کد خبر: 583183
|
۱۴۰۱/۰۸/۲۹ ۰۴:۲۰:۰۰
| |

مصاحبه جدید با پیرمردی که چهار سال پیش گفته بود خودتان می‌دانید و مملکتتان+ عکس

خودتان‭ ‬می‌دانید‭ ‬و‭ ‬مملکت‭ ‬تان ‬‭ ‬و‭ ‬بازهم‭ ‬دست‭ ‬سر‭ ‬شانه‌ی‭ ‬او‭ ‬خواهم‭ ‬زد‭ ‬و‭ ‬خداحافظی‭ ‬کرده‭ ‬و‭ ‬نکرده‭ ‬راهم‭ ‬را‭ ‬می‌گیرم‭ ‬و‭ ‬می‌روم‭!‬

مصاحبه جدید با پیرمردی که چهار سال پیش گفته بود خودتان می‌دانید و مملکتتان+ عکس
کد خبر: 583183
|
۱۴۰۱/۰۸/۲۹ ۰۴:۲۰:۰۰

محمود‭ ‬حجتی، وزیر وقت کشاوری، ‭ ‬20‭ ‬آبان‭ ‬97‭ ‬راهی‭ ‬طبس‭ ‬شد و خیلی‭ ‬اتفاقی‭ ‬رو‭ ‬در‭ ‬روی‭ ‬‮«‬کشاورز‭ ‬طبسی‮»‬‭ ‬قرار‭ ‬گرفت

به گزارش آفتاب یزد، میرزا علی می‌گوید: 

چند‭ ‬کارگر‭ ‬داشتم‭ ‬که‭ ‬روی‭ ‬زمین‭ ‬کار‭ ‬می‌کردند‭. ‬گفتند‭: ‬کیک‭ ‬و‭ ‬کلوچه‭ ‬نگیر،‭ ‬صبحانه‌ی‭ ‬ارزان‌تر‭ ‬بگیر‭. ‬مثلاً‭ ‬نان‭ ‬و‭ ‬پنیر‭ ‬و‭ ‬گوجه‭ ‬فرنگی‭.‬

راهی‭ ‬مغازه‭ ‬شدم،‭ ‬نان‭ ‬و‭ ‬پنیر‭ ‬گرفتم‭ ‬و‭ ‬کمی‭ ‬گوجه‭ ‬فرنگی‭. ‬گوجه‭ ‬فرنگی‌ها‭ ‬را‭ ‬شمردم‭ ‬دیدم‭ ‬شده‌اند‭ ‬به‭ ‬عبارتی؛‭ ‬دانه‌ای‭ ‬700‭ ‬تومان‭! ‬ناراحت‭ ‬شدم‭. ‬سر‭ ‬راه،‭ ‬وقتی‭ ‬صبحانه‌ی‭ ‬کارگرها‭ ‬را‭ ‬دادم‭ ‬دیدم‭ ‬شهرک‭(‬صنعتی‭) ‬شلوغ‭ ‬است‭. ‬پرسیدم‭ ‬چه‭ ‬خبر‭ ‬است؟‭ ‬گفتند‭ ‬آقای‭ ‬وزیر‭ ‬آمده‭ ‬برای‭ ‬افتتاح‭ ‬چند‭ ‬طرح‭ ‬و‭ ‬کارخانه‭. ‬من‭ ‬هم‭ ‬سر‭ ‬موتور‭ ‬را‭ ‬کج‭ ‬کردم‭ ‬و‭ ‬رفتم‭ ‬تا‭ ‬رسیدم‭ ‬به‭ ‬وزیر‭.‬

می‌گوید‭: ‬آقای‭ ‬حجتی‭ ‬را‭ ‬می‌شناختم،‭ ‬یعنی‭ ‬توی‭ ‬تلویزیون‭ ‬دیده‭ ‬بودمشان‭. ‬نزدیک‭ ‬رفتم‭ ‬و‭ ‬سلام‭ ‬کردم‭... ‬می‌خندد‭ ‬و‭ ‬می‌گوید‭: ‬حتما‭ ‬باقی‭ ‬ماجرا‭ ‬را‭ ‬خبر‭ ‬داری؟

می‌گوید‭: ‬بعدِ‭ ‬خداحافظی‭ ‬یکی‭ ‬دوان‭ ‬دوان‭ ‬آمد‭ ‬و‭ ‬یک‭ ‬کارت‭ ‬هدیه‭ ‬به‭ ‬من‭ ‬داد‭ ‬کارت‭ ‬هدیه‌ی‭ ‬صدهزارتومانی‭!‬

می‌گوید‭: ‬من‭ ‬حرف‭ ‬بدی‭ ‬نزدم‭ ‬ولی‭ ‬تهِ‭ ‬ماجرا‭ ‬را‭ ‬عریان‭ ‬جلوی‭ ‬وزیر‭ ‬پهن‭ ‬کردم‭ ‬که‭ ‬ببیند‭ ‬در‭ ‬این‭ ‬مملکت‭ ‬وقتی‭ ‬گوجه‭ ‬دانه‌ای‭ ‬700‭ ‬تومان‭ ‬است‭ ‬باقی‭ ‬ماجرا‭ ‬چگونه‭ ‬است‭...!‬

‮«‬میرزا‭ ‬علی‭ ‬شجاعی‮» ‬گفت‭: ‬‮«‬اگر‭ ‬بازهم‭ ‬با‭ ‬وزیر‭ ‬کشاورزی‭ ‬مواجه‭ ‬شوم‭ ‬می‌گویم‭: ‬‮«‬من‭ ‬گفتم‭ ‬ولی‭ ‬شما‭ ‬گوش‭ ‬نکردید‮» ‬‭ ‬و‭ ‬بازهم‭ ‬می‌گوید‭: ‬‮«‬خودتان‭ ‬می‌دانید‭ ‬و‭ ‬مملکت‭ ‬تان‮»‬‭ ‬و‭ ‬بازهم‭ ‬دست‭ ‬سر‭ ‬شانه‌ی‭ ‬او‭ ‬خواهم‭ ‬زد‭ ‬و‭ ‬خداحافظی‭ ‬کرده‭ ‬و‭ ‬نکرده‭ ‬راهم‭ ‬را‭ ‬می‌گیرم‭ ‬و‭ ‬می‌روم‭!‬

 

به‭ ‬او‭ ‬می‌گویم‭: ‬آقای‭ ‬وزیر‭! ‬من‭ ‬آن‭ ‬چه‭ ‬می‌بایست‭ ‬بگویم‭ ‬را‭ ‬گفتم‭ ‬ولی‭ ‬کسی‭ ‬گوش‭ ‬نکرد‭! ‬می‌گوید‭: ‬بازهم‭ ‬دست‭ ‬سر‭ ‬شانه‌ی‭ ‬او‭ ‬خواهم‭ ‬زد‭ ‬و‭ ‬بازهم‭ ‬خواهم‭ ‬گفت‭: ‬‮«‬خودتان‭ ‬می‌دانید‭ ‬و‭ ‬مملکت‭ ‬تان‭!‬‮»‬ میرزا‭ ‬علی‭ ‬سکوت‭ ‬می‌کند،‭ ‬با‭ ‬دو‭ ‬دست،‭ ‬صورتش‭ ‬را‭ ‬پنهان‭ ‬می‌کند‭ ‬و‭ ‬چندبار‭ ‬پشت‭ ‬سر‭ ‬هم‭ ‬آه‭ ‬می‌کشد‭. ‬اصراری‭ ‬به‭ ‬ادامه‌ی‭ ‬گفتگو‭ ‬ندارم‭ ‬اما‭ ‬بعد‭ ‬اندکی‭ ‬سکوت‭ ‬ادامه‭ ‬می‌دهد‭: ‬کاش‭ ‬قدر‭ ‬این‭ ‬مملکت‭ ‬و‭ ‬این‭ ‬مردم‭ ‬را‭ ‬می‌دانستیم‭!‬

 

میرزا‭ ‬علی،‭ ‬بدون‭ ‬این‭ ‬که‭ ‬سوالی‭ ‬پرسیده‭ ‬شود‭ ‬می‌گوید‭: ‬مملکت‭ ‬داری‭ ‬سخت‭ ‬است،‭ ‬خیلی‭ ‬سخت‭ ‬است‭. ‬مملکت‭ ‬داری‭ ‬بلدی‭ ‬می‌خواهد،‭ ‬خیلی‭ ‬هم‭ ‬بلدی‭ ‬می‌خواهد‭.‬

وی ادامه می‌دهد: ‬برای‭ ‬مملکت‭ ‬داری‭ ‬باید‭ ‬از‭ ‬آدم‌هایی‭ ‬استفاده‭ ‬کرد‭ ‬که‭ ‬باتجربه‭ ‬و‭ ‬باشهامت‭ ‬باشند‭ ‬و‭ ‬چون‭ ‬بی‌تجربه‭ ‬و‭ ‬ترسو‭ ‬بودند‭ ‬به‭ ‬این‭ ‬جا‭ ‬رسیدیم‭. ‬می‌گوید‭ (‬با‭ ‬همان‭ ‬لهجه‌ی‭ ‬شیرین‭ ‬طبسی‭ ‬و‭ ‬شاید‭ ‬دیهشکی‭): ‬مملکت‭ ‬داری‭ ‬تامین‭ ‬می‌خواهد،‭ ‬باید‭ ‬بلد‭ ‬باشی‭ ‬شکم‭ ‬مردم‭ ‬را‭ ‬سیر‭ ‬کنی،‭ ‬باید‭ ‬بلد‭ ‬باشی‭ ‬اجازه‭ ‬ندهی‭ ‬پدر‭ ‬و‭ ‬مادرها‭ ‬پیش‭ ‬اولادشان‭ ‬خجالت‭ ‬زده‭ ‬باشند،‭ ‬باید‭ ‬بلد‭ ‬باشی‭ ‬برای‭ ‬مردمان‭ ‬سرزمینت‭ ‬آسایش‭ ‬بیافرینی،‭ ‬ثروت‭ ‬نه،‭ ‬آسایش‭.‬

گرسنگی‭ ‬و‭ ‬اندوه‭ ‬پدر‭ ‬این‭ ‬مملکت‭ ‬را‭ ‬درآورده،‭ ‬کسی‭ ‬که‭ ‬می‌خواهد‭ ‬مملکت‭ ‬داری‭ ‬کند‭ ‬باید‭ ‬بلد‭ ‬باشد‭ ‬آسایش‭ ‬مردمان‭ ‬سرزمین‭ ‬خودش‭ ‬را‭ ‬تامین‭ ‬کند‭.‬

میرزاعلی‭ ‬با‭ ‬همان‭ ‬لحن‭ ‬و‭ ‬کلام‭ ‬ساده‭ ‬و‭ ‬شیرینی‭ ‬که‭ ‬دارد‭ ‬می‌گوید‭: ‬این‭ ‬مملکت‭ ‬امام‭ ‬زمان‭ (‬عج‭) ‬است،‭ ‬اصلا‭ ‬همه‌ی‭ ‬امور‭ ‬این‭ ‬مملکت‭ ‬به‭ ‬دست‭ ‬امام‭ ‬زمان‭ (‬عج‭) ‬است‭ ‬اما‭ ‬الان‭ ‬که‭ ‬شمای‭ ‬مسئول‭ ‬قبول‭ ‬زحمت‭ ‬کرده‌ای‭ ‬باید‭ ‬برای‭ ‬رفاه‭ ‬و‭ ‬آسایش‭ ‬مردمان‭ ‬این‭ ‬سرزمین‭ ‬تلاش‭ ‬کنی‭. ‬تلاش‭ ‬به‭ ‬تنهایی‭ ‬کافی‭ ‬نیست‭ ‬اول‭ ‬باید‭ ‬تجربه‭ ‬کسب‭ ‬کنی‭ ‬و‭ ‬شهامت‭ ‬داشته‭ ‬باشی‭ ‬واگرنه‭ ‬کارها‭ ‬به‭ ‬سامان‭ ‬نخواهد‭ ‬شد‭.‬

می‌گوید‭: ‬دنیا‭ ‬روی‭ ‬سر‭ ‬آدم‌های‭ ‬خوب‭ ‬می‌چرخد،‭ ‬چه‭ ‬یکی‭ ‬چه‭ ‬همه‭. ‬می‌گوید‭: ‬مردم‭ ‬یک‭ ‬سرزمین‭ ‬وقتی‭ ‬برای‭ ‬معیشت‭ ‬به‭ ‬سختی‭ ‬افتادند‭ ‬یعنی‭ ‬یک‭ ‬جای‭ ‬کار‭ ‬می‌لنگد‭. ‬می‌گوید‭: ‬فرمان‭ ‬هدایت‭ ‬این‭ ‬ماشین‭ ‬را‭ ‬دست‭ ‬آدم‌های‭ ‬بی‌تجربه‌ی‭ ‬ترسو‭ ‬دادیم‭ ‬که‭ ‬این‭ ‬جوری‭ ‬شد‭.‬

دسته‭ ‬دسته‭ ‬شده‌ایم‭ ‬و‭ ‬این‭ ‬اصلاً‭ ‬خوب‭ ‬نیست‭. ‬می‌گوید‭: ‬باید‭ ‬یکی‭ ‬بشویم‭ ‬و‭ ‬دست‭ ‬در‭ ‬دست‭ ‬هم‭ ‬برای‭ ‬آبادی‭ ‬خرابی‌ها‭ ‬و‭ ‬ترمیم‭ ‬ناهمواری‌ها‭ ‬تلاش‭ ‬کنیم‭. ‬می‌گوید‭: ‬از‭ ‬این‭ ‬که‭ ‬یک‭ ‬عده‭ ‬این‭ ‬طرف‭ ‬بایستند‭ ‬و‭ ‬یک‭ ‬عده‭ ‬آن‭ ‬طرف‭ ‬بیمناکم‭. ‬می‌گوید‭: ‬اول‭ ‬باید‭ ‬دل‌ها‭ ‬را‭ ‬به‭ ‬هم‭ ‬نزدیک‭ ‬کنیم‭.‬

می‌پرسیم‭: ‬میرزاعلی‭! ‬چه‭ ‬شد‭ ‬که‭ ‬روزگارمان‭ ‬این‭ ‬گونه‭ ‬شد؟‭ ‬می‌گوید‭: ‬کور‭ ‬از‭ ‬بینا،‭ ‬بیناتر‭ ‬است‭ ‬چون‭ ‬بدون‭ ‬عصا‭ ‬حرکت‭ ‬نمی‌کند‭. ‬می‌گوید‭: ‬اول‭ ‬مسیر‭ ‬را‭ ‬بررسی‭ ‬می‌کند‭ ‬بعد‭ ‬قدم‭ ‬بر‭ ‬می‌دارد‭. ‬می‌گوید‭: ‬امور‭ ‬مملکت‭ ‬همان‭ ‬کوری‭ ‬است‭ ‬که‭ ‬عصا‭ ‬در‭ ‬دست‭ ‬نداشته‭ ‬وگرنه‭ ‬به‭ ‬چاه‭ ‬نمی‌افتاد‭. ‬می‌گوید‭: ‬حواس‌مان‭ ‬جمع‭ ‬نبود‭ ‬که‭ ‬مملکت‭ ‬را‭ ‬انداختیم‭ ‬توی‭ ‬چاله‭ ‬و‭ ‬به‭ ‬جان‭ ‬هم‭ ‬افتاده‭ ‬ایم‭. ‬می‌گوید‭: ‬قبل‭ ‬از‭ ‬هر‭ ‬کاری‭ ‬باید‭ ‬مملکت‭ ‬را‭ ‬از‭ ‬چاله‭ ‬درآوریم‭. ‬می‌گوید‭: ‬قبلاً‭ ‬گفتم‭ ‬کسی‭ ‬گوش‭ ‬نکرد،‭ ‬حالا‭ ‬هم‭ ‬کسی‭ ‬گوش‭ ‬نخواهد‭ ‬کرد‭!‬

به‭ ‬میرزاعلی‭ ‬و‭ ‬می‌گویم‭: ‬میرزا‭ ‬علی‭! ‬اوضاع‭ ‬را‭ ‬چطور‭ ‬می‌بینی؟‭ ‬بالاخره‭ ‬که‭ ‬نمی‌شود‭ ‬اینگونه‭ ‬باقی‭ ‬بماند‭. ‬به‭ ‬نظرت‭ ‬خوب‭ ‬می‌شود؟

میرزا‭ ‬علی‭ ‬دیگر‭ ‬به‭ ‬من‭ ‬نگاه‭ ‬نمی‌کند‭. ‬چشم‭ ‬می‌دوزد‭ ‬به‭ ‬خاک‭ ‬و‭ ‬همین‭ ‬دو‭ ‬کلمه‭ ‬را‭ ‬می‌گوید‭: ‬‮«‬هیهات،‭ ‬هیهات‭!‬‮»‬


 

  • علی ارسالی در
    یکشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱

    عالی

  • ناشناس ارسالی در
    یکشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱

    خوبی نخواهیم دیدازهیچ نوعش.تاکلاغاروی سرمان قارقارمیکنند.امان ازکلاغای شوم

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها