«خطای ترکیبی» روحانیون و مهندسان در چهل ساله گذشته بر سر ایران
دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان نوشت:
وقتی بعضی مسئولان در سال ۱۳۵۷ گفتند «ما، هم دنیا را آباد میکنیم و هم آخرت را ...»، برای من نوجوان سیزده سالهای که در یک خانواده مذهبی بالیده بودم خیلی خوشایند بود و خود را یکی از خوشبختترین آدمیانی میدیدم که بر حسب تصادف در زمانه و زمینی به دنیا آمده است که به او مزایای زیستی بهشتی در هر دو جهان را خواهد داد.
برای من بیست سال طول کشید تا متوجه شوم این جمله حاصل یک استدلال منطقی همراه با «خطای ترکیب» است و از کسی چون بنیانگذار که فقیهی فیلسوف بود، بعید و عجیب بود که برای برپایی چنان نهضت عظیمی به این دقیقه توجه نداشته باشد. من امروز تمام بحرانهای موجود کشورمان را حاصل همین «خطای ترکیب» میدانم که از آن زمان تاکنون در تمام ارکان نظام تصمیمگیری جمهوری اسلامی به صورت عمیقی جریان دارد. نقطه آغازین رسوخ خطای ترکیب در نظام تدبیر پس از انقلاب، همین تصور امکان ترکیب موفق «جمهوری» و «اسلامی» است که در قانون اساسی منعکس شده است.
ممکن است برای من به عنوان یک فرد ممکن باشد که فرزندم را فردی مومن بار بیاورم اما اگر حکومت به عنوان مدیر جامعه بخواهد همه شهروندان را مقید به مناسک خاصی تربیت کند، نتیجه آن بیایمانی و بیقیدی اکثریت جامعه خواهد بود.
برای من به عنوان یک فرد ستوده است که اجازه ندهم فرزندم با یک معتاد ازدواج کند، ولی اگر من قانونگذار باشم و قانونی بنویسم که ازدواج با معتادان را ممنوع کند، تصمیمی غیراخلاقی و غیرعقلانی و خسارتبار برای جامعه گرفتهام. درباره بسیاری از دستورات فقهی نیز چنین است.
اگر نماز را و روزه را و حجاب را و خیلی دیگر از احکام حوزه فردی را به حوزه عمومی آوردید و الزامآور کردید، اولین خسارت بیننده آن خود نماز و روزه و حجاب خواهد بود.
اینجاست که میگوییم «جمهوری اسلامی» نوعی خطای ترکیب است. جامعه دینی خودش باید دینی باشد. یعنی وقتی تک تک مردم یک جامعه از درون دیندار باشند جامعه دینی وجود خواهد داشت. وقتی شما بخواهید به زور قانون و پلیس، دین را مستقر کنید، اولین آسیب بیننده آن خود دین خواهد بود.
بنابراین ممکن است برای یک فرد شدنی باشد که همزمان دنیا و آخرت خود را آباد کند اما در سطح یک ملت و با فرمان حکومتی، شدنی نیست که همزمان هر دو حوزه دنیا و آخرت با هم آباد شوند، لاجرم یکی یا هر دو آسیب میبینند.
یک خانواده که در محیطی ناامن زندگی می کند، ممکن است بتواند برای امنیت خود تمام دیوارها و پنجره ها را نرده بکشد، دوربین امنیتی بگذارد، قفلها و درها را ایمن کند، شیشه ها را دودی کند، سگ مراقب نگهداری کند و حتی افرادی را برای حفاظت و نگهبانی از خانهشان استخدام کند و همچنان یک خانواده مرفه باقی بماند؛ اما اگر یک ملت بخواهد همه امنیت خود را از طریق به کارگیری تعداد زیادی از جوانانش در نیروهای نظامی و ساخت تجهیزات نظامی پیشرفته و اول شدن در قدرت نظامی درمیان همسایگانش تامین کند به ملتی فقیر و ناامن تبدیل می شود.
چون مجبور است در بلندمدت به جای سرمایه گذاری، منابع مالیاش را به سوی امور نظامی ببرد که به تدریج قدرت خلق رفاه را در آن ملت کاهش میدهد. در دنیای مدرن، پیمانهای نظامی و همکاریهای امنیتی منطقهای برای همین ابداع شده اند که ملت ها مجبور نشوند برای ایجاد امنیت، خودشان را فقیر کنند.
وقتی در سالهای پس از انقلاب، روحانیان از حوزه علمیه به سیاست عملیه آمدند، دستگاه فکری حوزوی که مختص عرصه رفتار فردی مومنان بود را به عرصه سیاست که حوزه رفتار هویتهای جمعی است آوردند و بنابراین نظام تدبیر را گرفتار خطای ترکیب سیستماتیک کردند.
و مهندسان از این خطای ترکیب روحانیان سوءاستفاده کردند. آنچه امروز در ایران با آن روبهرو هستیم دستاورد مشترک ورود روحانیان و مهندسان به حوزه سیاست است.
حاصل مجموعه سیاستهای از نوع «خطای ترکیب» که در این چهار دهه در ایران اجرا شده این است که ایران که جایگاهش در جهان هم از نظر وسعت سرزمینی هم از نظر حجم جمعیت در رتبه هجدهم قرار دارد و قاعدتا باید در سایر حوزهها رتبهاش نزدیک به این موقعیت باشد، اکنون در موقعیت خود قرار ندارد.
یعنی گرچه از نظر قدرت نظامی، خود را به رتبه دهم دنیا رسانده است اما در عوض از نظر قدرت اقتصادی رتبه ۵۱ از نظر رفاه رتبه ۱۰۳ و از نظر تمام دیگر شاخص های توسعه، رتبههایی بین ۶۰ تا ۱۸۴ را در دنیا کسب کرده است. این دستاورد، نتیجه همان سیاستهای خطای ترکیبی است که در سه دهه پس از "دفاع مقدس" اجرا شد.
نظام حکمرانی ما بیش از آن که «جمهوری» یا «اسلامی» باشد، یک «نظام خطای ترکیب» است.
دیدگاه تان را بنویسید