عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی اجتماعی:
«مزدور» و «فریبخورده» خطاب کردن، معترضان را عصبانیتر میکند
عباس عبدی نوشت: نمیتوانیم هر کسی که معترض است را یا مزدور خطاب کنیم، یا فریبخورده. چنین رویکردی ممکن است بحران را تعمیق و معترضان را عصبانیتر کند.
«همه چیز زیر سایه بدگمانی سیاسی» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی و اجتماعی است که در آن آمده: یکی از بیماریهای روانی تا حدی شایع میان افراد «بدگمانی» یا همان «پارانویا» است که در برخی افراد به صورت حاد و در بسیاری نیز در حد متوسط و کم وجود دارد. نشانه این بیماری که ناشی از فقدان اعتمادبه نفس و شاید ترس باشد، وجود این تصور است که دیگران در حال یا درصدد توطئهچینی علیه فرد هستند. فرد بدگمان، حتی کارهای عادی و طبیعی دیگران را امری تهاجمی و توطئهاندیشانه علیه خود میداند. مصداق قرآنی آن در آیه «یحسبون کل صیحه علیهم» است که در واقع هر صدایی را علیه خود میپندارند، درحالی که اساسا چنین نیست.
این بیماری موجب میشود که فرد دنبال شواهد سست و بیپایه برای تایید نگاه خودش باشد و به هر مورد و شاهد حتی ضعیفی هم چنگ بزند. همچنین همه شواهد مخالف تصور خود را، نادیده میگیرد. افراد مبتلا به این بیماری به دیگران بیاعتماد هستند، از همه متوقع هستند. بدون اینکه حقی برای توقع و انتظارات دیگران قائل شوند، اهل سازش و تفاهم نیستند، تهاجمی برخورد میکنند، درحالی که در بنیان خود بسیار تدافعی هستند.
این روزها که شاهد وضعیت اعتراضی هستیم، به عللی مصادیق چنین ناهنجاری عود میکند. برای نمونه دستاندرکاران سریال «شبکه مخفی زنان» به اتهام زمینهچینی برای اعتراضات اخیر احضار شدهاند! البته تردیدی نیست که این اتهام در فرآیند دادرسی با صدور حکم برائت یا عدم پذیرش اتهام، مختومه خواهد شد، ولی آن فرد یا نهادی که چنین شکایتی را به دادسرا برده است، مصداق روشنی از غلبه بدگمانی سیاسی بر ذهنیت او است.
چگونه ممکن است که سریالی در گذشته تولید و پخش شده باشد و بعدا متهم به شکلگیری رفتاری مشابه اعتراضات اخیر در آینده شود؟ اگر قرار باشد که اینگونه استدلال کنیم، باید تمامی کتابهای درسی را که درباره انقلاب و رفتارهای مردم در انقلاب نوشتهاند را متهم ردیف اول دانست، چون اتفاقا دانشآموزان را تحریک به انجام چنین رفتارهایی میکند و حتی آنان را آموزش نیز میدهد.
بدگمانی سیاسی لزوما به معنای آن نیست که همه آنچه که فکر میکنند توهم و خیال است چه بسا مواردی هم درست است، ولی دیدن بخشی از واقعیت و ندیدن بخش دیگر نیز مصداقی از بدگمانی است. برای نمونه اینکه بیگانگان در جریانات اخیر ایران فعال هستند، تردیدی نیست و حتی میتوان گفت که این حضور مداخلهجویانه بینظیر است و در این هم بحث چندانی نیست، ولی فرد بدگمان، اعتراضات را به کلی به حضور خارجی تقلیل میدهد، درحالی که بیگانگان نیز در زمینی دانهریزی میکنند که قابلیت کشت داشته باشد و اهمیت موضوع وجود همین زمین و استعداد آن برای محصولدهی است.
مشکل امروز ما این است که بدگمانی ما را به بیراهه میبرد و از درک واقعیت دور میکند. بدگمانی باید با دو گزاره مهم اصلاح شود؛ اول، وجود زمینههای مساعد برای معترض شدن مردم و دوم، بیتوجهی تاریخی و بینیازی از شناخت این پدیده از سوی حکومت است.
در میان این دو واقعیت، حضور و دخالت بیگانگان امری فرعی محسوب میشود که حتی اگر دخالت هم نکنند، دیر یا زود بحران داخلی به نحو دیگری خود را نشان خواهد داد. این به معنای نادیده گرفتن نقش عامل خارجی نیست، بلکه به معنای توجه به اهمیت عینی هر عامل است.
این مثل آن است که ما چند مواد آتشزا را در یک جا انبار کنیم و ملاحظات امنیتی را به کلی نادیده بگیریم، درحالی که هر اتصال برقی یا بیاحتیاطی کوچک یک نفر یا حتی تعمد دیگران میتواند آن انبار را منفجر کند. مساله اصلی مانع شدن از وجود و شکلگیری چنین انبارهایی است.
راهحل مواجهه با اعتراضات اخیر، دور شدن از بدگمانی افراطی است. این به معنای خوشخیالی نیست، بلکه به معنای التزام داشتن به تحلیل علمی و شواهد روشن از رفتار مردم است. نمیتوانیم هر کسی که معترض است را یا مزدور خطاب کنیم، یا فریبخورده. چنین رویکردی ممکن است بحران را تعمیق و معترضان را عصبانیتر کند.
دیدگاه تان را بنویسید