کد خبر: 584812
|
۱۴۰۱/۰۹/۰۸ ۰۶:۳۵:۰۰
| |

علی کریمی دچار بحران بلوغ ۴۰ سالگی شده/ سرنوشت مارادونا در انتظارش است

چرا امثال علی کریمی به خود اجازه می دهند در حوزه هایی که هیچ تخصص بلکه هیچ آشنایی ابتدایی ندارند ورود کرده و سرنوشت نه یک تیم فوتبال بلکه جامعه ای بزرگ و چند ده میلیونی را مثل توپ در حرکات نمایشی به بازی بگیرند؟

علی کریمی دچار بحران بلوغ ۴۰ سالگی شده/ سرنوشت مارادونا در انتظارش است
کد خبر: 584812
|
۱۴۰۱/۰۹/۰۸ ۰۶:۳۵:۰۰

فاروق قریشی در یادداشتی نوشت:

به گزارش انصاف‌نیوز، اگر کسی که از اندک دانش و تجربه‌ای نیز در بارۀ فوتبال بی نصیب است جایی در حضور آقایان علی کریمی، یحیی گل محمدی و کریم باقری پیرامون مسائل فنی تیم ملی فوتبال یا یک تیم باشگاهی مثلا پرسپولیس  اظهار نظر و دستوراتی در این زمینه صادر کند چه حس و حالی به حضرات محترم نامبرده در بالا دست خواهد داد؟

به احتمال قریب به یقین از این اعتماد به نفس ناشیانه خنده ای تمسخرآمیز تحویل خواهند داد. حال اگر آن شخص مفروض در موقعیت و جایگاهی باشد که بتواند نظرات غلط و بی مبنای خود را به تیم ملی یا پرسپولیس تحمیل کند و آیندۀ این دو تیم را در معرض تباهی قرار دهد چه؟ با توجه به احساس مسئولیت حرفه ای که در ایشان سراغ داریم قطعا واکنش این عزیزان جدی و سخت خواهد بود. پس چرا این عزیزان به خود اجازه می دهند در حوزه هایی که هیچ تخصص بلکه هیچ آشنایی ابتدایی ندارند ورود کرده و سرنوشت نه یک تیم فوتبال بلکه جامعه ای بزرگ و چند ده میلیونی را مثل توپ در حرکات نمایشی به بازی بگیرند؟

آیا پالتیک و دیپلماسی و اقتصاد و حقوق بین الملل کمتر از فوتبال نیازمند تجربه و تمرین و آمادگی و آنالیز فنی است؟ آیا بحرانهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مهمتر و خطیرتر از شهرآورد پایتخت نیست؟ با این همه معلوم نیست چرا این همه متخصصِ تراز اول دلسوز در حوزه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی سکوت کرده اند و به این فوتبالیستهای عزیز یا هنرپیشه های گرامی سینما و تلویزیون تذکر نمی دهند که لطفا تا زمانی که حداقل یک کتابچه در زمینۀ کلیات علوم یادشده تورق نفرموده اید از اظهار نظرهای بی پروا بپرهیزید چون ممکن است عواقب وحشتناک برای جامعه و از جمله خود شما و بستگانتان داشته باشد.

قابل درک است که اسطورۀ سابق فوتبال ایران در زمانی که دیگر نمی تواند مثل یک قهرمان روی مستطیل سبز افتخارآفرینی کند برای روزهای گذشته و آن در اوج بودنها دلتنگی کند. اما تاوان جبر زمانه و طبیعت تغییرپذیر انسان و دلتنگی علی کریمی عزیز را که نباید نسلهای امروز و فردای ایران بدهند. مارادونا هم وقتی از آن اوج فرود آمد تلاش می کرد با انجام کارهای غیر فوتبالی دوباره اوج بگیرد در حالی که پایین تر می آمد. با یک تفاوت اساسی: مارادونا بر سر جسم و روح و آبروی خودش قمار می کرد نه سرنوشت ملت و کشورش.

بحران چهل سالگی مثل بحران بلوغ عوارضی دارد. در برخی کمتر و در برخی بیشتر. اگر این بحران خوب مدیریت نشود برای شخص و اطرافیانش خطرناک خواهد بود به ویژه اگر دامنۀ تاثیرگذاری شخص گسترده باشد. جبر طبیعت مانع از آن است که یک فوتبالیست در چهل سالگی افتخارآفرینی های بیست سالگی اش را تکرار کند. مناسبات پیچیدۀ دنیای حاضر هم چنان است که همۀ فوتبالیستهای سابق نمی توانند مربیان تیمهای تراز اول باشند. اما نباید به هر کاری مبادرت کنند تا شاید دوباره به شهرت و اعتبار گذشته برگردند. این قمار با سرمایۀ فردی خطرناک است و با سرمایۀ ملی خطرناکتر.

این ماجرا البته نه اختصاص به علی کریمی و فوتبالیستها دارد و نه پدیدۀ نوظهوری است. پیش از این هم چه در ایران و چه در دیگر کشورها از این دست مسائل بسیار بوده. چه بسا ورزشکاران، هنرپیشه ها، کارگردانان سینما و حتی سیاستمداران که خود را درگیر حاشیه می‌کردند و می‌کنند تا مگر دوباره به متن بازگردند اما اگر مردگان به دنیای زنده ها بازگردند پیران هم جوان خواهند شد. وقتی نمیتوانیم به سادگی با این جبر طبیعت کنار بیاییم باید به مطالعه و تفکر متوسل شویم که بهترین تسلی بخش ما در روزگار عسرت و ناکامی اند  و اگر اهل این دو کار نیستیم با مشاوره خود را درمان کنیم و تا آن زمان از اخذ و اجرای تصمیم‌های بزرگ خودداری کنیم.

قرار نیست همۀ هنرپیشه ها و کارگردانان بزرگ هر سال اسکار یا سیمرغ بلورین بگیرند. قرار نیست فوتبالیست‌های بزرگ همیشه ستارۀ زمین چمن و مخاطب فریادهای شادی دهها هزار نفر باشند. همچنان که مطلوب نیست سیاستمداران همیشه در راس قدرت باشند. یک وقتی هم باید به فکر بازنشستگی باشیم. البته بزرگان هنر و ورزش و سیاست در دوران بازنشستگی هم خیلی کارها می توانند بکنند چه بسا ماندگارتر و بزرگتر از قبل و آن هم کار علمی در مورد حوزۀ فعالیت حرفه ای ایشان است.

هنرمندان ما باید از مرحوم شجریان بیاموزند که یک عمر مستمر و بی وقفه بدون حواشی زائد مشغول تدوین دایره المعارف شفاهی دستگاههای آوازی ایران بود. کارهای اینچنینی هیچ وقت بازنشستگی ندارند و بنابرین کارورز هم دچار بحران احساس بیهودگی نمی شود. چه خوب بود اگر همه هنرمندان و ورزشکاران ما این را از سیاوش شجریان می آموختند که کار خود را بکنند و کار دیگران را هم به خود ایشان واگذارند. والسلام

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها