علیرضا کوشک جلالی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر:
زمانی پیشرفت میکنیم که با هم دیالوگ داشته باشیم/ برای بریده شدن بند ناف انتقام باید آموزش ببینیم/ ریشه خشونت، جهل و خرافات است
علیرضا کوشک جلالی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر، با بیان اینکه هیچ تغییر اجتماعی در جامعه صورت نمیگیرد، مگر اینکه مردم با آموزش آشنا شوند، گفت: اینکه تئاتر فقط در تهران نباشد، برایم اهمیت بسیار داشته و به همین دلیل با گروههای تئاتری بسیاری در شهرستانهای مختلف کار کردهام.
اعتمادآنلاین| علیرضا کوشک جلالی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر، این روزها «بانوی آوازه خوان» را هر روز ساعت 18:30 در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه میبرد. متن این اثر متعلق به «وجدی معووض» نویسنده لبانی بوده که پیش از این نمایشنامهای از او در ایران به صحنه نرفته است. این نمایش در ارتباط با جنگ، برادرکشی، خشم و عشقی سرکش به انسان و انسانیت است که اجرای آن با توجه به تنشهایی که اکنون جهان با آن گریبان گیر است، میتواند از اهمیت خاصی به شمار آید.
کارگردان «نمایش بانوی آوازهخوان» در پاسخ به این پرسش که با توجه به شرایط جامعه امروز، کار کردن متنهایی با موضوع جنگ و شاخصههای انسانی، از چه ضرورت و جذابیتهایی برخوردار است، گفت: مقداری زیادی از جذابیت این متن، به فعالیتهایی مربوط میشود که در 10، 15 سال گذشته در ایران با آنها درگیر بودم و آن مسئله جنگ و آموزش است.
در این اثر ریشه خشونت بررسی شده و ما متوجه میشویم که خشونت از جهل و خرافات میآید. من فکر میکنم، هیچ تغییر اجتماعی در جامعه صورت نمیگیرد، مگر اینکه مردم با آموزش آشنا شوند. یعنی تا زمانی که آموزش سنگ بنای تفکر مردم نشود، هر دولتی سر کار بیاید، تفاوتی چندانی نکرده و جامعه به سمتی که مسئولین آن میخواهند، حرکت میکند.
او افزود: در این نمایشنامه جملهای از مادربزرگ است که میگوید: برای اینکه بند ناف انتقام بریده شود، ما احتیاج داریم که یاد بگیریم؛ بنویسیم و بخوانیم. این مسئله بسیار بنیادی در جامعه ماست که من بر اساس همین مسئله سالهاست، به نقاط دورافتاده کشور میروم و با برگزاری کارگاههایی، آن چیزی که در آلمان یاد
گرفتهام را در اختیار علاقمندان قرار میدهم.
«کوشک جلالی» توضیح داد: هدفم از برگزاری کارگاه در شهرهای مختلف ایجاد این تفکر بوده که ما تنها زمانی میتوانیم پیشرفت کنیم که یاد بگیریم با هم دیالوگ داشته باشیم. اما وقتی در جامعهای فقط یک نفر صحبت کرده و برای بقیه هم تصمیمگیری میکند، به نوعی این موضوع میتواند برای جامعه خیلی خطرناک باشد. مردم باید یاد بگیرند که با هم صحبت کرده و مشکلاتشان را مطرح کنند. در نهایت به این حرف میرسیم که بالاخره باید بند ناف انتقام یک جایی گسسته شود. محور اصلی این اثر نیز بر همین پایه است.
کارگردان نمایش «بانوی آوازه خوان» با بیان اینکه این اولین بار است که در ایران متنی از وجدی معووض روی صحنه میرود، درباره ویژگیهای این نویسنده که سبب شده تا یکی از متنهای او را برای اجرا آماده کند، اظهار داشت: شاید به نوعی زندگی این نویسنده با معیارهای خود من برای کار تئاتر هماهنگ بود.
مهاجری که از لبنان به فرانسه رفته و در فرانسه نیز نمیتواند زندگی کند و در نهایت در کانادا ساکن میشود. مسئله وطن و آموزش برای این آدم بسیار مهم بوده است. به طوری که یک پروژه تئاتر را با نوجوانان کانادایی آغاز کرده و پنج سال ادامه میدهد. به طوری که هر سال برای اجرا به یک کشور میروند تا بتوانند در هر اجرا موضوعات مهمی را یاد بگیرند. به نوعی این پروژه از گستره تئاتر خارج شده و تبدیل به درس زندگی میشود. چیزی که این آدم به آن فکر کرده و در نهایت شعار زندگیاش شده است. تغییر اجتماع یکی از وجههای مشخص و بسیار اساسی وجدی معووض است.
او درباره دلیل انتخاب اسم «بانوی آوازهخوان» برای متنی که در ایران بیشتر آن را با نام «آتشسوزیها» میشناسند، گفت: اگر اسم اصلی این نمایشنامه را ترجمه کنیم، به اسم سوختنها میرسیم که به معنی سوختن تک تک شخصیتهای نمایشنامه است. یعنی به نوعی خود اثر روی سوختن کاراکترهای محوری نمایشنامه تاکید دارد. من نیز این متن را بر اساس نمایشنامه سوختنها از روی زبان آلمانی ترجمه کردهام که از آن در کانادا فیلمی هم ساخته شده و کاندیدای جایزه اسکار سال 2011 در بخش بهترین فیلمهای خارجی زبان نیز بوده است.
کوشک جلالی ادامه داد: اولین مواجهام با فیلم این متن بود که نام آن را زن آوازهخوان گذاشته بودند. برای شخص من بانوی آوازهخوان خیلی جذابتر از سوختنهاست، به همین دلیل این اسم را برای نمایشنامه انتخاب کردم و این موضوع را در توضیح متن هم آوردهام.
او در بخش دیگری از صحبتهایش با بیان اینکه نمایشنامه ترجمه شده از بانوی آوازه خوان در انتشارات مهر نوروز چاپ شده است، اظهار داشت: این نمایشنامه را برای چهار بازیگر تنظیم کردم که به نوعی ریسک خیلی بزرگی به شمار میآید. چراکه شیوه نگارش نمایشنامه همچون یک فیلم دکوپاژ شده است که لوکیشنهای بسیار زیادی دارد. به این ترتیب در کارگردانی و دراماتورژی اثر سعی کردم، انرژی را به گروه منتقل کنم که این کار از دو شیوه تئاتری سرچشمه میگیرد.
یکی از این شیوهها تعزیه خودمان بوده و شیوه دوم فاصله گذاری «برشت» است. برای به سرانجام رساندن این موضوع خیلی تلاش کردهام ولی به هر حال به صحنه بردن این نمایش با چهار بازیگر در صورتی که متن 30، 40 بازیگر میخواست، ریسک بزرگی به شمار میآمد. این متن در لوکیشنهای مختلفی روایت میشود که ما سعی کردیم، تمام آنها را با حداقل وسایل و یک شیوه خیلی ساده که در شیوه فاصله گذاری برشت وجود دارد، مهیای اجرا کنیم.
این کارگردان همچنین درباره ترجمه این اثر با توجه به اینکه ترجمه دیگری از آن نیز در دسترس بوده، بیان کرد: اینکه از روی یک متن ترجمههای مختلفی شود؛ موضوع کاملا طبیعی است. به عنوان مثال به شخصه چند متن از «یاسمینا رضا» را ترجمه کردهام که ترجمههای دیگری نیز از آن موجود است. یعنی اینکه متن ملک پدری کسی نیست که چون کسی اول آن را ترجمه کرده، دیگران نتوانند. مترجمین سلایق خاصی دارند و با شیوههای خاص خودشان متون مختلف را ترجمه میکنند. من این متن را از متنی آلمانی ترجمه کردم که یک آلمانی هم از روی یک فرانسوی ترجمه کرده بود و فکر نمیکنم این موضوع ایرادی داشته باشد.
«کوشک جلالی» در بخش پایانی صحبتهایش گفت: در تمام طول کاریام با گروههای مختلف تئاتری در شهرستانهای مختلفی کار کردهام که از جمله آنها میتوان به رشت، لنگرود، کاشان، کرمان و مواردی از این دست اشاره کرد چراکه برای من تمرکززدایی و اینکه تئاتر فقط در تهران نباشد خیلی مهم است و سعی میکنم تا این آموزش را به استانهای دیگر کشور نیز منتقل کنم. با توجه به اینکه زمان آمدن من به ایران خیلی محدود است، معمولا در زمان حضورم دو سه کار را با هم انجام میدهم. بر همین اساس از 15 تیر ماه نمایشنامه رابینسون کروزوئه با ترجمه من در قم به صحنه رفته که با هنرمندان این شهر آماده اجرا شده است. علاوه بر این از سه مرداد ماه نیز متنی از «پابلو نرودا» را با گروه دیگری در سالن ناظرزاده ایرانشهر به صحنه میبرم.
منبع: ایلنا
دیدگاه تان را بنویسید