کد خبر: 454634
|
۱۳۹۹/۱۰/۰۶ ۱۳:۰۶:۵۰
| |

مصطفی جلالی فخر در یادداشتی نوشت:

سینمای ایران از نساخته‌های «بهرام بیضایی» اندوه‌بار است

مصطفی جلالی فخر در یادداشتی نوشت: سینمای ایران به اندازه‌ای که از ساخته‌های او پربار است، از نساخته‌های او اندوه‌بار است. 

سینمای ایران از نساخته‌های «بهرام بیضایی» اندوه‌بار است
کد خبر: 454634
|
۱۳۹۹/۱۰/۰۶ ۱۳:۰۶:۵۰

اعتمادآنلاین| مصطفی جلالی فخر در یادداشتی نوشت: بهرام بیضایی، شعر و ادبیات را از خانواده‌اش میراث برد و در نمایش و سینما، گنجینه‌ای ماندگار به جا گذاشته که تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین، تا زمانی دیرپای به آن مفتخر خواهد بود. ریشه‌ها و تاریخ را چنان خوب می‌شناسد و فهم او از پیشینه‌های فرهنگی و بی‌فرهنگی، چونان ذخیره‌ بی‌تمامی است.

او خود را به تاریخ وابسته نمی‌داند اما دنیای معاصری که خلق می‌کند، با اشراف به تمام گذشته‌ای است که بر این مرز و بوم گذشته است.

سینمای ایران، کم‌تر فیلم‌سازی شبیه او داشته که اینگونه «با سواد» باشد. امروز هشتاد و دو ساله شد اما شک ندارم که اگر مجال ساختنی دوباره برایش فراهم شود، پرشورتر و فهیم‌تر از سی ساله‌ها خواهد ساخت، همچون گروچو. حیفِ بزرگی است که سینمای ایران بدون بودنش، حنیف است و پس از آن همه سالِ ناموافق، هجرتی را برگزید که به تلخی تبعید است.

مهارت او در تلفیق نمایش و ادبیات و سینما، بی‌شبیه و ممتاز هست و همچنان خواهد ماند. کارنامه‌اش شبیه دو تیله چشمانش درخشان است.

او را به اتهامات ضدمذهبی راندند اما بهترین فیلمنامه درباره کربلا را او نوشت (روز واقعه) و نمایشنامه‌ای غنی درباره حضرت علی که مجال اجرا نیافت (مجلس ضربت خوردن).

ده سال از مهاجرت او گذشته و تحقیق و پژوهش و دانش او نصیب دانشگاهی دیگر شده است. فقدان او، حسرت سینمای ایران است و اگر بود و در روالی متعارف، هر دو سال یک فیلم هم ساخته بود، اکنون پنج اثر ماندگار دیگر ساخته بود که حالا نساخته است! سینمای ایران به اندازه‌ای که از ساخته‌های او پربار است، از نساخته‌های او اندوه‌بار است.

یادمان باشد که بیضایی برای عالی مقامی‌اش در هنر، راه عجیب سختی را سپری کرده است که گاه توصیفش شبیه آنی است که در مرگ یزدگرد می‌بینیم؛ دهشت بر دهشت. تن ندادن به ابتذال در زمانی که تنها راه بقا همین می‌نمود، اراده‌ای بس سترگ می‌خواست. کتاب «گفت‌وگو با بهرام بیضایی» را که زاون قوکاسیان تهیه کرده بخوانید.

زندگینامه‌اش فراتر از خاطره و تاریخ است، مرور ماندگاری کهن درختی سایه‌گستر در سرسختی سنگلاخ است. در این کوتاه نوشته، مجالی نیست که دلایل غنای فیلم‌ها و نمایشنامه‌ها و نمایش‌هایی که روی صحنه برده را بنویسم، به ویژه درباره باشو غریبه کوچک، مسافران، چریکه تارا، مسافران، شاید وقتی دیگر و «غیره». و این ویژگی بهرام بیضایی است که وقتی حافظه‌ات را شخم می‌زنی تا چند کار برتر او را برگزینی، آن‌قدر گرانبها می‌یابی که باید از «و غیره» استفاده کنی.

درباره سواد او یک مثال بزنم. تصور کنید بهرام بیضایی که چینش صحنه‌هایش را یادآور کوروساوا می‌دانند و از سویی به ساختار تعزیه اشاره می‌کنند، درباره هیچکاک چه خواهد گفت؟ کتاب «هیچکاک در قاب» را بخوانید تا مفهوم دانش سینمایی جامع‌نگر را دریابید. هر چه بیشتر می‌نویسم، غمگین‌تر می‌شوم و این سزاوار تبریک‌نویسی زادروز نیست.

یاد «مسافران» می‌افتم که چگونه‌ای با مرور جزییات فیلم پس از چند بار دیدن، هر بار بیش از قبل، حظ سینما را تجربه کردم. و بعد که فکر می‌کنم خالق چنان فیلم‌هایی سال‌هاست که مجال فیلمسازی ندارد، دلگیرکننده می‌شود. می‌دانم که گفتنم بی‌ثمر است اما می‌نویسم که نوشته باشم. کاش تلاش شود تا بهرام بیضایی به وطن بازگردد که دلبسته ریشه‌هایی است که در اینجا دارد. حتی یک روز زودتر، بهتر از تمدید کوتاهی است.

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها