کد خبر: 399760
|
۱۳۹۹/۰۱/۲۶ ۱۳:۴۳:۱۸
| |

ادامه نقدهای ادبی درباره متن آهنگ آخر محسن چاوشی

«او» در محاصره دشمنان

نقدهای ادبی در خصوص متن آهنگ آخر محسن چاوشی همچنان ادامه دارد.

«او» در محاصره دشمنان
کد خبر: 399760
|
۱۳۹۹/۰۱/۲۶ ۱۳:۴۳:۱۸

اعتمادآنلاین| امیرپیمان رمضانی- شاعر و منتقد ادبی:

سأعیش رغم الداء و الأعداء

کالنسر فوق القمّه الشماء*

به گزارش اعتمادآنلاین، در این بیت ابوالقاسم الشابی از دشمنانی سخن می‌گوید که در بدی کردن کم نمی‌گذارند. این دست بدخواهان اغلب از ما انسان‌هایی قوی‌تر و هوشمندتر و محتاط‌تر می‌سازند اما همه دشمنان چنین مفید نیستند. گاه خونیِ بدخواه قلمی است که در دست داریم و با آن ابیات ضعیف و اضافه‌ را به شعری زیبا می‌افزاییم با زمانی است که برای سخنرانی به ما داده‌اند با اطناب مستمعان را ملول می‌کنیم! یا گوشی که به روی سخنی تلخ اما صائب می‌بندیم و برای تملق شنیدن تیز می‌کنیم و هکذا.

حالا که غرض من از نگاشتن این سطور تا حدی روشن شد به تفصیل عرض می‌کنم که پخش اثری با نام «او» از محسن چاووشی عزیز و خواندن نقد بعضی اهل فن و دیدن پاسخ زننده و گزنده معدودی به آن نقدها من را تحریض کرد که این شعر را بارها و با دقت بخوانم که نخستین دستاورد این دقت این بود که دریافتم متن منتشر شده با آنچه خواننده می‌خواند تفاوت‌هایی دارد.

لذا نقد چند کلمه و عبارت را به زمانی واگذاشتم که متن تأییدشده خواننده را بیابم خاصه اینکه در تنها صفحه رسمی محسن چاوشی در اینستاگرام اثری از این اثر نیست و نمی‌دانم کانال‌ها و سایت‌ها این شعر را از کدام منبع به دست آورده‌اند و چرا با کلام خالق اثر متفاوت است؟

نیک است که بدانید در این باره نظر شاعرانی دیگر را هم پرسیده‌ام و ایشان نیز هریک به تناسب دانش و روش خویش بر غلطهای مکرر دستوری، ضعف قافیه‌پردازی، ایراد عروضی و نهایتا همه آنها از معنای شعر انتقاد کردند.


این نمونه‌ها را ببینید؛ فعل:


«تیغ کشاند » که احتمالا به ضرورت وزن در جای تیغ کشد یا تیغ برکشد آمده است


از دید دستورزبان نادرست است یا دو فعل:


«دست درازی کند و بازی کند» نیازمند حرف اضافه و متمم است (به چیز دست درازی کردن/با چیزی بازی کردن) اما در شعر چنین نیامده‌اند.


یا مصراع:


«لافتی ای پدر لافتی جز شما»


اشکال وزنی فاحش دارد! تا حدی که بدون تقطیع و دانش عروضی هم نمایان است.

از این ایرادات می‌گذرم و به سخن اصلی می‌پردازم. شعر آکنده است از عباراتی که معنای محصَّلی ندارند به این مثالها توجه کنید:


-به قاضی کند


-یک‌نفس دست‌درازی کند


-آب رخ مردمان ریخته بازی کند


-باز بگیرد خود آن آه دل مردمان


-در گذر از نطفه‌ات


-اصل به ما می‌رسد


-شبه پیمبر کلان


-از سر تو نگذرم


شنیده‌ام که این شعر را محسن چاوشی سروده‌است و همین هم سبب مناقشه شده‌ است. نمی‌دانم سبب جدل در این مورد چه بوده است اما برخلاف برخی فرم‌گرایان افراطی نه این را ضعف یک اثر می‌دانم و نه هویت شاعر را مؤثر در مقام و اگرچه بدیهی است اما تکرار می‌کنم که هیچ کس نمی‌تواند از دیگری بخواهد شعر نگوید یا با قواعدی خاص شعر بگوید لکن توسل به سلیقه‌ای بودن اثر و خاص بودن هر اثر و هر هنرمند، اینجا و اکنون نه تنها ممکن نیست بلکه بیشتر مغالطه می‌نماید تا دفاع! چرا که وقتی هنرمند اثری را عرضه می‌کند می‌داند که دیگر در کارش تنها نیست و شریک دارد؛ شریکی به نام مخاطب و این شریک بناست که در یک کار عقلانی و قاعده‌مند سهیم شود پس هنرمند یا باید با اصول کلاسیک و شناخته‌شده هنر اثرش را بسازد یا خود قواعدی بسازد و اگرچه سخن اخیر گزاف می‌نماید اما هنرمند چنین اجازه‌ای دارد و می‌تواند قواعد موجود را در هم بشکند به این شرط که کار خودش مبتنی بر اصولی قابل درک و اثرش با آن اصول قابل ارزیابی باشد اما این شعر نه از انواع و سبکهای ادبی شناخته‌شده است و نه یک نوزایش هنری و این فقط نظر نگارنده نیست بلکه نگاه طیف وسیعی از شاعرانی است که در این روزها با ایشان هم‌کلام شده‌ام، حال بهتر است مدافعان پرشور و طرفداران متعصب این شعر را کمی دقیق‌تر و عمیق‌تر بررسی کرده از خود درباره معانی تک‌تک ابیات آن ‌سؤال کنند.

ناگفته نماند که چاوشی خواننده‌ای گزیده‌کار و به‌آیین است و احتمال می‌دهم که این شعر را برای تجربه و طبع‌آزمایی سروده و اثری که در دست داریم مطلوب او و ویرایش نهایی قابل انتشار نیست و کسی بی توجه به نظر خواننده در پخش ترانه عجله کرده است.


به یاد دارید که در سطور پیش گفتم که این شعر و ترانه را در صفحه اصلی و رسمی او نیافته‌ام؟

النهایه، با اینکه ظن قوی بر صائب بودن نظر خویش دارم اما در دانش و فن جزم‌اندیشی جای ندارد پس بی آنکه خود را‌ دانای کل بدانم و انا الرجل بخوانم متواضعانه از آفریننده اثر می‌خواهم که اگر اصول و معنایی فراتر از دانش خُرد و خِرد من در کار هست که آن را ندانسته‌ام توضیح و تذکر خود را از من و دیگران دریغ ندارد تا به اشتیاق بخوانم و از او بیاموزم.

*به رغم رنج‌ها و دشمنان چون عقاب بر فراز قله‌‌ٔ بلند زندگی می‌کنم.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها