کد خبر: 650707
|
۱۴۰۲/۱۱/۱۶ ۰۸:۴۲:۲۸
| |

محمد ذاکری:

وضعیت امروز بعد از انقلاب، رویایی نیست که آن همه خون مردم برایش ریخته شد

محمد ذاکری نوشت: این آن تصویر رویایی و چشم‌اندازی نبود که آن همه خون به پایش ریخته شد و بسیاری رنج سال‌ها زندان و تبعید و مبارزه و زندگی مخفیانه و دوری از همسر و فرزند را برایش تحمل کردند.

وضعیت امروز بعد از انقلاب، رویایی نیست که آن همه خون مردم برایش ریخته شد
کد خبر: 650707
|
۱۴۰۲/۱۱/۱۶ ۰۸:۴۲:۲۸

محمد ذاکری در یادداشتی با عنوان «فردا که بهار آید» در روزنامه اعتماد نوشت: دوست داشتم از آدم‌هایی که آن روز با شور و امید برای استقبال از امام به فرودگاه و بهشت زهرا رفته بودند بپرسم آینده را چگونه می‌بینند و «فردا که بهار آید» قرار است چه گلی در بوستان این دیار بروید؟ چه شد که به اسم انقلاب و انقلابی‌ بودن، تبعیض و فساد ساختار یافته سکه رایج سیاست و اقتصاد شد؟ چه شد که آزادی و حق مردم برای تعیین سرنوشت خویش با نظارت استصوابی و خالص‌سازی به محاق رفت؟ چه شد که آن‌قدر آدم‌ها را از قطار انقلاب پیاده کردند که قطار ایستاده و ریل به حرکت درآمده؟ چه شد که برخی خود را مالک انقلاب و کشور و ملت می‌دانند و سایرین را مملوک و صغیر و فاقد قدرت تشخیص؟ چه شد انقلابی که برای حمایت از محرومین و مستضعفین و کوخ‌نشینان برپا شد اکنون کارخانه فقرگستری و فقیرپروری‌اش با حداکثر ظرفیت کار می‌کند؟

و... به قول مولانا «چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم» اینکه چه بود و قرار بود چه شود و چه شد و چرا شد یکی داستان است پر آب چشم. لااقل آنچه به چشم من و نسل‌های بعد از من که در انقلاب نبوده‌اند و آن روزها را ندیده‌اند می‌آید؛ این آن تصویر رویایی و چشم‌اندازی نبود که آن همه خون به پایش ریخته شد و بسیاری رنج سال‌ها زندان و تبعید و مبارزه و زندگی مخفیانه و دوری از همسر و فرزند را برایش تحمل کردند. شاید روزی آمد و یکی پیدا شد که پاسخ این چه ‌شد‌ها و چه ‌دانم‌ها را بداند و بگوید.

متن کامل این یادداشت را در روزنامه اعتماد بخوانید.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها