گفتوگوی «اعتمادآنلاین» با روشن نوروزی، بنیانگذار جایزه عکاسی شید، درباره نمایشگاه «پرنسسهای کوره»:
ماجرای نمایشگاه «پرنسسهای کوره» بیش از اینکه به عکاسی ربط داشته باشد به اخلاق حرفهای مرتبط است / مرامنامه عکاسی مطبوعاتی و مستند در حوزه اخلاق حرفهای جامع و دقیق تدوین نشده است
روشن نوروزی، عکاس و بنیانگذار جایزه عکاسی شید (جایزه مستقل عکاسی مستند اجتماعی)، در بررسی مسائلی که راجع به لغو نمایشگاه عکس «پرنسسهای کوره» از علی صوفی در گالری کاما پدید آمد، به نبود مرامنامه یا آییننامه اخلاق حرفهای در حوزه عکاسی مستند اجتماعی، عکاسی مطبوعاتی، انجمنهای تخصصی و رسانهها اشاره میکند و میگوید حتی عکاس این نمایشگاه هم قربانی یک سیستم ناقص در این فضاست.
اعتمادآنلاین| سحر آزاد- نمایشگاه « پرنسسهای کوره » قرار بود با 15 عکس پرتره از کودکانی که در کورهپزخانهها زندگی میکردند، از هشتم اسفند به مدت 2 هفته در گالری کاما برگزار شود با این حال اعتراض کاربران شبکههای اجتماعی که با هشتگ «کاسبان فقر» در فضای مجازی به نادیده گرفتن حقوق کودکان و سوءاستفاده از فقر برای یک پروژه هنری واکنش نشان دادند، باعث لغو آن شد.
انجمن نگارخانهداران تهران نیز در واکنش به این ماجرا هرگونه بیتوجهی به منزلت انسانی شهروندان را محکوم کرد. همچنین مونا خوشاقبال، مدیر گالری کاما، به خبرگزاری «مهر» گفت، نمایشگاه تحت فشاری ناشی از ناآگاهی و بیاطلاعی از جریان پروژه و یکسری تهمتهای بیجا، از جمله اینکه عکس بیاجازه از کودکان گرفته شده، به صورت موقت تعطیل شد و این کودکان با تکهپارچه و گلخشک برای خود آکسسوار تهیه کرده بودند.
با همه اینها، واکنشها از سوی جامعه عکاسی نسبت به این موضوع کمتر بوده است. با توجه به اینکه علی صوفی، عکاس، در خبر مربوط به نمایشگاهش عنوان کرد که تمرکزش روی عکاسی مستند اجتماعی و پرتره بوده است، به سراغ روشن نوروزی عکاس و بنیانگذار جایزه عکاسی شید رفتیم که این رویداد را در زمینه عکاسی مستند اجتماعی برگزار میکند.
***
*از یک طرف تنها یک عکس به عنوان پوستر نمایشگاه «پرنسسهای کوره» منتشر شد و به دنبال آن موجی از واکنشهای کاربران شبکههای اجتماعی به راه افتاد که بخش زیادی از آن متوجه نادیده گرفتن حقوق کودکان و بخشی هم مربوط به سوءاستفاده از موضوع فقر بود. از سوی دیگر مدیر گالری کاما و مدیر مرکز هنرهای تجسمی گفتند که از تکهپارچه و گلخشک برای آکسسوار استفاده شده است و عکسها با برداشتهایی که شده تفاوتهایی دارد. در حوزه مستند اجتماعی از چه زاویهای میتوان به این آثار نگاه کرد؟ آیا عکاس زاویه دید درستی انتخاب نکرده یا اینکه اتفاقاً این انتقادها درست نیست و این عکسها موضوع اجتماعی دارند؟
در این جریان با 2 مساله سروکار داریم: اول اینکه همانطور که گفتید ما عکسی ندیدهایم، بنابراین من هم درباره آنچه ندیدهام نمیتوانم اظهارنظر کنم. قاعدهاش این است که یک مجموعه را ببینم، استیتمنت عکاس را بخوانم و بتوانم درباره خوب یا بد بودن ایده عکاس صحبت کنم؛ اما اینجا ما با عکس یا یک رفتار عکاسانه مواجه نیستیم بلکه با یک اکت (رفتار، اقدام، عمل) روبهرو هستیم، به این معنا که شما در مقام، عکاس آدمها را به این شکل دربیاوری.
بنابراین اینجا بیش از اینکه ماجرا به عکاسی ربط داشته باشد به اخلاق حرفهای مرتبط است. اخلاق حرفهای هم یک مرز بسیار نازک و باریک است که لحظهای لغزش از آن میتواند به سوءتعبیر و سوءتفاهمهای زیادی منجر شود.
من اساساً نمیدانم آقای صوفی چه عکسهایی در این نمایشگاه ارائه داده است. بیشترین اطلاعات درباره نمایشگاه در شبکههای اجتماعی آمده است و حتی از جانب خود عکاس هم اطلاعات زیادی نداریم. یک ویدئو منتسب به مدیر گالری کاما هم دیدم که درباره دخترانی که در این پروژه عکاسی شده بودند صحبت میکرد، اما اطلاعات بیشتر و شفافتری درباره این داستان منتشر نشده و به همین دلیل نمیتوانم نظر بدهم که آیا عکاس مرزهای اخلاق حرفهای را رد کرده است یا نه.
با این حال باید این نکته را در نظر بگیریم که عکاسی مستند اجتماعی به طور عمومی همیشه در خدمت جامعهای بوده است که حقوق ازدسترفتهای داشتهاند. در واقع این قسمت است که عکاسی مستند اجتماعی را جذاب میکند؛ به این معنا که عکاس به سراغ طیفی از افراد میرود که بخشی از حقوق حقه خود را از دست دادهاند و تلاش میکند روایت و داستان زندگی آنها را بگوید. اینجاست که عکاسی مستند جذاب میشود.
مشکلی که وجود دارد این است که در سالهای اخیر یک برداشت اشتباه و غلط در جامعه عکاسی به وجود آمده مبنی بر اینکه شما تا میتوانید باید به سراغ اقلیتها بروید؛ یعنی سراغ موارد استثنایی، مثلاً از کسانی عکاسی میکنند که دست و پا ندارند اما کاری را انجام میدهند...
*به نوعی سوژههای بکرتر...
بله. البته این کار به خودی خود بد نیست چون باز هم داستان کسانی را بیان میکنید، اما مشکل اینجاست که به موضوعی تبدیل میشود که ما در عکاسی به آن «گدا گرافی» میگوییم. یک دورهای عکاسی مستند در دانشکده در دهههای 60 و 70 اینگونه بود که وقتی استاد به شاگردان میگفت عکسهایی در حوزه مستند اجتماعی بگیرند، شاگردان به خیابان میرفتند و از یکسری گدا عکاسی میکردند و میگفتند عکاسی مستند اجتماعی انجام دادهاند.
در دهههای 80 و 90 تا حدودی داستان برگشت. عواملی هم که در این قضیه نقش داشت قابل توجه است. به نظرم یکی از مهمترین عوامل این بود که عکاسی خبری ما به دلیل اتفاقات 88 در دهه 80 دچار افول و رویکرد به عکاسی مستند بیشتر شد و افراد بیشتری به سراغ مطالعه در این زمینه رفتند؛ اما مشکلی که وجود دارد این است که همگی ما در عکاسی مستند اجتماعی در حال تجربه جمعی هستیم و آموزش مدون و فراگیری وجود ندارد. منابع فارسی ما درباره عکاسی مستند و مستند اجتماعی آنقدر محدود است که حتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد...
*یعنی تعداد شیوهنامههایی که به زبان فارسی استانداردهای کاری در این زمینه را مشخص کرده باشند کم است؟
تقریباً میتوانم بگویم ما در زمینه منابع مستند اجتماعی کاملاً فقیریم و مرامنامه عکاسی مطبوعاتی و مستند در حوزه اخلاق حرفهای هیچوقت به صورت جامع و دقیق تدوین نشده است، اما همگی به یکسری اصول عمومی پایبند بودهایم.
خود جامعه عکاسی نیز سعی کرده است کسانی را که این اصول را نقض کردهاند طرد کند، اما منطق ماجرا این نیست؛ مثلاً میبینید نهادی مانند «NPPA»، انجمن فتوژورنالیستهای آمریکا، یک مرامنامه اخلاقی برای قواعد و اخلاق حرفهای دارد یا خود رسانهها در تمام دنیا قاعده اخلاق حرفهای دارند که به آن Code Of Ethic (آییننامه اخلاق حرفهای) میگویند.
جای خالی قواعد اخلاق حرفهای
ما این قاعدههای اخلاق حرفهای را در انجمنهای تخصصی و در رسانههایمان نداریم؛ یعنی شما وقتی مرامنامه رسانهها را میخوانید در آن یکسری شعار نوشته شده است اما درباره اینکه روند کاری باید چگونه باشد اصول و جزئیاتی نوشته نشده است. ما هیچ رسانهای نداریم که به خبرنگار بگوید وقتی میروید خبر تهیه کنید، حق ندارید از طرف مقابل پولی بگیرید، مگر آنکه سردبیری، اعضای تحریریه خود را مجبور کند پولی نگیرند. اخلاق حرفهای در یک نظام مدون و آموزشی اتفاق میافتد.
درباره مجموعه عکسهای «پرنسسهای کوره» نیز همینگونه است. آقای صوفی آگاهانه یا ناآگاهانه خودش نیز قربانی یک سیستم ناقص در فضای حرفهای ماست. چه بسا اگر با او صحبت یا به او آموزش داده شود، خودش مخالف این کار باشد، اما اساساً این آموزش ارائه نمیشود.
از آن طرف ما در عکاسی مستند با مرز باریکی مواجه هستیم. عکاس قصد دارد داستان یکسری از آدمها را بگوید. بالاخره باید آنها را نشان دهید و دربارهشان صحبت کنید، این موضوع کار را برای عکاس خیلی سخت میکند که هم داستان خود را بگوید، هم داستان افراد را بگوید و هم از اخلاق حرفهای تعدی نکند.
اتفاقاً چندی قبل مجموعهای درخشان از عکسهای عبدالله حیدری با عنوان «درخواست ازدواج» دیدم که جایزه جشنواره تجسمی فجر امسال را هم برده است. او نمیتوانسته از آدمها عکاسی کند چون نقض حقوق آنها بوده اما طوری عکاسی کرده است که در عین روایت داستانهای افراد، به قوانین اخلاق حرفهای نیز پایبند باشد. واقعیت این است که خیلی از موازین اخلاق حرفهای مبتنی بر رویکرد اخلاق عمومی است که همه ما بر آن باور داریم.
*درباره نمایش چهره کودکان در حوزه عکاسی ما چه مواردی آمده است؟
من خودم هم حتی از این موضوع آگاه نیستم، اما وقتی به مجموعهای شک دارم از کمک افرادی که در این زمینه آگاهی دارند استفاده میکنم؛ مثلاً یک فیلم مستند آماده کرده بودم که مجبور شدم آن را کنار بگذارم. دوستی به من مشورت داد که نشان دادن چهره کودکان در این فیلم نقض حقوق آنهاست اما از آنجا که طور دیگری هم نمیشد کودکان را نشان داد و نشان ندادن آنها فیلم را بیمعنا میکرد، مجبور شدم فیلم را کنار بگذارم.
من متخصص این ماجرا نیستم که شرایط نشان دادن چهره کودکان چگونه باید باشد، اما فکر میکنم فعالان حقوق کودک در این ماجرا حتماً باید با مستندسازان همراهی و همفکری کنند چون نقش آنها در تدوین مرامنامه اخلاق حرفهای خیلی پررنگ خواهد بود. ضمن اینکه یکسری از موضوعات بدون نشان دادن سوژهها اهمیت خود را از دست میدهند.
البته این را هم بگویم، با توجه به اینکه انجمنها یا رسانههای ما مرامنامهای در این زمینه ندارند، مسئولیت با خود عکاس است؛ یعنی نبودن این مرامنامه از مسئولیت عکاس کم نمیکند و ناآگاهی نسبت به قوانین و اخلاق حرفهای بهانه خوبی نیست. منبعهای بینالمللیای موجود است که میتوان به آنها رجوع کرد. در غیاب حرکت انجمنها باید خودمان به سراغ اطلاعات و منابع برویم.
دیدگاه تان را بنویسید