جوادطوسی، منتقد سینما بررسی کرد؛
دخالت ساواک در سینمای قبل از انقلاب/ بگیر و ببند ساواک در سینما
جوادطوسی، منتقد سینما، عنوان کرد: در روزهای اخیر آقای مسعود کیمیایی درباره دخالت ساواک در پایانبندی فیلم «گوزنها» صحبتهایی بیان کرد. این صحبتها برای آنهایی که نسبت به شرایط سینمای ایران قبل از انقلاب آشنایی نداشتند، جالب و حتی تعجببرانگیز بود.
اعتمادآنلاین| سینمای قبل از انقلاب چه شرایطی داشت؟ فیلمفارسی و سینمای بدنه حاصل چه وضعیتی بود؟ سینمای موج نو از کجا پدیدار شد؟ نقش رژیم پهلوی در حکمرانی فیلمفارسی در سالهای قبل از انقلاب چقدر است؟ آیا فیلمسازان مستقل که نگاهی انتقادی به مشکلات جامعه ایرانی داشتند فضا و آزادی عمل برای کار داشتند؟
شاید پاسخ این سؤالات برای مطلعان سینما آشکار باشد اما احتمالاً هستند سینمادوستانی از نسل جدید که نسبت به فضای سینمای قبل از انقلاب آگاهی کاملی ندارند.
ممکن است آنها هم تحتتاثیر شنیدهها و دیدههای خوشرنگ لعاب از «تونل زمان» منوتو و امثالهم، تصور تصویری دلچسب و آزاد از آن دوران داشته باشند. شاید کمکاری نسل گذشته و شاید هم تنبلی نسل فعلی باعث شده که برخی از حقایق آن دوران در لابهلای صفحات تاریخ گم شود.
هرازچندگاهی یکی از فعالان هنری که ریش سفید کرده، گوشهای از واقعیات دهه50 را بیان میکند. در آخرین نمونه آن مسعود کیمیایی یکی از مشهورترین سینماگران ایرانی در گفتوگویی از مشکلات تولیدی «گوزنها» گفته است.
کیمیایی در این گفتوگو اشاره کرده که پایان این فیلم پس از نمایش در سومین جشنواره جهانی فیلم تهران به دستور ساواک کاملاً تغییر کرد و «گوزنها» در سالهای پیش از انقلاب با پایان تغییریافته به نمایش عمومی درآمد اما پس از انقلاب پایان اصلی نسخه اولیه جایگزینش شد.
مسعود کیمیایی گفت: برای فیلمبرداری این سکانس، نیروهای امنیتی رژیم پهلوی، یک کارگردان دیگر را سرصحنه آوردند، زیرا او تن به انجام چنین کاری نداده است.
برای مرور بیشتر دخالت ساواک در سینمای پس از انقلاب، ابتدا بخشی از مصاحبه تهیهکننده «قیصر» را و سپس گفتوگوی «جواد طوسی» از منتقدان با سابقه سینما درباره موضوع گزارش را میخوانید:
همهتحتکنترلبودند چند سال پیش عباس شباویز، تهیهکننده فیلم «قیصر» با عصراندیشه گفتوگویی انجام داد که در بخشی از آن به موضوع دخالت سرویسهای خارجی و ساواک در سینمای پیش از انقلاب اشاره میکند.
شباویز گفت: «در این سه دهه به خصوص بعد از کودتای 28 مرداد همه چیز زیر سلطه و فشار ساواک بود و ساواک مسوولان، فیلمسازان، پیشکسوتان و پیشگامان سینمای ما را هدایت میکرد، البته حرکتهایی به طور مقطعی انجام شد، اما همه ناگزیر بودند در مسیری که برایشان ترسیم شده بود، حرکت کنند. در چنین شرایطی فرخ غفاری فیلم «جنوب شهر» را ساخت، ابراهیم گلستان فیلم «خشت و آیینه» را کارگردانی کرد و زکریا هاشمی «سه قاپ» را نمایش داد.
اگرچه این سه فیلم میتوانست رگههای امیدوارکنندهای را در سینمای ما زنده کند، اما در آن فضای خفقانبار جز تشدید فضا حاصل دیگری نداشت. متأسفانه با انحرافاتی که توسط همین کمپانیها و واردکنندگان و دلالها ایجاد شد، یک خاکستر فراموشی روی این سه جنازه سینمای ایران پاشیده شد و سینما به سوی ابتذال عمیقتری رفت.»
*دخالت ساواک درسینما محدودنبود پیرو صحبتهای آقای کیمیایی درباره دخالت ساواک در فیلم «گوزنها»، آیا شما موارد دیگری را هم در اینباره سراغ دارید؟
این موضوع را نمیتوان به یک یا دو فیلم محدود کرد. برای مثال فیلم «آرامش در حضور دیگران» ساخته ناصر تقوایی هم مدتی توقیف بود. این فیلم سپس با فاصله چندساله رفع توقیف و اکران شد. همان اکران هم بسیار محدود بود. نگاه غلامحسین ساعدی به یک سرهنگ بازنشسته که خانوادهاش ازهم پاشیده شده، دلیل مشکلات این فیلم بود. موارد زیادی از این دست وجود دارد که میتوان آنها را مطرح کرد اما باید بررسی کرد که دخالت ساواک در هرکدام از آنها چقدر بوده است.
*ظاهراً درگیری ساواک با کیمیایی محدود به گوزنها نیست. آیا سفرسنگ هم مشکل داشته است؟
جدای از فیلم «گوزنها» که مورد اشاره شماست، این موضوع درباره فیلم «سفرسنگ» آقای کیمیایی هم وجود داشته است. دخالت ساواک صرفاً محدود به گوزنها نیست. اگر بخواهیم کارنامه سینمایی قبل از انقلاب مسعود کیمیایی را مرور کنیم به این نتیجه میرسیم که سفرسنگ هم در یک شرایط حساس و خاص تاریخی اجتماعی ساخته شده است، تا آنجایی که شخصاً از زبان خواهر مسعود کیمیایی شنیدهام، در سفرسنگ هم ظاهراً برخوردهایی با فیلمساز صورت گرفته است. کیمیایی در آن مقطع دچار مشکلات گوارشی هم بود.
* مشکل ساواک با این کارگردان حاصل نگاه منتقدانه اجتماعی او بود؟
فیلم «بلوچ» کیمیایی را هم نباید فراموش کنیم. در قسمتهایی از آن فیلم به جشنهای2500ساله نگاهی انتقادی وجود دارد. آنجا هم فیلم با مشکلاتی روبهرو شد. البته فیلم گوزنها بهخاطر فضا، قصه و شخصیتها بیشتر در تیررس این مساله قرار گرفت. نگاه کیمیایی نسبت به جامعه، سیاست و طبقات ناهمگون اجتماعی در آثار قبل از انقلاب او به گونهای بود که موردپسند رژیم وقت نبود. وقتی نگاه یک هنرمند در آثارش بروز پیدا کند، طبیعی است که نیروهای امنیتی رژیم پهلوی نسبت به آن واکنش نشان دهند. واکنشهای آنها در برخی از مقاطع به اشکال مختلف اجرایی میشد.
هروقت شرایط جامعه بحرانیتر میشد، برخوردها هم سختتر میشد. نگرش مسعود کیمیایی نسبت به مسائل اجتماعی در قیاس با فیلمسازان همنسل خودش خیلی تندتر و تهاجمیتر بود. او از طریق قهرمان فیلمهایش سعی میکرد انتقادات اجتماعی را بیان کند. با توجه به تاثیرگذاری این قالب از انتقاد به روی مخاطب، طبیعی بود که سیستم نسبت به ممیزی آن بیتفاوت نباشد.
*آیا ساواک در سینما صرفاً کار سلبی میکرد یا اقدامات ایجابی هم داشت؟
درباره این موضوع نیاز به یک فلاشبک است. اگر هم چنین چیزی وجود داشته باشد، لااقل درباره مسعود کیمیایی منطقی نیست. هیچگاه آثار او به این سمت نرفته است؛ البته جاییکه در یک وضعیت بایکوت قرار میگیرد، بعد از گوزنها، فیلمی مثل «غزل» را میسازد که فضا را تلطیف کند ولی بلافاصله به سراغ سفرسنگ میرود. درواقع فیلمساز هم بهدنبال یک نقطه آرامش مقطعی است و هم به نوعی به سیستم وقت رکب میزند
*درباره نفوذ امنیتیها در اداره فرهنگ قبل از انقلاب هم چیزی به یاد دارید؟
فراموش نکنیم که همواره نمایندهای از ساواک در اداره فرهنگ وجود داشته است. قطعاً افرادی بودهاند که در کنار تیم مدیریتی آنجا اقدامات کنترلی انجام میدادهاند.
*یکی دو فیلم از امیر نادری وجود دارد که ظاهراً ساواک روی آنها هم دست گذاشته بوده است. درست است؟
این جریان درباره امیر نادری هم به شکلی وجود داشته است. «سازدهنی» محصول کانون پرورش فکری فضایی دارد که شخصیت اصلی زیر بار استثمار نمیرود و خب همین در زمان خودش تفاسیر متفاوتی را داشت. «مرثیه» امیر نادری هم همینطور است. پرویز صیاد در فیلم «بنبست» داستانی روایت میکند که شخصیت محوریاش یک ساواکی است. او خودش را عاشق و شیدا نشان میدهد در صورتی که هدفش چیز دیگری است.
منبع: روزنامهصبحنو
دیدگاه تان را بنویسید