نقدی به اعطای درجه هنری به هنرمندان موسیقی اقوام
کلاه دکتری بر سرشان نگذاریم!
مغازهای پژوهشگر موسیقی اقوام درباره سطح و درجه هنری پژوهشگران گفت: برای اعطای درجه هنری به هنرمندان بیشتر فکر کنیم و به جای برطرف کردن موانع فرهنگی و بازدارنده کسب و کار این هنرمندان عزیز در موسیقی اقوام و نواحی، بر سرشان تاج محنت نگذاریم. زیرا آنها خواستار امکان ادامهی هنرشان هستند؛ نه کلاهی با مدرک دکتری برای سرشان.
اعتمادآنلاین| علی مغازهای، پژوهشگر موسیقی اقوام درباره اعطای درجه هنری از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد به هنرمندان پیشکسوت موسیقی اقوام بیان کرد: اگر سخنرانیهای مدیران فرهنگی کشور را بررسی کنیم، بدون هیچ تردیدی، تکتکشان بارها درباره مشکلات و معضلات فرهنگی و ضرورت فرهنگسازی سخن گفتهاند و از موضع مصلحان و ناصحان از فقدان فرهنگ متناسب با تحولات علمی و تکنولوژی و نبود فرهنگ در تمام شئون زندگی ما ایرانیان گله کردهاند.
او ادامه داد: بدون استثناء، تمام مدیران، سخنرانیهای آتشینی درباره نبود اخلاق اجتماعی، نبود تعریفهای متناسب فرهنگی و هنری، نبود سازوکارهای تقویت مناسبات فرهنگی، نبود یا کمبود معرفت علمی و هزاران ایراد و اشکال در ساختار زندگی اجتماعی جوامع متنوع فرهنگی در کشور در مجامع تکراری مناسبتهای مختلف فرهنگی داشتهاند. مناسبتهایی که تنها خروجی آنها خبر سخنرانی و اعطای لوح، نشان، درجه و سکه و جایزه بوده است.
این پژوهشگر موسیقی اقوام افزود: پرسش اینجاست که این همه لوح بخشیدن و نشان افتخار به نام افراد زدن، آیا نان و آبی برای گیرندگان نشان و لوح میشود یا این قبیل کارها فقط شغل اعطاکنندگان این نشانهاست و بقیهی مسائل به این هر دو طرف داستان یعنی گیرنده و دهندهی نشان و درجه هیچ ربطی ندارد؟
مغازهای اظهار کرد: اگر بخواهیم شفافتر بپرسیم، آیا دریافتکنندگان این نشان مشمول دریافت حقوقی از دولت یا صادرکنندهی نشان میشوند؟ یا کسی یا کسانی که نشانهایی را صادر میکنند حقوقی در قبال این تلاش و پیگیری از دولت دریافت میکنند؟
دبیر هنری فستیوال آینهدار با بیان اینکه این قبیل نشانها در حقیقت برای بازتعریف جایگاه هنری، علمی یا اجتماعی افرادی است که متاسفانه بنا بر دلایل بسیاری تا امروز در جایگاه واقعی خودشان تعریف نشدهاند، افزود: شاید این هم یک منطق گریزناپذیر باشد و ما نتوانیم ارزش و اعتبار چنین مدارک و درجهها را بیارج یا نامعتبر بخوانیم؛ البته میتوان قبول کرد که در برخی موارد برای برخی هنرمندان در جوامع شهری باید این نشانها اعتباری برایشان باشد و شاید به فضایل آنها اضافه کند و احتمالاً این اعتبار دقیقاً کارکرد اجتماعی و پرنشیبی برایشان دارد. اگرچه به نظر میسد برابری این درجات برای همگان در آینده، محل مناقشه نیز خواهد داشت.
او افزود: اما اشکال کار درست از این نقطه برجسته و خطرناک شروع میشود که همین مدارک و مدارج را در جامعهی غیرشهری یا جامعهی شهری کمتر توسعه یافته با معیارهای فرهنگی و سطح سواد و فاکتورهای مختلف دیگر آن جامعه و دقیقاً با همان اعتبار جوامع شهرهای رشد یافته تعریف و صادر میشود. این یعنی تحمیل کردن یک مفهوم مدرن و آکادمیک به جامعهای که در موقعیت تعادل و هماهنگی با این مفاهیم نیست.
مغازهای در توضیح دلایل بحث گفت: با آوردن نام چند هنرمند به عنوان مثال میتوان تفاوتها و ناموزونی و یکسان نبودن کارکرد این درجههای هنری را توضیح دهیم.
او افزود: ما میدانیم استادان برجستهای در موسیقی، تئاتر و دیگر شاخههای هنری هستند که کسی تردیدی در استادی آنان ندارد. برای مثال استاد محمدرضا شجریان در موسیقی و استاد ایرج راد در تئاتر را در سطح اعلای دو رشته در نظر بگیریم. اگر این دو استاد را به دارندگی نشان یا درجهی یک هنری هم پیوند دهیم، نه فضیلتی به مقامشان اضافه کردهایم و نه کسی پس دریافت از نشان، آنها را جناب استاد دکتر خطاب میکند. تازه با صادر کردن چنین مدرکی اگر اعتباری بر چیزی افزوده شود، به خود درجهی هنری چیزی اضافه شده است. و در این حالت دیگر افرادی که این نشان را دارند با چنین استادانی یکسان و هم سطح قلمداد میشوند. در واقع با این کار نه تاجِ گلی بر سر و نه فضیلتی بر جایگاه هنری هنرمندان نام برده افزوده میشود. این موضوع جای بحثی مفصل دارد که میتوان زمانی دیگری به آن پرداخت.
این پژوهشگر موسیقی با بیان مثالی ادامه داد: دو نام فرضی از موسیقی نواحی و نمایش یا تعزیهی عاشورا (نه مثلاً شوشی در هرمزگان) در نظر بگیریم؛ مثلاً اگر در روستای حسینآباد از توابع خلیلآبادِ شهرستان کریم آباد اولیا در شهر مرادآباد استان قیاثآباد را در نظر بگیریم، تصور کنیم مشدی حسین چوبدار که ساز بسیار دلنوازی هم میزند و محبوب تمام اهالی شهر و دیارش است و حاج نصیر بیدآبادی که شمرخوان درجهی یک و فوقالعادهای در تعزیهی روستای خودش است و آوازهی او هم مثل دوستش مشدی حسین به سایر شهرهای کشورمان هم رسیده است، به عنوان درجه هنری و لقب دکتر نائل شوند و بعد از این اسمشان آقای دکتر مشدحسین چوبدار و آقای دکتر حاج نصیر بیدآبادی تغییر کند، بدون آنکه این درجه دکتری در جامعهای که در آن زندگی میکنند، تعریف درست و متناسب با زیست و فرهنگ آن جامعه داشته باشد. بی شک هنرمندان دیگر آن دیار هم به تکاپو برای کسب دکترا میافتند.
او اضافه کرد: بسیاری از ما بارها در روستاهایی دیدهایم به دوستانمان که مثلاً دکترای ادبیات یا فلسفه داشتهاند، مراجعه شده و گفتهاند آقای دکتر دلمان چند روز است درد میکند، میتوانید یک آمپولی چیزی به ما بزنید تا خوب شویم. حال چرا دوستان نازنین و سروران گرامی متوجه نمیشوند که انجام چنین کارهایی چه آفتی در جان هنر مردمی و فرهنگ اقوام ما میاندازد؟
مغازهای گفت: زمانی که برخی از مدیران سخنرانی میکنند، احساس میشود، دکترای اصلاح و طراحی ساختار فرهنگی جوامع توسعه نیافته دارند! چرا به عواقب تصمیمی که روزی بدون توجه به اشتباهات و تبعات و تلفات آن گرفته شده، هیچ توجهی نمیکنند و فقط مشغول انجام وظیفه هستند؟ به نظر میرسد کارگروهی از مدیران و تعدادی از هنرمندان تایید اعطای درجهی هنری است که با توجه به آن حقوق ماهانه یا حقالجلسهی دولتی خود را دریافت کنند.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید