کد خبر: 439963
|
۱۳۹۹/۰۷/۳۰ ۱۲:۲۰:۰۰
| |

امیر اثنی‌عشری، خواننده و نوازنده سه‌تار، در گفت‌وگو با «اعتمادآنلاین»:

موسیقی ایرانی بعد از انقلاب دچار یک گپ تاریخی شد / اگر تمام ژانرهای موسیقی به یک اندازه دیده شوند، هر ژانر مخاطبان خودش را پیدا می‌کند / مهم‌ترین موضوع درباره استاد شجریان محبوبیتی است که در همراهی با مردم داشته است

امیر اثنی‌عشری، خواننده و نوازنده سه‌تار، گفت: ما بعد از انقلاب دچار یک گپ تاریخی شدیم. هنرمندان اصیلی که نسبت به موسیقی ایرانی شناخت داشتند به نوعی ممنوع‌الکار شدند یا مهاجرت کردند. در موسیقی پاپ شاید اگر این ارتباط قطع نمی‌شد، موسیقی‌ای‌ که الان تحت عنوان موسیقی پاپ داریم به شکلی رشد می‌کرد و ادامه مسیر منطقی موسیقی ایرانی را می‌رفت نه مانند حالا که ملغمه‌ای است از موسیقی کشورهای مختلف.

موسیقی ایرانی بعد از انقلاب دچار یک گپ تاریخی شد / اگر تمام ژانرهای موسیقی به یک اندازه دیده شوند، هر ژانر مخاطبان خودش را پیدا می‌کند / مهم‌ترین موضوع درباره استاد شجریان محبوبیتی است که در همراهی با مردم داشته است
کد خبر: 439963
|
۱۳۹۹/۰۷/۳۰ ۱۲:۲۰:۰۰

اعتمادآنلاین| تبسم کشاورز - امیر اثنی‌عشری آواز و سه‌تار را از سال 78 نزد استادانی چون طهمورث شاهرخی، صدیق تعریف و محمدرضا لطفی آموخت.

یکی از مهم‌ترین اتفاق‌ها در کارنامه هنری او همکاری با محمدرضا لطفی در سن 24سالگی در قالب گروه شیدا و شرکت در کارگاه‌های آوازی استاد محمدرضا شجریان بوده است.

آلبوم «ایران هنگام کارست»، آلبوم «سلوک» و آلبوم «با ما دمی» از جمله آثار اوست.

او فارغ‌التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی است و در بیشتر کارهایش با وسواس بسیاری تمرکزش را بر انتخاب شعر و ترانه‌ها می‌گذارد و همچنین یادداشت‌ها و تالیفات متعددی در خصوص موسیقی و ادبیات منتشر کرده ‌است. او در همین گفت‌وگو می‌گوید: «یکی از مشکلات این است که بسیاری از خوانندگان ما فقط شعرهای شعرای برجسته مانند حافظ، سعدی و مولانا را می‌خوانند. قامت بلند این شعرا باعث شده شاعران دیگر از جمله سلمان ساوجی، خواجوی کرمانی، اوحدی مراغه‌ای و... را نبینیم.»

اثنی‌عشری در این گفت‌وگو به سبک اجرای موسیقی سنتی که زنان در گذشته اجرا می‌کردند تا گروه چاووش، موسیقی گلها و سبک‌هایی که امروزه اجرا می‌شوند می‌پردازد و معتقد است موسیقی سنتی ایرانی طیف‌های گوناگونی دارد که همین نشان‌دهنده انعطاف موسیقی اصیل ایرانی است.

در ادامه گفت‌وگوی اعتمادآنلاین را با امیر اثنی‌عشری در مورد تاثیر کرونا بر موسیقی، فعالیت‌های هنری‌اش، تلفیق شعر با موسیقی، دلیل محبوبیت و ماندگاری استاد محمدرضا شجریان و... می‌خوانید.

امیراثنی عشری

***

*کمی از فعالیت این روزهای خودتان بگویید؛ کرونا چه تاثیری بر کار شما گذاشته است؟

موسیقی در ایران از ابتدا مسائل و مشکلات خاص خودش را داشته حالا کرونا هم مزید بر علت شده و اداره جامعه موسیقی را ضعیف‌تر از قبل کرده است. بعد از شیوع این ویروس آموزشگاه‌های موسیقی به حالت نیمه‌تعطیل و بعضاً تعطیل در آمدند. من پیش از این هم تجربه آموزش آنلاین را داشتم، اما بعد از این مساله و تعطیلی‌ها به کل آموزش‌ها آنلاین شدند.

از آنجا که موضوع بعد مسافت و هزینه‌ها برای عده‌ای از هنرجوها در میان بود، از یک جهاتی آموزش‌های آنلاین به خیلی‌ها کمک کرد. از طرف دیگر هم می‌دانیم که در موسیقی نظم حرف اول را می‌زند و این باعث شد که رشد و پیشرفت هنرجوها بهتر از قبل شود.

*در ایام کرونا کنسرت آنلاینی هم برگزار کردید؟ کمی از تجربه کنسرت آنلاین بگویید؟

17 مرداد در تالار رودکی به همراه عماد عمیدی، سرپرست گروه و در کنار دیگر دوستان، کنسرتی برگزار کردیم.

آن چیزی که به گوش ما رسید این بود که شب اول اجرا 1200 یوزر این برنامه را تماشا کردند. بر اساس حسابی که می‌کنند، می‌گویند پشت هر یوزر حدود پنج نفر وجود دارد. حتی اگر ما رقم کمتری هم در نظر بگیریم، باز این بیشتر از هفت یا 10 شب اجرای زنده در سالنی 300نفره می‌شود. بنابراین از این لحاظ اتفاق خوبی است و حتی می‌تواند بعد از کرونا هم این اجراها مجدداً اتفاق بیفتد. موسیقی ایرانی باید حمایت شود و هنرمند باید با مخاطبانش ارتباط داشته باشد چون خلق اثر و اجرا برای مردم است که به هنرمند انگیزه می‌دهد.

موسیقی

*در حال حاضر مشغول چه فعالیت‌هایی هستید؟

2 آلبوم تمام‌شده دارم که مجوزهایشان آمده است و فقط منتظر هستیم در هفته‌های آینده منتشرشان کنیم. یکی از این آلبوم‌ها به آهنگسازی آرش کاووسی است و گروهی که رامین جزایری و دیگر دوستان در آن حضور دارند. آلبوم دوم را هم با گروه سه‌تار‌نوازان صبا و به سرپرستی مشترک پویان خلیلی و سیاوش کرمی کار کردیم.

*در نسل امروز درصد کسانی که به موسیقی اصیل ایرانی گرایش دارند ناچیز است، دلیل تغییر ذائقه مردم و کم بها دادن و بی‌مهری نسبت به موسیقی سنتی چیست؟

اگر به شبکه‌های خارجی نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که رسانه‌ها جدا از بخش سرگرمی حوزه‌های متفاوت دیگری را هم پوشش می‌دهند. برای مثال شبکه‌هایی مثل جم، علاوه بر اینکه کانال‌هایی دارند که از صبح تا شب سریال‌ پخش می‌کنند، در کنار آن کانال‌های دیگری برای هنر، زبان و علم هم دارند. اما اینجا این شرایط و این تنوع وجود ندارد. اگر تمام ژانرهای موسیقی در کنار هم بتوانند به یک اندازه دیده و حمایت شوند، مردم خودشان انتخاب می‌کنند و هر ژانر مخاطبان خودش را پیدا می‌کند.

خیلی از اوقات انتخاب موسیقی بسته به حال و احوال متفاوت ما انسان‌هاست. مثلاً خود من اگر در مهمانی باشم، شاید دوست نداشته باشم یا نپسندم موسیقی‌ای را که جلیل شهناز نواخته یا استاد شجریان خوانده است گوش کنم.

اگر تمامی شئون زندگی ما یک نوع موسیقی بشود، آن زمان اتفاقی که می‌افتد این است که بخشی از فرهنگ ما و محتوای شعری که ایران به آن مشهور است (شعر و فلسفه‌ای که در اشعار ما وجود دارد) از بین می‌رود.

از نگاه من یکی از دلایلی که مردم ما کمتر به دیوان شعرا مراجعه می‌کنند کم‌بها دادن به موسیقی ایرانی است که این مساله خودش باعث پایین آمدن سطح مطالعه در جامعه می‌شود. در کل باید بدانیم که تمام این‌ مسائل به یکدیگر مرتبط هستند.

*از نگاه شما، برای تغییر این وضعیت باید چه کارهایی انجام داد؟ و چگونه می‎توانیم از موسیقی ایرانی حمایت کنیم؟

هنر کلاسیک هر کشوری به دلیل ماهیتش نیاز به اندیشه و تفکر بیشتری دارد و عموماً مخاطبان کمتری را به خودش اختصاص می‌دهد. این موضوع فقط شامل موسیقی سنتی ایرانی نمی‌شود ما این مساله را در مواجهه با موسیقی کلاسیک غربی هم مشاهده می‌کنیم. منتها کشورهای دیگر سازوکاری برای این قضیه اندیشیده‌اند که این هنر بتواند به حیات خودش ادامه دهد و ارتباط خودش را با نسل‌های بعدی برقرار کند.

اصولاً شهرداری‌ها، ارگان‌ها، برندهای تبلیغاتی بزرگ و موسسات بخشی از درآمد خود را برای حمایت از این رخدادها اختصاص می‌دهند. اما در ایران این اتفاق نمی‌افتد، صداوسیما با نمایش ندادن ساز‌ها و کم پرداختن به موسیقی، ما را تحت حمایت قرار نمی‌دهد.

حالا از نگاه من، کاری که خودمان می‌توانیم انجام دهیم این است که:

1- نسخه اصلی یک اثر موسیقایی را تهیه کنیم و مثلاً در کنار خریداری گل، یکی 2 آلبوم از یک هنرمند را به یکدیگر هدیه دهیم. شاید این کار کوچک به نظر بیاید، اما وقتی بدانیم که تیراژهای یک آلبوم در موسیقی ایرانی در بهترین‌ حالت به هزار تا نمی‌رسد، آن زمان می‌فهمیم که چه انگیزه و دگرگونی‌ای را در کسانی که کار می‌کنند ایجاد کرده‌ایم.

2- مردم، هنرجویان و دوستانی که موسیقی کار می‌کنند فارغ از اینکه هر کدام چه سبکی دوست دارند به کنسرت‌های همدیگر بروند.

3- در رسانه‌های اجتماعی فراگیر، از هنرمندان موسیقی ایرانی حمایت کنیم. و با به اشتراک گذاشتن پست‌های یکدیگر دوستان‌مان را با هم آشنا کنیم و این فرهنگ را جا بیندازیم که در عرصه هنر جا برای همه وجود دارد و هر گلی بوی خودش را دارد.

4- در نهایت شناخت خودمان را از موسیقی ایرانی ارتقا دهیم، آواز خواندن یا نواختن یک ساز را حتی در حد ابتدایی بیاموزیم تا در حفظ موسیقی ایرانی و انتقال آن به آیندگان نقش داشته باشیم.

*در مورد موسیقی کنونی چه نظری دارید؟ آیا موسیقی ایرانی در برابر تغییر و نوآوری‌ها ظرفیت و کشش دارد؟

در موسیقی ایرانی هم ما طیف‌های گوناگونی داریم. عده‌ای هستند که به شیوه قاجار ساز می‌زنند و آواز می‌خوانند، عده‌ دیگری هم موسیقی ایرانی را با سازهای غربی تلفیق کرده‌اند و کارهای ارکسترال انجام می‌دهند. من فکر می‌کنم وجود این طیف خودش نشان‌دهنده انعطاف موسیقی اصیل ایرانی باشد.

اگر نگاهی به موسیقی‌ای که بانو قمرالملوک وزیری، روح‌انگیز یا طاهرزاده اجرا می‌کردند بیندازیم، این سوال پیش می‌آید که آیا تصنیف‌های امروز ما شبیه به آنهاست؟ خیر، خیلی فاصله گرفته‌ایم. مگر اینکه بخواهیم آنها را بازخوانی کنیم.

برای مثال در موسیقی گلها ما یک سبک از تصنیف‌سازی داریم، کمی جلوتر می‌آییم و تحت تاثیر گروه چاووش یک فرم دیگری از موسیقی را که تا حدودی حرکت اجتماعی داشته می‌بینیم، باز کمی جلوتر می‌آییم و موسیقی‌ای را می‌شنویم که کمی مناسبتی بوده، الان هم که گرایشی به سمت شاعرهای نو و بیشتر کارهای ارکسترال وجود دارد. از نگاه من تمام اینها ریشه‌های موسیقی ایرانی، رشد و انعطاف‌پذیری‌اش را نشان می‌دهند.

البته سوال شما سوال بسیار مهمی است، از این لحاظ که ما بعد از انقلاب دچار یک گپ تاریخی شدیم. هنرمندان اصیلی که نسبت به موسیقی ایرانی شناخت داشتند به نوعی ممنوع‌الکار شدند یا مهاجرت کردند؛ برای مثال آقای محمد حیدری، ایشان کارهایی ساخته‌اند که تمام ما از هر قشری و با هر تفکری آن را شنیده‌ایم و زمزمه می‌کنیم. چرا؟ چون با موسیقی و فرهنگ خودمان ارتباط ریشه‌ای داشته است.

در موسیقی پاپ شاید اگر این ارتباط قطع نمی‌شد، موسیقی‌ای‌ که الان تحت عنوان موسیقی پاپ داریم به شکلی رشد می‌کرد و ادامه مسیر منطقی موسیقی ایرانی را می‌رفت نه مانند حالا که ملغمه‌ای است از موسیقی کشورهای مختلف. متاسفانه در نهایت ما موسیقی‌ای را می‌شنویم که به جز کلامش که فارسی است بقیه‌اش را از جاهای دیگری وام گرفته‌اند.

*می‌دانم که دکتری زبان و ادبیات فارسی دارید، تردیدی نیست که ساختار عروض و مترهای اشعار فارسی به صورت‌بندی‌های آوازی در موسیقی ایرانی گره خورده است. به عنوان کسی که با وسواس خاصی ترانه‌های آثارش را انتخاب می‌کند و علاوه بر کار موسیقی با شعر و ترانه آشنایی دارد، بگویید این مساله چقدر به شما در کار موسیقی کمک کرده و چه تاثیری بر کارهایتان گذاشته است؟

دلیل اینکه در رشته ادبیات تحصیل کردم علاقه همزمانم به موسیقی و ادبیات بود. آنچه برای من اتفاق افتاد این بود که توانستم تشخیص بدهم چه شعر و محتوایی را باید برای چه موسیقی‌ای انتخاب کنم. هرچه در حوزه‌ای بیشتر مطالعه کنی، بیشتر متوجه گستردگی آن حوزه می‌شوی. بحث انتخاب شعر و ترانه خودش مبحث مهمی است. خوشبختانه ما در ایران کمبود شعر نداریم، اما یکی از مشکلات این است که بسیاری از خوانندگان ما فقط شعرهای شعرای برجسته مانند حافظ، سعدی و مولانا را می‌خوانند. قامت بلند این شعرا باعث شده شاعران دیگر از جمله سلمان ساوجی، خواجوی کرمانی، اوحدی مراغه‌ای، سنایی و... را نبینیم.

من نزدیک به 60، 70 درصد کارهایم اشعاری غیر از اشعار این سه شاعر بزرگ است. خواننده خودش باید روی انتخاب شعر، ترانه و اثرش وقت بگذارد بعد توقع داشته باشد شنوندگان هم آن زمان را برای شنیدن کارش بگذارند. اما متاسفانه خیلی‌ها راه آسان را انتخاب می‌کنند؛ مثلاً می‌گویند فلان شعر را استاد شجریان در ماهور خوانده، حالا ما آن را می‌آوریم در ابوعطا‌. حتی این زحمت را هم به خودشان نمی‌دهند که بروند شعر را از روی دیوان بخوانند و گاهی پیش می‌آید که استادان ما به دلیل اینکه شعری را بداهه یا از حافظه خوانده‌اند شعر اشکالی داشته و با همان اشکالات و اشتباهات دوباره خوانده می‌شود.

نکته بعدی هم ماجرایی است که به آن می‌گویند لذت هنری؛ برای مثال وقتی ما فیلمی را می‌بینیم یا موسیقی‌ای گوش می‌دهیم چیزی که بر ما آشکار می‌شود همان لذت هنری است که از اثر می‌بریم. اما اگر مدام شعرهای تکراری انتخاب کنیم، شنونده آنچنان رغبتی به کشف اثر نخواهد داشت.

*با نگاهی به پرونده کاری شما درمی‌یابیم که با چهره‌های شاخص موسیقی فعالیت و همکاری داشته‌اید. کمی از این فعالیت‌ها می‌گویید؟

نزدیک به چهار سال شاگرد استاد صدیق تعریف بودم و ردیف‌های آوازی را نزد ایشان آموختم. به این خاطر که استاد با دقت و تیزبینی خاصی به هنرجوها نگاه می‌کردند ما هم با دقت خاصی چیزهایی را که آموزش می‌دادند یاد می‌گرفتیم. همه این‌ سختگیری‌ها در بالا بردن دقت من در شنیدن بسیار موثر بودند.

پس از آن چندین ماه در کارگاه‌های استاد شجریان شرکت کردم و جزو نفرات برگزیده پایانی کارگاه‌های ایشان بودم. آن سال‌ها به طور همزمان به کلاس‌های سه‌تار و آواز استاد محمدرضا لطفی در مکتب‌خانه میرزا عبدالله هم می‌رفتم. سال 78 توانستم در سالن وزارت کشور با استاد محمدرضا لطفی کنسرتی تحت عنوان گروه بازسازی شیدا داشته باشم که از افتخارات و تجربیات بزرگ زندگی من است.

کنسرت امیراثنی عشری با محمدرضا لطفی

*چندی پیش استاد «محمدرضا شجریان» را از دست دادیم، کمی درباره ایشان بگویید و اینکه شما فکر می‌کنید چه عواملی باعث شد استاد شجریان به این جایگاه برسند؟

متاسفانه ما استادی را از دست دادیم که به قول استاد لطفی مهم‌ترین فرد در 30، 40 سال اخیر و بعد از انقلاب در پاسداری از موسیقی ایرانی و موسیقی دستگاهی بودند. آنچه استاد شجریان را به این جایگاه رسانده مجموعه عواملی است که اولین آن استعداد ذاتی و پشتکار ایشان در مراجعه به آثار گذشتگان، استادان پیشین و به شکلی تاثیر گرفتن از آنها بوده است. طبیعتاً همکاری با هنرمندان بزرگ زمان خودشان و استادان گذشته در ماندگاری یک هنرمند نقش بسزایی دارد.

از نگاه من مهم‌ترین موضوعی که درباره استاد شجریان می‌توان ذکر کرد جنبه اجتماعی و محبوبیتی است که در همراهی با مردم داشته‌اند.

خوشبختانه آثاری از ایشان به یادگار مانده است که سال‌های سال یاد و هنر ایشان را برای ما زنده نگه می‌دارند.

موسیقی

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها