کد خبر: 616788
|
۱۴۰۲/۰۳/۱۹ ۱۶:۳۰:۲۷
| |

سید محمد خاتمی:

عفت با حجاب یکی نیست/ نمی‌توانیم حجاب را به زور به جامعه تحمیل کنیم

سیدمحمدخاتمی در دیدار با برخی از فعالان اجتماعی و سیاسی با بیان اینکه «لا اکراه فی‌الدین»، یعنی در دین خدا که اصل است، زور و اجبار وجود ندارد گفت: ما از جامعه‌ی عفیف حمایت می‌کنیم، اما به آن معنا نیست که عفت را با حجاب یکی بدانیم و آن را به زور به جامعه تحمیل کنیم.

عفت با حجاب یکی نیست/ نمی‌توانیم حجاب را به زور به جامعه تحمیل کنیم
کد خبر: 616788
|
۱۴۰۲/۰۳/۱۹ ۱۶:۳۰:۲۷

سیدمحمد خاتمی در دیدار جمعی از فعالان مسایل زنان و بانوان فعال در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی، عفاف و ستر را با حجاب یکی ندانست و تاکید کرد: ما از جامعه‌ی عفیف حمایت می‌کنیم، اما به آن معنا نیست که عفت را با حجاب یکی بدانیم و آن را به زور به جامعه تحمیل کنیم.

به گزارش جماران، مهم‌ترین بخش‌های صحبت‌های محمد خاتمی را در ادامه می‌خوانید:

  • وقتی خداوند می‌گوید «لا اکراه فی‌الدین»، یعنی در دین خدا که اصل است، زور و اجبار وجود ندارد پس چرا باید در فرع آن زور و تحکم باشد؟ روش‌های عقب افتاده، ضد زن و ضد مرد را می‌خواهند به نام اسلام پیاده کنند. اسلامی که ما می‌خواهیم باید به نیاز‌های امروز ما پاسخ بگوید.
  •  باید دقت شود که عفت و ستر با حجاب یکی نیست و این موضوع بسیار مهم است؛ البته به سادگی عملی نمی‌شود و نیازمند زمان است تا به فرهنگ تبدیل شود. زن علاوه بر همه مظلومیت‌های انسان در طول تاریخ و ستم‌هایی که بر انسان شده، محرومیت‌ها و مظلومیت‌های مضاعفی را تجربه کرده است برای همین توجه و اعتبار دادن به «زن» اهمیت دارد و باید آن را درک کنیم تا بتوانیم به سوی آینده بهتر حرکت کنیم.
  • در جنبه سلبی تقریبا اتحاد و اجماع وجود داشت و بلوغ ملت ایران در جنبه سلبی بوده است یعنی در نفی استبداد، نفی استعمار و نفی عقب ماندگی؛ اما در جنبه ایجابی اختلاف‌نظر‌هایی وجود داشته و به دلیل همین اختلاف نظر‌ها مجددا ملت ایران سرکوب شد؛ و ایران هنوز در تلاش است تا بتواند جنبه‌های ایجابی را در یک فرآیند طبیعی مستقر کند.
  • نقطه مرکزی، خود انسان است و روی این نقطه مرکزی امور دیگری می‌آید که عَرَضی است؛ مانند جنسیت. جنسیت بعد از انسان بودن است؛ بنابراین اگر هر چیزی که به اتکای جنسیت بخواهد به انسانیت که نقطه مرکزی است ضرر بزند، باید دفع شود. حتی دینداری فرع انسانیت است؛ چرا که این انسان است که دیندار می‌شود یا نمی‌شود.
  • اگر این وجوه تعامل درستی با هم داشته باشند و با هم رشد کنند، کمال انسانی تحقق می‌یابد. هیچ تفاوتی از حیث آزادی، حق انتخاب، دوست داشتن و نیز اهل اندیشه و تفکر و خرد بودن، میان هیچ کدام از اجزای عالم انسانی، چه زن چه مرد، وجود ندارد و از این حیث انسان موجودی شگفت انگیز است و توان رشد تا بی‌نهایت را دارد.
  • رشد انسان را منوط به ارتباط و حضور در اجتماع است و شما نمی‌توانید یک انسان را -چه زن و چه مرد- در یک اتاق حبس کنید که ارتباطی با هیچکس و هیچ جا نداشته باشد و احساس مسوولیت نکند و توقع داشته باشید که در فکر و عاطفه و عقلانیت و اخلاق، یک انسان کامل و رشد یافته شود، زیرا رشد امری اجتماعی است.
  • با این نگاه، حتی خانواده که همه ما به جایگاه مهم آن اعتقاد داریم، فرعِ وجود انسان است. اگر ما خانواده را طوری تعریف کنیم که جلوی رشد بخشی از وجوه انسان را بگیرد، باید خانواده را اصلاح کنیم. اگر این نگاه در حقوق و شریعت باشد، خیلی از مسایل تغییر می‌کند.
  • در یک دوره تاریخی، ملاک برتری در جامعه، قدرت فیزیکی بود و خیلی از مسایل با همین نگاه، طرح و بحث می‌شد، اما در حال حاضر به واسطه رشد علمی، برنامه‌ریزی، هوش مصنوعی و... معیار‌های برتری حضور در جامعه بین زن و مرد تغییر یافته و مناسبات جدیدی ایجاد شده بنابراین موضوع و در نتیجه حکم آن فرق می‌کند.
  • در یک دوره‌ای حتی در مترقی‌ترین نگاه به زن گفته می‌شد که «مرد از دامن زن به معراج می‌رود»، اما الان این نگاه وجود دارد که چرا زنان خودشان نباید به معراج بروند و چرا باید فقط به عنوان وسیله‌ای برای رشد مردان در نظر گرفته شوند و چرا این رشد، در وجوه معنوی، در قالب تصویری مردانه صورت‌بندی می‌شود و زنان در این نگاه کجا هستند؟ در همه شئون باید ملاک اول انسانیت باشد که کاملا بین زن و مرد مشترک است. اگر این دیدگاه را در جامعه بسط دهیم، خیلی مباحث دچار تحول خواهد شد.
  • در گذشته، چون ملاک برتری، قدرت بدنی بود، «بدن» اهمیت پیدا کرد و زن برای مرد جنبه زینتی پیدا کرده بود؛ حتی در ادبیات ما هم همین نگاه بعضا دیده می‌شود، و، چون در یک برهه تاریخی در غرب، این دیدگاه از جنبه اجتماعی مطرود شد.
  •  نگاهی در مقابلش در ادبیات فمینیستی پدید آمد تا با این نگاه مقابله کند، اما آن‌ها هم به همین جایگاه فیزیک و بدن زن که محل مناقشه بود، توجه کردند و آن را مورد توجه قرار دادند که اتفاقا واکنش‌های رادیکالی بود، ولی به هر روی نقد جدی متوجه این نگاه شده است.
  •  هنوز نظام فکری و ارزشی و جنبه‌های فرهنگی ما برای این منظور تربیت نشده و یکی از کار‌هایی که باید انجام دهیم توسعه و اشاعه این نوع دیدگاه و ترویج این نوع نگاه است. من فکر می‌کنم جوامع به این نوع نگاه نیاز دارند و لازم است برنامه برای تربیت ذهن‌ها و جان‌ها داشته باشند تا بتوانند نظام مردم‌سالار که در آن انسان دارای حرمت و حق است و بر پایه مدارا و تحمل کردن دیگری که مهمترین ویژگی آن است، مستقر شود.
  • این اشتباه است که کسانی بگویند «من منم» و «من بر دیگران برتری دارم» و «دیگران یا باید تابع من باشند یا باید از صحنه خارج شوند» و اگر زور پیدا کنم این کار را می‌کنم. بزرگترین مایه مردم‌سالاری و دموکراسی انسانی، «مدارا و تحمل دیگری» است که بر اساس آن، نه تنها دیگری وجود دارد، بلکه «من در رابطه با دیگری برای خودم معنا پیدا می‌کنم». ما باید همدیگر را تحمل و با همدیگر تعامل و حرکت و جنبه‌های مشترک را پیدا کنیم و از اینکه اختلاف‌ها به تصادم منجر شود، جلوگیری کنیم.
  • جامعه ما راه بسیار دور و درازی دارد. معتقدم در درون جامعه ما، سنت ایرانی و اسلام - به آن صورتی که بوده، نه به آن صورتی که تجلی پیدا کرده- آنقدر ظرفیت وجود دارد که نه تنها بتواند جامعه را از وضع فعلی خارج کند بلکه بتواند حرف‌های زیادی به دنیای دیگر داشته باشد.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها