دلیل اصلی مهاجرت ایرانیان مسائل اقتصادی است نه مسائل سیاسی و اجتماعی
اسماعیل گرامی مقدم نوشت: برآوردها نشان میدهد که دلیل اصلی مهاجرت ایرانیان، مسائل سیاسی و اجتماعی نیست بلکه جنبههای اقتصادی مهاجرت بسیار کلیدیتر از سایر جنبههاست.
«مهار توأمان تورم و مهاجرت با افزایش دستمزدها» عنوان یادداشت اسماعیل گرامیمقدم برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده؛ چرا مهاجرت ایرانیان به کشورهای اروپایی و امریکا و اساسا کشورهای غربی تا این اندازه بالاست و برای رفع این بحران چه باید کرد؟ اگر قرار باشد موضوع افزایش مهاجرت ایرانیان به کشورهای مختلف بهخصوص اروپا و امریکا واکاوی شود، لازم است لایههای سطحی رخدادها کنار گذاشته شده و مسائل از منظر بنیادین بررسی شوند. برآوردها نشان میدهد که دلیل اصلی مهاجرت ایرانیان، مسائل سیاسی و اجتماعی نیست بلکه جنبههای اقتصادی مهاجرت بسیار کلیدیتر از سایر جنبههاست. به عبارت روشنتر بر اساس دادههای آماری مستند، ریشه بیشتر مهاجرتها از ایران کاهش بیشتر درآمدها از یکطرف و هزینههای فزاینده زندگی از سوی دیگر است.
پرسش اساسی این است که چرا بسیاری از افرادی که در شغل و کار خود حرفهای شده و جایگاه نسبتا مناسبی دارند، اقدام به مهاجرت میکنند؟ 1) افزایش نرخ ارزهای خارجی در ایران در زندگی مردم تاثیر بسیاری گذاشته و باعث گرانی و تورم در اقلام و کالاها شده است. وقتی از 10 درصد کاهش ارزش ریال در برابر دلار در بازه زمانی هفتههای اخیر صحبت میکنیم یعنی قدرت خرید مردم در همین بازه زمانی کوتاه حداقل 10 درصد کاهش پیدا کرده است! باید توجه داشت عاملی اصلی تورمی که طی روزها و سالهای اخیر شکل گرفته افزایش نقدینگی نیست، بلکه دلیل اصلی آن از دست رفتن ارزش پول داخلی نسبت به ارز خارجی است. در یک چنین شرایطی فشار اصلی روی افراد حقوق بگیر و حداقل بگیر است. آنها در برابر تکانههای تورمی چارهای جز اولویتبندی نیازهای اساسی و بنیادین خود ندارند. در این معادله نیازهایی چون مسکن، حمل و نقل و مایحتاج حیاتی در اولویت اصلی قرار گرفته و سایر ضرورتها چون آموزش و درمان و فرهنگ و تفریح و... یا دست نایافتنی شده یا تامین حداقلی آن با مشقتهای فراوانی ممکن میشود.
افرادی که دارای مهارت فنی و تخصصی هستند، احساس میکنند با درآمد ریالی، قادر به تامین نیازهای عادی و روتین زندگی نیستند، بنابراین ردای مهاجرت به تن کرده و جلای وطن میکنند. افراد و اقشاری چون پرستاران، جوشکاران حرفهای، برقکاران و در سطوح پایینتر آرایشگران و... وقتی درآمدهای ریالی خود را با درآمدهای فعالان همین حوزه در سایر کشورها مقایسه میکنند فاصلهای بسیار معناداری احساس میکنند. مثلا یک جوشکار حرفهای در کشورهای غربی، درآمدی بین 8 تا 10 هزار دلاری در هر ماه دارد. با تبدیل این عدد به نرخ دلار 60هزار تومانی در ایران، مشخص میشود حقوق یک جوشکار حرفهای در غرب ماهانه حدود 600 میلیون تومان است. این در حالی است که یک جوشکار حرفهای در ایران، نهایتا 50 تا 60 میلیون تومان عایدی دارد. این فاصله 8 تا 10 برابری، انگیزهای قوی برای مهاجرت از ایران است. در سطوح پایینتر در مشاغل اداری، نیمهحرفهای یا غیرحرفهای درآمدها بین 12 تا 15 میلیون تومان است. در سایر کشورها حداقل عایدی افراد غیرحرفهای، حدود 3 هزار دلار است که 180 میلیون تومان میشود. در چنین وضعیتی، مردم ترغیب میشوند که مهاجرت کرده و شانس خود را در آن سوی آبها جستوجو کنند. اما چه باید کرد؟
2) برای خروج از این شرایط، باید نگرانی از افزایش تورم ناشی از نقدینگی را که اقتصاددانان آن را بین 2 تا 5 درصد ارزیابی میکنند، کنار گذاشت. نظریهای که جان مینارد کیت در 1930 برای خروج ایالات متحده از تورم تجویز کرد برای وضعیت اقتصادهایی مانند ایران به شدت کاربردی است. در ایران بارها راهبرد کنترل نقدینگی تجربه شده اما دستاورد قابل توجهی به دست نیامده است. افزایش نقدینگی و چاپ پول در کشورهایی مانند ایران که دچار رکود و عدم رشد اقتصادی است، دستاوردهای قابل توجهی به نفع اقشار محروم و متوسط ایجاد میکند. حاصل افزایش نقدینگی، افزایش تقاضا در کشور خواهد بود. هر اندازه تقاضا در اقتصاد ایران افزایش پیدا کند و مردم میل به خرید و مصرف داشته باشند و در واقع مصرف تحریک شده، همراه با افزایش درآمدها و حقوقها، تولید هم افزایش پیدا میکند. افزایش تولیدی که در ترسیم راهبردهای کلان کشور و نامگذاری سالها همواره بر آن تاکید شده و به عنوان یک هدف کلیدی مطرح میشود.
3) جهش تولید زمانی میسور میشود که مصرف با بالا بردن حقوق کارمندان و افزایش دستمزدها تحریک شده و بالا برود. با افزایش تولید، امکان اشتغالزایی بالا رفته و شغلهای بیشتری ایجاد میشود. افزایش شغل و افزایش تولید کالا، رقابت را در بازارهای مختلف پویاتر میسازد. روندی که نه تنها باعث افزایش قیمتها نمیشود، بلکه باعث کنترل قیمتها میشود. اگر نگوییم این روند قیمتها را کاهش میدهد، قیمت کالاها را به نوعی مهار کرده و تورم را کنترل میکند. رفته رفته تعادلی میان هزینهها و درآمدها ایجاد شده نهایتا مهاجرت نیز کاهش مییابد.
4) برای این نیروی انسانی که هر روز و هر هفته و هر ماه از ایران خارج میشوند هزینههای زیادی صورت گرفته است. از تحصیلات مقدماتی تا تلاشهایی که برای ارتقای مهارتهای تخصصی افراد شده، ذیل این هزینههای هنگفت است. این نیروها اما به ثمن بخس گذاشته شده و به رایگان در اختیار کشورهای دیگر قرار داده میشود. امیدوارم در روزهایی که شرایط روانی باعث بروز برخی نوسانات در بازارهای کشور شده و زمزمههایی از افزایش نرخ ارزهای خارجی شنیده میشود از این طریق با افزایش دستمزدها شاهد کنترل تورم در ایران شویم.
دیدگاه تان را بنویسید