کد خبر: 681460
|
۱۴۰۳/۰۸/۰۷ ۱۵:۱۲:۱۶
| |

چند روایت سانسور نشده از حال و هوای مردم تهران در شب که اسرائیل به ایران حمله کرد

روزنامه هم میهن در گزارشی چند روایت از حال و هوای مردم تهران را در شبی که اسرائیل به ایران حمل کرد منتشر کرده است.

چند روایت سانسور نشده از حال و هوای مردم تهران در شب که اسرائیل به ایران حمله کرد
کد خبر: 681460
|
۱۴۰۳/۰۸/۰۷ ۱۵:۱۲:۱۶

روزنامه هم میهن در گزارشی چند روایت از حال و هوای مردم تهران را در شبی که اسرائیل به ایران حمل کرد منتشر کرده است.

به گزارش هم میهن، بخش‌هایی از این گزارش را در ادامه می‌خوانید؛

«خاطره جنگ در ذهن من بسیار زنده است، چون خانواده‌ام به‌طور مستقیم با این موضوع درگیر بودند؛ مثل هزاران خانواده دیگری که در جنگ ایران و عراق عزیزی را از دست داده بودند، عموی من هم پیش از آنکه به دنیا بیایم شهید شده بود و پدرم همه هشت‌سال جنگ را در جبهه بود. من و برادرم در دوره جنگ به دنیا آمدیم و پدرم گاهی به مرخصی می‌آمد. به همین دلیل وقتی اسم جنگ می‌آید، ناخودآگاه آن روزها برایم زنده می‌شود؛ یعنی دیگر تفاوتی نمی‌کند که بگویم شکل جنگ‌ها تغییر کرده است. اسم جنگ برای من خاطره‌های بچگی‌ام را زنده می‌کند.» 

ناهید اینها را با گریه تعریف می‌کند و می‌گوید، جمعه‌شب هم با صدای شلیک ممتد از خواب پرید و بعد متوجه شد این صدا از شلیک پدافند در مرکز تهران بوده: «خانه من هم دقیقاً در مرکز تهران است. از خواب پریدم و برای چند ثانیه فضا، زمان و مکان را گم کردم. تبدیل شدم به دختربچه چهارساله‌ای که اولین خاطره‌ای که برایش شکل گرفته بود، بمباران سال ۶۶ تهران بود. آن ترس و بی‌پناهی دوباره برایم زنده شد.

 تجربه مریم، امیر، فائزه و فریده هم مشابه ناهید است؛ آنها تا زمانی که آفتاب میان آسمان تهران جا نگرفت، نخوابیدند. مریم مجبور شد به‌دلیل حمله عصبی، به اورژانس زنگ بزند، امیر نگران خانواده‌اش در تهران بود، فائزه به بمباران‌های تهران در جنگ هشت‌ساله برگشته و مدام گریه می‌کرد و فریده، دست بچه‌هایش را گرفته بود و  به راه‌پله خانه‌اش رفته بود. این خلاصه حسی است که آنها زیر سایه جنگ تجربه و برای «هم‌میهن» بازگو کردند. 

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها