سیدعطاءالله مهاجرانی:
فاصله نظام با مردم افزون شده؛ به سلوک امام و مکتب امام بازگردیم!
سیدعطاءالله مهاجرانی نوشت: فاصله نظام با مردم دارد افزون میشود. وقتی فاصله افزون شد، مردم حسابشان را از دولت و نظام جدا میکنند. بایست به سلوک امام و مکتب امام بازگردیم!
«انتظار فرج از نیمه خرداد بریم» عنوان یادداشت سیدعطاءالله مهاجرانی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: درباره نیمه خرداد ۱۳۴۲ و نیمه خرداد ۱۳۶۸ میتوان بسیار سخن گفت! و البته نیمه خرداد ۱۴۰۱ که سید محمود دعایی که زندگی خود را در حقیقت با نیمه خرداد ۱۳۴۲ آغاز کرده بود و بعد از آن، همه عمر در خدمت نهضت پانزدهم خرداد و یار و همراه و مرید امام خمینی بود در نیمه خرداد ۱۴۰۱ درگذشت و سر نهاد آنجا که باده خورده بود!
واقعیت این است که درباره پانزده خرداد و امام خمینی سخن بسیار گفته شده است، اما سخن شایسته و اثرگذار و ماندگار کمتر دیده میشود. ما هنوز به ژرفای شناخت پانزدهم خرداد ماه ۱۳۴۲ و شناخت شخصیت تاریخساز امام خمینی راه نبردهایم. هر کس سخنی از سر سودا یا با انگیزه نیکو گفته است، لیکن به تعبیر جلال الدین بلخی:
مرد را صد سال عمّ و خال او
یک سر مویی نداند حال او
یکی از وجوه شخصیت امام خمینی و البته نسبت او با مردمی که در نهضت پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ با سینه برهنه در برابر گلوله ارتش شاه ایستادند، زندگی بسیار ساده و زاهدانه امام خمینی بوده است. زهد حقیقی و نه زهد نمایشی. من در ماه رجب که در نجف بودم، فرصتی داشتم تا درباره زندگی امام و سلوک امام بیشتر بیندیشم و یادداشت بردارم. خانه امام در نجف را از نزدیک دیدم. به همه گوشه و کنار خانه سر زدم که با دقت و حسن سلیقه بازسازی شده است. همه میدانیم که خانم امام بانو خدیجه ثقفی از یک خانواده اشرافی بسیار متمول تهران بوده است. ایشان همراه با امام در خانهای زندگی کردند که مطلقا اسباب آسایش در آن خانه نبوده است. آشپزخانهای که کمتر میتوان نظیر آن را در جایی دید. تمام مساحت آشپزخانه سه متر مربع به زحمت میشود. دو نفر به زحمت میتوانند در آشپزخانه کنار هم بایستند! آنقدر کوچک که همسر امام میبایست مواد خوراکی مورد نیاز را در رو یا زیر میزی که گوشه حیاط گذاشته بود، بگذارد. خانهشان کولر گازی نداشته است، وقتی یکی از مقلدان کویتی امام برای خانه ایشان دو عدد کولر گازی میفرستد، امام به آقای دعایی گفته بودند، کولرها را پس بفرستد، دعایی به امام میگوید، «هزینه پست خیلی سنگین میشود، اجازه بدهید به جایی هدیه کنیم.» در تابستان تابسوز و فرساینده نجف تقریبا همه مراجع در منطقه نسبتا خوش آب و هوای کوفه خانه ییلاقی داشتهاند. امام نه خانهای از خود داشته و نه به خانه ییلاقی میرفته است. میگفته است: «یاران من در زندان تحت شکنجه هستند، حال من بروم منطقه خوش آب و هوا!؟»
همین روزگار هم که سخن امام را میشنویم، در برابر او سر تعظیم فرود میآوریم. روح بزرگی که نمیخواست کمترین نشانی از رفاه و تمایز با مردمی محروم و مومن در زندگی او دیده شود. در خاطرات همسر امام خواندم که پرده نفیسی را به ایشان، مادرشان هدیه داده بود. بدیهی است که پرده نفیس را کسی با میخ به دیوار نمیکوبد! ایشان چوب پردهای تهیه میکنند. امام اعتراض میکند و قبول نمیکند. ماجرا را در کتاب بانوی انقلاب ببینید.
این نکات و توجه امام به تعبیر ایشان به «پابرهنگان» و «مستضعفان»، ملتی را به حرکت آورد. به نظرم این بعد شخصیت امام و نهضت پانزدهم خرداد و انقلاب اسلامی در گذار بیش از ۴۴ سال پس از انقلاب و ۳۴ سال پس از رحلت امام کمرنگ شده است. البته واقعیت این است که آیتالله خامنهای بیش از هر کس دیگری سلوک امام را در زندگی شخصی و خانوادگی رعایت کردهاند. اما جهتگیری کلی چنین نیست! به عنوان نمونه، وقتی همه نمایندگان خودرو تحویل میگیرند، دیگر چه جای آنکه خودرو شاسی بلند هم تحویل بگیرند؟ یا هنگامی که فیش حقوقی برخی کارکنان شهرداری و شورای شهر و وام کارکنان بانکها منتشر میشود، هر کدام از این خبرها، نشانهای است که فاصله با مردم دارد افزون میشود. وقتی فاصله افزون شد، مردم حسابشان را از دولت و نظام جدا میکنند. دیگر در روز مبادا به داد حکومت و نظام نمیرسند. وقتی مردم تهیدست شدند، روابط اجتماعی آسیب میبیند.
مردم به مهمانی نمیروند، مهمان نمیپذیرند، روابط خویشاوندی به حداقل میرسد. مرجعیتهای قومی و فامیلی ضعیف میشود. کسی نیست که سنگ صبور نسلهای جوانتر شود. طلاق رواج پیدا میکند. مثل حلقههای زنجیر آسیبهای مختلف عاطفی و روانی و اجتماعی به هم پیوند میخورند و فروپاشی اجتماعی اتفاق میافتد. بایست به سلوک امام و مکتب امام بازگردیم!
دیدگاه تان را بنویسید