کد خبر: 430971
|
۱۳۹۹/۰۶/۱۷ ۱۰:۰۰:۰۰
| |

امیر سقراطی، نویسنده و کارگردان موشن گرافیک‌های «تجسم یک قرن»، در گفت‌وگو با «اعتمادآنلاین»:

نسل ما بار پژوهش یک سده اخیر را به دوش می‌کشد / در بررسی تاریخ هنرهای تجسمی یک قرن اخیر درباره سال‌های 57 تا 76 و 76 تا 82 حلقه‌های مفقوده داریم

نویسنده و کارگردان موشن گرافیک‌های «تجسم یک قرن» می‌گوید هر نسلی پژوهشگران خود را دارد، اما انگار نسل ما که در دهه 40 عمر خود هستند بار یک سده اخیر را به دوش می‌کشند و پژوهش می‌کنند. افراد دیگری هم باید به این ماجرا نگاه کنند و این یک گوشزد است.

نسل ما بار پژوهش یک سده اخیر را به دوش می‌کشد / در بررسی تاریخ هنرهای تجسمی یک قرن اخیر درباره سال‌های 57 تا 76 و 76 تا 82 حلقه‌های مفقوده داریم
کد خبر: 430971
|
۱۳۹۹/۰۶/۱۷ ۱۰:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| ویروس کرونا با همه آسیب‌ها و اختلال‌هایی که در زندگی‌ها به وجود آورد اما یک عایدی هم برای هنرهای تجسمی ایران داشت؛ ساخت مجموعه‌ای از موشن گرافیک‌هایی با نام « تجسم یک قرن » به منظور مرور صد سال هنرهای تجسمی ایران کاری است که موسسه هنرهای توسعه تجسمی در روزهای شیوع ویروس کرونا برای آشنایی مردم با هنرمندان و جریان‌های هنرهای تجسمی در ایران آغاز کرد و با توجه به وضعیت ویروس کرونا قرار است تا پایان سال ادامه یابد.

این مجموعه 16 قسمتی هر 2 هفته یک ‌بار یعنی پانزدهم و سی‌ام هر ماه در فضای مجازی منتشر می‌شود و تا به ‌حال فیلم‌هایی درباره حسین محجوبی، علی‌اکبر صادقی، علی‌اکبر صنعتی، سهراب سپهری، مرتضی ممیز و محمود جوادی‌پور به نمایش گذاشته است.

به گفته امیر سقراطی، نویسنده و کارگردان «تجسم یک قرن»، این مجموعه تا پایان سال برقرار است و یکی از دشوارترین بخش‌های آن به دست آوردن منابع مخصوصاً عکس‌ها و اسناد بوده. با سقراطی درباره این موشن گرافیک‌ها و بازخوردهایی که تاکنون دریافت کرده است، صحبت کردیم.

***

*موسسه توسعه هنرهای تجسمی وابسته به وزارت ارشاد از ساخت مجموعه «تجسم یک قرن» حمایت کرده است، اما شما برای تهیه این موشن گرافیک‌ها چه مراحلی را طی کردید و چطور شد ساخت آن را بر عهده گرفتید؟

سال 96 برای روزنامه «جامعه فردا» مقاله‌ای نوشتم و گفتم چهار سال به پایان قرن مانده و نیاز داریم که این قرن را در قالب یک کار پژوهشی ثبت کنیم. نه تنها در هنر بلکه در صنعت، خودروسازی، مسائل مذهبی، سیاسی، اجتماعی و... نیز به چنین کاری نیاز است.

در همان زمان هم به این موضوع فکر می‌کردم که چطور می‌شود یک کار پژوهشی مفصل انجام داد. در ضمن عضو گروه هنر دانشنامه فرهنگ و تمدن ایران به سرپرستی دکتر مریدی شدم و هر کسی مدخلی برای این دانشنامه می‌نوشت.

متاسفانه آن کتاب هیچ وقت منتشر نشد، اما برای این کار تفاوت کار دانشنامه‌ای و دایرهالمعارفی را در دستور کار داشتیم؛ به این معنا که باید نگاه دانشنامه‌ای می‌داشتیم و به این نکته توجه می‌کردیم که یک فرد فقط جریان‌ساز نیست بلکه باید ببینیم چه سیاست‌های فرهنگی‌ای در یک دوره بررسی می‌شده، مسائل سیاسی آن دوره چه بوده، چه افراد دیگری در آن زمان فعال بوده‌اند و نهادسازی فرهنگی چه سازوکاری داشته ‌است.

بنابراین من بعد از آن دوره یک نگاه دانشنامه‌ای به رخدادها پیدا کردم. ضمن اینکه وقتی کتاب آقای حسین محجوبی (نقاش) را می‌نوشتم یک سالشمار از تولد کمال‌الملک تا سال 1398 آماده و هر رخداد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مهمی را که بر فرهنگ تاثیر داشته است جمع‌آوری کردم؛ مثل جنگ جهانی یا تشکیل نهادهای فرهنگی.

در واقع یک تاریخ بسیار مفصل گردآوری و فکر کردم در یک دوره‌هایی چگونه می‌توان به هنر نگاه کرد؛ مثلاً در فیلمی که برای محمود جوادی‌پور ساختیم طی 6 دقیقه می‌گوییم چه اتفاقی برای او افتاده و جریان‌هایی را که به یک فرد کمک می‌کند، تاثیرگذار باشد، در آن نشان می‌دهیم.

ضمن اینکه خیلی از نسل جوان نمی‌دانند در این صد سال چه اتفاقی افتاده است. چند روز قبل با آقای علی نصیر (نقاش) که در آلمان زندگی می‌کند صحبت می‌کردم؛ به او گفتم اگر آقای جوادی‌پور در میان ما بود، شهریور امسال صدساله می‌شد. می‌خواهم بگویم من و شما توانستیم او را ببینیم، اما جوانی که الان 20 سالش است و او را ندیده وقتی 40ساله شد می‌گوید، 120 سال قبل جوادی‌پور به دنیا آمده بود پس به نظرم زمان خیلی دوری می‌آید، در حالی که جوادی‌پور به دوره او نزدیک بوده است...

*یعنی نسل جوان ضرورتی نمی‌دیده است که از پیشینه هنرمندان گذشته خود حداقل اولین دوره نقاشان مدرنیست ایرانی اطلاعاتی داشته باشد؟

آقای پاکباز (رویین پاکباز، نقاش، تاریخ‌نگار و منتقد) وقتی کتاب «نقاشی ایران» را نوشت خدمت بسیار بزرگی به هنر ایران کرد برای اینکه از گذشته شروع کرد و به قاجار و پهلوی رسید. ما در مقطع قاجار مشکلات و حلقه‌های مفقوده زیادی داشتیم.

قبل از ایشان، آقای احسان یارشاطر و دیگران هم زحمت زیادی در این زمینه کشیده بودند همان‌طور که بعد از آنها خانم توکا ملکی و آقایان حمید کشمیرشکن و سیامک دل‌زنده زحمات زیادی کشیدند.

تجسم یک قرن

از آنجا که این موشن گرافیک‌ها در فضای مجازی ارائه می‌شود جوان‌ها در یک فرصت کوچک بخشی از تاریخ را مطالعه می‌کنند. اصلاً مساله من این بود که چگونه می‌توانم اطلاعات اضافه‌تری به دست دهم چون درباره جوادی‌پور کتاب هست و هر کسی خواست می‌تواند آن را مطالعه کند؛ اما می‌خواستم ببینم چگونه می‌توانم از یک زاویه دیگر به این موضوع نگاه کنم. برای همین چندین طرح را کنار هم گذاشتم تا جذابیت بیشتری داشته باشد.

اداره کل هنرهای تجسمی وزارت ارشاد نیز در نظر داشت دوران کرونا کاری کند که مردم در فضای مجازی بیشتر با هنرمندان این حوزه آشنا شوند.

*یکی از مشکلات هنرهای تجسمی کمبود منابع مکتوب و رسمی است. برای ساخت این موشن گرافیک‌ها از این لحاظ مشکل نداشتید؟

منابع تصویری ما خیلی کم است، به خصوص از جمله مشکلات ما در ساخت این موشن گرافیک‌ها هنرمندان خانم هستند چون زنان هنرمند ما بعد از انقلاب نمی‌توانستند تصاویر قبلی خود را منتشر کنند. همچنین اسناد نمایشگاهی، اساسنامه انجمن‌ها و منابعی از این دست نیز بسیار کم است. حتی خیلی از هنرمندان هستند که یک عکس هم از آنها موجود نیست، همچون ماری شایانس که یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین استادان ایران بوده است.

عکس بعضی از هنرمندان هم در آلبوم استادانی است که در سال‌های 1315 یا 1320 به دنیا آمده‌اند، منتها مشکل این است که وقتی افراد از دنیا می‌روند خانواده‌ها معمولاً اسناد و عکس‌هایشان را به کسی نمی‌دهند.

برای ساخت هر یک از این موشن گرافیک‌های پنج 6 دقیقه‌ای نزدیک به 300 تصویر، عکس یا سند از خود هنرمند و آثارش و 50 عکس هم از کودکی تا بزرگسالی نیاز داریم تا خط مشی کلی را در تمام این فیلم‌ها حفظ کنیم، اما خیلی از مواقع از خود این افراد یا هم‌دوره‌ای‌هایشان عکسی نداریم؛ مثلاً عکسی از آقای هوشنگ آجودانی که به همراه حسین کاظمی و محمود جوادی‌پور «آپادانا» را به عنوان اولین گالری ایران بنیان گذاشتند در دست نیست، البته توانستیم نقاشی‌ای از ایشان را که آقای جوادی‌پور کشیده است در کار استفاده کنیم.

البته قبلاً هم با این مشکل مواجه شده بودم. وقتی مشغول نوشتن هفت هشت کتابی درباره آن نسل بودم، به این نتیجه رسیدم که انگار آن نسل برای خودش هم این کارها را انجام نداده یا شاید این ضرورت را حس نکرده بود که چقدر این اسناد می‌توانستند مهم باشند؛ مثلاً درباره گالری‌ها اطلاعاتی از جمله مدیران‌ آنها، محل و سال تاسیس‌شان به ندرت پیدا می‌شود.

اگر می‌خواهیم این اطلاعات به طور کامل از بین نرود، نیاز داریم موسسات و پژوهشگران دیگری با همفکری یکدیگر آرشیوی درست کنند که در دسترس همه باشد. خود من آرشیوی را که به مرور به دست آورده‌ام در صفحه اینستاگرامم به اشتراک می‌گذارم تا عکس‌ها و اطلاعاتی که از هنرمندان، جوانی و بزرگسالی آنها دارم در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد چون احساس می‌کنم این اسناد و اطلاعات متعلق به هنر ایران است نه مایملک شخصی من.

از سویی یکی از کارهای ما در این موشن گرافیک‌ها این است که اگر مطالبی یا تاریخی درباره این هنرمندان یا بخشی از هنر ما اشتباه بوده است تصحیح کنیم؛ مثلاً یکی از بحث‌های جنجالی در همین موشن گرافیک‌ها این بود که همه می‌گفتند سهراب سپهری در کاشان به دنیا آمده، اما ما در فیلم گفته‌ایم که در قم متولد شده است.

سعی ما این است که به دنبال سرچشمه‌های نخستین هنر مدرنیسم ایران برویم. این فیلم‌ها قرار نیست همه تاریخ هنر ایران را روایت کند، اما مجموعه آنها در کنار هم سیری از روند برخی از جریان‌ها را نشان می‌دهد؛ مثلاً بعد از دیدن 20 فیلم می‌توانیم بفهمیم هنرهای زیبا همان هنرکده‌ای بود که صنایع مستظرفه نام داشت یا در این فیلم‌ها می‌گوییم ممیز بنیان‌گذار گرافیک ایران نیست، بلکه هوشنگ کاظمی رشته گرافیک را در این دانشکده تاسیس کرد.

*با توجه به کمبود منابع، مشکلی برای ساخت موشن گرافیک‌های بعدی ندارید؟

خوشبختانه آرشیو خوبی جمع‌آوری کرده‌ام، اما باید به این نکته اشاره کنم که 2 مقطع تاریخی هنوز مورد توجه قرار نگرفته‌اند. درباره سال‌های 57 تا 76 و از سال 76 تا سال 82 مشکل پژوهشی داریم و باید در این زمینه‌ مطالعه صورت بگیرد تا حلقه‌های مفقوده پیدا شوند.

درباره نسلی از هرمندانی که از 1330 به بعد به دنیا آمده‌اند مانند فرح اصولی، علی ذاکری، معصومه مظفری، محمدعلی بنی‌اسدی و نصرت‌الله مسلمیان که بعد از انقلاب کارشان بیشتر مطرح شد و الان تقریباً در دهه 60 زندگی خود هستند باید کار پژوهشی انجام شود.

هر نسلی پژوهشگران خود را دارد، اما انگار نسل ما که در دهه 40 عمر خود هستند بار یک سده اخیر را به دوش می‌کشند و پژوهش می‌کنند. باید افراد دیگری هم به این ماجرا نگاه کنند. این یک گوشزد است. آیا قرار است منتقدان بیشتری به جریان‌های بعد از انقلاب نگاه کنند؟ نگاه ما در این فیلم‌ها این بود که جریان مدرنیسم را بیشتر بشکافیم که ببینیم هنر ایران از کجا به این سمت مدرنیسم رفت.

*بازخوردها چگونه بوده است؟

واکنش‌ها عالی و باورنکردنی است؛ از علی‌اکبر صادقی و حسین محجوبی که وقتی فیلم‌هایشان را دیدند خوش‌شان آمد می‌توانم مثال بزنم تا جوان‌هایی که برای کنکور امتحان می‌دهند. یکی از آنها گفته بود، ای کاش زودتر این فیلم‌ها را دیده بودم چون یکی از سوالات کنکور در این فیلم‌ها بود. من که نمی‌دانستم چه سوال‌هایی در کنکور می‌آید، اما وقتی چنین بازخوردی را می‌بینم برایم جالب است.

آدم‌های هم‌نسل خودم یا حتی نسل‌های قبلی هم بازخوردهای خوبی داشتند. از خانواده برخی هنرمندانی که دیگر نیستند تماس‌هایی دریافت کردم که از فیلم‌ها خیلی خوش‌شان آمده بود. سعی‌ام این است که امانتدار و منصف باشم. در دوره نقدنویسی‌ام هم این‌طور بود. نقد می‌تواند تند و تیز باشد، اما تلاش می‌کردم از ظالمانه نوشتن و دروغ نوشتن دور باشم. دوست دارم به ماجرا شفاف نگاه کنم.

در نهایت همه ما یک خانواده هستیم که باید هوای یکدیگر را داشته باشیم. بحث من ادای دین به معلم‌ها و افرادی است که از آنها یاد گرفته‌ایم. آنچه را که ما یاد گرفته‌ایم باید به نسل بعدی هم منتقل کنیم چون به سنی رسیده‌ایم که این خطر احساس می‌شود که اگر ما هم خیلی از آموزه‌هایی را که از نسل قبلی یاد گرفته‌ایم فراموش کنیم، نسل بعدی نیز آنها را فراموش خواهند کرد. آن‌قدر بازخوردها امیدوارکننده بوده که باعث خوشحالی‌ام شده است و مصمم‌تر شده‌ام کارهای بعدی را با اشتباهات کمتری پیش ببرم.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها