دیدار با گروه عموبادکنکی که کار نیک متفاوتی انجام می دهند
عیادت هفت کوتوله از کودکان بیمار
56 سالی از عمرش میگذرد، اما همچنان کودک درونش زنده است و پر شور و حال. کسی که دنیایش پر از عروسکهای رنگی بزرگ و کوچکی است که اکنون با کمکشان میتواند لبخند را روی لب کودکان بیمار و آرزومند بنشاند. «پرویز عسگری» مردی که بین بچهها به «عمو بادکنکی» مشهور است،
اعتمادآنلاین| 56 سالی از عمرش میگذرد، اما همچنان کودک درونش زنده است و پر شور و حال. کسی که دنیایش پر از عروسکهای رنگی بزرگ و کوچکی است که اکنون با کمکشان میتواند لبخند را روی لب کودکان بیمار و آرزومند بنشاند.
«پرویز عسگری» مردی که بین بچهها به «عمو بادکنکی» مشهور است، هرچند خودش هم خیلی از این لقب بدش نمیآید اما یادآور میشود که قبل از عمو بادکنکی، خالق تنپوشهای عروسکی در ایران است. عروسکهایی که ایدهشان ارمغانی است از سفر به سرزمین چشمبادامیهای ژاپنی.
از سال 1370 که این ایده عروسکی را پیاده کرد تا به امروز، حدود 26 سالی میگذرد. او امروز با این تنپوشهای عروسکی بزرگ و کوچک،کاری کرده کارستان. از اشتغالزایی برای کوتاهقامتان گرفته تا ایجاد بسترهای شغلی برای جوانان دانشجویی که این روزها در تیمهای عروسکی او مشغول هنرنمایی هستند. شاد و سرزنده است. میگوید لبخندی که بر لب دارد، هیچوقت کمرنگ نمیشود، مگر اینکه کسی خواسته و ناخواسته رفتاری ناپسند با عروسکهایش انجام دهد. «عروسکهام خیلی برام مهم و عزیز هستند و کسی حق ندارد با بیتفاوتی نسبت به آنها رفتار کند.» این را که میگوید اعظم، بازیگر نقش اخمو در نمایش هفت کوتولهها، میگوید: «خدا نکند کسی به عروسکهای آقا پرویز چپ نگاه کند. بیاحترامی به عروسکها برابر با حکم اخراجش.» با حرف اعظم، عمو بادکنکی میخندد و میگوید: «عروسکهایم حکم بچههای منو دارند.»
عروسکها از نقاشیهای کودکیام بیرون آمدند
از آرزوهای دوران کودکیاش برایمان میگوید: «بچه که بودم بعد از دیدن هر کارتونی، شروع به نقاشی کردن شخصیتهای آن میکردم. دوست داشتم این شخصیتها را همیشه کنارم داشته باشم. هرچه بزرگتر شدم کودک درونم در برابر این خواسته من سرکشتر شد تا اینکه بعد از دیدن تنپوشهای عروسکی در ژاپن تصمیم گرفتم این طرح را در ایران اجرایی کنم، تا اینکه نخستین تنپوش عروسکی را با کمک یک دوست عروسکساز برای تبلیغات یک شرکت طرحی و تولید کردیم. عروسکی که بعدها در بوستان ساعی مورد استقبال مردم قرار گرفت.»
پس از آن بود که هر ساله بر تعداد تنپوشهای عروسکی در تبلیغات محیطی افزوده شد. اما این کار هم نتوانست پایانی بر آرزوهای عمو بادکنکی باشد، زیرا وی در دهه 80 با کمک تنپوشهای عروسکی پرده از فعالیتهای جدید خود برداشت. «نخستین نمایش کودک با تیم سفید برفی و هفت کوتوله را در تالار وحدت سال 1380 به روی صحنه بردم. نمایشنامهای که در نوع خود بینظیر بود، چون تا پیش از این هیچ نمایشنامه کودکی در تالار وحدت به اجرا در نیامده بود.» آن سالها هفت کوتوله با گریم خودشان روی صحنه هنرنمایی میکردند اما در سال 1396 بود که عمو بادکنکی تصمیم میگیرد کوتولهها را با تنپوشهای عروسکی مشابه هفت کوتوله روی صحنه نمایش حاضر کند. کاری که مورد استقبال مردم و بچهها قرار گرفت. «برای این کار باید شرایط جسمی و سلامتی بچهها را در نظر میگرفتیم. برای همین برای جلوگیری از مشکلات تنفسی کوتاهقامتان و مناسب بودن تنپوشها با قد و قامتشان، تنپوشهایی سبک با کمترین وزن ممکن طراحی و تولید کردیم.»
امروز، کوتاهقامتان نیز از همکاری مداومشان با عمو بادکنکی خوشحالند. اعظم میگوید: «آنقدر با نقشم ارتباط برقرار کردهام که اگر یک روز تنپوشم را نبینم دلم برایش تنگ میشود.» مؤسس خانه فرهنگ کوتاهقامتان هم میگوید: «تا پیش از اینکه بچهها در قالب تیم هنری عمو بادکنکی فعالیتهای خود را شروع کنند، خیلی از آنها، از جامعه دوری میکردند اما امروز تواناییها و استعدادهای خود را شناختهاند و هر روز به این تواناییها میافزایند.» با گسترش فعالیتهای تیم هنری کوتاهقامتان با عمو بادکنکی کمکم زمینه تشکیل انجمن کوتاهقامتان هم فراهم میشود تا این گروه از جامعه هم بیدغدغه و فارغ از هرگونه ترسی در جامعه ظاهر شوند.
با شادی کودکان بیمار دلم قنج میرود
با وجود اینکه سرش حسابی شلوغ است اما همیشه برای بچههای بیمار و آرزومند وقت کافی دارد. «هیچ چیز برای من لذتبخشتر از خندیدن بچههای بیماری نیست که مدتهاست درد، لبخند را از چهره هایشان دزدیده است.» خاطرههای زیادی از شاد کردن این کودکان دارد، خاطرهایی که حتی با یادآوریشان هم اشک، مهمان پهنه صورتش میشود. «یک روز یکی از بچهها که به بیماری خاص مبتلا بود به گفته مادرش آرزوی دیدن «بتمن» را داشت. مادرش موضوع را با من درمیان گذاشت و من درحالی که تن پوش بتمن را داشتم به دیدارش رفتم. «رامتین» با دیدن من ذوقزده شد و بلند بلند میخندید. اون میخندید و مادرش در حالی که به زمین زانو زده بود از شوق شنیدن خندههای او اشک میریخت. آن روز من موفق شدم پس از مدتها به رامتین غذا بدهم و از او قول بگیرم که همیشه غذایش را بخورد.»
کارناوال شادی عروسکی آرزوی بزرگ
عمو بادکنکی علاوه بر فعالیت در حوزه اجرای نمایش با تنپوشهای عروسکی در ساخت عروسک هم حسابی حرفهای است و همیشه موجب شادی بچه ها در پارکها، تولدها و جمعهای دوستانه، با بادکنکهای ریز و درشتی که به اسباببازیهای مورد علاقهشان تبدیل میکند. برای همین است که بچهها به او لقب عمو بادکنکی دادهاند. عمو بادکنکی آرزوهای زیادی دارد، اما بزرگترین آرزوی این روزهایش تکمیل عروسکهای ریز و درشت و راهاندازی کارناوال شادی از عروسکهایی است که خیلیهایشان نقش مرهم را بر زخم کودکان بیمار داشتهاند. «مهمترین آرزویم این است که روزی بتوانم همه این تنپوشهای عروسکی را در قالب کارناوالی بزرگ و شاد در خیابانهای شهر نمایش دهم و مردم بتوانند در حاشیه خیابان شاهد آنها باشند.»
عوامل و بانیان این کار خیر گروه تندیس شادی: پیمان لیلا زارعی، یاشار برغندان، احسان قهرمانی، محمد سلگی، سبحان وفاییفرد، پارسا انصاری شاد، رییس مجموعه خیرین منطقه 13 مدیر عامل مرکز نیکوکاری، بانی این کار سید حسین موسوی پوران مدیر عامل مرکز نیکوکاری لقمه مهربانی، تهیهکننده: پرویز عسگری، کارگردان: سارا آخوندی، مجری: مسعود سلامی ( مسولو)، روابط عمومی: بیتا فتح الهی
منبع: روزنامه همشهری
دیدگاه تان را بنویسید