کد خبر: 272842
|
۱۳۹۷/۱۲/۰۴ ۱۳:۱۹:۰۰
| |

آسیب‌شناسی سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از نگاه ۳ منتقد سینما

تبارشناسی آیینه تمام‌نمای سینمای ایران

سه منتقد باسابقه سینما پس از پایان کار سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر اتفاقات این رویداد سینمایی، داوری‌ها و آثاری که در این دوره دیده شدند را تحلیل و بررسی کردند.

تبارشناسی آیینه تمام‌نمای سینمای ایران
کد خبر: 272842
|
۱۳۹۷/۱۲/۰۴ ۱۳:۱۹:۰۰

اعتمادآنلاین| ‌ سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر با تمامی اتفاقات و حواشی که به همراه داشت با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد تا برگی دیگر از کتاب جشنواره فیلم فجر ورق بخورد.

همواره پس از پایان جشنواره اظهارنظرها درباره چگونگی داوری ها و برندگان سیمرغ‌های بلورین جشنواره فجر به اوج خود می رسد و نظرات متعدد و متنوعی درباره برگزیده ها اعلام می‌شود.

با این حال پایان این رویداد بزرگ سینمایی فرصت مناسبی را برایمان فراهم می کند تا به ارزیابی آنچه در جشنواره سی و هفتم گذشت بپردازیم و آسیب شناسی درباره برگزاری آن داشته باشیم تا شاید بتوان به نقاط مثبتی که در جشنواره امسال جایشان خالی بود رسید و نقاط منفی را نیز مرتفع کرد.

به همین منظور در نشستی با حضور کیوان کثیریان، خسرو نقیبی و سیدعبدالجواد موسوی منتقدان سینما درباره سی و هفتمین جشنواره فجر گفت‌وگویی صورت گرفته است.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید بخش اول گفت‌وگویی است که با این سه منتقد درباره جشنواره فجر و تمامی اتفاقات آن انجام شده است.

سیدعبدالجواد موسوی: یک پرسش برای من ایجاد شده است که جشنواره واقعا این میزان اهمیت دارد، این میزان پرداختن به آن در شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی، روزنامه‌ها و امثال ما که باید مانند روحانیون در ماه رمضان درباره جشنواره منبر برویم. این میزان قابلیت وجود دارد یا نه ما دچار توهم شده‌ایم و به آن دامن زدیم؟

خسرو نقیبی: آقای شهیدی‌فر در اختتامیه جشنواره فجر جمله‌ای گفت که جمله مهمی بود واقعا و لب مطلبی که به آن اشاره کردید. البته از زاویه‌ای دیگر بیان کرد. او گفت که به مهم‌ترین جشن انقلاب و دهه فجر خوش آمدید و یکی دو بار نیز روی آن تاکید کرد که جشنواره فیلم مهم‌ترین آیین دهه فجر است.

موسوی: بله بسیاری بر این مسئله تاکید دارند.

نقیبی: به نظرم این مسئله از امروز نمی‌آید، ما باید یک تبارشناسی از جشنواره فیلم فجر داشته باشیم، اتفاقی که افتاد این بود که جشنواره فیلم فجر تا نیمه دهه هفتاد یعنی زمان سیف‌الله داد که شرط صدور پروانه نمایش سال بعد به شرط نمایش در جشنواره فجر برداشته شد به عنوان یک فرهنگ و یک اتفاق جا افتاده بود. 15 سال این جشنواره آینه تمام نمای سینمای ایران بود و 60 تا 70، 80 فیلم می‌آمدند و نمایش داده می‌شدند.

موسوی: همه آن‌ها را هم ما باید می‌دیدیم.

نقیبی: دقیقا و یک تصویر خیلی کامل و دقیقی از کلیت جشنواره و سینمای ایران دریافت می‌کردیم و جشنواره به این دلیل همه اتفاق سال سینمای ایران بود.

بعدها که این برداشته شد و کنار آن چیزهای دیگری را گذاشتند مانند جشن خانه سینما که سال‌های بعدتر در قالب آکادمیک و مشابه اسکار راه اندازی شد، جشن‌های خصوصی که برگزار شد و... هیچ کدام بین سینماگران ارزش و اهمیت سیمرغ جشنواره فیلم فجر را پیدا نکرد. انگار که یک چیزی مانند قصه مادربزرگ‌هاست که جا افتاده و همه به آن ارجاع می‌دهند و آن اهمیت بسیاری دارد.

همه ما می دانیم که فلان سینماگر چند سیمرغ بلورین دارد اما نمی‌دانیم که چند تندیس خانه سینما دارد چون هیچ وقت به اهمیت سیمرغ جشنواره فجر نرسید. برای همین است که همچنان جشنواره فجر مهم‌ترین رویداد سینمایی مملکت است و هیچکس هم نتوانسته است آن را به هم بزند. خیلی‌ها تلاش کردند که با ترفندهای مختلف این کار را بکنند، جشنواره‌های موضوعی، جشنواره‌های خصوصی و... راه انداختند اما هیچکدام به جایگاه جشنواره فجر نرسید.

و تاثیر جشنواره فجر بر اکران سال بعد چیست؟ تاثیرش این است که فیلمی که در این جشنواره نمایش داده نشود، حال هیات انتخاب و داوران با هر کیفیتی باشند. در اکران به مشکل می‌خورد.

موسوی: در واقع آن فیلم برای نمایش به زحمت می‌افتد.

نقیبی: بله، به زحمت می‌افتد، دیده نمی‌شود. همین الان که صحبت می‌کنیم فیلم «هت‌تریک» رامتین لوافی روی پرده رفته است.

کیوان کثیریان: یا فیلم «درساژ» به کارگردانی پویا بادکوبه.

نقیبی: دقیقا، قبل‌تر هم فیلم «آستیگمات»، این‌ها فیلم‌های رد شده سال گذشته جشنواره فیلم فجر بودند که همه ما معتقد بودیم که جایشان در جشنواره خالی بود و به نسبت فیلم‌های امسال از نصف فیلم‌های بخش مسابقه و نسبت به دوره سی و ششم از 90 درصد فیلم‌های بخش مسابقه مهم‌تر و با کیفیت‌تر بودند. هر سه فیلم فکر کنم بعدها در جشنواره جهانی به نمایش درآمدند.

موسوی: حداقل «آستیگمات» که من دیدم واقعا حقش نبود که در جشنواره فجر نباشد.

نقیبی: اتفاقی که افتاد چه بود؟ «آستیگمات» پاییز به زحمت نمایش داده شد و فروش آن با حجم گسترده حمایت منتقدان به سختی به یک میلیارد و خرده‌ای رسید. «درساژ» که نابود شد در اکران و «هت‌تریک» رامتین لوافی را هم که دیدم در دو روز اول 80 میلیون تومان فروخته است. آن هم در بدترین زمان اکران، یعنی در منگنه بین جشنواره فجر و اکران عید.

کثیریان: دقیقا، یا قبل از جشنواره یا بعد از جشنواره به نمایش در می‌آیند.

نقیبی: بله، بنابراین جشنواره فجر هر کاری هم کنیم به این دلایل مهم است. یا باید کل سینما را شستشوی مغزی بدهیم و آن پیشینه را دور بیندازیم و بگوییم که از ابتدا چیزی نبوده یا وقتی که هست، همین است.

در این روزها مدام از من می‌پرسیدند که نقد کردن فیلم‌هایی که مردم عادی ندیده‌اند در تلویزیون چه ویژگی دارد؟ من می‌گویم همین قدر ویژگی دارد که ساعت سه نصفه شب که برنامه «هفت» قطع می‌شود و یک ربع را پخش شبکه می‌گیرد و من در برنامه نشستم، وقتی گوشی‌ام را روشن می‌کنم، 30 تا 40 پیام از آدم‌های غیرسینمایی دارم که چی شد؟ چرا قطع شد؟ جلوی‌تان را گرفتند؟

بنابراین جماعتی که سینما برایشان مهم است جشنواره را دنبال می‌کنند، برای سینماگران هم جایزه جشنواره و حرف زدن درباره فیلم‌هایی که دارند، اعتبار دارد. یکسری از صاحبان آثار می‌گویند که ما فیلم‌مان را به جشنواره نمی‌دهیم، آن‌ها تکلیف‌شان روشن است و زورشان می‌رسد و می‌توانند تابستان فیلمشان را اکران کنند. حتی زمزمه اینکه فیلم را به جشنواره ارائه کردی و رد شده است برای زمین خوردن آن کافی است.

بنابراین به نظرم جشنواره فجر به شدت مهم است و اصلا نمی‌توانیم اعتبار آن را زیر سوال ببریم و هیچ ربطی هم به اینکه در چه دولتی برگزار می‌شود ندارد. یک آیین سالانه برای سینمای ایران است و حالا دیگر با اعتبار 37 دوره‌ای جزو جشنواره‌های پرسابقه سینمایی جهان به شمار می‌آید، حال با هر کیفیت و اتفاق و ساختاری.

کثیریان: بله دقیقا جزو جشنواره‌های باسابقه سینمایی است.

نقیبی: ماجرا این است که جایگاهی پیدا کرده است که نمی‌توان کتمانش کرد یا از روی آن گذشت. هر چقدر هم که فحش بدهند یا آدم‌های مختلف از جبهه سینمای انقلاب تا تندروترین آدم‌های اپوزیسیون بگویند که این اهمیت دارد یا ندارد یا این مدل شبکه اجتماعی که راجع به آن حرف بزنند و پست بگذارند که این جشنواره حکومتی فلان است. پس فردا آن‌ها را در صف یا سالن نمایش جشنواره می‌بینیم.

کثیریان: بله، من سخنان آقای نقیبی را تایید می‌کنم زیرا که یک رویداد سینمایی مهم است. ولی بعضی دولت‌ها و دبیرها آمدند اعتبار آن را کم یا زیاد کردند، تعداد جوایز را تغییر دادند. سال گذشته نیز در این باره صحبت کردیم و نیاز به تکرار نیست، اما جوایز به این زیادی اصلا در هیچ جشنواره‌ای وجود ندارد، ما الان از اسکار بیشتر جایزه می‌دهیم. یکسری جوایز جنبی مانند جایزه نگاه ملی، هنر و تجربه و... را هم که به جوایز اصلی اضافه کنیم حدود 20 جایزه می‌دهیم که برای این سینما، این فیلم‌ها و این جشنواره خیلی خیلی زیاد است. یا از طرف دیگر رویه سینماگران است که مثلا افرادی که سیمرغ نمی‌گیرند می‌گویند که اصلا مهم نیست و سال بعد که می‌گیرند می‌گویند مهم‌ترین جایزه است.

در نهایت با تمام غرهایی که ما می‌زنیم و خرابکاری‌هایی که آن‌ها می‌کنند و همه چیز، نمی‌دانم حرف کدام یک از دوستان بود که می‌گفت جشنواره فیلم کن و جایزه اسکار را تلفیق و جشنواره فجر را برپا کردند. ولی این جشنواره الان همین است.

نقیبی: بله، خودش فجر است. نه اسکار است و نه کن.

کثیریان: درست است، یک شیوه سومی است که ما با آن خو گرفتیم، به آن انتقاد زیاد داریم اما فکر می‌کنم که مثلا جشنواره فجر تبدیل به کن شود، اینقدر که به شیوه فعلی پیش رفته کلا خراب می‌شود.

نقیبی: کمدی‌ترین نکته جشنواره می‌دانید چه بود؟ اتفاقی بود که همایون غنی‌زاده رقم زد.

کثیریان: بله همین است، گفت این را دوست دارم و آن را دوست ندارم اصلا یعنی چه؟

نقیبی: نه، سیمرغ اولی را نگرفت و فکر کرد که ژست اینکه بگوید اعتراض دارم باحال‌تر است و بگوید اولین سیمرغ را در اولین حضورش در جشنواره نگرفته بهتر است. بعد که شد دو سیمرغ دید که اعتبار اینکه بگوید دو سیمرغ از جشنواره گرفته است خیلی بالاتر است و در کارنامه‌اش بهتر از این است که بگویند معترض بود، بنابراین رفت سیمرغ دوم را گرفت. یعنی سیمرغ جشنواره برای آدمی که ژست اعتراض دارد هم قابل چشم پوشی نیست و مهم است.

کثیریان: ولی همانطور که آقای نقیبی گفت همه از لحاظ حرفه‌ای به سیمرغ جشنواره خیلی نیاز دارند و شاید خیلی‌ها قیمت شان با سیمرغ بالا و پایین می‌شود. به هر حال طرف سیمرغ‌ها را می‌چیند و اسمش این است که هفت، پنج یا حتی دو سیمرغ دارد.

نقیبی: دقیقا، مثلا به اعتبار سیمرغ‌ها مهم‌ترین صدابردار، موفق‌ترین صداگذار یا فیلمبردار سینمای ایران از این طریق مشخص می‌شوند.

نشست منتقدان

کثیریان: بهترین‌ و مهم بودن با سیمرغ راحت‌تر به دست می‌آید و به همین دلیل باید گفت بله جشنواره فیلم فجر مهم است. ولی الان دیگر همه چیز نیست، جشنواره‌های بیرون از ایران یک آپشن است که برخی از آن‌ها استفاده می‌کنند. همین «درساژ» که درباره‌اش صحبت کردیم در جشنواره فجر رد شد ولی به جشنواره برلین رفت جایزه گرفت و احیای دوباره شد؛ یعنی یک طور اثبات کردند که فیلم بدی هم نیستند.

برخی از فیلم‌ها در جشنواره فجر رد می‌شوند و سرمایه‌گذار آن‌ها فکر می‌کند که اصلا خود فیلم بد است که رد شده و این برای خیلی از چیزها یک معیار می‌شود و می‌گویند که اگر فیلم خوبی بود به جشنواره راه پیدا می‌کرد.

درست است که ما توضیح دهیم که هیات انتخاب اینطور عمل کرده است، مثلا این فیلم بد را کنار یک فیلم خوب گذاشته و فیلم بد را انتخاب کرده است، ولی باید پس از این اتفاق اثبات کرد. اما جشنواره فجر خودش یک اثبات است، طرف می‌گوید فیلم من در جشنواره بوده و جشن هم می‌گیرد و دفعه دیگر که فیلمش نباشد می‌گوید این‌ها سلیقه‌ای عمل کردند.

این مسئله هست و بازی جشنواره شده است، ما می‌نویسیم، من غر می‌زنم، یکی ستاره می‌دهد و... این‌ها همه بازی جشنواره است. برنامه‌های سینمایی هفت، هشت و نه یکدفعه می‌آیند و برای جشنواره برنامه می‌گذارند و نمی‌شود از آن گذشت.

مثلا افخمی که همیشه غر می‌زند برای جشنواره برنامه می‌سازد و میز نقد برگزار می‌کند. این‌ها یک بازی دارد که به قول آقای نقیبی به آیینی برای جشنواره تبدیل شده است.

موسوی: و جا افتاده است.

کثیریان: البته سی و هفت دوره خیلی زیاد است.

موسوی: نه، به نظرم دوره پانزدهم نیز مهم بود، یعنی به 10، 20 سال عقب‌تر هم باز می‌گردیم، آن شوق و ذوقی که آن زمان داشتیم و 9 صبح بیدار می‌شدیم و انگیزه داشتیم تا 11 شب به تماشای فیلم های جشنواره بنشینیم.

کثیریان: آن دوره‌ها بسیار مهم‌تر بود.

موسوی: بله و همانطور که آقای نقیبی بیان کرد که شهیدی‌فر در اختتامیه گفت که مهم‌ترین رویداد، به نظرم هیچ اغراقی نکرده است چون هیچ برنامه دیگری در جمهوری اسلامی سراغ نداریم که استمرار پیدا کرده و همین قدر با خودش بازی، هیجان، کارناوال و... به همراه داشته باشد.

به عنوان مثال به جشنواره شعر فجر نگاه کنید چون بالاخره در این مملکت اگر همه سینماگر و منتقد نباشند، شاعر هستند و یک دفتر شعری دارند. اما اصلا نمی‌فهمیم چه زمان و توسط چه کسی برگزار شد؟ چه کسانی جایزه گرفتند؟ حتی در روزنامه‌ها و رسانه‌ها نیز اخبار آن را جدی نمی‌گیرند، بالاخره یک جریان روشنفکری داریم که اخباری را پوشش می‌دهند که مخاطب محدودی دارند اما می‌بینیم که آن‌ها هم توجهی به این رویداد نمی‌کنند.

نقیبی: باز جشنواره شعر فجر خوب است، جشنواره تئاتر و موسیقی به دلیل آنکه امسال از نظر زمانی درست بعد از جشنواره فیلم فجر و در خستگی خبری پس از آن برگزار شدند کلا خبری از آن‌ها نیست.

موسوی: بله، موسیقی که فکر می‌کنیم مخاطبان فراگیرتری داشته باشد اصلا این اتفاق درباره‌اش نمی‌افتد. در جشنواره فیلم فجر این اتفاق افتاده که عامه مردم، خواص و دولتمردان را درگیر کرده و مهم است. یعنی آدم‌هایی که ممکن است در سال سینما نروند وقتی جشنواره تمام می‌شود از ما می‌پرسند که فیلم مهم جشنواره چه بود، داستان آن را بگو یا آن فیلمی که این تعداد جایزه گرفت حکومتی بود یا نه؟

نقیبی: و سوال همیشگی این است که آیا داوری منصفانه بود، می‌ارزید و فیلمی که جایزه گرفت ارزشش را داشت و خوب بود؟

کثیریان: ضمن اینکه وقتی برنامه‌های سینمایی که آقای نقیبی در چند نمونه آن شرکت کرده است را می‌بینند و وقتی بر سر یک فیلم بین دو منتقد دعوا می‌شود، کنجکاو می‌شوند که آن فیلم چه بود که این همه بر سر آن بحث شد. با وجود اینکه فیلم را ندیده‌اند و در جشنواره هم حضور نداشتند.

به هر حال سینما با وجود جشنواره فیلم فجر در ایران مهم‌تر است و جشنواره بر اهمیت سینما تاثیر بسیاری داشته است.

موسوی: یک منظور دیگر من از پرسش آغازینم این بود که آنچه بیرون درباره جشنواره اتفاق می‌افتد به نظرم خیلی بزرگ‌تر از خود جشنواره است یعنی اگر کسی نداند و از بیرون قضاوت کند، فکر می‌کند پدیده‌ای که این میزان به آن می‌پردازند باید خیلی اتفاق عجیب و غریبی باشد. ولی ما هر سال که دورهم می‌نشینیم، می‌بینیم که اغلب فیلم‌ها خیلی قابل اعتنا نیستند، در بهترین حالت چهار، پنج فیلم خوب وجود دارد که از بین آن‌ها چندتا اما و اگر دارند و تنها یکی، دو اثر را می‌توان فیلم قابل قبولی دانست.

نقیبی: البته بستگی به سال و دوره نیز دارد.

موسوی: بله، تقریبا همین است و در نهایت ممکن است این چهار، پنج فیلم به هفت، هشت فیلم افزایش یابد. فکر می‌کنم آنچه که در جشنواره رخ می‌دهد با آنچه در بیرون مشاهده می‌شود خیلی همخوانی ندارند، این مسئله را قبول دارید؟

نقیبی: یک مسئله را باید در نظر بگیریم، جشنواره فیلم کن به عنوان یک رویداد سینمایی هنری جهان از تمام جهان چند فیلم می گیرد؟

کثیریان: در بخش مسابقه 20 تا 22 فیلم می‌گیرد.

نقیبی: این نکته مهم است که از تمام جهان نه فقط ایران تنها 20 فیلم می‌گیرد، در نهایت همین اتفاقی که می‌گوییم می‌افتد و منتقدان می‌گویند از این 20 فیلم سه فیلم خیلی خوب بودند، چهار فیلم متوسط و 12 فیلم هم آشغال بودند.

حال ما در مقیاس ایران این شکل را به سالی 20، 22 فیلم یا با حضور فیلم اولی‌ها 30 فیلم تبدیل می‌کنیم. این ترکیب اساسا به کجا ختم می‌شود؟ به این ختم می‌شود که در نهایت به همین تعداد می‌رسیم که سه فیلم خوب، چهار فیلم متوسط و تعدادی نیز فیلم ضعیف داشته باشیم.

موسوی: در واقع روال همین است و نباید توقع رشد عجیب و غریب داشت.

نقیبی: دقیقا، مجبور به این انتخاب هستیم که از تولید سالانه سینمای ایران 20 تا 30 فیلم در جشنواره برداریم. حال ممکن است چهار فیلم نیز به دلیل سیاست گذاری کنار گذاشته و چهار فیلم ضعیف‌تر انتخاب شود اما در نهایت روال همین تعداد است. مگر سقف این سینما چقدر است؟ مگر ما سالی 20 شاهکار می‌سازیم؟

حالا یک زمانی مدل جشنواره سی و چهارم یا سی و هفتم، فهرست می‌کنیم می‌بینیم که 13 فیلم مهم قابل بحث که بتوان راجع به آن حرف زد داریم.

کثیریان: بله، فیلم‌های قابل اعتنا.

موسوی: دقیقا، این مسئله خیلی مهم است.

نقیبی: یک سالی مانند دوره سی و ششم در نهایت سه فیلم قابل اعتنا وجود دارد.

کثیریان: نهایت غرها و اعتراضات این است که فیلمی را ما دیدیم و از آن فیلم که در جشنواره حضور داشت بهتر بود و واقعا هم این مسئله وجود دارد، همانطور که در جشنواره امسال نیز درباره دو، سه فیلم این مسئله وجود داشت. البته تا این حد به نظرم طبیعی است، یعنی اگر ما را هم در جایگاه انتخاب بگذارند بالاخره طرف می‌گوید که من می‌خواهم این سه فیلم باشد و دو راه داریم که یا استعفا بدهیم و بیرون بیاییم یا تصمیم را بپذیریم.

نقیبی: به نظرم در نهایت هر هیات انتخاب یا داوری که امسال وجود داشت فارغ از فیلم‌هایی که بیرون ماندند یا نماندند، فهرست نامزدها 90 درصد همین بود.

علیپور: دقیقا من هم به سراغ داوری می‌خواهم بروم، چون در صحبت‌هایتان اشاره کردید که هر کس شما را می‌بیند می‌پرسد داوری چطور بود. واقعا به نظرتان در جشنواره امسال داوری خوب بود یا نه و چه ویژگی داشت؟

نقیبی: فهرست نامزدها خیلی منصفانه بود.

کثیریان: بله، خیلی درست بود.

نقیبی: ولی فهرست برنده‌ها یک «انتخاب» از سوی هیات داوران بود. نامزدها منصفانه بود اما جایزه‌ها یک شکل انتخاب از سوی داوران بود. یعنی من هم معتقدم که «شبی که ماه کامل شد» جزو سه فیلم مهم جشنواره امسال بود اما می‌توانست شکل تقسیم جور دیگری باشد.

علیپور: دو فیلم مهم دیگر؟

نقیبی: برای من جشنواره امسال پنج فیلم مهم داشت، با این حال اگر قرار باشد سه فیلم مهم جشنواره را انتخاب کنم مطمئنا «شبی که ماه کامل شد» جزو آن‌ها خواهد بود.

فیلم اول من در جشنواره «غلامرضا تختی» بود و پس از آن چهار فیلم «شبی که ماه کامل شد»، «قصر شیرین»، «ماجرای نیمروز: رد خون» و «طلا» در جایگاه یکسانی بودند.

با یک فاصله نیم تا یک ستاره‌ هم چهار، پنج فیلم دیگر مدنظرم بودند مانند «متری شیش و نیم»، «سرخپوست»، «سال دوم دانشکده من»، «درخونگاه»، «آشفتگی» و ...

مسئله‌ام این است که با هر متر و معیاری این پنج فیلم‌ انتخاب می‌شدند، حتی برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم به جای پنج فیلم، شش فیلم را به عنوان نامزد اعلام کردند چون نمی‌شد یکی از آن‌ها را بیرون گذاشت و طیفی بود که همه سلیقه‌ها را راضی می کرد. فیلم صدرعاملی یا جیرانی و پرویز شهبازی را به یک بهانه‌هایی می‌شد گفت که اندازه بهترین فیلم نیستند ولی این شش فیلم را نمی شد به هیچ وجه بیرون گذاشت و هیچ اعتراض گسترده‌ای به انتخاب‌ها نشد.

ته انتقادها این بود که مسعود فراستی در برنامه «هفت» معترض بود که هومن بهمنش به جای «متری شیش و نیم» باید برای فیلمبرداری «سرخپوست» نامزد می شد یا موسیقی رامین کوشا در فیلم «سرخپوست» در میان نامزدها نبود و اعتراض ها به مسایل تک تک رسید.

ما تجربه جشنواره سی و چهارم را داریم که با وجود حضور 13 فیلم مهم مانند «اژدها وارد می شود»، «بادیگارد»، «نفس»، «ایستاده در غبار»، «ابدویک روز»، «دختر» میرکریمی و... هیات داوران همه آن ها را کنار گذاشتند و «آخرین بار کی سحر را دیدی» و «امکان مینا» را به عنوان دو فیلم از پنج فیلم اصلی در تمام رشته ها نامزد کردند.

نمی توان گفت عملکرد هیات داوران امسال مشابه دوره های گذشته بوده است، ما سابقه این را داریم که بدترین فیلم های جهان را در بهترین جشنواره، داورها در جمع نامزدها قرار دادند و فیلم های خوب را بیرون گذاشتند.

لیست نامزدهای امسال به شدت به نظرم لیست منصفانه ای بود و در نهایت سه یا چهار خطا می توان به آن وارد دانست.

کثیریان: این مسئله هم خیلی طبیعی است.

موسوی: البته یک جاهایی دیگر سلیقه است که تعیین می کند، مثلا من اگر بودم این میزان جایزه را به «شبی که ماه کامل شد» نمی دادم.

نقیبی: دقیقا همین است که می گویم در نامزدها انصاف بود و در برنده‌ها انتخاب صورت گرفت.

کثیریان: این مسئله طبیعی است، مثلا آقای موسوی دو جایزه «شبی که ماه کامل شد» را هم کنار می‌گذاشت اما سه جایزه را که حق آن می‌دانست. چون سه جایزه از شش جایزه این فیلم بازیگری است که روی دو مورد آن خیلی توافق وجود داشت.

شبی که ماه کامل شد

علیپور: دو جایزه مورد توافق کدام است؟

کثیریان: مثلا هوتن شکیبا، برخی حق حامد بهداد یا پیمان معادی می دانستند، البته خود شکیبا نیز طرفدارانش را داشت چون واقعا هم در فیلم خوب بازی کرد.

نقیبی: درست است، جایزه بگیرترین نقش او بود چون گریم، بازی و لهجه متفاوت داشت و پیشینه بازیگری کمدی داشت که این نقش را ایفا کرد.

کثیریان: بله، بازی مهم کارنامه شکیبا بود، فیلم هم خیلی طولانی بود و او نقش یک را ایفا می کرد، فرشته صدرعرفایی را هم که مورد توافق همه بود. در مورد الناز شاکردوست هم رقیب جدی وجود نداشت، چه کسی حضور داشت؟

نقیبی: درنهایت دو، سه بازی دیگر هم‌کیفیت بودند، بهنوش طباطبایی در «ماجرای نیمروز: رد خون» و مهناز افشار در «قسم» هیچ کدام اینطور نبودند که بگوییم از نظر کیفیت بازی خیلی بالاتر یا پایین تر بودند.

کثیریان : به نظرم اگر جایزه را به طباطبایی و افشار می‌دادند اعتراض ها بیشتر بود.

نقیبی: در واقع نقش شاکردوست به نسبت سایر نقش ها سخت تر بود.

کثیریان: بله، سخت تر و غیرمنتظره تر بود، کسی از الناز شاکردوست انتظار نداشت که بتواند این نقش را دربیاورد. به نظرم اگر سیمرغ به بازیگر دیگری می دادند سوال برانگیزتر هم بود. مثلا خیلی ها لحظات حسی مهناز افشار در «قسم» را دوست نداشتند.

موسوی: در واقع بازی افشار در این فیلم را یک دست نمی دانستند.

کثیریان: بله و به نظرم انتخاب افشار به عنوان یک استار در بین آن همه نابازیگر یا بازیگران خیلی خیلی ناشناخته، کمی او را گل درشت کرده بود و من نقش او را باور نکردم. چون جنس بازی افشار هم اینطور است که دوربین را برای خود می کند، ضمن آنکه بازیگر خوبی هم هست، همه این ها بازیگران خوبی هستند و این کم چیزی نیست ولی در منصفانه‌ترین شرایط وقتی با خودمان فکر کنیم جایزه را به الناز شاکردوست می دهیم. هوتن شکیبا هم به نظرم جزو دو انتخاب اصلی بود، چه با نوید محمدزاده او را بسنجیم، چه با حامد بهداد او یکی از انتخاب ها بود.

قسم

نقیبی: حتی چه با پیمان معادی در فیلم «متری شیش و نیم».

کثیریان: دقیقا، ضمن اینکه داوران به هر حال به بقیه فیلم ها یک یا دو جایزه دادند ولی طبیعی است که خروجی انتخاب هیات داوران می تواند متمرکز بر یک فیلم باشد و این تمرکز در نهایت منتج دو یا سه جایزه بیشتر می شود.

نقیبی: در اسکار نیز همینطور است و سالی که فیلم مهمی حضور دارد، همیشه سوال این است که کدام فیلم پنج جایزه اصلی بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه، بازیگر زن و مرد را دریافت می کند.

کثیریان : بله به هر حال یک فیلم گل درشت تر می شود.

نقیبی: خیلی سال ها در اسکار همینطور بوده و فیلمی که توافق جمعی روی آن وجود دارد، این جوایز را دریافت می کند و به همین دلیل اهمیت دارد که کارگردانی، فیلمنامه و دو بازیگر اصلی آن روی تماشاگر تاثیر گذاشته اند و این مسئله چیز عجیب و غریبی نیست.

به شخصه «غلامرضا تختی» برایم فیلم مهم تری بود و فکر می کنم که شب قبل از اعلام نامزدها هم در برنامه هفت با مسعود فراستی صحبت می کردیم، من گفتم که فکر می کردم جایزه نگاه ملی یا جایزه ویژه را به «غلامرضا تختی» بدهند و جوایز اصلی را آبیار بگیرد و به نظرم طبیعی بود چون هیات داوران انتخاب می کند.

کثیریان: البته همیشه به یک فیلم بیشتر توجه می کنند، حال نه به اندازه «ابد و یک روز» بلکه فیلم آبیار در حد دو یا سه جایزه بیشتر از بقیه فیلم ها گرفت.

موسوی: من هم قبول دارم اما هیات داوران به نظرم باید به شرایط فیلمسازی هم توجه کند. ما الان یکسری فیلم هایی داریم که با امکانات خیلی خوب ساخته می شوند و امکانات آنقدر خوب است که اگر فیلم خوبی ساخته نشود باید یقه سازندگان را گرفت. از آن طرف فیلمسازی داریم که در شرایط حداقل برابر قرار ندارد، این شرایط برابر صرفا امکانات هم نیست. در مسایل اجتماعی یک فیلمساز مستقل برای گفتن حرف هایی محدودیت دارد و از آن طرف فیلمسازی که با اوج کار می کند محدودیتی ندارد.

مثلا در فیلم خانم آبیار آنجایی که ریگی می گوید اسلام با دموکراسی و لیبرالیسم جمع نمی‌شود، آدم را یاد افرادی می اندازد که اگر یک فیلمساز مستقل می خواست این فیلم را بسازد، این جمله را از آن در می آوردند یا طرفی که «ماجرای نیمروز: رد خون» را می‌سازد تصویری از سازمان مجاهدین نشان می دهد که در حال نماز خواندن در میان جنگ هستند و از سیدالشهدا دم می زنند. شاید یک فیلمساز مستقل بخواهد همین صحنه ها را بسازد نتواند و اجازه نداشته باشد. نیاز به یک پشتوانه محکمی مانند سازمان اوج دارد.

ماجرای نیمروز رد خون

ممکن است بگوییم فیلم را می بینند و کاری ندارند که پشت آن چه می گذرد. ولی می گویم وقتی این فیلم ها داوری می شوند مسایل فرامتنی مانند امکانات کم فیلمسازان مستقل نیز باید در نظر گرفته شود.

علیپور: کدام فیلم در جشنواره امسال به نظرتان دارای چنین شرایطی بود؟

موسوی: فرقی نمی کند هر فیلمی که به نمایش درآمد، مثلا «درخونگاه»، این فیلم به دلیل آنکه در شرایط برابری از نظر امکانات و محدودیت و سانسور ساخته نمی‌شوند به همین دلیل باید در داوری مقداری شرایط طرف ضعیف‌تر را در نظر گرفت.

نقیبی: من با این مسئله مخالفم، چون این مسئله در جمع بندی به این غائله ماجرای پول کثیف و... برمی‌گردد و اساسا به ما به‌عنوان منتقد هیچ ربطی ندارد.

من حالم کاملا این است که فیلم را به مثابه فیلم می بینم و فیلم به خوب و بد تقسیم می شود، نه این که پشتش چیست و در چه شرایطی ساخته شده.

کثیریان: خروجی به نظرم بسیار اهمیت دارد.

نقیبی: دقیقا خروجی مهم است، مثلا در همان «درخونگاه» که مثال زدیم به نظرم سیاوش اسعدی به اندازه آبیار و مهدویان حرفی که می خواست را زده است. یعنی اگر قرار بود فیلم تند و تیز انتقادی نسبت به یک مقطع زمانی از این ممکلت ساخته شود به نظرم به اندازه کافی حرفش را کامل و درست زده است. این نبوده که به خاطر محدودیت مشکلی داشته باشد، ممکن است که بعدها سانسور شود و یا هر اتفاق دیگری برایش بیفتد اما الان فیلم کامل و به قاعده‌ای است.

ما مقوله پروانه ساخت را داریم، اگر پروانه ساخت نداشتیم بخشی از این حرف درست بود. ولی وقتی پروانه ساخت داریم و یک بخشی از فیلم‌ها قبل از آنکه وارد پروسه ساخت شوند کنار گذاشته می‌شوند و همان اول می گویند که حق ندارید این حرف را بزنید، این مسئله صدق نمی‌کند. فیلمی که از مجرای پروانه ساخت گذر می‌کند تقریبا عمده حرف هایی را که کارگردان می خواسته بزند در آن هست.

موسوی: «دیدن این فیلم جرم است» را هر کس دیگری می توانست بسازد؟

نقیبی: این فیلم یک ارگان است و حرف آن را می زند.

موسوی: می دانم فرد دیگری می تواند این فیلم را بسازد؟

نقیبی: اگر دولت آقای روحانی این قدرت را داشت و نهادهای تاثیرگذاری نیز از سمت دولت وجود داشتند و می خواستند «دیدن این فیلم جرم است» دولت اعتدال را بسازند، می توانستند.

موسوی: نه، منظورم یک فیلمساز شخصی است.

نقیبی: آره حتما می تواند چنین فیلمی بسازد، چرا نتواند؟ از آن فیلم تند و تیزتر در زدن دولت یا به نفع جریان اصولگرایی نداریم. این جریان همیشه فیلم‌های خودش را ساخته است.

موسوی: قطعا نمی شود ساخت.

نقیبی: به نظرم می شود.

موسوی: یک فیلمی که وزارت اطلات، سپاه و... را زیرسوال ببرد را من می توانم به عنوان یک شخص بسازم؟

نقیبی: در پایان حرف یک جماعت مشخصی را می زند و می گوید بسیج از همه ارگان ها پاک تر مانده است.

موسوی: من معتقدم که قطعا نمی شود ساخت.

نقیبی: آخر، فیلم آنقدر شجاع نیست و هیچ اسمی نمی آورد.

موسوی: من که کلا این فیلم را دوست ندارم.

نقیبی: این بحث امکان ساختن یا نساختن که گفتید وقتی درست بود که اسمی از نهادهایی که مطرح کردید در فیلم می آمد. یکسری آدم های مجهول الهویه که هر کدام از راهی می آیند و فقط همگی به یک بالایی اختصاص دارند و حتی جرات نمی کند بگوید که هر آدم به کدام بالا وابسته هستند. شجاعتی وجود ندارد و حرف مگویی نمی زند، اگر اسم ها را می آورد می شد گفت که حوزه هنری پشت فیلمی ایستاده است که همه نهادها را می زند اما الان چنین اتفاقی نمی افتد و باید حدس بزنیم که این شخصیت شبیه فلان سیاستمدار است و فیلم وجود خارجی ندارد.

من این حرف را در طول جشنواره نزدم چون فکر کردم ممکن است برای وزارت ارشاد و جشنواره دردسر ایجاد کند، به نظرم جشنواره امسال در ممیزی به شدت باز عمل کرد. یعنی حجم برخورد با سانسور و ممیزی ها در فیلم ها با سعه صدر همراه شد، مثلا «غلامرضا تختی» سکانس هایی داشت که در هر جشنواره دیگری و با هر متر و معیار قدیمی تری می توانست حذف شود. چند فیلم می توانست به شدت به مشکل داستانی بخورد مانند فیلم «طلا».

به نظرم خیلی منصفانه با فیلم ها برخورد شد و این احساس شد که یک عقل کلی وجود داشت که می داند درام بدون این مسایل شکل نمی گیرد و در مقوله ممیزی و سانسور به درام احترام گذاشته شده بود. مسئله ای که این مدت من در حوزه کتاب نیز تا حدودی آن را می بینم و با کتاب هایی که کمی وجه تاریخی و مرجع بودن دارند با سعه صدر بیشتری در وزارت ارشاد برخورد می شود.

علیپور: ابراهیم داروغه زاده دبیر جشنواره مهمان کافه خبر که بود، تاکید کرد که حضور او به عنوان معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در جایگاه دبیر جشنواره، کمی شرایط را متفاوت کرده و شاید همین فضای باز حاصل این حضور است. به نظر شما هم این حضور تاثیر دارد؟

کثیریان: بله تا حدودی، ولی به نظرم یک بخش از آن به خاطر آدم ها نیست، یک بخش از آن به خاطر تغییر شرایط اجتماعی هم هست، یعنی برخی مسایل در جامعه باز شده است.

موسوی: آره ولی در دوره هایی شاهد تغییر شرایط اجتماعی بودیم اما افراد سخت گیری تصمیم گیرنده بودند.

کثیریان: سال 76 هم یکدفعه در سینما چنین اتفاقی افتاد که سابقه نداشت و توقع آن را نداشتیم.

نقیبی: دقیقا، به نظر من هم تداعی کننده همان سال ها بود در حالیکه فضای اجتماعی خیلی از آن زمان بسته تر است.

کثیریان: نه، منظورم از فضای اجتماعی تا حدودی ظواهر امر است. مثلا حجاب، را در فیلم ها تا حدودی بازتر می بینیم چون از آن بازتر در جامعه وجود دارد و دیده می شود و بنابراین سینما یک پله آن طرف تر می رود. یعنی یک ذره می رود عقب اما نسبت به گذشته خود جلوتر است.

موسوی: مثلا شوخی هایی که فیلم «پالتو شتری» داشت واقعا قابل تامل بود.

کثیریان: بله یا «بنفشه آفریقایی» پذیرفتنی می شود.

بنفشه افریقایی

علیپور: بله، فیلم موضوع تازه ای دارد که با نگاه انسانی به آن پرداخته اما درک همین نگاه انسانی و دادن فضا به آن جالب است.

کثیریان: دقیقا، درست است که به آن حمله می شود اما آنقدر نیست که ریشه اش را بزند. یک طوری هم مطرح می شود که کمی ملایم است.

نقیبی: سر گره اصلی فیلم «طلا» من دهنم باز مانده بود که آیا واقعا این فیلم در سینمای ایران ساخته شده است؟ البته پس لرزه های آن نیز علیه فیلم آرام آرام از سوی رسانه های اصولگرا شروع شده است.

کثیریان: من می خواهم بگویم کثرت این اتفاق که در اطراف خود می بینیم باعث شده تا قبح آن از بین برود. سینما نیز تا حدودی بازتاب محیط است و این اتفاقات آنقدر زیاد شده است که سازندگان نیز می گویند که یعنی ما مسایل اجتماعی را مطرح نکنیم؟ این اتفاق در حال رخ دادن است. به نظرم ممکن است که حضور دو جانبه داروغه زاده به نفع جشنواره فیلم فجر شده باشد که احتمالا شده است اما حملات نیز صورت گرفته و پس لرزه هایی هم داشته است.

در مجموع فکر می کنم بخشی از این باز شدن فضا برگرفته از محیط است و به نظرم در سال های آینده نیز بیشتر می شود به دلیل آنکه جایی که پیشروی صورت می گیرد خیلی سخت است که به مانتو و روسری دهه 60 بازگشت.

نقیبی: «غلامرضا تختی» به نظرم غیر از سال 78 و 77 امکان نداشت در تاریخ این 40 سال پروانه نمایش بگیرد.

سال گذشته کتاب «واروژان» چاپ شد و نام تمام خواننده‌های قبل از انقلاب با متن اشعار در آن آمده و به عنوان یک اثر پژوهشی مورد قبول قرار گرفته است.

همچنین گذاشتن سکانس سخنرانی مسعود رجوی در فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» حتی با حضور محمود رضوی و هر ارگان پشت فیلم می توانست مشکل ساز باشد زیرا که حرف از حسین بن علی و اهداف والای او می زند ولی به این شعور دست پیدا شده است که باید اینطرف را ببینیم تا بتوانیم نشان دهیم که همین گروهک به راحتی آدم می کشند و قتل عام می کنند.

کثیریان: این موضع را کاملا قبول دارم اما به نظرم این هم تابع شرایط است، آنقدر مردم در ماهواره سخنان مسعود رجوی را دیدند که برایشان عادی شده است و بازبین هم نسبت به مسایلی که اشاره شد حساسیتش کم شده و این قدم بزرگی است.

علیپور: به سراغ فیلمسازان جوان جشنواره برویم، تقریبا 17 کارگردان فیلم اولی و نسل جدید سینما داشتیم. تا چه اندازه نگاه و اندیشه این فیلمسازان توانسته بود حس و حال تازه‌ای به جشنواره بدهد، مانند فیلم های «مسخره باز»، «سرخپوست»، «متری شیش و نیم»؟

نقیبی: به نظرم نمی‌توان گفت نسل جدید و این فضای جدیدی که از آن صحبت می کنید فضای پروداکشن است نه فضای نسلی، در واقع حاصل تزریق پول به بدنه سینماست.

چهار فیلم از پنج فیلم نهایی منتخب تماشاگران بالای هشت میلیارد تومان هزینه تولید داشتند، یعنی «متری شیش و نیم»، «غلامرضا تختی»، «شبی که ماه کامل شد» و «ماجرای نیمروز: رد خون» پروداکشن‌هایی بالای هفت، هشت میلیارد داشتند. «سرخپوست» که در این پنج فیلم رتبه دوم را داشت هم ابعاد تولیدی گسترده‌ای داشت و دکور آن کامل ساخته شده بود و در واقع در دسته همان فیلم هایی با پروداکشن بزرگ قرار می گرفت.

به نظر می‌رسد سینمای ایران پس از زمانی که فیلم های آپارتمانی را پشت سر گذاشت، در این چند سال از سمت های مختلف یعنی چه فیلم های حکومتی، چه فیلم های ارگانی و چه مستقل همه به این نتیجه رسیدند که فیلمی بسازند که ارزش تماشا کردن در سالن سینما را داشته باشد و این روندی است که سینمای روز جهان دنبال می کند و حاصل آمدن فیلم های روز خارجی به ایران است. یعنی تماشاگر اگر قرار است یک فیلم را در سینما تماشا کند فیلمی را می بیند که ارزش تماشا کردن را داشته باشد.

در 70، 80 دقیقه اول فیلم «متری شیش و نیم» یک تریلر نفس گیر پلیسی را با تمام ابعاد هالیوودی می بینیم، در «غلامرضا تختی» یک فیلم بیوگرافی با شاخصه های هالیوودی را شاهد هستیم، در «شبی که ماه کامل شد» و «ماجرای نیمروز: رد خون» دو تریلر سیاسی با گستره لوکیشن متفاوت و عظیم می بینیم و در «سرخپوست» شاهد یک فیلم در زندان مدل فیلم «رستگاری از شاوشنک» هستیم.

این نگاه نو به نظرم از بخش تولیدی سینمای ایران آمده است و چیزی است که هم تماشاگر از آن راضی است و هم در واقع عوامل راضی هستند چون برای کار انرژی می گذارند و سقف توانایی های فنی سینمای ایران را نشان می دهند. به نظرم سینمای ایران قبول کرده که نیاز به یک جهش دارد و آن جهش در زمینه پروداکشن اتفاق افتاده است که متناسب با سینمای جهان است.

علیپور: «اژدها وارد می شود» به نظرم یکی از نخستین فیلم ها در این زمینه بود؟

نقیبی: بله، من در مقاله ای در روزنامه همشهری سال گذشته نوشتم و آن را فیلم نمونه‌ای دهه 90 دانستم زیرا که اساسا سینمای ایران را وارد یک اتفاق جدید می کند و امسال جشنواره از این دست فیلم ها پر بود.

کثیریان: تمام این حرف ها را قبول دارم ولی این نسل اگر این پول پشت کارشان نباشد خروجی شان چیست؟

نقیبی: فیلم «ناگهان درخت» صفی یزدانیان و پیمان معادی هم به نظر فیلم رمانس هالیوودی می آید و در شرایط دیگری مانند سه سال پیش سینمای ایران اگر این فیلم را که به نظر تولیدش ارزان نمی آید روی میز یک تهیه کننده می گذاشتی امکان نداشت که ساخت آن را بپذیرد.

کثیریان: بله، ولی آن هفت، هشت میلیارد تومانی که درباره اش صحبت کردیم اگر در اختیار مثلا مهدویان قرار نگیرد چه اتفاقی رخ می دهد؟ یا فیلم آبیار را نمی‌شد با کمتر از این هزینه ساخت. منتظر این هستم که سینمای ایران را از پروداکشن جدا ببینیم و منتظر بمانیم که در پایان از آن چه در می آید، تمام این فیلم هایی که پروداکشن قوی داشتند از نظر فیلمنامه ضعیف بودند و حواس فیلمساز پرت پروداکشن و شوی بزرگی است که می خواهد آن را اجرا کند. اساس سینما جوهره داستانی فیلم است که می بینیم خیلی به آن توجهی نشده است و اشکالات جزیی وجود دارد.

این نسل جدید خوش فکر و خیلی بلند پرواز است و به همین دلیل به پول زیاد نیاز دارد، «مسخره باز» بدون آن هزینه هنگفت نمی توانست این پروداکشن و خیال پردازی بازیگوشانه خیلی پرخرج را داشته باشد.

این فیلم‌ها را وقتی در کنار فیلم‌های الان نسل قدیم بگذاریم تازه می‌فهمیم که چه اتفاقی دارد می‌افتد. فیلم های آقایان کیومرث پوراحمد، علیرضا رئیسیان، سیروس الوند و محمدرضا هنرمند را کنار هم بگذاریم و ببینیم چه برآیندی دارند و فیلم های نسل جدید چه برآیندی؟

نقیبی: درباره‌ی فیلم آقای هنرمند شوخی می‌کردم که انگار در این پانزده سال غیبت با گروه فرادید و هلی‌شات‌هاشان آشنا نشده و سکانس‌های جاده‌ای‌اش سنتی و به شیوه‌ی گذشته گرفته شده. قدیمی‌ترها مقاومت دارند.

کثیریان: بنابراین این به روز شدن شامل فیلم دیدن، مطالعه، آشنایی با ادوات روز و... می شود ولی پایان ماجرا این است که من می گویم آن سینمایی که وجه ممیز سینمای ما و جهان بود، این نیست.

مثلا اکشنی که نرگس آبیار به عنوان یک کارگردان زن بخواهد بسازد را ما قبلا توسط کاترین بیگلو در این ژانر تجربه کردیم که با فیلمش تا پایان ماجرا رفت. نمی گویم این کار را نکنیم، اصلا باید این کار را بکنیم اما معتقدم که آنچه که وجه ممیز ما با سینمای جهان به شمار می آمد، چنین چیزی نبود، هیچ کدامش.

حتی «مسخره باز» هم که فکر می کنیم خیلی خلاقانه و جدید است در پایان نمونه های خارجی داریم که بسیار جلوتر از این است که بازیگوشی و فانتزی بیشتر دارند و هزینه تولیدشان کمتر شده است.

خوب است که ما این مسیرها را برویم اما باید بگویم که وجه ممیز ما چیزهای دیگری بود که در انتها به داستان و فیلمنامه می‌رسید و نمی دانم آن را چقدر داریم از دست می دهیم. آقای نقیبی به عنوان یک فیلمنامه نویس چند فیلمنامه جشنواره امسال را به عنوان یک اثر خوب می توان انتخاب کرد.

نقیبی: واقعا نمی توان به انتخابی رسید.

کثیریان: مشکل اساسی در این زمینه داریم، حتی «طلا» که درباره آن صحبت کردیم حفره‌هایی داره که توجه تماشاچی عادی به بعضی هایش جلب می شود.

نقیبی: معتقدم که یک روحیه ایرادگیرانه عمومی سر فیلم ها وجود دارد و اولین نکته ای که می بینند به عنوان حفره به آن نگاه می کنند و از فیلمساز می خواهند تا درباره آن پاسخ دهد.

کثیریان: بله قبول دارم. من فکر می کنم که این نسل خوبی است ولی نمی دانم که اگر آن پول از پشتش برداشته شود چه باقی می ماند.

موسوی: من فکر می کنم تغییر نگاه بحث تئوریک و نظری دارد، در حوزه سینما آن هایی که پول می گذارند و سرمایه گذار هستند و افرادی که جوان هستند و می خواهند فیلم خود را بسازند به این تعریف رسیدند که سینما صرفا ساختن یک فیلم جشنواره‌ای که تنها یک عده خاص به تماشای آن بنشینند نیست. همین تغییر تعریف باعث شده تا فیلم هایی که مردم و منتقدان می پسندند به هم نزدیک شود و به همین دلیل به داوران نیز خیلی ایراد نمی گیریم.

این مسئله به جهت تغییر تعریف‌مان از سینماست، پذیرفتیم که سینما یک امر تکنولوژیک است و به شدت وابسته به اقتصاد است و پول در آن نقش دارد، واقعا سینما بدون پول هیچ معنی ندارد و ممکن است در جاهایی یک فیلم به اثری هنری تبدیل شود اما لزوما این اتفاق نمی افتد.

یک زمانی صحبت می شد که اقتضای سینماست که در ابتدا مخاطب را سرگرم کند، به نظرم آرام آرام این تعریف مورد اتفاق همه قرار گرفته است و افرادی که خیلی روشنفکری به سینما نگاه می کردند نیز به این تعریف نزدیک شده‌اند. به همین خاطر اغلب فیلم‌هایی که می‌پسندیم در وجه اول سرگرم کننده است، حتی آن‌هایی که پول می گذارند برای فیلم خانم آبیار به این مسئله فکر می کنند که با وجود اینکه موضوع ایدئولوژیک است اما این ایدئولوژیک بودن در درجه دوم و سوم قرار می گیرد.

نقیبی: می پذیرند درام محترم است و باید ارجحیت پیدا کند.

موسوی: دقیقا، تعداد شعارهایی که درباره عبدالمالک ریگی در این فیلم می‌شنویم بسیار کم است. درحالیکه اگر این فیلم 10 سال پیش ساخته می شد شاید نیم ساعت آن را صرف این شعارها و سخنرانی می کردند.

در واقع درام اصل است یا حتی موضوعی مانند سازمان مجاهدین که در قسمت اول فیلم «ماجرای نیمروز» همه افراد و اتفاقات واقعی بودند اما در قسمت دوم شاید فراموش می کند که ادامه همان فیلم را ساخته است. در اولویت قرار گرفتن درام و سرگرمی و پذیرفتن این امر که سینما جای شعار دادن نیست به نظرم کمک کرد که ما تنوع و تکثر داشته باشیم.

کثیریان: یکی از مشخصه های جشنواره امسال همین است.

نقیبی: دقیقا این اتفاق خیلی مثبتی است.

ادامه دارد ...

منبع: خبرآنلاین

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها