کد خبر: 618064
|
۱۴۰۲/۰۳/۲۷ ۲۳:۵۵:۲۲
| |

روزنامه اعتماد گزارش داد:

آنچه در آخرین بهار جنگ تحمیلی گذشت؛ از سقوط فاو تا ناکامی در بیت‌المقدس ۷

ایران بامداد 23 خردادماه 1367 آخرین عملیات «هجومی» یا همان «آفندی» خود را انجام داد که نتوانست به هدفش برسد؛ عملیات بیت‌المقدس 7 برای در دست گرفتن جبهه شلمچه. عملیاتی که به عملیات «عطش» هم معروف است.

آنچه در آخرین بهار جنگ تحمیلی گذشت؛ از سقوط فاو تا ناکامی در بیت‌المقدس ۷
کد خبر: 618064
|
۱۴۰۲/۰۳/۲۷ ۲۳:۵۵:۲۲

محمدحسن نجمی- سال 1367، سال پایانی جنگ ایران و عراق بود؛ سالی که انگار ارتش عراق برای آن یک نفس‌گیری قوی کرده بود. اوضاع برای ایران اصلا بسامان نبود. استقبال از جبهه‌ها افت کرده بود؛ از سوی دیگر اوضاع اقتصادی هم مساعد نبود. در کنار اینها، جنگ شهری مشکلاتی به مراتب بیشتر برای کشور درست کرده بود. عراق به شهرهای ایران حملات موشکی می‌کرد؛ تهران، اصفهان، شیراز و حتی کرج. همه زیر آتش موشک‌های عراقی‌ها بودند. اما مهم‌تر این بود که اواخر فروردین‌ماه، سرزمین فاو که زمستان 1364 طی عملیات والفجر 8، به کنترل نیروهای ایرانی درآمده بود، سقوط کرد و از دست رفت. فرماندهان و نیروهای ایرانی که در شوک فاو بودند، شوک دیگری بر آنها وارد شد که همان از دست رفتن «شلمچه» بود؛ سرزمینی که با اجرای عملیات کربلای 5 و پس از عملیات ناموفق کربلای 4 در دی‌ماه 1365 به دست ایران افتاده بود. از همین بابت بود که اوضاع به خصوص در خردادماه نامساعد بود.

به گزارش روزنامه اعتماد، ایران بامداد 23 خردادماه 1367 آخرین عملیات «هجومی» یا همان «آفندی» خود را انجام داد که نتوانست به هدفش برسد؛ عملیات بیت‌المقدس 7 برای در دست گرفتن جبهه شلمچه. عملیاتی که به عملیات «عطش» هم معروف است. این عملیات اگر غم‌بارترین عملیات 8 سال جنگ نباشد، یکی از آنها باید حساب شود چرا که طی انجام بیت‌المقدس 7، بسیاری از نیروهای ایران، در حالی که تشنگی و گرما به‌شدت بر آنها فشار می‌آورد، یا می‌جنگیدند یا به شهادت می‌رسیدند؛ فلسفه «عملیات عطش» نامیدن بیت‌المقدس 7، همین تشنگی مفرط نیروهای ایرانی بود؛ اواخر خردادماه در جبهه جنوب و در دشت و بیابان‌های خوزستان، به خودی خود گرما می‌تواند یک فرد را از پا درآورد؛ حالا اگر جنگیدن و روبرویی با دشمن هم اضافه شود و آب هم نباشد، فضایی غم‌بار رقم می‌زند.

آغاز بیت‌المقدس 7

محل عملیات سرزمین شلمچه بود؛ سرزمینی که از شمال به حسینیه، از جنوب به اروندرود، از سوی شرق به خرمشهر و از غرب به خط مرزی ایران- عراق می‌رسید.

اوایل خردادماه ارتش عراق به شلمچه حمله کرده و توانسته بود کنترل آن سرزمین را از دست نیروهای ایرانی دربیاورد. ایران هم در مقابل با طرح‌ریزی یک عملیات، بنا داشت تا پاتکی به تک عراق بزند؛ اما حدود 20 روز بعد از آنکه خودش دیگر یک «تک» محسوب می‌شد.اکبر هاشمی‌رفسنجانی که در همان روزهای منتهی به عملیات بیت‌المقدس 7 به ریاست مجلس سوم رسیده بود، در خاطراتش برای 22 خردادماه 1367 می‌نویسد: «آقای سنجقی اطلاع داد که ساعت 10 شب حمله نیروهای ما در شلمچه آغاز شده است و لشکر ثارالله به سرعت خود را به هده رسانده و دشمن کم هوشیاری داشته است... در مجموع جمع‌بندی این است که در بعد انهدام عراقی‌ها، عملیات موفق بوده است».

البته این جمع‌بندی هاشمی‌رفسنجانی مربوط می‌شود به همان ساعات ابتدایی عملیات؛ فردای آن شب، با بالا آمدن خورشید، هر ساعت بر گرمای طاقت‌فرسای آن سرزمین اضافه می‌شد. بابت همین بود که بسیاری از نیروهای ایرانی دیگر تاب و توان جنگیدن نداشتند.

زمان‌بندی عملیات‌ها

در طول 8 سال جنگ، به ندرت پیش‌ آمده بود که ایران عملیات‌هایی سرنوشت‌ساز را در فصل گرما اجرا کند. این موضوع از بابت دو دلیل بود؛ نخست اینکه بخش عمده‌ای از نیروهای رزمی ایران که به صورت داوطلبانه راهی جبهه‌ها می‌شدند، از روستاها و شهرهای کوچکی می‌آمدند که شغل اصلی‌شان کشاورزی بود. به همین جهت اکثر عملیات‌های ایران در زمانی بود که کشاورزی تعطیل است؛ یعنی پاییز و زمستان. دومین دلیل هم مربوط به وضعیت آب و هوا می‌شد؛ از این جهت که اکثر عملیات‌های ایران در جبهه‌های جنوب انجام می‌شد، در فصول بهار و تابستان گرمای شدیدی حاکم می‌شد که از همین جهت کار را برای نیروهای ایرانی سخت می‌کرد. همین عملیات بیت‌المقدس 7، یکی از این نمونه‌ها بود. 

البته اگر تصمیم‌گیران به این نتیجه می‌رسیدند که باید یک عملیات برای یک هدف مشخص انجام شود، آب و هوا آنقدر مساله نبود و در دستور کار قرار می‌گرفت اما اولویت با اجرای عملیات در نیمه دوم سال بود. به عنوان مثال عملیات «الی بیت‌المقدس» که منجر به بازپس‌گیری خرمشهر شد، یکی از معدود عملیات‌های سرنوشت‌سازی بود که در بهار انجام و تمام شد. این عملیات از دهم اردیبهشت 1361 آغاز شد و اوایل خرداد با پاکسازی خرمشهر توسط نیروهای ایرانی پس از تسلط بر این شهر استراتژیک، پایان یافت. حدود یک ماه و نیم پس از فتح خرمشهر، نیمه‌های تیرماه، عملیات «رمضان» برگزار شد که این عملیات نیز به اهداف خود نرسید و با قرائت فرماندهان، منجر به «عدم‌الفتح» شد.

هدف از بیت‌المقدس 7

اما بیت‌المقدس 7، باید در آن زمان انجام می‌شد؛ قبل از این عملیات، بیت‌المقدس 4 و والفجر 10 نیز برگزار شده بود که نتایج قانع‌کننده و خوبی را برای جبهه‌های ایران به ارمغان آورده بودند. ایران با بیت‌المقدس 7، قصد داشت تا سرزمین استراتژیک شلمچه را از دست دشمن عراقی بیرون آورد. 

فردای آن شب هم نشانه‌های مثبتی در عملیات دیده می‌شد؛ هاشمی‌رفسنجانی برای روز 23 خردادماه نوشته «بعد از نماز صبح آقای سنجقی اطلاع داد که تقریبا همه واحدها پیشروی داشته‌اند. دوسوم پنج‌ضلعی را گرفته‌ایم و لشکر 27 حضرت رسول(ص) به کانال ماهی رسیده و پیشروی ادامه دارد».

ساعتی بعد هم هاشمی‌رفسنجانی اخبار خوبی از جبهه‌ها گرفته بود: «حدود هزار و 500 نفر اسیر از عراقی‌ها گرفته شده که هنوز به پشت جبهه‌ها آورده نشده‌اند. دشمن دارد آماده پاتک می‌شود و بمباران هوایی را شروع کرده است و دستور داده که از نهر دوعیجی، همانجا که هدف ادامه عملیات ما است، به‌شدت محافظت شود».

آنچه از روایات حاضران برداشت می‌شود این است که تا حدود ظهر نیروهای ایرانی توانسته بودند به پیشرفت‌های خوبی دست یابند؛ به عبارت دیگر، پنج‌ضلعی و کانال پرورش ماهی که از اهداف ایران بود، تا حد زیادی تامین شد. 

تغییر صحنه عملیات 

اما مشکل از همین حدود زمانی آغاز شد؛ هرچه زمان به سمت غروب می‌رفت، آتش‌بار عراق بیشتر می‌شد و نیروهای ایرانی بیشتر در تنگنا قرار می‌گرفتند. خبرهایی از همین دست به هاشمی‌رفسنجانی که تازه دو هفته قبلش از سوی امام به عنوان «جانشین فرماندهی کل قوا» منصوب شده بود، می‌رسید: «به‌طور مرتب از خط مقدم اطلاع می‌گرفتم. پیشرفت متوقف شده و بر آمادگی دشمن افزوده می‌شد. هوا هم گرم شده و رزمندگان ما زیر آفتاب داغ، قدرت تحرک کافی ندارند. دشمن هم در زحمت است اما آنها طاقت بیشتری از بسیجیان جوان ما نشان می‌دهند... بعدازظهر کم‌کم خبر می‌رسید که دشمن در پنج‌ضلعی نفوذ کرده و در کله‌گاوی نیز، احتیاط‌های دور و نزدیک دشمن وارد شده‌اند». دیگر نزدیک غروب که شد، خبر دادند نیروهای ایرانی تا پشت پنج‌ضلعی عقب نشسته‌اند.

در این شرایط، پاتک‌های سنگین و با حجم بالای آتش از سوی عراق صحنه را عوض کرد؛ در کنار پاتک‌های سنگین، تلفات نیروهای ایرانی در هنگامه عملیات، گرمای شدید هوا و همچنین پشتیبانی کمتر از حد انتظار برای رساندن مهمات و آب آشامیدنی، باعث شده بود تا این عملیات دستاورد سرزمینی نداشته باشد؛ به عبارت دیگر تنها جنبه «انهدامی» عملیات بود که محقق شده بود ولی نشد که سرزمین شلمچه در اختیار ایران قرار بگیرد.

با این وجود، طی این عملیات، فرمانده تیپ 429 پیاده ارتش عراق به اسارت درآمد و نکته حائز اهمیتی را در بازجویی‌هایش بیان کرد: «آماده شدن قریب‌الوقوع ارتش عراق برای پس گرفتن جزایرمجنون».

بیت‌المقدس 7؛ ناکام در تصرف 

24 ساعت پس از آغاز عملیات، علی شمخانی، محمدباقری و غلامعلی رشید که همگی از فرماندهان ارشد سپاه بودند، نزد هاشمی‌رفسنجانی رفتند تا درباره وضعیت بیت‌المقدس 7 توضیح دهند. همان شب نیروهای ایران از مواضع تصرفی‌شان عقب نشستند. هاشمی نوشته که این فرماندهان آمدند و «شرح عملیات و جمع‌بندی کار را ارایه دادند. مدعی‌اند شدت گرما از مقاومت نیروهای ما کاسته ولی دلیلی کافی به نظر نمی‌رسد». جانشین فرمانده کل قوا مهم‌ترین عامل را اینگونه معرفی کرده بود: «آمادگی عراق برای انجام مانوری که بارها تمرین کرده بود و در عملیات گذشته به‌طور معینی عمل کرده و امروز هم همان را تکرار کرد». هاشمی‌رفسنجانی نقل کرده که «این خطر را (قاسم سلیمانی) فرمانده لشکر 41 ثارالله در بحث مشورتی قبل از عملیات گفته بود».

او از قول فرماندهان آورده که کمبود نیرو هم در اراده فرماندهان تاثیر داشته است.

هاشمی‌رفسنجانی درباره تبعات این عملیات نوشته که «رادیو امریکا و انگلیس گوش دادم. دنبال این هستند که نتیجه عملیات بیت‌المقدس ۷ را پیروزی عراق و شکستن تهاجم ایران معرفی و به اسم صدام که در منطقه حضور داشته، تمام کنند». او درباره جلسه با محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران نوشته که عملیات را ارزیابی کردیم؛ «نظر این شد که اگر نیروی کافی بود، می‌توانستیم پیروزی عمده‌ای به دست بیاوریم». 

این عملیات به اذعان جانشین فرماندهی کل قوا، در بخش انهدامی موفق بود و در بخش تصرفی ناموفق؛ بخش تصرفی برای استراتژی نظامی ایران در آن زمان، بسیار حائز اهمیت بود چرا که بنا بود دست برتری ایران در تصرف سرزمینی بعد از سقوط شلمچه برگردد.

اجرای سیاست سکوت از سوی عراق

وضعیت آن روزهای ایران در میدان جنگ، وضعیتی ناشی از عملکرد بهار ۱۳۶۷ بود. سردار «احمد کاظمی» فرمانده لشکر ۸ نجف‌اشرف، طی یک سخنرانی که سال ۱۳۶۷ و پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، در جمع رزمندگان داشت، به وقایع بهار همان سال اشاره کرده بود. در این سخنرانی که در شماره ۱۶ مجله «نگین ایران» منتشر شده، کاظمی گفته «دشمن در سال 1367 در عرض چهار ماه فاو، شلمچه، جزیره و بقیه جاهایی را که ما داخل خاکشان بودیم، از ما پس گرفتند. تغییراتی این شکلی در یک زمان کوتاه به وجود آوردند». 

در جلد ۵۴ کتاب روزشمار جنگ ایران و عراق به تاریخ ۲۵ فروردین ۱۳۶۷ از تحولاتی گفته شده که در آن‌سوی خط مقدم فاو دیده می‌شد؛ تحرکاتی که آن زمان به عنوان آمادگی برای حمله در نظر گرفته نشده بود چرا که عراق با سیاست سکوت توانسته بود ایرانیان را به این نتیجه قابل اتکا برساند که حمله‌ای در دستور کار ارتش عراق نیست.

در این کتاب آمده: «تحرکات غیرمعمول ارتش عراق در منطقه فاو سبب بروز گمانه‌زنی‌هایی درباره احتمال وقوع حمله دشمن گردید. تا جایی‌که به یگان‌های مستقر در خط، آماده‌باش ۱۰۰ درصد داده شد و فرمانده لشکر ۸ نجف، نیز در منطقه حضور یافت. براساس گزارش نیروهای اطلاعات لشکر ۴۱ ثارالله مستقر در خط دفاعی منطقه فاو، فعالیت مهندسی دشمن امروز مانند چند روز اخیر بسیار زیاد است و تردد ماشین‌آلات سنگین و سبک آنان به وضوح مشاهده می‌شود. عراق همچنین اقدام به اضافه کردن موانع سمت چپ تقاطع ضلع غربی کارخانه نمک کرده و تردد نیروهای دشمن در این نقطه افزایش یافته است. در پی این تحرکات کاظمی فرمانده لشکر ۸ نجف اشرف که پس از اتمام عملیات والفجر ۱۰ و بیت‌المقدس ۴ در منطقه عمومی حلبچه، در حال مرخصی در اصفهان بود، به منطقه فراخوانده شد و وی امروز به منطقه آمد. پس از حضور فرمانده لشکر ۸ نجف، واحد توپخانه و ادوات خودی در دو نوبت آتش پرحجمی را روی مواضع دشمن اجرا کرد اما عراقی‌ها هیچ‌گونه واکنشی بروز ندادند و احمد کاظمی این رفتار را منتفی بودن حمله دشمن تلقی کرد».

فرماندهان سپاه در باختران

در همان روزها، سپاه پاسداران در تدارک برگزاری یک سمینار در باختران آن موقع و کرمانشاه کنونی بود. نخستین روز از این سمینار 27 فروردین‌ماه 1367، با سخنرانی رضایی شروع شد. 

در جلد 54 کتاب روزشمار جنگ ایران و عراق در این باره آمده «اولین دور از گردهمایی فرماندهان سپاه با حضور محسن رضایی فرمانده کل سپاه، علی شمخانی و سید رحیم صفوی فرمانده و جانشین نیروی زمینی و فرماندهان سپاه‌های دوازده‌گانه کشوری در مرکز پشتیبانی قرارگاه نجف در شهر باختران (کرمانشاه) برگزار شد».

بسیاری از ناظران، تجمع فرماندهان ارشد و تصمیم‌گیر سپاه پاسداران در باختران را یکی از عوامل سقوط فاو می‌دانند. از جمله حسن روحانی رییس‌جمهوری پیشین که در آن زمان فرمانده قرارگاه پدافند کشور بوده است.

 او در گفت‌وگویی که سال‌ها قبل از ریاست‌جمهوری‌اش انجام داده و هفته‌نامه «رمز عبور» آن را سال 1393 منتشر کرد، گفته که «در سال ۶۷ سپاه به اعتقاد من بعد از موفقیتش در والفجر ۱۰ یک مقدار باروحیه شد که می‌تواند طراحی کند؛ در این فکر بود یک عملیات مهم‌تری را در‌‌ همان غرب طراحی کند، همزمان ذهن سپاه این بود که در دولت و مجلس و اینها باید نفوذش بیشتر شود. این هم به اعتقاد من با حسن‌نیت بود یعنی می‌گفت ما اگر در مجلس باشیم، در دولت باشیم، بهتر می‌توانیم امکانات، قانون و بودجه بگیریم، لذا سپاه یک مقدار از اسفند ۶۶ که والفجر ۱۰ را داشت انجام می‌داد، همزمان دنبال مجلس هم بود، یعنی یک عملیات مخفی دیگری هم داشت و آن مجلس سوم بود».

شاهد این ادعای روحانی خاطرات 17 خرداد 1367 اکبر هاشمی‌رفسنجانی است؛ آن بخشی که می‌گوید سپاهیانی که وارد مجلس سوم شده بودند به دیدار او رفته بودند: «عصر حدود 15 نفر از اعضای سپاه که به مجلس راه یافته‌اند، آمدند. درباره جنگ و سپاه و کیفیت استفاده از مجلس برای جنگ مذاکره کردیم؛ قرار شد برای این اهداف همکاری کنند».

مجلس سوم که مورد اشاره حسن روحانی است، مرحله نخست آن فروردین‌ماه و مرحله دوم آن اردیبهشت‌ماه برگزار شد. 

در سمینار باختران سپاه چه گذشت؟

در بخش ابتدایی سمینار «حل مشکلات موجود در رابطه میان سپاه نواحی و استانداران و ایجاد هماهنگی بهتر بین سپاه و ادارات استان‌ها»، «چگونگی تامین نیروی انسانی مورد نیاز یگان‌ها و واحدهای سپاه در سال 1367» و «نحوه تدارک و تامین لجستیک، آموزش نیروها و رفع مشکل کمبود مهمات آموزشی» توسط حاضران بررسی شد.

محسن رضایی در سخنرانی خود که در سمینار سپاه انجام داد، گفته بود که «مشارکت در مسائل سیاسی، اجتماعی مثل فعالیت‌هایی که مردم در صحنه انقلاب و سیاست شرکت می‌کنند عمدتا از طرف سپاه کشوری یا نیروی مقاومت شرکت می‌کنند. این هم مساله‌ای است که جزو ماموریت‌های سپاه کشوری است».

روحانی در ادامه همان گفت‌وگو روایت کرده بود که «عده‌ای از مسوولان و فرماندهان سپاه در شهرهای مختلف کاندیدا شده بودند برای اینکه به مجلس سوم بیایند؛ البته یک عده‌ای هم موفق شدند، عده‌ای هم آمدند در مجلس سوم اگر یادتان باشد روزی که فاو سقوط کرد، سپاه یک سمینار در کرمانشاه داشت و آیت‌الله موسوی اردبیلی را دعوت کرده بودند آنجا داشت برایشان سخنرانی می‌کرد.

 تقریبا در آستانه ماه رمضان بودیم که وقتی فاو مورد هجمه قرار گرفت در‌‌ همان آخر شعبان، آنها عنوان را عملیات رمضان گذاشتند، البته شاید اول ماه رمضان بود آنها یک روز جلو‌تر بودند».

فاو؟ سقوط؟ مگر با بمب اتم!

حسن روحانی مطلع شدن از سقوط فاو را هم اینطور بیان می‌کند: «اولین کسی که به من خبر داد که وضع فاو بحرانی است، شهید ستاری بود. صبح زود ساعت ۶ صبح به من زنگ زد، گفت شما از فاو خبر داری؟ گفتم نه، گفت وضع فاو خیلی بد است؛ گفتم چطور؟ اصلا ما باورمان نمی‌شد؛ گفت که سپاه از ما بمباران خواسته، ما بمباران را شروع کردیم و الان (شهید) اردستانی از بمباران برگشته و با من صحبت کرده و گفته فاو دارد سقوط می‌کند، من‌‌ همان وقت تماس گرفتم با آقای هاشمی گفتم آقای هاشمی وضع فاو خیلی بحرانی است، گفت چه کسی به شما گفته؟ گفتم نیروی هوایی می‌گوید؛ گفت امکان ندارد یک همچین چیزی، این خبر درست نیست، نیم‌ساعت بعد حدود ساعت ۷ بود با من تماس گرفت و گفت آن خبر دروغ بود! گفتم چطور؟ گفت من الان با آقای رضایی صحبت کردم، گفت هیچ خبری در فاو نیست، حتی این جمله را آقای هاشمی به من گفت؛ گفت آقای رضایی گفته که فاو فقط با بمب اتم ممکن است سقوط کند، یعنی این تعبیری است که آقای هاشمی کرد و گفت آقای رضایی به من گفت سقوط فاو فقط با بمب اتم ممکن است، اگر عراق بمب اتم دارد بله ممکن است فاو سقوط کند؛ یعنی امکان ندارد فاو سقوط کند؛ گفتم آقای هاشمی این خبر را اردستانی داده است؛ او هم از آن خلبان‌های حزب‌اللهی دبش بود و کسی بود که ۴۰۰ عملیات در خاک عراق رفت و انجام داد؛ این آقای اردستانی دارد می‌گوید پل فاو یکطرفه است. همه دارند از آن طرف می‌آیند این سمت، از فاو هجوم آوردند، همه نیرو‌ها پشت این پل هستند، گفت نخیر درست نیست؛ گفتم خیلی خب».

روحانی از حدود یک ساعت بعدش گفته است: «ساعت ۸ شد آقای ستاری به من گفت که خط اول فاو سقوط کرده است، گفتم چطور؟ گفت سپاه به ما گفته خط اول را بروید بمباران کنید و ما داریم خط اول را بمباران می‌کنیم، خط اولی که دست ما بوده تا دیروز، داریم آنجا را بمب می‌زنیم. من زنگ زدم به آقای هاشمی گفتم آقای هاشمی خط اول فاو سقوط کرد، گفت من به تو می‌گویم این خبر‌ها دروغ است تو باور نکن. گفتم اگر دروغ است که هیچ؛ یعنی شرایط این بود؛ فرماندهان سپاه در کرمانشاه بودند و آقای رضایی باورش نمی‌شد که فاو دارد سقوط می‌کند. اولین‌باری که آقای هاشمی با من صحبت کرد، گفت بله مثل اینکه خبرهایی هست، بعد از ساعت ۹ ایشان به من زنگ زد گفت مثل اینکه فاو...، گفتم آقا من به شما صبح گفتم دارد سقوط می‌کند، به اعتقاد من سقوط فاو یک حرکتی بود که پشت آن حرکت‌های بعدی را آورد».

سقوط فاو، آغاز سقوط‌های بعدی

نگاه روحانی به تبعات سقوط فاو، در ادامه بهار 1367 درست از آب درآمد. روحیه نیروهای ایرانی با سقوط فاو در هم شکسته شده بود. روحانی می‌گوید که وقتی پس از سقوط فاو به جنوب رفته بوده، فرماندهان سپاه برای اولین‌بار از «پایان جنگ» صحبت می‌کردند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که فرماندهان سپاه که تا آن زمان، هیچگاه از پایان جنگ حرفی به میان نیاورده بودند به روحانی گفته بودند «ظاهرا دیگر نمی‌شود». حسن روحانی موضوع سقوط روحیه رزمندگان پس از سقوط فاو را به هاشمی‌رفسنجانی اطلاع داده بود؛ موضوعی که از نظر او مهم‌تر و تعیین‌کننده‌تر از سقوط فاو بود.

هرچند روحانی معتقد بود که سقوط فاو آغاز یک سلسله‌سقوط‌های بعدی است، اما هاشمی‌رفسنجانی و فرماندهان سپاه تاکید داشتند که فاو یک «استثنا» بوده است. اما به روایت روحانی، پس از سقوط شلمچه و سقوط جزایر در دست ایران، نظرات هاشمی و سپاه هم تغییر کرد. سقوط فاو بر خلاف خوشبینی‌ای که هاشمی و فرماندهان سپاه داشتند، آغاز افول دست بالای نظامی ایران در جبهه‌ها بود. سرزمین‌هایی که ایران در طول سال‌های 1364 و 1365 تصرف کرده بود، طی کمتر از دو ماه از دست رفت؛ بعد از فاو، نوبت به شلمچه رسید. «محمد درودیان» از راویان جنگ، در کتاب «از آغاز تا پایان» نوشته که «عراق اعلام کرد چهارم خرداد به شلمچه حمله می‌کند تا زمین‌هایی را که ایران در کربلای 5 تصرف کرده بود، پس بگیرد. این‌بار فرماندهان و رزمندگان ایرانی از زمان و مکان حمله عراق مطلع بودند اما شلمچه هشت‌ساعته سقوط کرد».

ایران در تنگنا

فشار و قدرت تهاجمی عراق روز به روز بیشتر می‌شد. ایران اوضاع سختی را می‌گذراند؛ بی‌انگیزگی مردمی برای حضور و روحیه پایین در مدیریت جبهه‌ها باعث شده بود تا حتی با اطلاع داشتن از زمان حمله، امکان دفع حمله در جبهه‌های ایران نباشد.

بابت همین شرایط بود که به اذعان فرماندهان ارشد سپاه، در بیت‌المقدس 7 دست آنها به لحاظ نیروهای رزمنده خالی باشد؛ چرا که تعداد داوطلبانی که به جبهه‌ها می‌رفتند افت چشمگیری کرده بود.

آنچه در بهار 1367 و قبل‌تر از آن در زمستان 1366 رخ داد، باعث شد تا ایران برتری تصاحب سرزمینی را از دست بدهد و کم‌کم به سمت پذیرش قطعنامه برود. نیروهای ایرانی در بهار 1367 «فاو» را که نتیجه عملیات والفجر 8 در زمستان 1364 بود و «شلمچه» که نتیجه عملیات کربلای 5 در زمستان 1365 بود را از دست دادند و همان شد که نباید می‌شد؛ چرا که پس از اینکه این سرزمین‌ها از دست رفتند، ایران دیگر در جنگ، برتری به لحاظ تصرف سرزمینی نداشت و منجر شد تا اذهان فرماندهان سیاسی و نظامی ارشد جنگ، به سمت پایان جنگ معطوف شود که یک ماه بعد از بیت‌المقدس 7 به پذیرش قطعنامه 598 منجر شد؛ قطعنامه‌ای که ماجراهای پذیرش آن خود یک مثنوی هفتاد من است.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها