فیلم-فلسفه با چاشنی آثار کیارستمی
کتاب «متیو اَبوت» کتابی پراوج و فرود اما دست گرفتنی و خواندنی برای سینمادوستان و فلسفه ورزان است تا زوایایی تازه را در نسبت با آثار کیارستمی نشان دهد البته گاه کسل کننده میشود و گاه پُرتکلف و نچسب.
اعتمادآنلاین| سینما، هنر-صنعت غالب و محبوب جهان معاصر است. سینما در دنیای معاصر منزلت شعر در جهان قدیم و جایگاه ادبیات و نقاشی و مجسمه سازی و ... را در دوره های اخیرتر یکجا با هم دارد. پدیده ای که به سراغ همه موضوعات و مقولات و سناریوها می رود و به همه آنها از منظر پرداخت خود می پردازد. چنین کاری از دیرباز بر عهده فلسفه هم بوده است.
فلسفه، خصوصا در نحله های معاصرتر به سراغ همه موضوعات می رود، همه را از منظر چیستی، چرایی، چگونگی، تحلیل و تبیین به پرسش می گیرد و کاروبار اندیشه ورزی را از این طریق رونق می بخشد. آیا این به معنای رقابت و همتایی سینما و فلسفه در جهان معاصر است؟ در این بین سینما به سراغ فلسفه رفته است یا فلسفه به سراغ سینما آمده است؟ ظرفیت های فلسفی سینما به چه میزان است؟ آیا فیلم اصلا ظرفیت فلسفی دارد؟ فیلم ها چقدر می توانند بستر نمایش و عرضه و ورزش اندیشه های فلسفی شوند؟ آیا فیلم ها شبیه فلسفه، فلسفه ورزی می کنند و نمونه های بصری ایده های فلسفی اند یا آنکه به مقتضای سبک و سیاق خود می توان از نوعی فلسفه سینمایی خاص سخن گفت؟
این سوال و سوالات بسیار میان رشته ای دیگر امروزه در حوزه «فیلم-فلسفه» دنبال می شود. خودِ این ترکیب فیلم- فلسفه برساخته سال های اخیر است. عنوان دیگر «فیلموسوفی» هم به همین مباحث اشاره دارد. فیلم-فلسفه یا فیلموسوفی جدا از رشته مطالعات سینمایی است. مطالعات سینمایی متقدم تر است و شمول گسترده تری دارد. در فیلم-فلسفه جنبه ها و سویه های خاص ترِ مرتبط با نسبت سینما و فلسفه بررسی می شود. فیلم-فلسفه گویی یک کافه است که سینمادوستان و فیلسوفان را گرد هم می آورد تا اندوخته های خود را با یکدیگر همرسان کنند و سینما فلسفی شود و فلسفه، سینمایی زده.
در سالهای اخیر آثار بیشتری در حوزه فیلم-فلسفه به زبان فارسی ترجمه و تالیف شده است و خوانندگان فارسی زبان از طریق این آثار با این حوزه نوپدید آشناتر شده اند. در عین حال اما کمتر اثری را در این حوزه می توان یافت که مقوله فیلم-فلسفه را با بررسی آثار کارگردانان ایرانی دنبال کند. چیزی که خاطره و اندیشه جمعی ایرانیان و فارسی زبانان با آن بیشتر خوگرفته باشد.
کتاب «عباس کیارستمی و فیلم-فلسفه» متیو اَبوت به ترجمه صالح نجفی و منتشره توسط نشر لگا از این جمله نادر است.
اَبوت دانش آموخته دکتری فلسفه از دانشگاه سیدنی است که در سال 2016 این کتاب را نوشته و آثار این کارگردان شهیر ایرانی را دستمایه تحلیل فلسفی-سینمایی خود قرار داده است. جلدِ کتاب صحنه ای زیبا از فیلم «باد ما را خواهد برد» اثر مشهور کیارستمی است. عنوان کتاب به درستی و متناسب با محتوی انتخاب شده است. با آوردن یک «واو» در عنوان در میانه عباس کیارستمی و فیلم-فلسفه، پیشاپیش مشخص می کند که قرار نیست فیلم های کیارستمی در محوریت کتاب باشند. بلکه با مقدمه پرداخت و تحلیلی بر آثار او، نوبت به طرح بحث فلسفی می رسد. یا به بیان بهتر باید گفت که فیلمهای کیارستمی بهانه مهم و قابل اعتنای طرح مباحث فلسفی سینمایی در کتاب است.
کتاب اَبوت در یک مقدمه و هفت فصل نگاشته شده است. در فصل اول با استناد به فیلم «باد ما را خواهد بُرد» محصول سال 1378، مساله شک گرایی سینمایی طرح و بحث میشود. در این فصل با ارجاع به فیلم باد ما را خواهد برد، نویسنده به طرح بحث هایی پیرامون مساله شک گرایی در اثبات جهان خارج البته در بیانی سینمایی می پردازد.
فصل دوم مستند «ای بی سی آفریقا» عباس کیارستمی محصول سال 2001 در اوگاندا و بحث فلسفی عینیت یا عدم عینیت ارزش های اخلاقی یا به عبارتی تمایز بین امر واقع و ارزش اخلاقی محل توجه نویسنده است. مستند به درخواست صندوق توسعه بین المللی کشاورزی سازمان ملل در جهت بازنمایی کوشش زنان اوگاندایی در نگهداری یتیمان ساخته شده است. در این فصل با توجه به رویکرد و سبک خاص کار کیارستمی در بازنمایی واقعیت این پدیده اجتماعی، بهانه ای در جهت طرح بحث داوری اخلاقی و نوع مواجهه و بازنمایی ما از رنج و شرور فراهم می گردد.
فصل سوم «عباس کیارستمی و فیلم-فلسفه» به فیلم «ده» پرداخته است. فیلمی که برخلاف بیشتر آثار کیارستمی زنان در آن نقش محوری دارند. «ده» از نظر مولف ویژگی تله رئالیته (برنامه و فیلم هایی که هم مستند هستند و هم فیلم داستانی اند) دارد. از این رو نحوه روایتگری تله رئالیته خاصِ فیلم ده، خصوصا در صحنه های بلند و کم اتفاقی که خرده رفتارهای بدنی راننده زن را ثبت و تصویر کرده است، بهانه طرح بحث های درباره تبیینی فلسفی از چرایی این امر است. عصاره تبیین و شرح این نکته از سوی اَبوت، ناتوانی انسانی در دست کشیدن از وجود داشتنِ خویش و فعال نبودن است. همچنانکه پاسکال در جمله ای غریب می نویسد:«سبب تقریبا همه شوربختی های ما ناتوانی مان از آرام نشستن در اتاق مان است!».
ارجاع سینمایی فصل چهارم، فیلم «پنج» است. این اثر محصول سال 2005 بهانه طرح بحث اهمیت زندگی روزمره و عادی در کتاب است؛ اینکه زندگی روزمره و تجربه زیسته واجد ارزش ها و نکات قیمتی است که پیشترها از سوی فلسفه نادیده گرفته می شد و حالا به صنفی از رویکردهای مهم فلسفه بدل گشته است. زندگی روزمره ای که از قضا در آثار کیارستمی و کارگردانانی نظیر او محور و پیرنگ خلق اثر است. ثبت سینمایی زندگی روزمره به نحوی که گاهی ابعاد زیبایی شناسانه و معرفتی ای را خلق می کند که بیرون از قصد خود مولف بوده است.
فصل پنجم، فیلم «شیرین» موضوع تحلیل نویسنده است. متیو اَبوت در این فصل به واسطه فیلم شیرین کیارستمی به بحث فیلم-فلسفه چرایی مجذوب شدن بیننده در هنگام تماشای یک فیلم می پردازد. فصل ششم نوبت به فیلم «کپی برابر با اصل» می رسد. نویسنده در این فصل این فیلم را تحت عنوان «کمدی های تجدیدفراش» بررسی و تحلیل می کند.
کمدی های تجدیدفراش به ژانری خاص از مجموعه ای فیلم های هالیوودی از جمله فیلم «دنده آدم» سال 1949 و «حقیقت وحشتناک» سال 1937 اشاره می کند که در آنها داستان حول محور دوباره به هم رسیدن زوج های مطلقه می چرخد. از نظر ابوت این صنف از کمدی ها اگر چه آثاری کاملا فلسفی نیستند، اما فلسفه باید آنها را جدی بگیرد. ابوت «کپی برابر با اصل» کیارستمی را کمدی تجدیدفراش در عصر تولیدات دیجیتال می داند و می نامد.
فصل آخر کتاب به بحث و بررسی پیرامون فیلم «مثل یک عاشق» 2012 اختصاص دارد. این فیلم از قضا هم از آخرین ساخته های مرحوم عباس کیارستمی است که در ژاپن تولید شده است و حول محور شخصیت دختری به نام «آکیکو» و پیرمردی به نام «تاکاشی واتانابه» می گردد. البته گویا نام فیلم به تناسب پرده پایانی فیلم، ابتدائاً «پایان» بوده است که بعدها کارگردان نامش را تغییر می دهد. نویسنده در ضمن پرداختن به این فیلم به این بحث مهم فیلم-فلسفه می پردازد که چرا ما در حین تماشای یک فیلم با اینکه می دانیم در سینما با داستانی ساختگی و غیرواقعی روبروییم، اما مجذوبش می شویم و همنوا با رویدادهایش دچار اوج و فرود می گردیم؟
«عباس کیارستمی و فیلم-فلسفه» در نوع خود پژوهشی بدیع است و از این روی که به کارگردانی ایرانی پرداخته است، خواندنش برای فارسی زبانان جذاب تر است و نشان می دهد که آثار کیارستمی در سطح جهانی چه جایگاه در بین فلسفه دوستانِ علاقه مند به سینما دارد.
در عین حال با اثری پر اوج و فرود مواجه هستیم که در فقراتی ایده نویسنده روشن و قابل فهم، خواننده را درگیر با مباحث می کند و در جاهایی شرح و تفسیرهای گنگ و خلاصه متن را کسل کننده، پُرتکلف، مبهم و نچسب می کند. از نظر روش شناسی نیز دیدگاه های مولف روشن نیست و در ابتدا توضیحی سرراست نیامده که گرایش هرمنوتیکی مولف در بحث هایش، رویکردهای مولف محور و کشف قصد خالق (در اینجا کیارستمی) است یا او باور به مخاطب محوری و عاملیت خواننده و بیننده در تولید و تکمیل و خلق معنای اثر دارد؟ همچنانکه اَبوت در ضمنِ بحث ها نیز در زمین این دو طیف تفسیری، همزمان بازی میکند.
ترجمه کتاب نیز جاهایی روان نیست و خود این علاوه بر پیچیدگی ذاتی موضوع، بر ابهام و دست اندازی های مطالعه می افزاید. به هر حال اما کتاب متیو اَبوت برای سینمادوستان و فلسفه ورزان دست گرفتنی، خواندنی و در فقراتی پر از ایده های جذاب است. بیننده را با زوایایی تازه در نسبت با آثار کیارستمی روبرو می کند، در عین حال به طور مستقل پژوهشی قابل توجه در حوزه مطالعات فیلم-فلسفه است.
پرداختن به آثار کیارستمی که در نوع خود معمولا ساده و غیرپیچیده اند، از زمختی های بحث های فیلم-فلسفه کاسته است و زاویه نگاه مطالعات فیلم-فلسفه دریچه ای تازه به بازخوانی آثار این کارگردان بین المللی ایرانی گشوده است. اتفاق دوسویه ای که یکی از کارویژه های رشته مطالعاتی نوظهور فیلم-فلسفه یا فیلموسوفی است.
منبع: ایرنا
دیدگاه تان را بنویسید