کد خبر: 551652
|
۱۴۰۱/۰۲/۲۴ ۰۸:۱۹:۴۲
| |

فیاض زاهد، تحلیگر مسائل سیاست خارجی:

قرار نیست ایران را به کمیته امداد بدل کنیم/ آقای رئیسی! با این دست از همکاران، بزرگ‌ترین لطمه را به خودتان زده‌اید

نمی‌توان با وزرایی که الفبای اداره نهادهای ملی را در خواب هم ندیده‌اند، جراحی اقتصادی کرد

در جناح راست و حتی در بین نیروهای نظامی و امنیتی ده‌ها مدیر باکفایت یافت می‌شوند. نمی‌توان با وزرایی که الفبای اداره نهادهای بزرگ و ملی را در خواب هم ندیده‌اند به این مهم دست یافت.

قرار نیست ایران را به کمیته امداد بدل کنیم/ آقای رئیسی! با این دست از همکاران، بزرگ‌ترین لطمه را به خودتان زده‌اید
کد خبر: 551652
|
۱۴۰۱/۰۲/۲۴ ۰۸:۱۹:۴۲

فیاض زاهد روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: دولت آقای رییسی گویا در میانه سخت‌ترین شرایط اقتصادی، تصمیم به جراحی اقتصاد گرفته است! اینکه چنین تصمیمی حاصل اراده دولت مستقر است یا از سوی نهادهای فرادستی توصیه و هدایت می‌شود محل گفت‌وگو نیست. اما به نظر نمی‌رسد دولتی که در انجام بدیهی‌ترین اقدامات ملی با مشکلات عدیده‌ای روبرو شده، محل این اراده بوده است. من در نوشته‌ای خطاب به رییس‌جمهور پیش‌بینی کرده بودم که بدون توافق برجام ماه عسل این دولت انقلابی به نوروز نخواهد رسید. از این بابت که پیش‌بینی‌ام درست بوده خوشحال نیستم. چه خوش‌مان بیاید چه نه، این دولت آقای رییسی است که مسوولیت مواجهه و حل مشکلات اساسی کشور را دارد.  چه بهتر هم از این؛ دولتی یکدست و مورد حمایت همه نیروهای آشکار و پنهان. مهم باز شدن پنجره است. حال بگذاریم او این فضای عفن و خفه‌کننده را تلطیف کند. البته اگر بتواند!! برای موفقیت چنین مولفه‌ای می‌توان توصیه‌هایی ارایه داد. 

1- بهتر آن بود که در فقدان اعتماد به نهادهای حکومتی، دولت برای پیشبرد منویات خود جلسات عمیق و موثری با اصحاب و مراجع متنفذ برگزار می‌کرد تا صدایش با وضوح بیشتری به گوش مخاطبان می‌رسید. در این میانه سازمان برنامه و بودجه بیشترین غفلت را مرتکب شده است. اگر این سازمان خود را عقل منفصل دولت می‌داند، توجیه و تجمیع افکار، نیل به باور مشتر ک ملی، توجیه عناصر متنفذ بر افکار عمومی و رسانه‌ها، اساتید و نخبگان دانشگاهی باید در این سازمان جهت می‌یافت. پس از آنکه نیروهای حامل اجتماعی موضوع را به گفتمانی ملی بدل می‌کردند، دولت کار خود را بهتر سامان می‌داد. اما این کدام دولت انقلابی در جهان است که خود را محتاج اندیشه و تامل و تعاطی افکار بداند؟ آنها برای تغییر جهان آمده‌اند و ضرورتا چرخ را باید خود از نو بسازند!!

2-عمده شاخص‌های اقتصاد سیاسی نشان می‌دهد دولتی که در کمتر از یک سال با این حجم از بی‌اعتمادی عمومی روبرو شده، قادر به انجام ماموریت‌های بزرگ نیست. لذا پیشنهاد من آن است تا دیر نشده، اصلاحات مورد نظر را به توفیق در عرصه‌های بین‌المللی گره بزنید. با موفقیت در فرجام برجام امید، حلقه مفقوده در زندگی مردم این سامان را به آنها برگردانید. با این کار هم منابع عظیمی تامین می‌شود و هم اصلاحات مورد نظر با درد کمتری به انجام می‌رسد. در فضای ناامنی اقتصادی، حس بی‌اعتمادی و رهاشدگی و ناامیدی از افق‌های روشن آینده، تنها ویرانگری، خشونت افسارگسیخته و شورش‌های کور را به جریان می‌اندازد. این جنبش‌ها عمدتا هم کور هستند و هم غافل!

3- تجربه آبان 98 نشان داد چگونه بحران می‌تواند گسترش یابد. عمده شورش‌ها و اعتراضات در شهرهای کوچک و دورافتاده یا حاشیه‌نشین صورت گرفت. نکته مهم در این شورش‌ها، فقدان نیروی موثر سیاسی و طبقه متوسط احیاکننده ارزش‌های دمکراتیک بود. مردمی که نه برای مطالبات سیاسی یا رویاهای فرهنگی و اجتماعی به پا خاسته‌اند؛ بلکه توده‌های عصبانی و غیرمنسجم با هدف تامین نان میداندار شدند. نباید تجربه امنیتی و نظامی 98 تکرار شود. انقلاب اسلامی مدعی بود که پایگاه اصلیش در مناطق محروم و حاشیه‌نشین است. وقتی آن پایگاه‌ها هدف قرار می‌گیرد، در حالی که سیستم مستقر پیش از آن نیروی سیاسی شناسنامه‌دار را هدم کرده و طبقه متوسط را در بحران دیگری از دست داده، فضا به دست نیروهای ناشناس و واندالیست می‌افتد.  در این صورت برای حکومت راهی جز سرکوب نمی‌ماند.  چون همه راه‌های دیگر را به روی خود بسته است. از سویی برای نظامیان مدیر شده، سرکوب آشناترین راه‌حل است. سرکوب چرخه‌ای از شورش‌های آشتی‌ناپذیر را ایجاد می‌کند. هر بحران در دل خود بحران بزرگ‌تری می‌زاید. سرکوب‌ها در نتیجه فقدان ادراک حکمرانی معقول، شدید و شدیدتر می‌شود. آنگاه آن فرمول حیرت‌انگیز تعارض حکمرانی مقتدرانه و سرکوب مداوم رخ می‌دهد. در ظاهر حاکمیت با قدرت بیشتری سرکوب می‌کند. اما این خطایی استراتژیک است. هرچه بیشتر از نیروی عریان بهره می‌برید به همان اندازه اقتدار و ماندگاری خود را به چالش می‌کشید. 

4- ایران به سرعت در حال فقیرشدن است. مجموعه‌ای از تصمیمات راهبردی در پرونده هسته‌ای ما را در مسیری پرچالش قرار داده است. همه امید من به خرد حکمرانی ذاتی نزد حاکمیت است. همان خردی که تاکنون ایران را از جنگ دور نگهداشته است. به نظر در ماجرای برجام طرفین تا می‌توانسته‌اند مهره‌های خود را برای کسب امتیاز بیشتر به کار برده‌اند. اینک به پایان بازی نزدیک می‌شویم. برای امریکا دیگر نمی‌صرفد بیش از این تامل کند. امریکا در داستان بحران اوکراین دست بالاتر از روسیه دارد. فنلاند و سوئد در حال پیوستن به ناتو هستند. روسیه در باتلاق هولناکی گیر افتاده است. هم هیمنه نظامی و هم توافق دیپلماتیکش با چالش روبرو شده است. حتی تصرف مولداوی هم به این چرخه معیوب کمک نمی‌کند. از سویی روسیه به رقیب اصلی ما در بازار تحریم بدل شده است.  ما حتی اگر می‌خواهیم برای روسیه مزیتی ایجاد کنیم، بهتر است برجام به نتیجه برسد. در دنیای سیاست بین‌الملل هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد؛ همان‌گونه که روسیه برای ما کبریتی روشن نکرد. باید به فکر پیوند زدن موفقیت در برجام، جذب سرمایه‌گذاری خارجی و انجام اصلاحات اقتصادی باشیم. 

5- توفیق در مذاکرات تنها این خطر را دارد که اقتصاد رانتی و مواجب‌بگیر از بازگشت سرمایه‌های نفتی به کمایی مجدد رفته و تلاش برای انجام اصلاحات اقتصادی را به فراموشی بسپارد. تجربه احمدی‌نژاد نشان داد که دولت‌های انقلابی! تا چه میزان مشتاق بهره‌وری از مزیت‌های اقتصاد رانتی و نفتی هستند. 

مشکل دیگر دولت آقای رییسی آن است که برای انجام بزرگ‌ترین جراحی اقتصادی تاریخ ایران، از دانشجوهای سال اول پزشکی بهره می‌برد! نمی‌گویم از بانیان وضع دیروز استفاده کنید- که البته دوستان شما برای از کار انداختن مزیت‌های آن دولت از هیچ اقدام غیر اخلاقی و غیرملی دریغ نکردند- اما در جناح راست و حتی در بین نیروهای نظامی و امنیتی ده‌ها مدیر باکفایت یافت می‌شوند. نمی‌توان با وزرایی که الفبای اداره نهادهای بزرگ و ملی را در خواب هم ندیده‌اند به این مهم دست یافت. 

آقای رییسی!

شما با این دست از همکاران، بزرگ‌ترین لطمه را به خودتان زده‌اید. قرار نیست ایران را به کمیته امداد بدل کنیم. مدیرانی که با ذهنیت تبدیل ایران به میدان کمیته امداد آمده‌اند هم دشمن ایرانند و هم مخل اهداف‌تان. 

6- سفر انریکه مورا و امیر قطر می‌تواند بهترین فرصت برای تحقق خواسته‌های معقول و طرفینی باشد.  هم به اکثر خواسته‌های شدنی دست یابیم، هم وجهه و اعتبار خود را حفظ کنیم. کاری که می‌شد در سفر نخست‌وزیر ژاپن یا حضور حسن روحانی در نیویورک محقق کرد. یادمان باشد: هر پروژه و راهبردی و هر دانش و مهارتی برای ایران است نه ایران برای آنها! 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها