بابک پرهام نوشت:
بازنمایی پداگوژیک اضطراب بنیادی در نمایش «اثر مخرب»
بابک پرهام گفت: «در مقدمه نمایش که کاملاً فرمالیستی اجرا میشود، با کل نمایش که حاکی از سلطهجویی پدر و مادر و کلاً بزرگسالان نسبت به نوجوانان و جوانان است آشنا میشویم، اضطراب بنیادی طبق نظریه کارن هورنای شامل احساس انزوا، بیچارگی و بیپناهی است که عوامل آن نیز از طرف جامعه و به ویژه خانواده شامل تسلط زیاد، بیتفاوتی، رفتار بیثبات، عدم احترام به احتیاجات کودک، عدم صمیمیت کافی، تبعیض، محافظت شدید، واگذاری مسئولیت زیاد یا عدم آن، پرخاشگری و خشونت است که آقای اشکاننژاد به همه آنها به خوبی پرداخته است و با تلفیق این عوامل در هر اپیزود تسلط خودش را بر نظریه اضطراب بنیادی نشان دادهاست.»
اعتمادآنلاین| نمایش اثر مخرب کاری از علی اشکاننژاد در مجموعه نمایش مهرگان نمایشی هفت اپیزودی با یک مقدمه و مؤخره در نقد پداگوژی است. روش تعلیم و تربیت افلاطونی که در روش تربیت نوین نقدهای بسیاری به آن وارد شدهاست. در این روش سنتی بزرگسال با رفتارهای تهاجمی- خودآگاه یا ناخود آگاه- به کودک آسیب میزند و این آسیبها تا پایان عمر با کودک باقی میماند و در اکثر موارد منجر به رواننژندی یا روانرنجوری خواهد شد.
تمام اپیزودها بر اساس نظریه کارن هورنای در باب اضطراب بنیادی نوشته شدهاست و گوشه چشمی به اختگی فرویدی دارد. مونولوگهای تأثیرگذار و بازیهای بدنی فرمالیستی به همراه موسیقی راک که به صورت زنده در بین اپیزودها اجرا میشود، فضایی تسخیرکننده و اضطرابآور مبتنی بر متن را در سالن منتشر میکند.
در مقدمه نمایش که کاملاً فرمالیستی اجرا میشود، با کل نمایش که حاکی از سلطهجویی پدر و مادر و کلاً بزرگسالان نسبت به نوجوانان و جوانان است آشنا میشویم، اضطراب بنیادی طبق نظریه کارن هورنای شامل احساس انزوا، بیچارگی و بیپناهی است که عوامل آن نیز از طرف جامعه و به ویژه خانواده شامل تسلط زیاد، بیتفاوتی، رفتار بیثبات، عدم احترام به احتیاجات کودک، عدم صمیمیت کافی، تبعیض، محافظت شدید، واگذاری مسئولیت زیاد یا عدم آن، پرخاشگری و خشونت است که آقای اشکاننژاد به همه آنها به خوبی پرداخته است و با تلفیق این عوامل در هر اپیزود تسلط خودش را بر نظریه اضطراب بنیادی نشان دادهاست. همچنین مونولوگهای بکر و قصار در پایانبندی هر اپیزود واکنش رواننژندی حاصل از اضطراب بنیادی را به اختصار به نمایش میگذارد.
اپیزود اول با نیمنگاهی به نظریه آینهای لکان مربوط به آشنایی کودک با بدن خویش است؛ آغازی کوبنده و متحیرکننده از ارتباط هوشمندانه خطکش و بدن، لذت از گرمای بدن و رفتار هیستیریک پدر و مادر. این اپیزود مسیر واکنش جوان به سوی انزوا را به نمایش میگذارد.
در اپیزود دوم عدم توجه پدر و مادر، تسلط بزرگسال بر کودک، امر مقایسه کودکان و تغییر شخصیت کودک با واردکردن آسیبهای جدی بر ایگو و ایجاد سوپر ایگو که با تمثیل زیبای گندم کامل تماشاگر را مبهوت میکند. اپیزود سوم همینطور به سختگیریهای بیهوده و ایجاد سوپر ایگو در خانواده میپردازد که بازهم کودک طغیانگر آقای اشکاننژاد ایگوی خود را نجات میدهد و از هیچ ناخنگیری استفاده نمیکند.
اپیزود چهارم به عنوان اپیزود میانی تأثیر نمایشی فوقالعادهای از خود باقی میگذارد؛ دو استاد کار که مانند دو دیوار به هم نزدیکشونده کودک را در میان خود له میکنند، روح و جسم کودک همزمان شکسته و خورد میشود، اپیزودهای پایانی هم از لحاظ زبانی و هم از دیدگاه نمایشی پیچیدهتر میشوند.
پرداختن به اختگی از دیدگاه لکانی که به معنای از بینبردن ایگوی فرد در تمام نمایش دیده میشود در اپیزود پنجم عینیتر شده و اشاره شهربازی و سه بازی ثابت این عینیت را به سبک آقای اشکاننژاد دراماتیک میکند.
اپیزود ششم خشونت زبانی و رفتاری را در قالب تغییر وزن نشان میدهد؛ بازی به یاد ماندنی و تأثیرگذار خیاط با نقشآفرینی خانم کیمیا خلعتبری در حفظ تعلیق نمایش در دقایق پایانی آن قابل توجه است.
اپیزود آخرکمی از فضای تأثیرات هورنای بر کودکان خارج شده و به لئامت، تملق و سواستفاده میپردازد گرچه فضا همچنان فضای کلی نمایش را دارد اما انگار پیکربندی نمایش با این ایپزود کمی گسترده شده، به تمام زندگی فرد تعمیم داده میشود.
مؤخره آقای پورهمدانی با مونولوگی کوتاه و با بیانی مؤثر پایانبندی بسیار خوبی برای نمایش است به گونهای که تا ساعاتی پس از پایان نمایش این پایانبندی همچنان در ذهن باقی میماند. طراحی حرکات فرم توسط خانم تیمورپور و موسیقی امیر شهاب خرمی تأثیر نمایش را دوچندان میکند. بازیهای حرفهای و میزانسنهای دقیق به همراه متنی هوشمندانه و بینامتنیتی چندلایه نمایش را به اثری فاخر در میان تأترهای مستقل تبدیل کرده است. ظرایف چه در متن و چه در حرکات، در انتخاب بازیگران و فضاسازی به قدری زیاد است که دیدن این نمایش بیش از یک بار به شدت توصیه میشود.
دیدگاه تان را بنویسید