کد خبر: 639791
|
۱۴۰۲/۰۸/۱۷ ۰۶:۰۰:۰۰
| |

چرا تهرانی‌ها مانند مردم پاریس، استانبول و لندن برای غزه تظاهرات برپا نکردند؟

برخی این پرسش را درانداخته‌اند که چرا در تهران - جدای تجمعاتی که به دعوت شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی و با حضور طیف خاصی از شهروندان برپا شده - شاهد آن جوش و خروش و خشم و غیظ مردمی نیستیم؟

چرا تهرانی‌ها مانند مردم پاریس، استانبول و لندن برای غزه تظاهرات برپا نکردند؟
کد خبر: 639791
|
۱۴۰۲/۰۸/۱۷ ۰۶:۰۰:۰۰

طی یک ماه بعد از عملیات طوفان الا‌قصی که اسراییل ‌به قصد انتقام ۱۵۰۰ کشته و ۲۲۰ اسیر به جان مردم بی‌پناه غزه افتاده و تا کنون 10 هزار تن از آنان و بیشتر هم زن و کودک را کشته در نقاط مختلف جهان تظاهرات اعتراضی برپا شده تا بس کند و دست بردارد اما شبیه آن اجتماعات را در تهران شاهد نبوده‌ایم. در حالی که ایران به عنوان مهم ترین حامی فلسطین شناخته می‌شود و سنگین‌ترین هزینه را به خاطر آن با تحمل شدیدترین تحریم‌ها می‌پردازد.

به گزارش عصر ایران، تظاهراتی که منحصر به استانبول و امان و جاکارتا نیست و لندن و پاریس و حتی نیویورک شاهد انبوه جمعیت‌هایی بوده‌اند که به جای هم‌آوایی با سران غرب در متهم شناختن حماس از زاویه انسانی رفتار اسراییل را تقبیح کرده و خواستار توقف کشتار شده‌ و رفتار اسراییل را با ارزش های غربی مغایر دانسته‌اند.

  در این میان برخی این پرسش را درانداخته‌اند که چرا در تهران - جدای تجمعاتی که به دعوت شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی و با حضور طیف خاصی از شهروندان برپا شده - شاهد آن جوش و خروش و خشم و غیظ مردمی نیستیم؟ یک پاسخ می‌تواند این باشد مگر کسانی که در راه‌پیمایی به دعوت نهادهای رسمی شرکت می‌کنند از مریخ آمده‌اند؟ آنان نیز از همین مردم‌اند.

   بله، اما وقتی از مردم صحبت می کنیم مرادمان همه شهروندان است که تنوع آنان در پوشش زنان بهتر دیده می‌شود: با حجاب و کم‌حجاب و حزب‌اللهی و غیر حزب اللهی و همه جور آدم که مثل دیگر پایتخت‌ها طاقت‌شان از تماشای مرگ آدم‌ها در غزه طاق شده باشد و جدای هر آرمان‌خواهی سیاسی یا مذهبی خواهان توقف آدم‌کُشی باشند.

    هر که از زاویه‌ای به موضوع می نگرد. شنیدم یکی می‌گفت «چون ایرانی‌ها با عرب‌ها مشکل دارند» یا «چون ما شیعه هستیم و مردم غزه سنی»! در حالی که درخود ایران عرب‌های بسیاری زندگی می‌کنند و نگاه  شیعه - سنی در ایران پررنگ نیست کما این‌که دختر و پسر شیعه و سنی با هم ازدواج می کنند و حتی عروس اذان‌گوی مشهور شیعه - مرحوم موذن زاده اردبیلی - هم سنی است. هم او که با دو اشهد مولا علی  ماندگار شده است.                                                

  از نگاه یک نواصول‌گرا البته اصل پرسش موجه نیست و حتی چون خارجی‌ها هم به آن پرداخته‌اند مشکوک است. شاید هم بگویند: مردم؟ مردم خوب ماییم دیگر! غیر ما مگر مردمی هم هست؟ به قول آن سرکار خانم: این مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست و طبعا غیر حزب‌اللهی اول باید مالکیت خود را ثابت کند و بعد ولو در حمایت از فلسطین در خیابان ظاهر شود و تظاهرات کند. 

   از نگاه یک منتقد وقتی امکان ابراز نظر اعتراضی درباره مسایل خودمان را در خیابان نداریم طبعا درباره فلسطین هم نظر نمی‌دهیم. توجیه حامیان احمدی‌نژاد درباره سکوت او در قبال جنایات غزه نیز همین است.

   برخی هم معتقدند جامعه ایران از تبلیغ درباره فلسطین طی ۴۵ سال اشباع شده و همین حساسیت را کم کرده است. عده‌ای هم به حساب لج‌بازی می‌گذارند و می‌گویند رابطه بخشی از مردم با حکومت چنان گسسته شده که فلسطین که سهل است اگر روز روشن بگویند روز است بپرسند کدام روز؟!

  دوستی به نقل از فرزند خود می‌گفت: روحانی تدریس‌کننده یک درس عمومی در دانشگاه او مدعی می‌شود اکثریت مردم با حجاب و حتی حجاب اجباری مشکلی ندارند اما رفتار اقلیت مخالف بیشتر توی چشم می‌آید. یک دختر دهه هشتادی تازه وارد می‌گوید: حاج آقا!‌ خوب چرا پس رفراندوم برگزار نمی‌کنید وقتی مطمئن هستید آرای اکثریت را دارید؟ پاسخ می‌دهد: نکته در همین است. پای رفراندوم که در میان بیاید همین خانمی که به ملاحظه پدر یا شوهر یا برای مصون‌تر نگاه داشتن خودش رعایت می‌کند رای نه به صندوق می‌اندازد تا لج کرده باشد!

    به عبارت دیگر می‌گوید در دل موافق است اما از لج مخالفت  می‌کند و داستان حمایت از فلسطین را هم می‌توان این‌گونه دانست.

   این نظر هم وجود دارد که اطلاعات مردم درباره فلسطین دقیق نیست و اغلب نمی‌دانند دولت فعلی توافق اسلو را نقض و اقدام به شهرک‌سازی کرده و از نظر اروپا هم متخلف است و خیال می‌کنند حمایت از فلسطین و غزه هم‌نوایی برای محو اسراییل است و نمی‌دانند تندروهای اسراییل با همین ۲۲ درصد واگذار شده هم مشکل دارند و اگر بدانند چه بسا در حمایت از یک سرزمین - دو دولت تظاهرات کنند.

   در کنار این دیدگاه‌ها می توان یادآوری کرد این ماجرا تازه نیست. حمله آمریکا به عراق هم در جاهای مختلف دنیا محکوم شد ولی در تمام آن مدت (‌او‌ل تا ۱۸ فروردین ۱۳۸۲ خورشیدی) ایرانیان در حال سپری کردن طولانی‌ترین تعطیلات نوروزی ۱۰۰ سال اخیر بودند. وقتی سال تحویل شد صدام حسین بر سر کار بود و از تعطیلات که برگشتند ساقط شده بود!

    در پایان ۱۸ روز و برای خالی نبودن عریضه البته بعد از نماز جمعه تهران  در میدان فلسطین تجمع کردند و علیه تجاوز آمریکا و بریتانیا شعار دادند و با‌مزه این که در پایان تکبیر همچنان می‌گفتند: مرگ بر صدام یزید کافر! در حالی که آمریکا و بریتانیا هم برای ساقط کردن همین صدام یزید کافر لشگر کشی کرده بودند و چندی بعد این شعار را با دار زدن او محقق کردند!

   اینها را همه کم و بیش می‌دانیم. اما به داستان از زاویه‌ای دیگر هم می‌توان نگریست اگر براندازان نرنجند!  در پاریس و لندن و نیویورک تظاهر کنندگان هم از اسراییل و جنایات آن خصوصا جناح آدم‌کش‌تر نتانیاهو اعلام انزجار می‌کنند و هم بر سر دولت‌های خود نهیب می‌زنند.  در ایران اما خاطر مردم آسوده است که از رهبری تا مقامات دیگر حامی فلسطینی‌ها هستند و البته مراقب کشیده نشدن ایران به جنگ که آرزوی نتانیاهوست.

  بنا‌بر این درست است که جبهه پایداری و تندروهای جریان راست از برگزاری اجتماع عظیم مردمی در حمایت از مردمان غزه عاجزند چه رسد به این که دعوتی کنند که دیگران هم بیایند چرا که پایگاه رای آنان در هر انتخابات چه رقابتی و چه از نوع ۹۸ و ۱۴۰۰ مشخص است و درست است که جنس تظاهرات مردمی در کشورهای دیگر و حتی در استانبول با آنچه شورای هماهنگی در تهران  برگزار می کند متفاوت است اما این مقایسه که مردم بعد از مسابقه فوتبال در سال ۴۸ خوش حالی کردند و حالا ساکت‌اند درست نیست.

    چرا که در آن زمان خوش‌حالی از باخت تیم اسراییلی نوعی مخالفت با حکومت هم بود که اگرچه به اسراییل سفارت رسمی نداده بود اما رابطه داشت.

چه بسیار ایرانیانی که از تماشای تصاویر تخریب خانه‌ها و مرگ زنان و کودکان در غزه غمگین‌اند و برای صلح در این سرزمین لحظه شماری می کنند اما فضایی برای ابراز نظر نمی‌یابند.

 آن قدر فضا صفر و صدی شده که جایی برای صداهای دیگر نیست و گرنه کی از نتانیاهو خوشش می‌آید جز جماعت رسوا که فقط می‌خواهند ایران درگیر جنگ شود و تغاری بشکند و ماستی بریزد و دنیا به کام شان شود. ولو نه تغار ماست سفید که دریای خون سرخ در میان باشد.  

روحیه ایرانی با هر گرایش هرگز چنان نیست که هر قدر هم به خاطر به کارگیری غیر متخصصین و انحصار طلبی و گرانی و تورم و برگزاری انتخابات غیر رقابتی ناراضی باشد این ناخرسندی را با تایید جنایات اسراییل ابراز کند.

   ایران سرزمین عارفانی است که از ابوسعید ابوالخیر تا سنایی و غزنوی و سپس مولانا به آیین محمد (ص) هم مهر بیشتری تزریق کردند و سیمای پرمهابت خداوند را به معشوق بدل ساختند.

  هرگز ملتی چنین با مرگ و خون و تندروی میانه ندارد و برای فلسطینی مظلوم خون می‌گرید و اصلا مگر بیرون شورای هماهنگی دعوتی هم شد که ملت نرفته باشند؟ چرا خود‌جوش هم نه؟ جدای این که مردم را گرفتار نان و کرایه خانه و از سیاست زده کرده‌اند خوب در پاریس و لندن و استانبول می‌خواستند دولت شان را تحت فشار بگذارند. ما که الحمدلله در این یک فقره کم و کاست نداریم.

   در این روزها حتی اغلب فارسی زبانانی که دراسراییل صحبت می کنند نیز جنایات نتانیاهو را توجیه نمی کنند و نهایت این که گردن حماس می اندازند و انگار تاریخ از ۱۵ مهر شروع شده!

   سقوط اعتباررسانه‌هایی که در این مدت برای تطهیر اسراییل کوشیدند نیز بهترین گواه است.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها