شریف لک زایی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی:
بعضاً حاکمیت باعث مسدود شدن باب گفت و شنود می شود / وقتی فضا امنیتی می شود آنچه آسیب می بینند، گفت و شنود است
یک عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: بعضاً حاکمیت نیز باعث مسدود شدن باب گفت و شنود می شود. برای مثال اقدام شورای نگهبان در عدم احراز صلاحیت های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی باب هر گونه گفت و شنود را می بندد و مجالی برای طرح مطالبات مردم در یک فضای سیاسی آرام فراهم نمی شود.
شریف لک زایی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، معتقد است که دلایل مختلفی از جمله سیاسی، اخلاقی، روان شناختی، اجتماعی و حتی مذهبی گفت و شنود را دشوارتر و ناممکن تر کرده است و بیان کرد: در کنار احزاب و جناح ها، بخشی از حاکمیت نیز باعث مسدود شدن باب گفت و شنود می شود. برای مثال اقدام شورای نگهبان در عدم احراز صلاحیت های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی باب هر گونه گفت و شنود را می بندد و مجالی برای طرح مطالبات مردم در یک فضای سیاسی آرام فراهم نمی شود.
به گزارش شفقنا، بخش هایی از گفت و گوی شریف لک زایی را در ادامه می خوانید:
*هیچ جامعه ای از بیرون دچار فروپاشی نمی شود اگر در داخل واجد همبستگی و انسجام اجتماعی باشد.
*مفهوم گفت و گو البته به نظرم نیازمند تأمل است. گفت و گو یک طرفه نیست و همواره در آن حداقل دو طرف و یا چند طرف وجود دارند که دور یک میز نشسته و با هم سخن می گویند.
*طبیعتاً آنچه مفروض نظر است این که در گفت و شنود طرفین به نحو متفاوتی سخن می گویند و به رغم اشتراک در پارهای از موارد اما به گونه متفاوتی از همدیگر می اندیشند.
*در واقع مفهوم گفت و گو در جایی صدق میکند که دو یا چند غیر همفکر در موضوع مورد نظری با هم سخن بگویند و اظهار نظر کنند.
*بنابراین می توان نگاه مفهومی به گفت و شنود را در فضایی ترسیم کرد که نگاه ها به صورت غیر همسو طرح شوند.. این مطلب از اهم مباحثی است که می توان درباره مفهوم گفت و شنود مطرح کرد. افزون بر این که در گفت و شنود یک طرف می گوید و دیگری می شنود و بالعکس.
*بنابراین در یک گفت و شنود واقعی صرفاً نظرات یک طرف نیست که ابراز می شود بلکه هر دو در فواصل معینی گپ و گفت و شنود دارند.
*متاسفانه برخی حوادث سیاسی و اجتماعی باعث شده نوعی انسداد سیاسی مفروض انگاشته شود. طبیعی است که وقتی فضا امنیتی می شود آنچه آسیب می بینند، گفت و شنود است. اما غیر از این، موارد دیگری را هم می توان طرح کرد.
*برای مثال احزاب و جناح های موجود در جامعه با تصلب بر مرام نامه ها و مرزهای سیاسی خود پنداشته خود امکان گفت و شنود را مسدود کرده اند. در حالی که برای تولید برنامه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی باید با احزاب مختلف و مخالف خود گفت و شنود داشته باشند و تلاش کنند نظرات خود را به دیگری سیاسی بقبولانند و یا در میان گذارند.
*از سویی بعضاً حاکمیت نیز باعث مسدود شدن باب گفت و شنود می شود. برای مثال اقدام شورای نگهبان در عدم احراز صلاحیت های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی باب هر گونه گفت و شنود را می بندد و مجالی برای طرح مطالبات مردم در یک فضای سیاسی آرام فراهم نمی شود.
*از طرف دیگر در فضاهای علمی و مراکز علمی نیز گفت و شنود رخ نمی دهد و افراد و گروه های علمی بیشتر به صورت بسته و درون گروهی عمل می کنند و فعالیت های علمی معمولاً بدون پیشینه و بدون نقادی طرح می شود. افزون بر این که تأثیر پذیری از مراکز علمی غرب نیز مطمح نظر قرار می گیرد و باعث انسداد می شود.
*بنابراین دلایل مختلفی می توان طرح کرد که شاید مهمترین آن سیاسی باشد اما دلایل اخلاقی و روان شناختی و اجتماعی و حتی مذهبی نیز وجود دارد که گفت و شنود را دشوارتر و ناممکن تر می سازد.
*مباحث برشمرده شده بیشتر مربوط به پیامدهای گفت و شنود و آثار آن است و نه در پیش نیازها. به ویژه بحث پاسخ گویی مدیران و کارگزاران و ارتقای کیفیت شنیداری مدیران در این زمینه قابل اهمیت بیشتری است و می تواند به تلطیف فعالیت های سیاسی جامعه کمک نماید.
*منتها این مطلب که پیش فرض های گفت و شنود چیست، که من درباره آن در جاهای دیگری هم سخن گفته ام باور و پذیرش تفاوت ها و نه اشتراکات، نقطه آغاز گفت و شنود است. در واقع اگر گفت و شنود میان دو شخص و یا جریان فکری و سیاسی و فرهنگی متفاوت بخواهد انجام شود نیازمند آن است که همدیگر را در عین اختلافات موجود به رسمیت بشناسند. سپس به گفت و گو با یکدیگر بپردازند.
*طبیعی است که وقتی یکی از طرفین از موضع برتر وارد شود گفت و شنودی شکل نخواهد گرفت. گفت و شنود و حاضر شدن بر سر یک میز یعنی پذیرش تفاوت. در غیر این صورت گفت و شنودی اساسأ شکل نخواهد گرفت و در شروع بحث شکست آن قطعی و قابل پیش بینی است. البته من در این زمینه به نقل و الهام از مباحث امام موسی صدر مباحثی را گفته ام که در اینجا تکرار نمی کنم.
دیدگاه تان را بنویسید