تمایل داریم از زبان شما آنها را بشنویم.
من در سنینی نبوده ام که خاطره ای به یاد بیاورم. ولی هم ما که فرزندان حاج آقا بودیم و هم نوه های ایشان از سال های کودکی که با ظاهر متفاوت ایشان مواجه می شدیم، ظاهر شایسته ای که حاج آقا شایستگی این مقام را داشتند، همیشه سؤال می کردیم و داستان آن ایام را هم از زبان ایشان و هم از زبان مادرمان شنیدیم. این هم آموزه های بسیاری دارد که در قبال هزینه ای که آدم باید برای عقاید و اصول خودش در زندگی دنیا بدهد، حاج آقا هم اوایل انقلاب این هزینه را دادند که بحث جانبازی ایشان بود.
*مهمترین توصیه مرحوم محتشمی پور به شما چه چیزی بود؟
ایشان به ما تأکید می کردند و خودشان هم عامل این توصیه بودند که خاطرات به صورت روزانه توسط خود فرد ویرایش و تدوین شود و معتقد بودند این کار موجب برکات زیادی خواهد بود؛ هم اینکه انسان در سیر متوجه و متذکر باشد و مسائلی که قبل رخ داده را ریشه یابی و هم بتواند برای آینده خودش برنامه ریزی کند.
در کتاب مجموعه خاطرات دست نویس حاج آقا و همچنین خاطراتی که برای ما نقل می کردند، ویژگی ایشان این است که تا زمانی که از چیزی آگاهی و دانش لازم را کسب نمی کرد هیچ موقع تحلیل خودش را بیان نمی کرد. این یک نکته خیلی واضح و شفاف در طول زندگی حاج آقا بود. یعنی من ندیدم در مورد مسأله ای اطلاعات کافی نداشته باشد یا به تحلیل مشخصی نرسد و این را حتی در قالب محاوره روزانه بیان کند.
*یعنی حتی در زندگی روزمره هم تا به تحلیل دقیق نمی رسیدند اقدامی نمی کردند و یا حرفی نمی زدند؟
دقیقا؛ کما اینکه اگر از جانب ما در نشست های خانوادگی که داشتیم موضوعی مطرح می شد، تأکید می کرد که شما بر چه اساسی دارید این موضع را می گیرید؟ این صحبتی که می کنید بر پایه چه اطلاعاتی است؟ دوباره یادآوری می کرد بیانی که شما دارید از اطلاعاتی که ممکن است نامعتبر باشد برای شما مسئولیت دنیوی و اخروی خواهد داشت. بنابر این اولین آموزه من از ایشان این بود که در حوزه ای که می خواست فعالیت داشته باشد اطلاعاتش را کامل می کرد.
*تقریبا تمام کسانی که این روزها در مورد ایشان اظهارنظر و مصاحبه کرده اند و یا مطلب نوشته اند بر نقش ایشان در مبارزه با استکبار و رژیم صهیونیستی اذعان دارند. به نظر شما ریشه تأکید مرحوم محتشمی پور بر دفاع از ملت مظلوم فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی ریشه در چه چیزی داشت؟
تمام حرکت ها و مواضع حاج آقا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ریشه در مجاهدت و مبارزات سیاسی قبل از انقلاب و حضور ایشان در بین مردم سوریه، لبنان، کویت و سایر کشورهای خاورمیانه دارد. ایشان شناخت بسیار متقن و روشنی از بوم خاورمیانه داشتند و همان شناخت باعث شد بعد از انقلاب این قدرت تحلیل را پیدا کند و البته زمانی که در سفارت ایران در سوریه شروع به کار کردند شاکله و اساس مقاومت اسلامی در سوریه و لبنان بر مبنای تعالیم و سفارش های امام خمینی(س) شگل گرفت و ایشان عملکرد ما در سوریه و لبنان را با سفارشات حضرت امام تطبیق دادند.
اگر خاطراتی که در خصوص حزب الله لبنان مدوّن شده را ورق بزنید و تأکیدی که حاج آقا داشتند بر اینکه حزب الله لبنان را من و یا فرد دیگری تأسیس نکرد و مؤسس حزب الله لبنان شخص حضرت امام بود. چرا که اندیشه حضرت امام به جای جای مقاومت اسلامی تزریق شده بود و نتیجه اش وحدت احزاب سیاسی و نظامی لبنان و سوریه، شکل گیری هسته اولیه حزب الله لبنان و افتخارات بعد از آن بود.
اگر بخواهیم در تفکرات حاج آقا دقیق شویم من فکر می کنم که در خصوص مقاومت اسلامی و اصول مبارزه ایشان با صهیونیسم، باید ریشه همه آن سیره عملی را در بیانات حضرت امام جست و جو کنیم و چیزی غیر از آن نیست. من کمتر کسی را در طول عمر خودم دیده ام که انقدر خالصانه و پاک عمل کند. شما تبلور یک الگوی مقاومت اسلامی در قامت حزب الله لبنان را می توانید افتخاری برای تشیع در تاریخ اسلام بدانید. خیلی افراد کارهایی که می کنند و یا حتی نمی کنند را به نام خودشان مصادره می کنند. ولی به خاطر همین خلوص نیت بود که حاج آقا حتی در آخرین مصاحبه با یکی از خبرگزاری ها وقتی گفتند شما یکی از مؤسسین حزب الله هستید، هنوز اصرار بر این داشت که چرا دارید این را به اسم من می گویید؛ حزب الله لبنان تأسیس یافته توسط خود حضرت امام است و مهم اندیشه و اصل و اساس یک فعل است نه اینکه چه کسانی آن را انجام داده اند.
*این خلوص نیتی که ما از مرحوم ابوی شما سراغ داریم و شما هم به آن اشاره کردید، در زندگی شخصی و خانوادگی ایشان چه طور بروز و ظهور داشت و در این زمینه چه توصیه هایی به شما داشتند؟
وقتی زندگی ایشان را مرور می کنیم، یک موضوع جلوه خاصی پیدا کرد. معمولا آدم ها یک سری تکامل شخصی و فردی از لحاظ سیاسی، اجتماعی و معنوی دارند. مواضعی که می گیریم، رفتاری که داریم، عملکرد، رفتار و گفتارمان همه تابع این سیر تکاملی است که هر فردی می تواند داشته باشد. نکته ای که در خصوص حاج آقا باید تأکید کنم و شخصا الگوی من در زندگی است این است که سیر تکامل معنوی برای ایشان بر همه مسائل دیگر اولویت داشت.
یعنی اگر در مباحث روزانه، چه خانوادگی و چه در حوزه سیاست، می خواست موضعی بگیرد حتما باید اصول و مبانی دینی و شرعی در آن رعایت می شد. هیچ موقع نمی توانید صحبتی از ایشان پیدا کنید و یا موضع گیری از ایشان ببینید که ریشه در منافع دنیوی داشته باشد. اتفاقا یکی از ویژگی هایی که موافق و مخالف به آن اذعان داشتند صراحت لهجه و کلام ایشان بود. نگاه نمی کرد که مثلا اگر الآن این حرف را بزنم شاید مغضوب خیلی از مخالفین قرار بگیرم و ممکن است از لحاظ زندگی روزمره من را در حصری قرار دهد.
این واقعا تابع تعالیم دینی بود که از حضرت امام فرا گرفته بودند. همین موضوع را شما در تمام مراحل زندگی حاج آقا می بینید و کسی نمی تواند مثال بیاورد که موضع ایشان بر اساس منافع دنیوی بوده است. این برای همه ما فرزندان حاج آقا یک کلید است.
*به تعبیر برخی از سیاسیون، آقای محتشمی پور 10 سال پایانی عمرشان هزینه استقامت بر اندیشه امام و صیانت از رأی مردم را دادند. نظر شما به عنوان فرزند ایشان در این زمینه چیست؟
بر مبنای اطلاعاتی که از صحبت های خود حاج آقا گرفته ام و خاطرات ایشان که مرور کردیم و الآن در دسترس هست، تا سال 68 حاج آقا با یک قطعیت مثال زدنی موضع می گرفتند؛ چرا که حتی در مسئولیت های حساسی که بر عهده داشتند خودشان را شاگرد حضرت امام می دانستند و سعی می کردند این رابطه استاد و شاگردی حفظ شود. لذا هر جایی که از لحاظ تحلیلی و یا قطعیت مواضع به مشکل می خوردند نهایتا تحلیل هایشان را با نظر حضرت امام تطبیق می دادند.
بعد از رحلت امام تا سال 88 را به شکل دیگری می بینیم که قطع ارتباط مستقیم با امام داشتند و بعد از آن باید بر مبنای آموزه های امام، توان اجتهاد خودشان در مسائل سیاسی و غیره را آنچنان بالا می بردند که طوری عمل کنند از لحاظ دینی و شرعی برای خودشان اتمام حجت باشد و بتوانند پاسخگوی رفتار و گفتار خودشان باشند.
بعد از سال 88 نه به عنوان وقایع دلخراشی که اتفاق افتاد بلکه به عنوان مبدأ مهاجرت حاج آقا و مجاورت ایشان کنار بارگاه نورانی حضرت امیر(ع) فصل دیگر زندگی پدرم آغاز شد.
*برخی معتقدند هزینه ای که ایشان بعد از سال 88 پرداخت کرد به خاطر ایستادگی بر راه امام و صیانت از رأی مردم بود و اگر بر این مواضع پافشاری نمی کرد به خاطر سابقه مبارزاتی و جانبازی در راه انقلاب می توانست به لحاظ دنیوی موقعیت بهتری داشته باشد. نظر شما در این خصوص چیست؟
تأکید من این است که سال 88 و مهاجرت حاج آقا به نجف اشرف را باید در دو محور تحلیل کنیم و نهایتا به نتیجه برسیم. یکی بحث صورت ظاهری از لحاظ زمانی است. تبعات وقایع دلخراش سال 88 شامل ایشان هم شد و در زندگی سیاسی و شخصی ایشان مشخص است. اما بحث اقامت حاج آقا در نجف، ورای مسائل سیاسی، ریشه در قبل از انقلاب دارد. کما اینکه حاج آقا از سال 83 که وقایع عراق اتفاق افتاد مکررا در جمع خانواده این نکته را گوشزد می کرد.
یادم می آید یک روز تلویزیون داشت تصاویر عتبات عالیات را نشان می داد. قبلا صحبت شده بود ولی آن روز حاج آقا وقتی تصاویر حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) را دیدند به من و خواهر کوچکترم که کنار ایشان نشسته بودیم خطاب کردند و گفتند اگر شما دو نفر را هم سر و سامان بدهیم دست حاج خانم را می گیرم و به نجف اشرف بر می گردیم و آنجا مقیم می شویم. اتفاقا خود من عرض کردم با اوضاع و احوالی که در عراق هست و حضور نیروهای آمریکایی چنین چیزی شدنی نیست. لبخندی زدند و گفتند ان شاء الله آن هم درست می شود.
بر اثر جذبه روزهای مبارزه قبل از انقلاب و حضورشان در نجف اشرف هم حاج آقا و هم حاج خانم همیشه در طول سال های قبل از مهاجرتشان سیر زندگی در مجاورت بارگاه حضرت امیر(ع) را با لذت خاصی تعریف می کردند. نتیجه این شد که سال 86 و 87 ایشان چندین به عتبات عالیات مشرف شدند و مقدمات مهاجرتشان را دنبال می کردند و اینکه آنجا اقامت داشته باشند.
ضمن اینکه احساس مسئولیت نسبت به جامعه، کشور و نظام را من اصلا منکر نمی شوم و قویا می گویم یکی از اصول حاج آقا از ابتدای مبارزه تا روزهای آخر عمر بود. برای ایشان تفاوتی نداشت که تهران یا نجف باشد، اگر مظلومی را می دید به حد مقدور احقاق حقش را پیگیری می کرد؛ چه به صورت عام در قالب انتخابات 88 و مسائل بعد از آن مثل حق رأی مردم و چه در مسائل خاص و موردی برای ایشان فرق نمی کرد که تهران یا نجف باشد.
من بعد از وفات حاج آقا از بعضی موضع گیری هایی که صورت گرفت دلخور شدم. یعنی اینکه بیان کنیم سید علی اکبر محتشمی پور بعد از قضایای 88 قهر کرد و در نجف اشرف در گوشه انزوا به سر برد، در درجه اول بزرگترین ظلم به مقام شامخ امیرالمؤمنین(ع) و بارگاه ایشان است. من از قول حاج آقا عرض می کنم، مجاورت بارگاه حضرت امیر(ع) شرافتی می خواهد که به هرکسی اعطا نمی شود. ایشان به خودش می بالید و همیشه دعا می کرد خدا این لیاقت را از ایشان سلب نکند که بخواهند از آنجا به تهران برگردند.
*یکی از نکاتی که مطرح می شود اینکه تجربه ایشان به عنوان یکی از سابقون نهضت امام خمینی(س) که سابقه مبارزه، کار اجرایی و همچنین نمایندگی مجلس داشته نمی توانست بیشتر و بهتر برای کشور مفید باشد تا اینکه به خاطر علاقه مجاورت امیرالمؤمنین(ع) به سمت نجف برود؟
یکی از ویژگی های حاج آقا این بود که زمان قبول مسئولیت عملکردش کاملا متفاوت می شد از زمانی که مسئولیت نداشت. ایشان قائل من باید اطلاعات داشته باشم تا موضع گیری کنم. وقتی در مسئولیت هستید جریان اطلاعات به سمت شما می آید و شما هم می توانید کنترل داشته باشید که این اطلاعات جامع و درست باشد و اعتبارسنجی آن دست خودشان است. ولی وقتی از فضای مسئولیت دور می شوید اعتبارسنجی شبکه ارتباطی که به شما اطلاعات می دهد خیلی سخت می شود.
چه قبل از 88 و چه بعد از آن، وقتی حاج آقا از فضای مسئولیت دور می شد و خبرنگاران می خواستند مصاحبه بگیرند، به صورت کلی می گفت من در پست و مقامی نیستم که بخواهم مصاحبه کنم و اطلاعاتی ندارم. نه اینکه ایشان بخواهند سلب مسئولیت اخلاقی، اجتماعی و تعهد خودشان نسبت به سرنوشت نظام و مردم را نشان بدهند. اما اگر به این قطعیت نمی رسند که حرف من موجب ثمرات و برکات می شود، بارها شنیدم که می گفت وقتی حرف من به کار نمی آید بیشتر موجب وارد کردن خسارت و فشار به اقشار مظلوم می شود. این چه کاری است که من حرف بزنم؟!
ولی مطمئن هستم نوع فعالیت و حضور سیاسی ایشان بعد از 88 تفاوت کرده و بنا بر مستندات و مکاتباتی که هست، تاریخ نشان می دهد که بعد از قضایای سال 88 ایشان حضورش در جامعه و رسانه را به طور کامل حذف کرد و شما هیچ مصاحبه ای نمی بینید ولی در همین بازه زمانی نامه ها و مکاتباتی با رده های مختلف نظام داشتند و در قالب این نامه ها و مکاتبات مستمر در خصوص موارد و حوزه های مختلف سیاسی تحلیل و دغدغه های خودشان را عنوان می کردند.
نوع فعالیت ایشان تغییر کرد اما اینکه بگوییم بعد از 88 تابع آن اتفاقات به صورت قهرآمیز مهاجرت کردند، تحلیل من این است که جفا به شاگردان حقیقی حضرت امام است. امام در اوج فشارهای محیطی هیچ موقع از مبانی مبارزات خودش کوتاه نیامده است. کسی که شاگرد حقیقی امام باشد همین سیره را تا پایان عمر ادامه خواهد داد. بنابر این اگر قبول داشته باشیم «سیدعلی اکبر محتشمی پور» یکی از شاگردان حقیقی حضرت امام هست، در خصوص مسائل سیاسی هم همین طور خواهد بود.
اما به دلیل هوش سیاسی که داشتند لزومی نمی دیدند فعالیت و حضور سیاسی شان همیشه به یک صورت و ظاهر باشد. چون هیچ موقع دنبال جایگاه سیاسی و قدرت نبودند فقط برای شان مهم این بود تحلیل سیاسی که دارند به فرد تأثیرگذار و مخاطب اصلی برسد که رسیده است. اینکه بعد از این تحلیل ها و ارائه نظرات تصمیم چه شود مسئولیت آن مقام می شود که این نقطه نظرات را شنیده و بر حسب جایگاه حاکمیتی خودش باید تصمیم بگیرد و اصلاحات را انجام بدهد. تاریخ در این خصوص قضاوت خواهد کرد.
ولی واقعیت این است که زمانی که احساس می کردند بیان و مواضعشان موجب ثمرات لازم در سطح اجتماع نمی شود و حتی ممکن است باعث بروز هزینه های دیگر شود خودداری می کردند. چون برای حاج آقا هدف نهایی مهم بود. به نظر من می رسد سیره ایشان نشان می دهد که به هیچ عنوان از اندیشه های امام و آرمان های نظام جمهوری اسلامی کوتاه نیامد. شاید اگر ما الآن دچار مشکلات هستیم به خاطر انحراف از این سیره عملی است. ما یا حرف درست نمی زنیم و یا حرف درست را در زمان نامناسب بیان می کنیم. اتفاقاتی که در 20 سال اخیر افتاده را در همین مورد می شود ریشه یابی کرد. من اعتقاد دارم در آینده نزدیک اثبات می شود که همین شیوه عملکرد حاج آقا مناسب ترین شیوه تبیین و احیای آرمان های امام بوده است.
*یکی از نکات دیگری که در مورد شخصیت ایشان گفته می شود «ساده زیستی» است و حتی دارالزهرا(س) هم وقف است و متعلق به شخص خاصی نیست. شما به عنوان فرزند ایشان چه خاطره ای از این موضوع دارید؟
مبانی ساده زیستی ایشان مشخص است. ایشان شاگرد حضرت امام است و سیره حضرت امام در حوزه های مختلف را نقشه راه خودش کرده بود که از جمله آنها مسائل اقتصادی و مالی است. یکی از مواردی که برای دوران اشتغال و کار همیشه به من گوشزد می کرد این بود که من وزیر کشور بوده ام ولی حول و حوش مسائل مالی نرفته ام؛ شما یک خط قرمز دور این بکش و خیالت راحت باشد که هیچ اتفاقی برای شما نمی افتد. برای همین یکی از افرادی که بتوان در نظام جمهوری اسلامی مثال زد که علی رغم مسئولیت های زیاد هیچ گونه مشکل مالی و اقتصادی نداشت مرحوم پدر بود.
حتی در دوره تدوین خاطرات قبل از انقلاب به ایشان توصیه شد که اینقدر توصیف ساده زیستی شما ممکن است برای جامعه باورناپذیر باشد و صلاح نیست این را قالب خاطرات بیاورید. اتفاقا حاج آقا آن قسمت ها را حذف کرد ولی نه به خاطر موضعی که مشاورین ایشان گرفته بودند. آخرین حرف ایشان این بود که شاید تعبیر شود می خواهم مقام خاصی از لحاظ ساده زیستی برای خودم درست کنم و نیاز نیست.
جناب آقای دعایی، آقای فردوسی پور و کسانی که در نجف همراه حاج آقا بوده اند باید خاطرات را نقل کنند که ساده زیستی به چه معنا است. همین سیره و موضع در طول زندگی ایشان بود و هرآنچه داشتند را به حسینیه دارالزهرا(س) تبدیل کردند و سال 80 با رضایت کامل تمام دارایی خودشان را وقف خاص و بعد ثبت موقوفه برای حضرت زهرا(س) و صرف در امور مذهبی در قالب اساسنامه دارالزهرا(س) کردند.
در عراق هم همین طور بود. به واسطه دوستانی که داشتند زمینه محیا بود که ایشان آنجا در رفاه کامل به سر ببرند. ولی خبرگزاری های مختلفی که رفته بودند و دست خالی برگشتند تصویر منزل کوچک و باصفای حاج آقا در آنجا را به ذهن دارند. کسی که در آن شرایط زندگی می کند و لذت می برد نیازی به ظاهرسازی ندارد. ان شاء الله برای مردم تصویر شود که یک نفر حتی اگر مسئول ارشد جمهوری اسلامی باشد می تواند انقدر ساده زیست باشد.
به تعالیم دین مبین اسلام و توصیه های ائمه معصومین(ع) دست نیافتنی نگاه نکنیم. کافی است زندگی «سید علی اکبر محتشمی پور» را تصویر کنید. چه کسی از مسئولین هست که از حق و حقوق کاری که می کند بگذرد؟! ایشان 10 سال مسئول بیت امام در نجف بودند. حتی در برخی موارد به بعضی از دوستان عتاب و خطاب کرده بودند که چرا برای کاری که من می کنم ماعوض پولی و مالی تصویر می کنید؟ من فقط به عشق حضرت امام اینجا آمده ام. متأسفانه ما جوری عمل کرده ایم که در دوره فعلی همه اینها شعار دیده می شود. کم نیستند ولی متأسفانه ما ضعف در تبیین و تصویر داریم. امیدوارم سیره امثال محتشمی تصویر و الگو شود.
ما 17 خرداد ماه 1400 عزیزترین فرد زندگی خود را به خاک سپردیم و تنها چیزی که از حاج آقا برای ما فرزندانش باقی ماند توصیه هایی است که مکرر در زندگی به ما داشت که در کنار زندگی روزمره دچار روزمرگی و دنیا نشوید. من همیشه سعی می کردم در امور خودم از ایشان نظرخواهی کنم. یکی از پیام ها را سال 97 برای من از نجف ارسال کردند و نوشتند: «سلام علیکم. تازه بعد از اینکه مسئولیت جدیدت را فهمیدم بیشتر نگرانت شدم. حالا نکاتی که به نظرم می رسد از قرار زیر به جهت جنبه مصونیتی برایت ارسال می کنم: «به هیچ وجه از هیچ کس چه در محیط کار و یا خارج از محیط کار، چه در رابطه با کار و چه حتی بدون ارتباط کاری هدیه اعم از وجه نقد، کالا و یا هر چیز دیگر مثلا زمین، خانه، ویلا، سوئیچ ماشین و... قبول نکن. اینها پرتگاه های سقوط و نابودی دنیا و آخرت است. شماره حساب بانکی خودت و خانواده ات را به هیچ کس نده و کسی نداند، چرا که ممکن است بی علم شما به حسابت واریز کند. از این به بعد از گرفتن حتی وام های معمولی، چه با بهره و یا بی بهره، خودداری کن. از این به بعد از پذیرفتن دعوت مهمانی همکاران و یا کسانی که به نحوی ارتباط با کار جدید دارند و یا حتی ندارند، خودداری کن. چون ممکن است با یکی دو واسطه مربوط به کارت شود. از سفرهای خارج کشور و حتی داخل کشور که صاحبان منافع مستقیم و یا غیر مستقیم دعوت می کنند اجتناب کن. سفارشات و توصیه های بالادستی و پایین دستی که بر خلاف قانون و تضییع اموال و حقوق مردم است را نپذیر. به همان حقوقت قانع باش و توکلت به خدا باشد و صبح ها با ذکر «بسم الله، توکلت علی الله، افوض امری إلی الله، لاحول و لا قوه الّا الله» از خانه خارج شو. ان شاء الله خدا از شرّ شیاطین حفظت کند.»
دیدگاه تان را بنویسید