شهرداد روحانی، مدیر هنری و رهبر ارکستر سمفونیک تهران، در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
هنر زمانی معنا پیدا میکند که در خدمت به مردم استفاده شود/ دلیلی برای مخالفت با حضور رهبر مهمان در ارکستر سمفونیک تهران وجود ندارد/ هر زمان فرصتی برای معرفی آثار آهنگسازان ایرانی فراهم بود آن را مغتنم شمردیم/ در بسیاری از مقاطع از حق شخصی خودم در دفاع ا
شهرداد روحانی، مدیر هنری و رهبر ارکستر سمفونیک تهران، گفت: معمولا رهبران مهمان، به تناسب دانش و تجربه شخصی شان از موسیق میتوانند ارکسترها را به چالش بکشند و این البته برای نوازندگان ارکستر هم بسیار تجربه آموزنده و متفاوتی ست. بنابراین چه دلیلی باید برای مخالفت با حضور رهبر مهمان وجود داشته باشد؟
اعتمادآنلاین| سپهر تاجپور- شهرداد روحانی روزهای پایان سال را در کنار خانواده خود سپری کرد و علاوه بر تنظیم چند اثر جدید، آماده رهبری ارکستر پسیفیک سمفونی در کالیفرنیا شد که قراراست اوایل فروردین ماه برگزار شود.
پیشنهاد این گفت وگو را مدتی قبل با وی مطرح نمودم و در کمال مهربانی پذیرفت تا از همکاری خود با ارکستر سمفونیک تهران و حواشی اخیر ارکستر با ما سخن بگوید.
*حضور و همکاری شما در جایگاه مدیر هنری و رهبر ارکستر سمفونیک تهران چهارساله شد، شاید بهتر باشه گفت و گو را با طرح این پرسش آغاز کنم که شما این همکاری را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهار 95 بود که پیشنهاد مسئولیت ارکستر سمفونیک تهران از سوی بنیاد رودکی بمن داده شد و مدتی بعد از آن بود با پذیرفتن مسئولیت، عهدهدار این سمت شدم. ارکستری را تحویل گرفتم که در وضعیت مناسبی نبود، فضای پر تنش ارکستر و عدم استقبال مخاطبان از برنامه هابه ارکستر آسیب جدی وارد کرده بود که البته همگی حاصل نحوه مدیریت قبلی ارکستر سمفونیک تهران بود.
در ابتدا بنا را بر آن گذاشتم تا با ایجاد فضایی صمیمی و به دور از تنش میان اعضا ارکستر و نیز ایجاد اشتیاق برای حضور مخاطبان و بالطبع استقبال از اجراها، ارکستر را در مسیر جدیدی قرار دهم.
با آغاز دوران مدیریت من، انجام اصلاحات آغاز شد و پس از مدت زمان کوتاهی توانستیم جایگاه مردمی ارکستر را نزدمخاطبان آن مجددا احیا کنیم که البته آمار و اعداد مربوط به چهارسال گذشته ارکستر خود گواه این موضوع نیز هست، این موضوع هم برای من و هم برای اعضاء ارکستر سمفونیک، پیام خوشایند و دلگرم کنندهای بود که در غالب یک همکاری گروهی به نام «ارکستر سمفونیک تهران» شکل گرفت.
*شما در گفت و گوهای پیشین خود همواره، دغدغه داشتن مخاطب رامطرح نمودهاید، این موضوع از اهداف دوران مدیریت شما بر ارکستر سمفونیک تهران محسوب میشود؟
علت توجه ویژه من، به این موضوع به خاطر اهمیتی ست که همواره، جایگاه مخاطب برای من داشته است و تلاش من به عنوان مدیر هنری ایجاد فضا و تهیه رپرتورهایی بوده تا بتوانم توامان شاهد حضور هر دو طیف مخاطب تازه نفس و حرفهای ارکستر سمفونیک تهران در تالار وحدت باشم.
اینکه چهار سال با پشتوانه حضور مردم و بدون دغدغه پر کردن تالار وحدت، آثار موسیقی کلاسیک را در شهر تهران اجرا نماییم کار سادهای نیست و نشان از موفق عمل کردن سیاست جذب مخاطب دارد.
* یعنی باید موفقیت شما در جذب مخاطب را تنها دستاورد دوران مدیریت شما بر ارکستر سمفونیک تهران بدانیم؟
تاکید من بر اجراهای ارکستر سمفونیک تهران با ظرفیت حداکثری مخاطب در طی دوران مدیریتم، نه صرفا یک دستاورد مدیریتی، که نقشه راهی برای ادامه حیات ارکستر سمفونیک تهران محسوب می شود ، زمانی که ارکستر پشتوانه حضور مخاطب را داشته باشد، فرصت برای دیگر برنامهها و اهداف ارکستر نیز مهیا میشود.
اینکه در طی نزدیک به چهار سال برخوردار از یک برنامه مدون تمرین هفتگی و اجرای منطم ماهیانه هستیم علاوه بر اراده جمعی اعضا ارکستر، صرفا با پشتوانه قوی حضور مخاطب محقق شد و بالطبع آن با حمایت بنیاد رودکی اقدام به برنامهریزیهای گسترده برای معرفی و بهبود بیش از پیش وضعیت ارکستر سمفونیک تهران به عنوان تنها ارکستر رسمی و فعال کشور نمودیم.
سفرهای داخلی و خارجی را در برنامههای ارکستر گنجاندیم که تجربههای ارزشمندی را برای ارکستر به همراه داشت و همین طور هر سال حضور ارکستر را درجشنواره موسیقی فجر به ثبت رساندیم تا پویایی و رقابت پذیر بودن ارکستر رو نیز محک زده باشیم. و نهایتا اینکه با دعوت و حضور رهبران مهمان (ایرانی- غیر ایرانی) برای رهبری ارکستر سمفونیک تهران توانستیم توسط دیگر رهبران مدعو فضایی را برای چالش ارکستر در همکاری با طیف گسترده تری از رهبران مهمان ایجاد نماییم، همین طور برگزاری مجموعه مستر کلاسهای تخصصی برای نوازندگان که به صورت مقطعی هم در ایران و هم در خارج از کشور با همکاری معاونت آموزش بنیاد رودکی برنامهریزی شد، شاید مهمترین عناوین اقداماتی باشه که با امکانات موجودی که برایمان فراهم بود به بهترین نحو با همکاری خوب بنیاد فرهنگی رودکی در طی این مدت تحقق یافت.
*اینکه شما مهمترین دستاورد ارکستر سمفونیک تهران را پر مخاطب بودن آن میدانید آیا برآمده از نگاه کلی شما به مقوله هنر و موسیقی ست؟ گمان نمیکنید که نبض موسیقی کلاسیک تا این اندازه به حضور مخاطب گره نخورده است؟
شاید دلیل اصلی این باشد که هنر را دستاورد بشر میدانم و باور دارم که هنر زمانی معنا پیدا میکند که در خدمت به مردم بکار گرفته شود ، رمز ماندگاری هنر در مقاطع مختلف زمان هم همین بوده ، گرچه برای موسیقی کلاسیک باید با ظرافت بیشتری از کنار این موضوع عبور کرد. دغدغه من صرفاً داشتن مخاطب برای اجراها نبوده و فاکتور های دیگری هم جز اولویتهای من بهحساب آمده ولی اینکه ارکستر به مدت چهار سال برنامههایی را اجرا کند که مخاطب آن صندلیهای خالی یا مدعوین دعوتی و نآشنا با موسیقی کلاسیک باشند هیچ وقت دغدغه من نبوده است. چه بسا که اگر اینگونه می بود مانند آنچه در گذشته شاهد آن بودیم، روند مدیریت و هدایت ارکستر برای من هم بسیار آسانتر میگشت.
اینکه هر زمان، پیشنهادی برای اجرا در شهرهای خارج از مرکزیت تهران مطرح میشد علیرغم اینکه میدانستم ممکن است امکانات مناسبی برای برگزاری اجرا وجود نداشته باشد و مشکلات سفر برای اعضا و نوازندگان ارکستر در مسیرهای طولانی مابین تهران و شهرهای محل برگزاری نیز وجود داشته باشد، اما بیدرنگ و با خوشنودی و میل و رغبتی بی انتها میپذیرفتیم تا در کنار مردم عزیزمان باشیم.
این شور و اشتیاق مردمی بود که ما را به بوشهر و خوزستان و فارس و آذربایجان غربی و چند شهر دیگر ایران برد تا سفرهای ارزشمند و خاطره انگیزی را در کنار هم و با مردم سرزمینمان داشته باشیم
البته هماهنگی و لجستیک این برنامهها هم کار طاقتفرسایی بود، جابهجایی نود نوازنده و عوامل فنی به همراه سازهای ارکستر و در طول مسیرهای زمینی طولانی اقدام سادهای نبود.
به باور بسیاری از هموطنان عزیزمان در شهرهای آبادان و عسلویه و اهواز، تصور تماشای اجرای زنده موسیقی کلاسیک در شهرهایی که پیش از این برای ایرانیان بیشتر به قطب صنایع مرتبط با صنعت نفت شناخته شده بود بیشتر شبیه به یک رویا بود و البته برای ارکستر سمفونیک تهران فرصتی باارزش که برای نخستین بار روی میداد و میزان استقبال هموطنان از این اجراها خارج از حد تصورما بود، به گونهای که گاها از سالنهای بزرگ ورزشی با ظرفیت چند هزار نفره استفاده میکردیم و با تهیه یک رپرتوار متفاوت که شامل آثار کلاسیک غربی و موسیقی فیلم و همین طور آثار برخی آهنگسازان ایرانی بود طیف گستردهتری از مخاطبان را به اجرای ارکستر سمفونیک تهران دعوت و علاقهمند کردیم.
پیام ما در طی این اجراها، عدم تمرکز گرایی ارکستر سمفونیک تهران در تالار وحدت به عنوان خانه اصلی ارکستر و همین طور شهر تهران به عنوان قطب اصلی رویدادهای هنری در ایران بود.
«ارکستر سمفونیک تهران، برای تمام ایران» اصلی ترین پیام این اجراها بود.
*اشارهای را که به دعوت از رهبران مهمان برای رهبری ارکستر داشتید از موضوعات مورد انتقاد به شما بوده و این پرسش را مطرح میکند که چرا کمتر به پتانسیل رهبران مهمان استفاده کردید ، از نگاه خودتان این انتقادات تا چه اندازه میتواند صحیح باشد؟
معمولا رهبران مهمان، به تناسب دانش و تجربه شخصی شان از موسیق میتوانند ارکسترها را به چالش بکشند و این البته برای نوازندگان ارکستر هم بسیار تجربه آموزنده و متفاوتی ست. بنابراین چه دلیلی باید برای مخالفت با حضور رهبر مهمان وجود داشته باشد؟
زمانیکه ریکادو موتی رهبر بزرگ ایتالیایی برای رهبری ارکستر مشترک منتخب فستیوال راونا و ارکستر سمفونیک تهران، به ایران آمد تجربیات ارزشمندی را همراه با خود به تهران آورد و سخاوتمندانه با نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران بهاشتراک گذاشت که در پیشبرد اهداف فنی ارکستر هم بسیار مثمر ثمر بود و من این را به درستی در همان زمان شاهد بودم.
ریکاردو موتی در شهر راونا در گفت و گوئی که با نشریات ایتالیایی داشت به این موضوع اشاره کرد که وقتی برای رهبری و اجرای برنامه مشترک ایران-ایتالیا به تهران رفتم، احساس کردم باید در آن واحد دو ارکستر مجزا از هم را رهبری کنم ولی بعد از چند دقیقه تمرین مشترک متوجه شدم که هر دو ارکستر در غالب یک ارکستر و بدنه مشترک میتوانند با بهترین شکل با هم اجرا کنند و صدا دهی مطلوب مورد نظر من را هم داشته باشند. البته من به این موضوع هم اشاره کنم که نوازندگان ارکستر فستیوال راونا "منتخب ارکسترهای لاسکالا "میلان ایتالیا ( La Scala Milan Orchestra) و ارکستر چروبینی ایتالیا (cherubini orchestra) بودندکه از با تجربه ترین و حرفهای ترینهای امروز جهان نیز هستند که به همراه ریکادو موتی به تهران آمدند،حضور موتی در جایگاه رهبر ارکستر مشترک توانست اعتماد به نفس جمعی ارکسترسمفونیک تهران را جهت برداشتن گامهای فراملّی ارتقا دهد و اینکه ما در شهر راونا توانستیم در کنار این ارکستر و در حضور چند هزار نفر جمعیت به صورت مشترک آثار جوزپه وردی (Giuseppe Verdi ) موسیقی دان بزرگ ایتالیایی را اجرا کنیم حاصل همین دیدگاه است و این همکاری مشترک برای من نیز به مثابه یک آزمون بزرگ بود و این پرسش رو در ذهن من مطرح کرد که آیا ما در مواجهه با رویدادهای بیناللملی با وجود تمرین و برنامه ریزی مدون سالانه تا چه اندازه میتوانیم موفق عمل نماییم؟
درباره حضور رهبران مهمان ایرانی هم با همین استدلال دعوت بعمل آوردم. خود من در طی سالهای ابتدایی دهه هشتاد شمسی همکاری خود را در جایگاه رهبر ارکستر سمفونیک تهران با جایگاه رهبری مهمان آغاز نمودم که بسیار تجربه خوب و متفاوت ی بود و بعد از انتخاب شدن به عنوان رهبر دائم و مدیر هنری از هر فرصت و یا پیشنهادی برای حضور رهبران مهمان استقبال کرده و یا حداقل مخالفتی با آن ننمودم.
شاید اطلاعات جامعی در این مورد تا کنون منتشر نشده باشد ولی اگر نام ببرم به جز چند رهبر غیر ایرانی که در صدر آنها ریکاردو موتی و پائلو اولمی (ایتالیا) و نیکلاس کراوتز (فرانسه) هستند از رهبران ایرانی : آقایان سهراب کاشف، پژمان معمارزاده، لوریس چکناواریان، نادر مرتضی پور، نصیر حیدریان، منوچهر صهبایی، بابک کاظمی، نیما کشاورز و همین طور ماه گذشته اقای بردیا کیارس عهدهدار رهبری مهمان ارکستر سمفونیک تهران بودند که قطعا آمار امیدوارکنندهای ست در نحوه حضور و دعوت از رهبران مهمان، مطمینا همکاران دیگری هم بودند که بنا به دلائل شخصی و شرایط زمانی، امکان حضور و استفاده از تجربیاتشون در همکاری با ارکستر فراهم نشد.
*حضور ریکادو موتی در ایران به اندازهای دارای اهمیت است که پرسش بعدی خودم را هم در همین ارتباط از شما میپرسم و این که چرا ازپتانسیل ریکاردو موتی در تهران برای اجرای آثار آهنگسازان ایرانی استفاده نشد ؟
فکر میکنم کسانی که این سوال را مطرح میکنند باید دو موضوع کاملا مجزا از هم را در نظر داشته باشند.
نخست علاقه جمعی ما ایرانیان به اجرای آثار موزیسینهای ایرانی توسط رهبر بزرگی در جایگاه ریکاردو موتی است و از سوی دیگر پایبند بودن ما به پروتکل اجرایی همکاری فرهنگی مشترک با ایتالیا که باید آن را هم در نظر گرفت.
این برنامه در غالب یک همکاری فرهنگی مشترک ما بین ایران و ایتالیا به نام فستیوال موسیقی راونا (Ravenna Music Festival ) صورت پذیرفت و ارکستر سمفونیک تهران در ابتدا در شهر تهران به عنوان میزبان و بعد در شهر راونا ایتالیا در جایگاه مهمان، این همکاری دوجانبه را با طرف ایتالیایی انجام داد. بنابراین ما تابع یک پروتکل اجرایی بودیم که بخش هنری آن را ریکاردو موتی عهده دار بود.
موتی با رپرتوار انتخاب شده ای از قبل از برگزاری این برنامه، به ما اعلان آمادگی جهت حضور در تهران را کرده بود و طبیعتا ما هم با اعلان آمادگی متقابل، مقدمات اجرا و تمرینهای ارکستر را آغاز کردیم تا با حضور موتی در تهران، تمام اجزا ارکستر سمفونیک تهران آماده یک همکاری مشترک باشکوه باشند.
*اگر نگاه اجمالی به رپرتوارهای انتخابی شما طی این مدت داشته باشیم ، هوش و ذوق شما در انتخاب آثار اجرا شده به وضوح قابل مشاهده است. در فصلهایی آثاری رو اجرا کردید که در گذشته کمتر توسط ارکستر به اجرا درآمده بودند و یا اینکه اجراهایی را به صورت اختصاصی به آثار آهنگسازان ایرانی اختصاص دادید! این طیف متنوع و گسترده آثار را با چه متر و معیاری برای رپرتوار ارکستر انتخاب میکردید؟
آثاری رو که طی این مدت با ارکستر اجرا کردم غالبا محصول انتخابهای شخصی من و براساس، توان و شناختی بود که از پتانسیل ارکستر سمفونیک تهران به عنوان رهبر دائم آن سراغ داشتم. ضمن اینکه آثار انتخابی باید میتوانست طیف مخاطب گستردهتری را به سوی تالار وحدت سوق دهد و شور و اشتیاق کافی را هم برای شنیدن یک رپرتوار خوب در مخاطب ایجاد کند که فکر میکنم در غالب اجراها این امر محقق شده است.
*منظورتان از پتانسیل ارکستر چیست ؟
توانایی اجرای رپرتوار انتخابی، در طول تمرینهای هفتگی و طی تمام ساعاتی که در طول این مدت با ارکستر تمرین داشتم، شاید بیشتر از هر فرد دیگری از تک تک نوازندگان هم از نگاه فردی و هم پتانسیلهای حرفهایشان شناخت پیدا کردم و بعد از مدتی با یک تحلیل شخصی، میتوانستم بر اساس قدرت و توانمندی ارکستر تصمیم گیری و انتخاب رپرتوار نمایم.
تعداد زیادی از قطعاتی که طی این مدت با ارکستر اجرا شد برای نخستین بار در رپرتوار تاریخ ارکستر سمفونیک تهران قرار گرفت که هم برای نوازندگان و هم برای من رویداد بزرگی بود.
*تعداد آثاری که برای نخستین بار توسط ارکستر سمفونیک تهران اجرا شد را حضور ذهن دارید ؟
شاید تعداد و اسامی تمام آثار روحضور ذهن نداشته باشم ولی میتونم به Daphnis & Chloe اثر موریس راول یا Romeo & Juliet اثر سرگئی پروکفیف، Fanfare for Common man اثر آرون کوپلند
Danzon No. 2 اثر آرتورو مارکز
Symphony No 2 اثر سرگئی رخمانینف
Don Juan اثر ریشارد اشتراوس
و بسیاری آثار دیگر که آثار کمتر اجرا شده
و یا هرگز اجرا نشده در تاریخ ارکستر سمفونیک تهران محسوب میشوند.
*تعدادی اثر هم از آهنگسازان ایرانی هم طی این دوران اجرا شد، این آثار را بر اساس چه معیاری انتخاب کردید؟
هر زمان فرصتی برای معرفی آثار آهنگسازان ایرانی فراهم بود آن را مغتنم شمردیم ، طی این سالها چه آثار موسیقی دانان شناخته شده و صاحب نامی چون استاد مصطفی کمال پور تراب، استاد حسین دهلوی و استاد حشمت سنجری که هر سه حق بزرگی به موسیقی و ارکسترسمفونیک تهران دارند و همچنین اقایان حسین علیزاده ومهران روحانی و هوشنگ وارسلان کامکار و شاهین فرهت که باسخاوت آثارشان را در اختیار ارکستر سمفونیک قرار دادند و یا دیگری موزیسین هایی چون اقای علی بیرنگ، امیر محمودی و مهدی کلانتری و رضا کهریزی و... که از نسل جوان تر و خوش آتیه موسیقی مملکت مان هستند که با ارائه آثارشان، ما را در اجرای شبهای ایرانی ارکستر سمفونیک تهران همراهی نمودند.
*آهنگسازان جوانی که علاقه مند بودند آثارشان با ارکستر سمفونیک تهران به اجرا گذاشته شود ، چگونه آثار خودشان را ارایه میکردند؟ و انتخاب این آثار چگونه صورت میپذیرفت؟
نحوه انتخاب آثار به اینگونه بود که از سوی بنیاد رودکی طی اعلان فراخوان ، علاقه مندان آثار خودشان را در غالب پارتیتور به دفتر بنیاد رودکی یا دفتر من ارسال و یا حضورا تحویل میدادند و بعد از انتخاب آثار برگزیده از میان آثار ارسالی، ارکستر تمرینها را با حضور خالق اثر آغاز میکرد و نهایتا اثر در رپرتوار ما قرار می گرفت و اجرا میشد که بسیار بازخورد خوبی هم از سوی مخاطبان داشت و هم نوازندگان و هم موزیسنها از این همکاری مشترک استقبال کردند.
ضمن اینکه در کنار آثار انتخابی، آثار شناخته شدهای همچون "نینوا" اثر حسین علیزاده و برای نخستین بار "فانتزی اورتور پل" اثر مهران روحانی و "کنسرتو عود" اثر ارسلان کامکار را با سولیستی خود ایشان طی چهارشب برنامه شبهای ایرانی اجرا کردیم تا تونسته باشیم در کنار نامهای کمتر شناخته شده از آثار این بزرگان نیز بهره برده باشیم.
*آیا برای معرفی آثار موزیسینهای ایرانی در خارج از مرزها و برای مخاطبان غیر ایرانی در این مدت اقدامی صورت گرفت، یا صرفا مخاطب ایرانی رو درنظر داشتید ؟
تابستان 96، همزمان با حضور تیم ملی فوتبال ایران برای حضور درمسابقات جامجهانی فوتبال عازم کشور روسیه شدیم که محل برگزاری مسابقات بود و در هر سه شهر مسکو، سنت پیترزبورگ و کازان اجرای ما به آثار آهنگسازان ایرانی و کلاسیک غربی اختصاص یافت. آثاری از استاد دهلوی (بیژن و منیژه) و استاد سنجری (رقص دایره) به همراه قطعاتی از چایکوفسکی، موسورسکی و دورژاک را اجرا کردیم تا توانسته باشیم توانمندی ارکستر را در کنار اجرای آثار آهنگسازان ایرانی، به مخاطبان روسی هم اثبات کرده باشیم.
همین طور پاییز 96، گروه کر ارکستر سمفونیک تهران با حضور یکی از نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران در اجرایی مشترکی که با ارکستر جوانان جهان در «کلیسای سانتا ماریا رم» داشت علاوه بر قطعات «کنسرتو برای 2 ویلن» از یوهان سیاستین باخ و سپس «گلوریا» اثر آنتوان ویوالدی، آثار ایرانی « کجایید شهیدان » اثر هوشنگ کامکار و « باغ ایرانی» اثر شهرداد روحانی را به سولیستی نوازنده ویولنسل خانم نسیم سعد برای مخاطبین ایتالیایی به اجرا گذاشت که بازخوردهای بسیار خوبی هم در رسانههای ایتالیایی داشت.
*رپرتوارهای انتخابی شما برای ارکستر سمفونیک تهران گاها مورد انتقاد واقع گردیده و این ایراد را به آن وارد داشتند که فاقد استاندارهای لازم برای ارکستر سمفونیک هست ! شما تا به امروز هیچ گونه واکنشی نسبت به اینگونه انتقادات نداشتید؟
شاید در طی این مدت چهارسال بیشتر از هر مقطع زمانی دیگری هم شخص من و هم مجموع ارکستر سمفونیک تهران مورد هجمه موج به ظاهر انتقادی قرار گرفت که بیشتر ماهیت تخریبی داشت تا سازنده ، البته من در هیج مقطعی، نه تنها واکنش، که اهمیتی برای طرح این گونه ادعاها قائل نبودم.
صرفا رضایت مخاطب و بالا بردن سطحکیفی و تکنیکی نوارندگان ارکستر سمفونیک تهران برای من حائز اهمیت بوده و فرصتی برای پاسخ گویی و توجه به این گونه مسائل باقی نمیماند.
خیلی هم سعی شد در ابتدای دوران همکاری من با ارکستر سمفونیک تهران با طرح مسائل داخلی ارکستر مانند حقوق و دستمزد و بیمه اعضا، روند فعالیت ارکستر را به حاشیه ببرند که البته با اولویت بخشی به این موضوع ها و سر و سامان بخشیدن به دیگر امور مربوطه توسط مدیریت وقت بنیاد فرهنگی رودکی اقای دکتر صفی پور ، انسجام روحی و فکری خوبی بر ارکستر حاکمشد و خوشبختانه با همکاری بنیاد رودکی شاهد کوتاهی یا تعللی از این ناحیه نبودیم.نکته جالب اینجاست که تعدادی از همین افراد به ظاهر منتقد فعلی در مقاطعی عهده دار سمت کنونی من در ارکستر سمفونیک تهران هم بوده اند اما دریغ از هرگونه دستاوردی در دوران مدیریت شان که قابلیت بازگو شدن داشته باشد.
مطمئنا ایجاد نفاق و دو دستگی در هر جمعی، امری ساده تر از حفظ انسجام ویکپارچگی ست! من بعد از چهارسال حضورم، الان دارم به این موضوعها اشاره میکنم!
حتی من دربسیاری از مقاطع از حق شخصی خودم در دفاع از موج تخریبی که علیه من بود گذشتم، صرفا برای ایجاد فضایی بدون تنش و آرام برای اعضا ارکستر سمفونیک تهران، وگرنه برای من ورود به این فضای قهر آلود بسیار ساده بوده است.
در مورد موضوع استاندار وغیر استاندار رپرتوارهای انتخابی ، شما میتوانید به آرشیو ارکستر مراجعه کنید که خوشبختانه موجود و در دسترس همگانی ست و با یک تطابق ساده، متوجه خواهید شد که خیلی از آثاری که در طی این مدت توسط ارکستر سمفونیک تهران به اجرا در آمد با آثاری که توسط ارکسترهای مطرح جهان اجرا میشوند یکسان است.
*اینکه حساسیت زیادی نسبت به اجرای آثار موسیقی فیلم توسط ارکستر سمفونیک تهران وجود دارد، از کجا ناشی میشود؟
اگر آمار اجراهای موسیقی فیلم توسط ارکستر سمفونیک تهران را ملاحظه کنید متوجه خواهید شد که نسبت اجرای آثار موسیقی فیلم یک به شانزده به کل اثار اجرا شده در طی چهار سال فعالیت ارکستر سمفونیک می باشد ، در صورتی بیشترین میزان استقبال همین رپرتوار موسیقی فیلم اختصاص دارد.
هر ساله در فصل تابستان ارکسترهای مطرحی مثل برلین فیلارمونیک و وین فیلارمونیک تعدادی از اجراهای فصل تابستان خودشان را به صورت اختصاصی به اجرای آثار موسیقی فیلم اختصاص میدهند.
اجرای آثار موسیقی فیلم یک روند کاملا عادی ست و ما بایدبرای تمامی طیفهای علاقهمند به موسیقی کلاسیک برنامه ریزی کنیم.
حتی در دو سال نخست حضورم در تهران ، برنامهای تحت عنوان اجرای آثار موسیقی فیلم نداشتیم، سال 97 بود که صلاح دیدم برنامه تابستانی را به موسیقی فیلم و قسمتی از آن را به موسیقی کلاسیک برای کودکان نوجوانان اختصاص بدهیم که بسیار هم مورد اقبال هم واقع شد.
*یادم هست که آن برنامه چقدر هم پر مخاطب شد، شاید پر مخاطب ترین رپرتوار انتخابی شما طی چهار سال گذشته همین برنامه بود؟
بله، این برنامه در اصطلاح انگلیسیاش Family Concert بود به صورتی هم بزرگسالان و هم کودکان و نوجوانان میتونستن کنار همدیگر، شنونده این قطعات باشند. درست به خاطر دارم زمانیکه رهبری کنسرت را انجام میدادم از میان جمعیت حاضر در سالن که من فقط شنونده سکوت شان بودم، ناگهان صدای کودکانی به گوشم رسید که در سالن به عنوان مخاطب برنامه حضور داشتند و چه احساس خوب و متفاوتی بود وقتی میدیدم که کودکان سرزمین مان ایران در حال شنیدن موسیقی کلاسیک هستند.
انتخاب قطعه «پیتر و گرگ» اثر سرگئی پروکفیف، با این هدف صورت گرفت که علاوه بر روایت داستان توسط راوی، کودکان با سازهای موسیقی کلاسیک آشنا و به قوه تخیل کودکان نیز در مسیر روایت داستان کمک میشود و به همین دلیل این اثر از ابتدا در رپرتوار من قرار داشت.
راوی قطعه پیتر و گرگ اقای ژرژ پطرسی با شناخت خوبی که از موسیقی کلاسیک داشتند روایت درست و بی نقصی از داستان ارائه دادند که موجب رضایتمندی مخاطبان گردید .
وقتی بعد از اجرای برنامه، از طریق برخی نوازندگان ارکستر ( بادی -بادی برنجی) از مراجعه تعدادی از حضار جهت فراگیری این گونه سازها (که متاسفانه به فراگیری شون کمتر پرداخته شده) اطلاع یافتم ، باور کردم که انتخاب رپرتوار، انتخاب صحیحی بوده و توانستیم علاقه مندی به شنیدن و فراگیری موسیقی کلاسیک رو در میان نسل جوان و کودکان حاضر در اجرا ایجاد کنیم و از این بایت بسیار خوشنودم همچنان که با شما گفت و گو می کنم این خوشنودی با من همراه است.
*در دوران رهبری شما بر ارکستر سمفونیک تهران، در مواردی کیفیت اجرای آثارمورد انتقاد واقع شد و عبارت "عدم صدا دهی مناسب ارکستر" کلید عبارت این انتقادات بود. علت سکوت شما در مقابل اینگونه انتقادات چیست؟
شاید بهتر باشه در ابتدا، جایگاه نقد آثار موسیقی کلاسیک در مطبوعات و رسانهها و حتی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را بررسی کنیم. اینکه چه تعداد نشریه و یا مجله تخصصی در حوزه موسیقی کلاسیک داریم؟ همینطور چه تعداد برنامههای تلویزیونی و یا اینترنتی با حضور کارشناسان و منتقدان حوزه موسیقی کلاسیک اجرا می شود و یا اینکه تا چه اندازه مباحث تخصصی موسیقی کلاسیک جایگاهی در نقد مرسوم حوزه موسیقی دارد ؟
حتی در محیطهای آکادمیک موسیقی هم شاهد فضای نقد آثار نیستیم؟ حالا این انتقادات که شما مطرح می کنید برآمده از کدام یک از این فضاهای انتقادیست ؟
در سالهای خیلی کمتر شاهد فضایی بودیم که به صورت جدی به موضوع نقد موسیقی کلاسیک بپردازد که هر زمان این امر محقق شد آن زمان میتوانیم انتظار نقد و تحلیل آثار اجرا شده توسط ارکستر سمفونیک تهران را داشته باشیم.
غالباً در حوزه نقد موسیقی کلاسیک در ایران، به جز نقد تجربی که براساس تجربه شنیداری صورت میگیرد، دارای یک نقد تخصصی و کارشناسی شده در این حوزه نیستیم.
به عنوان مثال در حوزه سینما، چندین مجله معتبر سینمایی طی چند دهه گذشته، فعالیت مسمتر و تخصصی در زمینه نقد فیلم داشتهاند که نقش مهمی را در فضای نقد آثار سینمایی ایجاد کردهاند و بالطبع آن ممکن است حتی منجر به ارتقا کیفی برخی آثار تولید شده سینمای ایران نیز گردند.
بنابراین می توانیم انتظار یک گفت و گو و انتقاد سازنده در سینمای ایران داشته باشیم. متاسفانه فضای غالب موسیقی در ایران به ژانر موسیقی کلاسیک اختصاص ندارد و طییعتا فضای نقد موسیقی کلاسیک دچار محدودیت هایی از حیث شمار و تنوع آرا انتقادی ست که در این میان عیار برخی آثار انتقادی،تحت تاثیر فضای غیر سازنده هم قرار خواهند گرفت .
*لوریس چکناواریان در مرداد 98 در گفت و گویی با خبرگزاری تسنیم اشارهای به این موضوع داشت که ارکستر سمفونیک تهران در حد دبستان است و توانمندی اجرای آثار بتهوون و برامس را هم ندارد. آیا شما این صحبت را نگاه انتقادی به عملکرد ارکستر ارزیابی میکنید؟
همین یک جمله کافی ست برای اثبات دیدگاه من درباره عدم وجود یک دیدگاه انتقادی و سازنده درباره عملکرد ارکستر سمفونیک تهران !
زمانی که این صحبت مطرح شد، یادم هست که چه بازخورد منفی هم بین نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران که بدنه اصلی ارکستر محسوب میشوند ایجاد کرد و موجب تالم خاطر نوازندگان شد.
این گونه دیدگاهها جز این که به ایجاد یک فضای نفاق و تفرقه کمک کند فاقد هرگونه پیام و ارزش دیگری ست.
به هر حال، کشور ما ایران، طی این سالها در شرایط تحریم و تحت فشارهای روز افزونی بوده و همین باور داشتن به پتانسیلهای داخلی و استعدادهای جوانان ما توانسته به این میزان از پویایی جامعه کمک کند.
وقتی همین فرد، در گفت و گویی ( همشهری مرداد ماه 98) راه حل بهبود شرایط ارکستر سمفونیک تهران را واردات نوازنده خارجی مانند فوتبال و فوتبالیست میداند، تفاوت دیدگاهها مشخص میشود.
من به عنوان رهبر و مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران، هیچ زمان چنین باوری نداشته ام که نوازندگان ما ازنوازندگان غربی توانمندی کمتری داشته اند و تمام سعی و تلاش مجموعه ارکستر سمفونیک تهران، حضور ارکستری پویا،فعال و حرفهای بوده و هیچ زمان هم نیازی ندیدیم که نوازنده خارجی در مجموعه ارکستر داشته باشیم مگر موارد ویژه و آن هم در جایگاه سولیست، که حتی در جایگاه سولیست بسیار تلاش شد تا با همکاری نوازندگان از پتانسیلها و استعدادهای درون خود ارکستر استفاده کنیم.
نکته جالب این که همین فردی که ارکستر سمفوینک تهران را ارکستری دبستانی میدانست در دو نوبت بعد از همان گفت و گو ارکستر را در جایگاه رهبر مهمان رهبری کرد که با انتقاداتی فراوانی هم از سوی نوازندگان مواجه گردید.
*انتخاب چکناواریان به عنوان رهبر مهمان بعد از این اظهارات جنجالی در مورد نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران بر چه اساس چه دیدگاهی صورت گرفت ؟
انتخاب من نبود.
*اگر فضای نقد سازنده و تخصصی ، برای ارزیابی فعالیتهای دوران شما مهیا باشد، آیا شما از این فضا برای نقد عملکردتان در دوران مدیریت ارکستر سمفونیک تهران استقبال میکنید ؟
قطعا همین طوره، بررسی هر موضوعی، ابزارهای خودش را طلب می کند و شاید یکی از دلایلی که کمتر در این سالها به انتقادات توجهی نشان دادم همین موضوع عدم وجود فضای مناسب و سالم برای ارائه انتقادات و طبعا پاسخ به آن ها از سوی من بوده است.
در همین زمانی که مشغول گفت و گو با شما هستم چندین مجموعه تصویری و صوتی از اجراهای ارکستر سمفونیک تهران، برای ارائه به مخاطبان موسیقی کلاسیک آماده شده است و به زودی همه آثار در دسترس عموم قرار خواهد گرفت و این بهترین نمونه از عملکرد فنی ارکستر خواهد بود که قابلیت ارزیابی، تحسین و احتمالا آنچه انتقاد نامیده میشود را از سوی منتقدان و مخاطبان خواهد داشت.
*انتشار آثار صوتی و تصویری ارکستر طی سالهای گذشته از سوی بنیاد رودکی در جهت معرفی آثار اجرا شده ارکستر سمفونیک تهران را میتوان از اقدامات مثبت دوران شما دانست، آیا روند انتشار آثار ادامه خواهد داشت ؟
بله، تهیه و گردآوری و البته انتشار این مجموعه صوتی و تصویری که شامل بسیاری از اجراهای ارکستر در طی این دوران بوده با جدیت دنبال خواهد شد و نکته جالب این است که ، این حجم آثار صوتی و تصویری تولید شده از اجراهای ارکستر سمفونیک تهران در طول حیات ارکستر سابقه نداشته و بزرگترین آرشیو تصویری از اجراهای ارکسترسمفونیک تهران به مقطع چهارساله همکاری من با ارکستر بر میگردد.
*آیا جمع آوری و انتشار آثار ایده شخصی شما بود؟
بله ، زمانیکه دیدم طول چند دهه حیات ارکستر سمفونیک تهران مجموعه تصویری از اجراهای ارکستر در اختیار نداریم، این انگیزه در من ایجاد شد تا اولویتی برای این موضوع در نظر بگیرم و خوشبختانه تا حدود زیادی هم این امر محقق شد.
*بهمن ماه سال گذشته، شاهد تنشهایی در اجرای ارکستر سمفونیک، با حضور رهبر مهمان آقای صهبایی بودیم که برای نخستین بار فضای غیر حرفهای و غیر اخلاقی را برای ارکستر سمفونیک تهران در تالار وحدت رقم زد که البته واکنش شما را هم بهمراه داشت. بازخورد چنین رویدادهایی را بعد از غریب به دو ماه، چگونه میبینید؟
شاید برای پاسخ به سوال شما بهتر باشه کمی زمان رو به گذشته ببرم و از اوائل شهریورماه آغاز کنم، پس از اجرای ارکستر سمفونیک تهران برای سفرا ومقامات کشورهای عضو میکتا (مکزیک، اندونزی، کره،ترکیه و استرالیا) در تالار وحدت بود که دچار عارضه قلبی شدم و پس از مراجعه به بیمارستان و قطعیت عارضه قلبی ام به تشخیص پزشکان، موضوع را با خانواده ام به میان گذاشتم که همین موضوع نگرانی خانواده ام را موجب گردید و از طرفی هم با توجه به اینکه در ایران دارای امکانات بیمه درمانی و پزشکی نبودم، ترجیح دادم روند درمان م را در خارج از کشور دنبال کنم، و طبیعتا باید ریسک پرواز بلند مدت از تهران راهم میپذیرفتم.
علیرغم مخالفت بعضی از دوستان پزشک، تصمیم را قطعی کرده و با قبول ریسک پرواز از کشور خارج شدم. به محض ورودم به امریکا، به تشخیص پزشک معالج در بیمارستان یو سی الای بستری شدم و برای یک هفته پس از انجام عمل، دوران مراقبت و نقاهت راگذراندم.
بعد از این بود که پزشک معالج م من را برای مدتی از انجام هر گونه فعالیت با شدت و فشار گذشته منع نمود حال اینکه این روزها مصادف بود با ایام ماه محرم و صفر در ایران و طبیعتا فعالیتهای ارکستر هم به احترام این ایام انجام نمیشد.
با مشورتی که با مسئولین بنیاد رودکی انجام دادم قرار شد برای حفظ سلامتی و دوری از هر گونه مخاطره ای، در صورت ادامه دار شدن روند درمانم از حضور رهبر مهمان استفاده کنیم که بسیار هم تصمیم منطقی و صحیحی به نظر میآمد .
اجرای برنامه ابان ماه را که از ماهها قبل تر به اقای نیما کشاورزی که رهبر جوان وخوش اتیه ایرانی ساکن ایتالیا هستند، به عنوان رهبر مهمان واگذار کرده بودم و برای اجرای دی ماه تصمیم گرفتم پس ار طی شدن فرصت استراحت در صورت صحت و سلامتی، در تهران حضور داشته باشم تا ضمن انجام تعهداتم به ارکستر، بتوانم برای امور جاری ارکستر با مسئولین بنیاد رودکی از نزدیک همکاریهای لازم را داشته باشم.
اجرای دی ماه را طی دو شب، با تمام مشکلات داخلی و عوارض ناشی از بیماری با همکاری خوبی که نوازندگان ارکستر با من داشتند به پایان رساندم ولی برای نخستین بار در حین رهبری مواجه با شرایطی گشتم که برای سلامتی من به مثابه زنگ خطر بود.شاید ترجیح میدادم که اعتنایی نکنم تا بتونم مانند گذشته در اختیار ارکستر باشم ولی علایم آزاد دهنده بود و این امکان رااز من گرفت تا بتوانم بیشتر در تهران بمانم.
مجدد برای ادامه روند درمانی به آمریکا بازگشتم و در همان زمان با بنیاد رودکی به عنوان متولی ارکستر سمفونیک تهران موضوع را مطرح کردم و پس از موافقت بنیاد، از طریق صفحه اینستاگرام که تنها مرجع رسمی اطلاع رسانی منطی این سالها بوده، موضوع را با مخاطبان برنامههای ارکستر سمفونیک تهران در میان گذاشتم (29 دی ماه) و بعد از این اعلان بود که با مشورت بنیاد رودکی اقدام به تعیین رهبر مهمان نمودم و منوچهر صهبایی را عهدار رهبری مهمان اجرای یکم و سوم بهمن ماه نمودم
*آیا همکاری صهبایی با ارکستر سمفونیک تهران در دوران مدیریت شما مسبوق به سابقه بود؟
بله، این دومین بار بود که این اقا به دعوت من رهبر مهمان ارکستر میشد، و هرگز تصور این را نمی کردیم که ایشان بدون در نظر گرفتن حرمت مخاطبان، موجبات تشویش اذهان افراد حاضر در سالن را فراهم کند.
مخاطبانی که صرفا برای شنیدن موسیقی کلاسیک به تالار وحدت آمده بودند و متاسفانه با آزرده خاطری از سالن خارج شدند.
این که فردی در جایگاه مهمان ارکستر سمفونیک تهران، و از یک جایگاه رسمی ، اقدام به داستانسراییهایی کند که هیچ گونه پایه و اساس منطقی وحقیقی ندارد و به صرف تخریب مجموعه ارکستر سمفونیک تهران بیان میشود، نباید نتیجهای جز اعتراض و محکومیت از سوی علاقه مندان موسیقی و نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران در پی داشته باشد.
چه ضرورتی برای ایجاد چنین فضای مشوشی وجود داشت، آن هم برای مخاطبانی که با صرف هزینه مادی و نیز وقت ارزشمند خودشان، در جستجوی حقیقت متفاوتی از جهان پیرامون به تالار وحدت آمده بودند تا در ضیافت شنیداری بتهوون و راخمانینف حضور داشته باشند.
*پاسخ رسمی شما هم در همان زمان در راستای صیانت از مخاطب بود و ابراز تاسف بابت وقایع رخ داده !
دیدن و شنیدن اخبار مربوط به جنجال صهبایی ، فارغ از توهینی که به من صورت گرفت، تعدی به حقوق مخاطبان هم بود، من در تمام این سالها شاهد بودم که بنیاد رودکی با چه حساسیتی نسبت به افزایش میزان رضایت مندی مخاطبان اهدافش را پیگیری می کند و تمام سعی و تلاش مجموعه ما هم همین بوده است ، طبیعی ست زمانی که به حقوق جمعی ما از سوی فردی مورد تعدی قرار می گیرد ، ابراز تاسف کنیم.
بیانیه بنیاد رودکی در 4 بهمن ماه هم این اقدام را خارج از شرح وظایف رهبر مهمان دانست و موجب شد تا بنیاد رودکی از مخاطبان دلجویی کند ولی بعدها شنیدم که فرد هتاک همچنان بر رفتار اشتباه خود پافشاری داشته و سعی دارد حواشی ایجاد شده را جور دیگری نشان دهد!
*آیا برای پیگیری حقوقی این موضوع، اقدام دیگری صورت دادهاید؟
فعلا پاسخی برای این سوال ندارم.
*ظاهرا اجرای سوم بهمن ماه با تغییر رهبر مهمان واعلان آن از سوی شما و بنیاد رودکی، اجرای بی حاشیه و رضایتمندی بود !
بعد از حواشی رخ داده، دیگر جایی باقی نمیماند تا بار دیگر ارکستر را در اختیار صهبایی بگذارم، تصمیم گرفتم تا رهبر مهمان راتغییر بدهم، که در اسرع وقت پیشنهادم را به بنیاد رودکی اعلام کردم و تصمیم نهایی نیز گرفته شد و اقای بردیا کیارس عهده دار رهبری مهمان ارکستر سمفونیک تهران شدند.
*در شب پرحاشیه ارکستر سمفونیک تهران، اجرای ارکستر بدون رهبر توسط نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران ، فرای جنجال آفرینی منوچهر صهبایی که در فضای مجازی وشبکههای اجتماعی بازتاب گسترده ای داشت و شاهد بودیم که شبکه های خبری خارج از کشور هم به این حواشی پرداختند ؟ برای شما تماشای ویدیو ارکستر بدون رهبر چه پیامی داشت!؟
بهتره به این موضوع اشاره کنم که ارکستر سمفونیک تهران هیچ زمان، به دنبال جنجال و هیاهو نبوده و طییعتا من هم به عنوان عضوی از ارکستر سمفونیک تهران تمام سعیام را بر همین اصل گذاشتم تا بتوانیم با تمرکز بر برنامههای تدوین شده، سطح کیفی آثار اجرایی را با همکاری نوازندگان ارکستر بیش از گذشته بالا ببرم.
البته این آب گل آلود،فضا را برای ماهیگیری عدهای فرصت طلب مهیا کرد تا به نحوه مدیریت ارکستر و بنیاد رودکی بتازند بی آنکه هیچ زمان از نزدیک در در متن فعالیت های این مجموعه بوده باشند ویا اطلاعی از چند و چون مروادات درون گروهی ارکستر سمفونیک تهران داشته باشند و این متاسفانه چیزی نبود که خوشایند ما باشد.
بنابراین من حق پاسخگویی خودم رانسبت به این گونه ادعاها و توهمات کاملا محفوظ دانسته و میدانم.
ولی صرفاً به احترام ارکستر سمفونیک تهران پاسخی به این افراد ندادم تا مبادا دستاورد جمعی ما، برای چنین موضوعات سطحی در معرض موج رسانهای ایجاد شده قرار بگیرد.
در پاسخ به سوال شما، انتشار آن ویدیو وتماشای آن در زمانی که هزاران کیلومتر از تهران به دور بودم، من را غرق در غرور و افتخار کرد.به دو علت، نخست بلوغ هنری نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران که توانستند بدون حضور رهبر، اقدام به اجرایی کنند که هر آن چه کوتاه بود و البته قسمتی از موومان چهارم سمفونی 5، بتهوون، اما برای من نمایش اقتدار و اعتماد به نفس ارکستر بود.
افرادی که موزیسین هستند و با ساز کار ارکستر آشنایی دارند ، دانند که چقدر میتواند این اجرا، سخت وپیچیده باشد و این که با عده ای با ساده انگاری سعی کردند این حرکت نمادین را کم ارزش جلوه ده اند از نیت بد این افراد ناشی نسبت به مجموعه ارکستر سمفونیک تهران ناشی میشود و نه نسبت شهرداد روحانی به عنوان رهبر ارکستر سموفونیک ، و علت دوم هم وقتی که دیدم نوازندگان اینگونه از کرامت ارکستر حمایت کردند و حتی رفتار ناشایست رهبر مهمان ارکستر را هم بر نتاببدند، به این باورم رسیدم که در چهار سال گذشته در مسیر صحیح و سالمی حرکت کرده ایم و توانستهایم ارکستر سمفونیک تهران را از میان طوفانها به سلامت به ساحل امن برسانیم و خداوند را از این بابت شکر گزار هستم.
*در روزهای پایانی سال 98 هم قرار به اجرا کنسرتی داشتید، که تحت تاثیر مسایل شیوع بیماری کرونا واقع شد ! آیا امسال شاهد حضور شما در جایگاه رهبر ارکستر خواهیم بود ؟
16،17 اسنفدماه را برای اجرای ارکستر در نظر گرفته بودیم و تمام مقدمات سفرم هم مهیا بود که با اعلان خبر شیوع بیماری کرونا و لغو تمامی فعالیتهای هنری این برنامه هم برگزار نشد ! فعالیتم با ارکستر در سال اینده به شرایط جسمی و نیز ادامه روند درمانی ام در آمریکا بستگی دارد.
*اینده ارکستر سمفونیک تهران را چگونه میبینید ؟
من همیشه خوش بینانه به جهان پیرامون نگاه میکنم و طبیعتا نسبت به آینده ارکستر سمفونیک هم نگاه مثبتی دارم ولی باید واقع بینی نسبت به آنچه در اطراف ما رخ میدهد را نیز مد نظرداشت.
ارکستر سمفونیک تهران میتواند با همیاری و تلاش بنیاد رودکی به عنوان متولی ارکستر، همچنان سرزنده و پویا باقی بماند.
استفاده از تمامی پتانسیلهای موسیقی در داخل کشور که شامل طیف گستردهای از نوازندگان و رهبران میباشد و نیز گردش نخبگان در همین راستا، میتواند اقدامات مثبتی باشد که قطعا بنیاد رودکی برای پیشبرد ازکستر در دستور کار خود قرار خواهد داد.
خوشبختانه بنیاد رودکی، در هر دو مقطع مدیریتی که من با آن همکاری داشتهام چه در دوران مدیریت وقت اقای دکتر صفی پور و مدیریت فعلی بنیاد، اقای افضلی، تمام اهتمام خود را به کار گرفته تا مجموعه ارکستر سمفونیک را با هدف اصلی بنیاد که اعتلا جایگاه ارکستر هست همراستا نمایند و خوشبختانه تا حد زیادی هم موفقیت آمیز عمل کرده است.
البته نباید نقش دیگر بخشهای بنیاد رودکی را هم نادیده گرفت، از معاونت امور ارکسترها اقای سهرابی تا مدیریت داخلی ارکستر اقای محمدرضا صفی، و دیگر عزیزان کتابخانه ارکستر، آموزش، امور اداری و مدیریت تالار وحدت و..
و نهایتاً تمام نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران که با همکاری آنها در تمامی روزهای حضورم در جایگاه رهبر ارکستر، توانستیم در جهت پیشرفت ارکستر قدم برداریم و تلاش و حضور پر امیدشان در روزهای سختی که با هم و در کنار هم با مردم عزیزمان بودیم را فراموش نخواهم کرد.
*گفت و گو ما کمی طولانی شد و دوست داشتم به عنوان سوال اخر نظر شما را در مورد تعدادی از افرادی که به نحوی نامشان با تاریخ ارکستر سمفونیک تهران و موسیقی کلاسیک در ایران گره خورده و فرصت اشاره به نام آنها در این زمان محدود فراهم نشد را بدانم هر چند بسیار کوتاه !
بله حتما
*حشمت سنجری
پدر ارکستر سمفونیک تهران
*مصطفی کمال پورتراب
موسیقیدان ، ادیب ، اندیشمند
*حسین دهلوی
مدیر ارزشمند هنرستان موسیقی ملی
*علی رهبری
خداوند او را شفا دهد
*احمد پژمان
موزیسین برجسته و دوست قدیمی و خانوادگی
*ممنون از فرصتی که برای این گفت و گو اختصاص دادید.
دیدگاه تان را بنویسید