هدف قالیباف از حمله به سوپرانقلابیها، تصرف پاستور است!/ «انقلابیگری»؛ مهمترین دغدغه ذهنی قالیباف در مقابل «سوپرانقلابیها»؟
رییس مجلس یک بار دیگر در دهمین اجلاس رایزنان فرهنگی نسبت به برخی رفتارهای تند به اسم انقلابیگری انتقاد کرد. انتقاداتی که پس از این نیز در برهههای مختلف نسبت به خطر سوپرانقلابیهای فرصتطلب، تکرار و پیش روی افکار عمومی تصویرسازی شده بود.
رییس مجلس یک بار دیگر در دهمین اجلاس رایزنان فرهنگی نسبت به برخی رفتارهای تند به اسم انقلابیگری انتقاد کرد. انتقاداتی که پس از این نیز در برهههای مختلف نسبت به خطر سوپرانقلابیهای فرصتطلب، تکرار و پیش روی افکار عمومی تصویرسازی شده بود.
به گزارش روزنامه اعتماد، اما بررسی روند کلی اظهارنظرهای رییس ساختار تقنینی کشور طی سالهای اخیر نشان میدهد که ارایه تصویری شفاف از معنای«انقلابیگری»، یکی از مهمترین دغدغههای ذهنی محمد باقر قالیباف را تشکیل میدهد.واژهای پرمحتوا و برآمده از آرمانهای رفیع« انقلاب اسلامی» که به زعم قالیباف و بسیاری دیگر از تحلیلگران، معنای آن بیش از هر واژه و مفهوم دیگری، عرصه تاخت و تاز سودجویان و فرصتطلبان قرار گرفته و در راستای منافع برخی افراد و جریانات از آن سوءاستفاده شده است.
قالیباف اما در پنهان و خفا از ضرورت تبیین دوباره این مفهوم سخن میگوید و به هر بهانهای تلاش میکند، خط مرز فکری خود با افراد و جریاناتی که عنوان «انقلابی گری» را بر تارک خود نشاندهاند، اما درکی از محتوای این واژه و فلسفه بلند آن ندارند را مشخص کند. بر این اساس است که قالیباف در سخنان آتشین 7تیرماه خود که باعث بهت و حیرت بسیاری از فعالان سیاسی شد، جماعت سوپرانقلابیها را مخاطب قرار میدهد و میگوید: « بنا نیست ما تنبلی کنیم، دهانمان را باز کنیم، هر حرف نپختهای را به زبان بیاوریم و اسم خودمان را بگذاریم انقلابی. به قول حضرت آقا، سوپرانقلابی.» انتقادات تند قالیباف نسبت به جماعت سوپرانقلابی اما به همین عبارات ختم نمیشود. او در ادامه تاکید میکند: « بعضیها را هر چه نگاه میاندازیم که چه کرده؟ هیچ نکرده. ولی از همه هم طلبکار است. هر کسی هم که یک دیکتهای نوشته، ممکن است غلطی هم نوشته، ایراد میگیرد که «آقا چرا یک غلط داری؟»
خب، تو که هیچ غلطی نکردهای و عمر خودت را تباه کردهای! حداقل تو حق نداری به اسم انقلاب حرف بزنی.» روز گذشته نیز پرده دیگری از واکنشهای زعیم نواصولگرایان پیش روی مخاطبان و تحلیلگران نمایان شد. جایی که قالیباف در دهمین اجلاس رایزنان فرهنگی ایران، روایت تازهای از همان سناریوی قدیمی را ارایه کرد و گفت: « انقلابی با حرفهای مفت و تند و به تعبیر رهبر انقلاب با سوپرانقلابیها، انقلابی نمیشود؛ امروز هر کسی کارآمدی دین را در جامعه به اثبات برساند، انقلابی است.» قالیباف در بخش دیگری از اظهاراتش تاکید کرد: «برای کسب موفقیت در همه عرصهها باید به دو عنصر برجسته ایمان کامل به سنتهای الهی و ایمان به مردم توجه داشته باشیم. اگر برای ایجاد چنین قرارگاهی که بخواهد فرهنگ قرآنی و انقلابی صادر کند شما به عنوان مجاهد الیالله پای کار باشید ما هم در مجلس تلاش میکنیم این ضوابط بیربط را اصلاح کنیم.» قالیباف همچنین اشاره کرد: « در مجلس آمادگی داریم هر اقدامی از این جنس را برای فعالان این حوزه انجام دهیم و حتی حاضرم با مسوولیت شخصی در برخی جاها امور را بپذیرم تا اهداف محقق شود.»
ریشه این رویاروییها به چه زمانی بازمیگردد؟
اما بر خلاف برخی تصورات این نوع انتقادات قالیباف به ماههای اخیر و موضوعات جاری کشور ارتباطی ندارد و سالهاست، شهردار اسبق تهران و رییس مجلس فعلی با یک چنین ادبیاتی نسبت به آنچه رکود در گفتمان اصولگرایی عنوان میشود، انتقادات جدی دارد. ریشه این نقدها نیز ظاهرا به تلاشهای قالیباف برای حضور در پاستور و پوشیدن ردای ریاستجمهوری باز میگردد. بسیاری از نزدیکان قالیباف به این نکته اشاره میکنند که او ریشه عدم توفیقهایش در همه انتخابات ریاستجمهوری را در انشقاق میان اصولگرایان و عدم حمایت قاطع زعمای اصولگرایی از خود میداند. از سال 84 و انتخابات ریاستجمهوری نهم که فرمانده نیروی انتظامی وقت، پرسونای تازه را برای خود برگزید و در شمایل سرهنگ خلبان وارد ماراتن انتخابات عجیب نهم شد تا انتخابات سیزدهم ریاستجمهوری که اعضای جبهه پایداری به نام اصولگرایان و بلافاصله پس از مطرح شدن نام «قالیباف» برای انتخابات 1400، نامه بلندبالای حمایت از رییسی را به امضا رساندند، همواره سد محکم پیش روی قالیباف، انشقاق عمیق میان طیف اصولگرایان بوده است. مبتنی بر این دلخوریها است که محمد باقر قالیباف، ساختار تازهای را در طیف اصولگرایی با عنوان« نو اصولگرایان» ایجاد کرد تا به زعم خود با عبور از اصولگرایان سنتی و جمعیت موتلفه و مجمعین، «گل برافشاند» و برای گزینشهای آتی، «طرحینو» دراندازد. اما واقعیتی که نو اصولگرایان توجهی به آن نکردند، تبعات بعد از انشقاق و افتراق است. جبهه پایداری که طیفی از چهرههای جوان و مجموعهای از شمایلهای نامجوی طیف اصولگرایی بودند، ابتدا با تکیه بر ظرفیتهای حمایتی اصولگرایان سنتی و حتی نو اصولگرایان، آرام آرام خود را در قامت مدعی جدی تاج و تخت اصولگرایی معرفی کردند و نهایتا با عبور از قالیباف، وارث اصلی محافظهکاران دهه 70 و اصولگرایان دهه 80 و 90 شدند. جماعتی که در خفا و آشکار در برابر قالیباف ایستادند، موضعگیری کردند و سکه توفیق را به نام خود زدند. اوج قدرتنمایی جبهه پایداری در جریان چینش کابینه سیزدهم نمایان شد، جایی که اکثریت قریب به اتفاق، مناصب کابینه را در اختیار گرفتند و سهم ناچیزی برای نواصولگرایان باقی گذاشتند. قالیباف اما بیکار ننشست و ایدهای تازه اندیشید تا نقطه ضعف رقیب را شناسایی کرده و از آن بهرهبرداری کند. او و یاران نزدیک از هر فرصتی برای یادآوری این نکته استفاده کردند که میراث اصولگرایی باید در اختیار کسانی قرار بگیرد که از سابقه مناسبی در ایام قبل از انقلاب، زمان پیروزی انقلاب، جنگ و دوران پس از آن برخوردار باشند و کیست که نداند مخاطب قالیباف در این اظهارات، چهرههای نوجویی هستند که نه در زمان انقلاب به بار نشسته بودند و نه در ایام جنگ، فتح الفتوحی به نام آنان ثبت شده است و نه در دوران پس از آن افتخاری به یادگار گذاشتهاند. مبتنی بر این نقشه راه است که قالیباف سناریویی ذیل عنوان «خطر سوپرانقلابیها»را نوشت و در بزنگاههای مختلف پردههای تازهای از آن را برای مخاطبان اکران کرد.
دیدگاه تان را بنویسید