رابطه خالصسازی با سکوت نخبگان در برابر حوادث غزه چیست؟
روزنامه شرق نوشت: حقیقتا تأسفآور است که در برابر نسلکشی اسرائیلی-آمریکایی سکوت اختیار کرد. از منظر شخصی و وجدانی چنین سکوتی قابل توجیه نیست. اما از منظر اجتماعی و هویتزدایی سیاسی از جامعه ایرانی، قابل درک است. دیرگاهی، شاید بیش از دو دهه است که فرایندی از «تصفیه سیاسی» -که به غلط «خالصسازی» نام گرفته- دامن خورده و حوزه سیاسی تنگتر شده است.
روزنامه شرق به نقل از کیومرث اشتریان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران به این پرسش پاسخ داد که چرا بخشهایی از مردمان ازجمله برخی نخبگان و افراد مشهور ایرانی در برابر فاجعه نسلکشی در غزه موضع نمیگیرند؟
به گزارش شرق، سالها و بارها در این بیان پای فشردهایم که سیاستزدایی از نیروهای اجتماعی و انحصار حکومت در یک تفکر ویژه آسیبهای گوناگون دارد. یک آسیب، مهاجرت درونی فعالان سیاسی-اجتماعی است؛ یعنی مهاجرتی از جنس سکوت به ژرفای خود و جامعه. این، واکنشی به خلع هویت سیاسی از آنان است. هویت سیاسی برای هر جامعهای و برای گروههای مختلف سیاسی-اجتماعی ضروری است تا بتوانند به حیات انسانی خود ادامه دهند. «از هویت داده ما را حق وجود». آنگاه که همه راهها به باریکهای ختم شود هرگونه موضعگیری مردمان تنها یک آبراهه تنگ برای ظهور و بروز دارد. آنهم آبراههای که در پایان به سود یک ارزش فکری خاص نشان داده میشود؛ آشکار است که افراد کناره میگیرند.
این روزنامه اصلاحطلب افزود: حقیقتا تأسفآور است که در برابر نسلکشی اسرائیلی-آمریکایی سکوت اختیار کرد. از منظر شخصی و وجدانی چنین سکوتی قابل توجیه نیست. اما از منظر اجتماعی و هویتزدایی سیاسی از جامعه ایرانی، قابل درک است. دیرگاهی، شاید بیش از دو دهه است که فرایندی از «تصفیه سیاسی» -که به غلط «خالصسازی» نام گرفته- دامن خورده و حوزه سیاسی تنگتر شده است. در سپهر سیاست دست کسی نمیرسد به شاخ نمایان هویت. در پیامد، زمینهای وجود ندارد تا بسیاری از فعالان سیاسی-اجتماعی که نمیخواهند علیه نظام باشند جایی برای ابراز هویت سیاسی خود داشته باشند. چنین است که زلف اندیشه مردمان پریشان میشود. انسانها نیاز دارند که ابراز وجود سیاسی کنند؛ اگرچه حتی فعال سیاسی نباشند. آنان به غریزه درمییابند که حضور در سیاست و ابراز نظر و اظهار رأی در سرنوشتشان تأثیرگذار است. از آنجا که دُرّ صورت به معنی هویت سُفته است، در هر صورتی در پی ابراز هویت هستند؛ گاه در قالب هواداری، گاه مشارکت و گاه در آرای باطله و حتی گاه در عدم مشارکت.
دیدگاه تان را بنویسید