کد خبر: 479924
|
۱۴۰۰/۰۲/۰۷ ۱۲:۰۰:۰۰
| |

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

رمان‌هایی که همه‌گیری را پیش‌بینی کرده بودند/ از نگاه نویسنده رمان «پایان بشر»

خانم سویینی‌برد در رمان «پایان بشر» به پیشنهاد ویراستارش «مورچه‌خوار» را از نسخه نهایی کتاب حذف کرده است، چراکه ویراستارش معتقد بود: «مردم فکر می‌کنند تو این را از دنیای واقعی دزدیده‌ای.» باقی المان‌های قصه که سویینی‌برد در زمان نگارش و انتشار رمان نگران بود از واقعیت زیادی دور باشد، حالا عملاً در واقعیت اتفاق افتاده است.

رمان‌هایی که همه‌گیری را پیش‌بینی کرده بودند/ از نگاه نویسنده رمان «پایان بشر»
کد خبر: 479924
|
۱۴۰۰/۰۲/۰۷ ۱۲:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| آزاده اتحاد- طاعونی که با یک مورچه‌خوار آغاز می‌شود، پزشکان هشدار می‌دهند اما گوش کسی بدهکار نیست، کشورها در بستن مرزهایشان کند عمل می‌کنند، ویروس پخش می‌شود، تا آنجا که دیگر برای مهار کردنش خیلی دیر است، مسافران یک کشتی تفریحی گیر می‌افتند و جایی برای لنگر انداختن نیست. سناریوی آشنایی است، نه؟

به نظر می‌رسد که خلاصه‌ای است از وضعیت سال 2020، اما در واقع خط داستانی رمانی به نام «پایان بشر» (The End of Men) که کریستینا سویینی‌برد (Christina Sweeney-Baird) آن را بین سپتامبر 2018 و دسامبر 2019 نوشته است.

کتاب پایان حیات بشر

«پایان بشر»، کریستینا سویینی‌برد

«پایان بشر» جهان را در سال‌های 2025 تا 2031 روایت می‌کند که در آن یک ویروس به زن‌ها سرایت نمی‌کند، اما 90 درصد مردهای دنیا را می‌کشد. نویسنده چنان‌‌که خود می‌گوید، به هیچ وجه قصد نوشتن رمانی درباره همه‌گیری را نداشت. او می‌خواست جهان بدون مردان را کندوکاو کند، تا ببیند پارلمان، بیمارستان، روابط عاطفی و مراقبت از کودک در این جهان چگونه خواهد بود؟ چه چیز تغییر خواهد کرد؟ چه چیز کمافی‌سابق باقی خواهد ماند؟ زندگی در جهانی که مرگ و فقدان را تجربه کرده است و حالا باید دوباره به دست و حول محور زنان ساخته شود چگونه خواهد بود؟ همه‌گیری واقع‌گرایانه‌ترین شکلی بود که می‌شد چنین جهانی را از ورای آن نوشت.

ادبیات گمانه‌زن همیشه این فرصت را به وجود آورده که ایده‌های بزرگ در جهانی فرعی واکاوی شوند؛ جهانی که سوال «چه می‌شد اگر» را بر جهان واقعی ما تحمیل می‌کند. مثلاً نائومی آلدرمن در رمان «قدرت» (The Power) که در سال 2016 منتشر شده، با دست گذاشتن روی سلطه و قدرت فیزیکی زنان، مساله نابرابری جنسیتی را مطرح می‌کند؛ یا در رمان «فرزندان آدم» (Children of Men) پی‌دی جیمز که در سال 1992 منتشر شده، بی‌رحمی انسان از پس نازایی که گریبان جهان را گرفته، آسیب‌پذیری جامعه بشری را به تصویر می‌کشد؛ یا در «هرگز رهایم مکن» (Never Let Me Go) کازوئو ایشی‌گورو (2005) با ایده شبیه‌سازی در واقع به کشف و واکاوی معنای انسان می‌پردازد.

رهایم نکن

نسخه سینمایی رمان «رهایم نکن» نوشته کازوئو ایشی‌گورو، محصول 2010

خانم سویینی‌برد در رمان «پایان بشر» به پیشنهاد ویراستارش «مورچه‌خوار» را از نسخه نهایی کتاب حذف کرده است، چراکه ویراستارش معتقد بود: «مردم فکر می‌کنند تو این را از دنیای واقعی دزدیده‌ای.» باقی المان‌های قصه که سویینی‌برد در زمان نگارش و انتشار رمان نگران بود از واقعیت زیادی دور باشد، حالا عملاً در واقعیت اتفاق افتاده است. تلاش برای تولید واکسن در 2 سال اخیر بدون شک یکی از مهم‌ترین دستاوردهای علمی بشر بوده است. در حالی که «در پایان بشر» نویسنده خیال می‌کرد کشف سریع واکسن احمقانه و دور از ذهن به نظر خواهد آمد.

داستان‌های با محوریت همه‌گیری همیشه پرطرفدار بوده است، اما آخرالزمانی شدن خود زندگی واقعی در بهار رعب‌آور و مبهم 2020 باعث شد بسیاری برای تسلای خود، به سراغ قصه‌های ویروس‌محوری به مراتب وحشتناک‌تر از کووید-19 بروند. فیلم محصول 2011 «شیوع» (Contagion) ساخته استیون سودربرگ به ناگاه با هجوم مخاطبان سینما مواجه و یکی از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های سال گذشته در پلتفرم‌های پخش آنلاین شد. رمان «ایستگاه 11» (Station Eleven) امیلی سنت جان مندل که در سال 2014 منتشر شده و در آن ویروسی تقریباً همه را می‌کشد و جامعه را از هم می‌پاشاند، دوباره سر از فهرست کتاب‌های پرفروش درآورد. حتی یک بازی ویدئویی به نام «طاعون» که نخستین بار در سال 2012 به بازار آمده بود نیز دوباره پرطرفدار شد. در نگاه اول، تمامی این اتفاقات عجیب به نظر می‌آید. اما آیا واقعاً چنین است؟ آیا مردم همیشه در زمان وقوع بحران برای درک بهتر جهان اطراف خود به داستان پناه نمی‌برند؟

تمام داستان‌هایی که تا به اینجا برشمرده شده مدت‌ها پیش از سال 2019 به بازار آمده‌اند. از جمله رمان‌هایی که با موضوع همه‌گیری و حوالی و همزمان با همه‌گیری فعلی منتشر شده‌اند می‌توان به «انفصال» (Severance) نوشته لینگ ما اشاره کرد که در سال 2018 منتشر شده و قصه کوبنده «تب شن» را روایت می‌کند؛ قارچی که از شهر شنژن شیوع پیدا می‌کند و مبتلایان را عملاً زنده اما ناآگاه از وجود داشتن‌شان نگه می‌دارد. در بخشی از رمان آمده: «رسانه دولتی چین واقعیت وضعیت موجود را بازتاب نمی‌دهد، بنابراین آمار و ارقام حقیقی در دسترس نیست.» در جای دیگری از رمان پزشکان اعلام می‌کنند که در ایالات‌ متحده باید در «تمام مناطق، به خصوص در دوران عید شکرگزاری» قرنطینه سراسری اجرا شود، که یادآور زمانی است که در تمام شبکه‌های اجتماعی پست‌هایی درباره پرهیز از سفر در دوران تعطیلات در آمریکا و سایر نقاط دنیا منتشر شد.

در «آخرین نفر در مهمانی» (Last One at the Party) بتانی کلیفت (که در فوریه 2021 به بازار آمد) همه‌گیری دستمایه طنز و وحشت شده است. تمام آدم‌ها تنها 6 روز بعد از ابتلا به ویروسی به نام DM6 می‌میرند، به جز یک نفر که قهرمان بی‌نام رمان است و حسابی به خودش خوش می‌گذراند (به فروشگاه هرودز لندن حمله می‌کند و تا آنجا که می‌تواند می‌نوشد). «زیر آبی آسمان» (Under the Blue)، نوشته اوئانا آریستاید که در ماه مارس به بازار آمد، قصه یک هنرمند انزواطلب و 2 خواهر مرموز را روایت می‌کند که در حال سفر جاده‌ای در اروپای بعد از همه‌گیری هستند. از سویی، «پایان اکتبر» (The End of October) نوشته لارنس رایت هم که در آوریل 2020 روانه بازار شد به طرز دردناکی پیشگویانه است؛ متخصصی که در مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری روی ویروس بالقوه کرونا که از اندونزی آغاز شده تحقیق می‌کند.

شیوع

نمایی از فیلم «شیوع» ساخته استیون سودربرگ، محصول 2011

حالا بیش از یک سال از همه‌گیری می‌گذرد و گاهی این احساس به همه ما دست می‌دهد که داریم دوران غیرقابل تصوری را پشت سر می‌گذاریم، اما در واقع چنین نیست. بشر پیش از این هم چنین دوره‌هایی را تجربه کرده است. چیزی که امروز تازه است همه‌گیری در دنیایی جهانی‌شده با برق و اینترنت و هواپیماست؛ این جهان تا به حال با بحرانی پزشکی در این ابعاد مواجه نشده بود. همه‌گیری نه تنها پدیده‌ای جدید، که حتی محدود به قرن بیست‌ویکم هم نیست. «چیدن ستاره‌ها» (The Pull of the Stars) نوشته اما داناهیو که در آن همه‌گیری آنفلوانزای سال 1918 را به تصویر می‌کشد، در همزمانی غریبی در تابستان 2020 روانه بازار شد. یکی از موفق‌ترین کتاب‌های سال گذشته «همنت» (Hamnet) نوشته مگی اوفارل بوده است که در آن پسر خیالی شکسپیر بر اثر ابتلا به طاعون می‌میرد. این رمان در اوایل قرن شانزدهم میلادی روایت می‌شود و در نگاه اول نباید در کسی که در این دوره آن را می‌خواند احساس قرابت ایجاد کند. اما این نه وحشت ناشی از بیماری، عادی بودن آن است که در مخاطب هم‌ذات‌پنداری ایجاد می‌کند. بیماری به زندگی شخصیت‌های قصه گره خورده است؛ آن را پذیرفته‌اند، از آن واهمه‌ دارند و با آن کنار آمده‌اند. تصویر آشنایی نیست؟

حالا سوالی که پیش روی رمان‌نویسان قرار دارد این است که آیا در کتاب‌هایشان نامی از کووید-19 ببرند یا نه. از آنجا که رمان «پایان بشر» در فوریه 2020 به بازار آمد، تصمیم نویسنده‌اش بر این شد که هم عامل شیوع ویروس را از مورچه‌خوار به میمون تغییر بدهد و هم با توجه به اینکه روایت قصه از سال 2025 آغاز می‌شود، اسمی از کووید هم نیاورد. هنوز خیلی زود است که آنچه را در زندگی واقعی گریبانگیرمان شده در داستان بیاوریم؛ حتی اگر آن داستان به واقعیت نزدیک باشد. هنوز نمی‌دانیم کی می‌توانیم در عالم خیال اشاره‌ای به ویروس منحوس کووید بکنیم، بی آنکه برایمان رنج‌آور باشد.

البته که پایان این سناریوی واقعی هنوز مشخص نیست، اما پایان شب سیه سپید است. این هم مشخص نیست که آیا ما همچنان به کتاب‌های با محوریت همه‌گیری رجوع می‌کنیم یا اگر تا به حال از آنها اجتناب می‌کردیم، زین پس رجوع کنیم. اما روشن است خواندن کتابی که در پایان راهکاری برای خاتمه دادن به همه‌گیری ارائه می‌کند، در زمانی که ما هنوز در زندگی واقعی به این پایان خوش نرسیده‌ایم، آرامش‌بخش است.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها