کد خبر: 650716
|
۱۴۰۲/۱۱/۱۶ ۰۸:۳۸:۵۲
| |

ماجرای پزشک منافق سردار سلیمانی که قصد کشتن او را داشت چه بود؟

پزشک حاج قاسم از منافقان بود و می‌خواست او را بکشد، به همین دلیل شکم قاسم را بخیه نزده بود و او دچار عفونت شده بود، یک پرستار باشرف کرمانی به خاطر حس ناسیونالیستی‌اش قاسم را شب دزدیده بود، جایش را با دو مریض در طبقه ای دیگر عوض کرد و به دکتر گفته بود قاسم را از این جا بردند.

ماجرای پزشک منافق سردار سلیمانی که قصد کشتن او را داشت چه بود؟
کد خبر: 650716
|
۱۴۰۲/۱۱/۱۶ ۰۸:۳۸:۵۲

شهید سردار قاسم سلیمانی در جنگ‌ها و نبردهای بسیاری حضور فعال داشت و شجاعت‌های بی‌نظیری از ‌خود نشان داد همرزمان و همراهان وی از جوانمردی‌های این شهید نستوه خاطره‌ها بازگو ‌کرده‌اند.

به گزارش ایرنا، احمد کاظمی درباره خاطراتش از سردار سلیمانی چنین نقل می کند: قاسم در جنگ فرمانده گردان بود و از ناحیه شکم مورد اصابت ترکش قرار گرفت برای درمان او را به مشهد اعزام کردند، چون شکمش ترکش خورده بود از زیر قفسه سینه‌ تا روی مثانه‌اش را باز کرده بودند و وضع بدی داشت، ۴۵ یا ۴۶ روز کسی نمی‌دانست قاسم زنده است یا شهید شده. سرانجام شهید موحدی کرمانی پسر آقای موحدی کرمانی قاسم را در طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد پیدا کرد.

پزشک حاج قاسم از منافقان بود و می‌خواست او را بکشد، به همین دلیل شکم قاسم را بخیه نزده بود و او دچار عفونت شده بود، یک پرستار باشرف کرمانی به خاطر حس ناسیونالیستی‌اش قاسم را شب دزدیده بود، جایش را با دو مریض در طبقه ای دیگر عوض کرد و به دکتر گفته بود قاسم را از این جا بردند.

قاسم یک دوره دیگر از ناحیه دست مجروح شد تا می‌گفتیم برو بیمارستان در می‌رفت، فضای ما در جنگ اینگونه بود من از هویت ملی و اعتماد به نفسی صحبت می‌کنم که جنگ با خودش آورد و این ملت را آبدیده کرد.

بوسه سردار بر دستان راننده

سردار حمید کمالی یکی دیگر از همرزمان سردار سلیمانی درباره خاطراتش از حاج قاسم به خبرنگار ایرنا گفت: پس از وقوع سیل خوزستان، با رزمندگان به شوش رفتیم، حاج قاسم پس از ورود به منطقه، با مردم صحبت و آنان را به آرامش دعوت کرد. زمانی که قرار بود سوار بالگرد شود، راننده او به سوی سردار دوید و دست حاج قاسم را بوسید که سردار یکدفعه برگشت، او را در آغوش گرفت و به صورت و دستش بوسه زد. راننده که اختلاف درجه سازمانی زیادی با سردار داشت، از این اقدام حاج قاسم شوکه شده بود به حدی که از فرط خوشحالی نمی توانست رانندگی کند و مدام بر دست خود بوسه می زد و می گفت سردار دست مرا بوسیده است.

تدبیر سردار و جلوگیری از شهادت ۱۳۰ رزمنده

سردار حاج مهدی زمردین فرمانده تخریب و شناسایی در سوریه و عراق نیز در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: در یکی از عملیات ها در سوریه که موفق شده بودیم بسیاری از مناطق را آزاد کنیم، یک تپه سوق الجیشی وجود داشت که رزمندگان به سردار اصرار می کردند که آن تپه را هم بگیریم و کار داعش را یکسره کنیم، داعشی‌ها سنگرهای خوبی روی آن تپه درست کرده بودند و به شدت در آنجا مبارزه و از آن مکان محافظت می کردند.

وی افزود: همه می گفتیم حالا که تا اینجا آمده ایم و حال نیروها مساعد است تپه را هم از دست نیروهای داعش آزاد کنیم اما سردار سلیمانی با قرآن یک استخاره گرفت و پاسخ داد نه. در مرکز عملیات، نیروهای روس از ما دستور می گرفتند، نیروهای ایرانی، حزب الله و ارتش سوریه نیز برای انجام عملیات ها با هم هماهنگ بودند، هنوز یک ساعت از اصرار ما به حاج قاسم برای حمله به تپه نگذشته بود که نیروهای روس بدون اطلاع و هماهنگی با ما این تپه را بمباران و آنجا را کن فیکون کردند و همه داعشی ها را کشتند. با خود گفتیم خدایا سردار چه علم لدنی دارد و به خدا وصل است، اگر به ما اجازه حمله داده بود احتمالا همه ۱۳۰ رزمنده ای که در عملیات بودند، به شهادت می رسیدند.

شهید سلیمانی، شیر روز و زاهد شب

سردار سرتیپ پاسدار محمود چهارباغی یکی دیگر از همرزمان حاج قاسم نیز می گوید: سرداری که نماز شب می‌خواند، پس از نماز صبح قرآن و زیارت عاشورا قرائت می‌کرد و همواره با غسل شهادت در میدان نبرد و عملیات‌های رزم حاضر می‌شد، مصداق واقعی و کامل شیران روز و زاهدان شب بود، به طوری که در روز مانند شیر با دشمن می‌جنگید، همه وقت خود را برای امنیت مردم گذاشت، فقط از خدا می‌ترسید و در شب همچون زاهدی ترسان و گریان در برابر خدا راز و نیاز می‌کرد.

وی افزود: حاج قاسم در سخت‌ترین شرایط با آرامش، تدبیر و روحیه عمل می‌کرد این ویژگی‌ها در سخت‌ترین شرایطی که دشمن فشار می‌آورد از خصوصیت‌های بارز سردار دلها در هدایت و فرماندهی عملیات‌های جبهه مقاومت و امور مربوط به آن بود.

به گفته وی ارائه بهترین راهکارهای نظامی از سوی سردار سلیمانی تاثیر زیادی در شکست داعش داشت و علت محبوبیت وی در بین مردم و علاقه‌مندی آنها به او در این است که به معنی واقعی کلمه دوستدار مردم بود و ‌برای تامین امنیت مردم و کشورش همه وقت خود را بدون چشمداشت هزینه کرد.

حاج قاسم به قولش پایبند بود

علی دانشمند از دیگر همرزمان شهید سلیمانی در بیان خاطراتش از سردار می گوید: در ابتدای جنگ تحمیلی، شهید سلیمانی طبق برنامه‌ها برای بررسی وضعیت جذب و هماهنگی نیروها به بندرعباس آمد، من به عنوان مسئول اعزام داوطلبان بسیجی به جبهه به او گفتم «برادر حاج قاسم» شما استان‌های دیگری هم که سر می‌زنید دیدار حضوری با نیروها و مردم دارید و در جمع رزمنده‌ها صحبت می کنید. الان فرصت خوبی است که دیدار و صحبتی با بسیجی‌های داوطلب این استان هم داشته باشید.

وی افزود: حاج قاسم ابتدا گفت مگر من هرجا می‌روم باید نیروها را ببینم؟ گفتم رزمنده‌های اینجا هم جزو نیروهای لشکر شما هستند و دوست دارند فرمانده‌شان را از نزدیک ببینید و خودشان تقاضا کردند که شما را حتما ببینید او به مزاح گفت «مگر من دیدنی‌ام»، بعد قبول کرد و گفت حالا که اصرار دارید در یک فرصت دیگر که به بندرعباس آمدم این درخواست شما و بسیجی‌ها اجابت می‌شود.

وی ادامه داد: حاج قاسم در یک سفر دیگر به قولش عمل کرد و بعد از انجام دیدارهای خصوصی خود در نمازجمعه که آن زمان نمازجمعه در مسجد امام بندرعباس (داخل بازار) برگزار می‌شد، در جمع بسیجیان و نمازگزاران شرکت و سخنرانی کرد. قبل از رفتن به جایگاه سخنرانی به من گفت که خواهشا به بسیجی‌ها بگو شعار ندهند در حالی که آن زمان رسم بود هرجا که شهید سلیمانی برای سخنرانی می‌رفت مردم از سر ذوق و اشتیاقی که به وی داشتند، شعار«صل علی محمد یار مهدی آمد، صل علی محمد سرباز مهدی آمد» سرمی‌دادند. گفتم نمی‌توانم بگویم به بسیجی‌ها شعار ندهند و نمی‌شود کاری کرد، بسیجی‌ها شما را دوست دارند، قبول کرد و در جمع داوطلبان و بسیجی و نمازگزاران سخنرانی کرد.

حاج قاسم برای خدمت به مردم منطقه گام های موثری برداشت

به گفته سردار حیدر موسوی، فرمانده مدافع حرم و همرزم سردار سلیمانی، حاج قاسم برای خدمت به مردم منطقه گام های موثری برداشت، زمانی که تکفیری ها در سوریه دست به کار شدند و با کمک یک جبهه عربی، عبری غربی توانستند بخش های مهمی از این کشور و بعد بخش هایی از دمشق را اشغال کنند و به نزدیک کاخ بشار اسد برسند، به سوی ایران دست دراز کردند و گفتند به ما کمک کنید.

وی افزود: در این زمان بخش کوچکی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پرچمداری حاج قاسم به سمت آن ها حرکت کرد و در شرایطی وارد منطقه شد که صدای تیراندازی تا کاخ بشار اسد می رسید. آن ها سعی کردند دولت سوریه و دست اندرکاران نظامی امنیتی کشور میزبان را متقاعد کنند که از نیروهای مردمی کمک بگیرند زیرا با به کار بردن ارتش و پلیس نمی توانستند با دشمن مقابله کنند.

موسوی گفت: دومین شهر بزرگ سوریه در خلال ۴۸ ساعت به دست تکفیری ها سقوط کرد و ۱۵۰ شهرک بزرگ این شهر به دست آن ها افتاد، اموال مردم غارت شد و امکانات صنعتی پیشرفته این شهر در کشورهای همجوار استفاده می شود و به آن ها توسط تکفیری ها فروخته شد. با به کارگیری نیروهای مدافعان حرم متشکل از ایران و برخی از کشورها در یک قرارگاه و عملیات که هنر بزرگ حاج قاسم بود این جنگ پایان یافت.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها