کد خبر: 463379
|
۱۳۹۹/۱۱/۱۸ ۱۶:۰۶:۵۶
| |

نگاهی به فیلم ترسناک «آن شب» با بازی شهاب حسینی

فیلم ترسناکِ «آن شب» ساخته کوروش آهاری درباره‌ی ایرانیان مقیم آمریکاست و شهاب حسینی در این فیلم حضور دارد.

نگاهی به فیلم ترسناک «آن شب» با بازی شهاب حسینی
کد خبر: 463379
|
۱۳۹۹/۱۱/۱۸ ۱۶:۰۶:۵۶

اعتمادآنلاین| فیلم آن شب، فیلمی پادرهواست. نه قدرت رقابت با فیلم‌های متوسط داخلی را دارد و نه با فیلم‌های ترسناک درجه‌ی دو آمریکایی که هر ساله ساخته می‌شوند توانایی زورآزمایی دارد. دلیل این ناکامی مطلقاً تکنیک نیست. از نظر تکنیکِ فیلمبرداری و طراحی صحنه، آن شب نه چشمگیر که قابل اعتناست. بازیگران چنگی به دل نمی‌زنند اما با توجه به شرایط خاص تولید و استفاده از بازیگران دو ملیتی امکان بهتری هم احتمالاً در اختیار فیلمساز نبوده است. به هر حال با یکی از بدترین شهاب حسینی‌های کارنامه‌اش روبرو هستیم. باور نکردنی است که این فیلم بعد از فروشنده و جایزه‌ی بازیگری از جشنواره‌ی کن ساخته شده است. دلیل اصلی ناکامی فیلم تکیه بر کلیشه، بدون داشتن قصه‌ای تاثیرگذار است.

بحث درباره‌ی تفاوت جدی آن شب با فیلم‌های وحشت ایرانی و برجستگی تکنیکی‌اش هم راه به جایی نمی‌برد. فیلم در هر جا که ساخته شده باشد اگر بتواند قصه‌ی خودش را خوب روایت کند و در مورد فیلم‌های وحشت اگر خوب بترساند موفق است. از آنجایی که آن شب قصه سردرگم و دم دستی دارد و توانایی عمیق شدن در شخصیت‌ها و موقعیت‌ها را ندارد تبدیل به چند ایده‌ی کلیشه‌ای می‌شود که در هزاران فیلم دیده شده‌اند. آن شب از نظر تکنیکی خوب درآمده اما ایده‌هایش ربط چندانی به هم پیدا نمی‌کنند. اگر قصه کلیت قابل قبولی داشت می‌شد بازی متوسط بازیگران را بخشید اما صرف تکیه بر فیلمبرداری خوش رنگ و لعاب نمی‌توان به فیلمی دل بست. از قضا این روزها به واسطه پیشرفت پرسرعت تکنولوژی و دسترسی آسان به دوربین‌های دیجیتال تصویربرداری‌های فیلم‌های وطنی از آن‌ شب رو به جلوتر است.

حضور موقتی شخصیت‌ها در مکانی ناشناخته و مرموز، از الگوهای رایج فیلم‌های وحشت است. بعضی وقت‌ها به بهانه‌ی کار، بعضی وقت‌ها به بهانه‌ی سفر و گاهی بنا به اجبار و ضرورت آدم‌ها مجبور می‌شوند روزی، هفته‌ای یا ماهی را در مکانی غریب بگذرانند. مکان ناشناخته همراهِ خودش ترس و وحشت و بیگانه‌ها را به همراه دارد. احتمالاً مشهورترین نمونه The Shining - درخشش ساخته استنلی کوبریک باشد. مردی با همسر و فرزندش راهی هتلی بدون سکنه در کوهستانی برفی می‌شود تا فصل سرما را در آنجا بگذراند. مکانی که به او فرصت کافی می‌دهد تا به علاقه‌ی اصلی‌اش یعنی نوشتن بپردازد. فیلم You Should Have Left - باید می‌رفتی که سال گذشته اکران شد هم الگویی مشابه داشت؛ حضور مرد و زن و بچه در خانه‌ای اجاره‌ای.

خانه‌ی ارواح در همین بستر شکل می گیرد. مکان‌های مرموز در دلشان چیزی از گذشته شخصیت‌ها را احضار می‌کنند تا آن‌ها را به خاطر گناهانشان مجازات کنند. الگوی فیلم آن‌ شب هم شبیه به همین است. زن و مرد با فرزندشان از یک مهمانی شبانه خارج می‌شوند و راه را گم می‌کنند. مرد تعادل ندارد و مجبور می‌شوند به نزدیک‌ترین هتل بروند. هتلی که اتفاق‌های عجیب و مرموزی در آن رخ می‌دهد. به طور کلی فیلم‌های وحشت تشابه زیادی به هم دارند. غافل‌گیری‌های ناگهان، حضور شخصیتی ناشناخته در تاریکی و هجوم بردن به شخصیت‌ها، شنیده شدن صداهای ناآشنا یا کم و زیاد شدن اشیا. اما آنچه فیلم‌های وحشت را از هم متمایز می‌کند شیوه‌ی استفاده‌شان از این کلیشه‌هاست. فیلمی که بتواند بین هدف اصلی قصه و عناصر کلیشه‌ای ارتباطی منطقی برقرار کند خودش را از دام کلیشه بیرون می‌کشد.

به طور مثال در اغلب فیلم‌های وحشت جابجا شدن اشیا (که نشانی است از حضور ارواح) استفاده می‌شود اما استفاده‌ای که استنلی کوبریک از این تکنیک می‌کند به واسطه‌ی ارتباطی که با ذهنیات شخصیت روان‌پریشش برقرار می‌کند یگانه و در خدمت درام است. هر غیب شدنی وحشت نمی‌آفریند. شاید یک لحظه‌ از مواجهه با اتفاقی غریب هول کنیم اما وقتی به حقیقی بودن آن اتفاق شک کنیم دیگر وحشت نخواهیم کرد. تمام توانایی فیلم‌های وحشت در آن است که وادارمان کنند همراه شخصیت‌های گرفتارِ فیلم باور کنیم که اتفاقی ماورا الطبیعه در حال وقوع است. کاری که آن شب از پسش برنیامده است.

منبع: زومجی

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها