کد خبر: 225068
|
۱۳۹۷/۰۵/۱۸ ۱۳:۵۴:۰۰
| |

قدرت برای تمرین مدارا به شعر ایران کهن مراجعه کند/خشونت از دهه 40 خود را به ادبیات تحمیل کرد

موسوی می‌گوید: از دهه 40 به این طرف نوعی فرهنگ خشونت‌بار دیگر در ادبیات ما تحت عنوان خشونت انقلابی خودش را نشان داد و به نوعی رادیکال بودن تقدس پیدا کرد. حتی در شعر فروغ فرخزاد که به نوعی خارج از ایدئولوژی مسلط آن دوران که خشونت انقلابی را ترویج می‌کرد، نوعی خشونت دیده می‌شد.

قدرت برای تمرین مدارا به شعر ایران کهن مراجعه کند/خشونت از دهه 40 خود را به ادبیات تحمیل کرد
کد خبر: 225068
|
۱۳۹۷/۰۵/۱۸ ۱۳:۵۴:۰۰

اعتمادآنلاین| حافظ موسوی (شاعر) در ارزیابی‌اش از تفاوت‌ها و چالش‌ ادبیات کلاسیک و مدرن ایرانی بر سر مدارا و کنش رادیکال و اینکه شاعری مثل شاملو از همین منظر ادبیات کلاسیک را بی‌تفاوت نسبت به حوزه اجتماع می‌داند، اظهار داشت: در یک مقاله که برای سمیناری آماده کرده بودم مناسبش ظهور بحران‌ها در خاورمیانه بود و روی کار آمدن پدیده داعش که سر می‌برید و خشونتی که دورتادور کشور ما فراگرفته است. اگر از این زاویه نگاه کنیم جامعه ما و فرهنگ ما کمتر آمادگی پذیرش چنین شکل دهشت‌باری از خشونت را دارد که اگر دلیل آن را پیگیری کنیم به نظرم یکی از عواملش همین ترویج فرهنگ تساهل و مدارا در ادبیات کهن ماست. از شعر رودکی در نظر بگیرید تا شعر حافظ و دیگر بزرگان کلاسیک ما در مجموع این اشعار مبلغ نوعی فرهنگ بشری مبتنی بر آرامش و صلح و مدارا هستند که به عنوان یک میراث فرهنگی در جامعه ایرانی اثر کرده است. بنابراین می‌خواستم در نسبت باخشونت و آشوب فراگیر در منطقه تبیین کنم که ادبیات و شعر تا چه حد در ترویج فرهنگ بشردوستانه در جامعه ایرانی موثر بوده است.

این شاعر ادامه داد: اگر از زاویه سوال شما هم به موضوع نگاه کنیم ما از دهه 40 به این طرف یعنی بعد از اینکه تلاش‌های مسالمت‌آمیز مردم ایران در انقلاب مشروطه و در دوره‌های بعدی غالبا با شکست مواجه شد نوعی فرهنگ خشونت بار دیگر در ادبیات ما تحت عنوان خشونت انقلابی خودش را نشان داد و به نوعی رادیکال بودن تقدس پیدا کرد. اتفاقا در همین کتاب «آنتولوژی شعر ایران» به همین موضوع پرداختم که حتی در شعر فروغ فرخزاد که به نوعی خارج از ایدئولوژی مسلط آن دوران که خشونت انقلابی را ترویج می‌کرد، بازهم می‌دیدیم مثلا در جایی می‌گوید «و من چقدر دوست دارم گیس‌های دختر سیدجواد را بکشم» و سیدجواد هم صاحبخانه راوی شعر است و شاعر می‌خواهد برای انتقام‌گیری و برای اینکه دق دل خودش را خالی کند موهای دخترش را بکشد که شکل ملایمی از خشونت است. با این حال باید به یاد داشته باشیم که این خشونت را دستگاه قدرت بر مردم تحمیل می‌کند.

یعنی اگر راه مسالمتی را که در زمان انقلاب مشروطه آغاز شده بود توسط حکام مستبد بسته نمی‌شد، طبیعتا خشونت هم در ادبیات ما تقدس پیدا نمی‌کرد. کمااینکه هنوز هم برخی گمان می‌کنند وقتی استبداد همه راه‌ها را ببند، هیچ راهی برای دیگرانی که موافق او نیستند باقی نمی‌ماند الا اینکه نوعی از خشونت را بروز دهند. من شخصا چنین آرزویی ندارم و امیدوارم جامعه بشری و جامعه خود ما بتواند با حرف و گفت‌وگو و مدارا مشکلاتتش را حل کند.

او در پاسخ به پرسش که عدم شکل‌گیری گفت‌وگو به معنای شنیدن دیگری و احترام گذاشتن به او و خودی و غیرخودی نکردن در جامعه ایرانی تا چه میزان به این مسئله مربوط می‌شود که در ادبیات ما از دوره کلاسیک یا معاصر صرفا یا شاهد وجه مدارا با روویکرد پررنگ مماشات بوده‌ایم یا نگاه رادیکال انقلابی صرف نیز متذکر شد: پیشبرد این مهم یک اتفاق خیلی بزرگ و مهم است ولی تا جایی که به اهل قلم و جامعه روشنفکری مربوط می‌شود هر اهل قلم و روشنفکری باید به سهم خودش مدارا با دیگری را در درجه اول برای خودش درونی کند و بعد در آثارش بروز و نمود بدهد. در دو سه دهه اخیر در جامعه روشنفکری ایران این فرهنگ رشد کرده ولی انتظار اینکه یک مرتبه همه چیز دگرگون شود را نباید داشته باشیم. خود اسم کتاب من یعنی «فرهنگ مدارا» اثر درخشان محمد مختاری «تمرین مدارا» را به ذهن می‌آورد و خود مختاری از کسانی بود که در همین کتابش و هم در کتاب «چشم مرکب»ش مروج این نوع فرهنگ بود.

موسوی در پایان با اشاره به کتاب «چشم مرکب» گفت: در کتاب «چشم مرکب» محمد مختاری یک مقاله درخشان دارد به نام «زبان ستیز» که زبان ستیز را نقد می‌کند و می‌گوید چرا ادبیات ما، شعر ما و روشنفکری‌ ما مدام با زبان ستیز صحبت می‌کند و معایب و مزرات ستیزه را شرح می‌دهد ولی در عین حال هم اشاره می‌کند که زبان ستیز دوسویه است و حتی به نوعی از سوی قدرت تامین می‌شود و وقتی که قدرت جز سرکوب راه دیگری را پیشنهاد نمی‌کند عرصه برای مدارا تنگ می‌شود. با این حال روشنفکر نباید بگوید چون فلانی خشونت می‌کند من هم دست به خشونت می‌زنم. وگرنه اینجا میزان کاربرد فرهنگ روشنفکری‌ست که بی‌معنا می‌شود.

موافقم که ما هنوز برای تحمل دیگری و شنیدن حرف و نظرات مخالف خیلی زمان نیاز داریم و فاصله طولانی داریم برای رسیدن به آن روز ولی خوشحالم که این فرهنگ دست‌کم در بین بخشی از جامعه روشنفکری مستقل ایران این درک به وجود آمده است. روی مستقل تاکید دارم چون دیگرانی که به دستگاه قدرت وصل هستند کماکان فکر می‌کنند با زور و آهنربای قدرتی که در دست دارند می‌توانند بر خر مراد سوار شوند و حرف خودشان را به کرسی بنشانند.

این شاعر درادامه؛ درباره آخرین مجموعه اشعار و آثار حوزه نقد شعرش گفت: آخرین کتابی که از من چاپ شد «آنتولوژی شعر اجتماعی ایران» بود که در نمایشگاه کتاب عرضه شد که چاپ اول آن تمام شده و در حال حاضر قرار است همین کتاب این‌بار در چاپ دوم با جلو شومیز و سخت منتشر شود که کیفیت فیزیکی کتاب با توجه به حجم بالای آن هم بهتر شود. آن‌طور که ناشر می‌گوید این چاپ دوم تا دو هفته دیگر وارد بازار می‌شود. غیر از این یک کتاب دیگر هم در دست چاپ دارم که مجموعه مقالات من است در باب ادبیات و فرهنگ و «فرهنگ مدارا» نام دارد و انتشارات نگاه قرار است آن را منتشر کند.

موسوی در توضیح بیشتر درباره کتاب «فرهنگ مدارا» بیان کرد: کتاب در سه بخش به بررسی ادبیات ایران می‌پردازد که یکی از این بخش‌ها شامل 20 تا 30 مقاله است که معمولا پیش‌تر در مطبوعات منتشر شده‌اند و برخی‌هایشان هم در سمینارها ارائه شده است. مثلا یک مقاله مفصل دارد درباره شعر فارسی و به ویژه حافظ در ترویج فرهنگ صلح و مدارا در فرهنگ ایرانی. یک بخش از این مقالات هم درباب مسائل روشنفکری ایران و نقش روشنفکران از زمان مشروطه تا دوره معاصر در کشور ماست. در بخش دیگر کتاب هم یادی می‌شود از چهره‌های فرهنگی و ادبی که در این سال‌ها درگذشته‌اند به همراه شرحی بر آثار و احوالشان.

منبع: ایلنا

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها