«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
چرا پیروزی «سرزمین آوارهها» در اسکار مهم است؟/ نگاهی به تاریخچه حضور زنان در اسکار
جنبه مهم پیروزی «سرزمین آوارهها»، یا دستکم مهمترین وجهی که کسی از آن حرفی نمیزند، هیچ ارتباطی با موضوع فیلم ندارد. آنچه این پیروزی را یک دستاورد میسازد، نه توجه به خانهبهدوشها که به زنان است.
اعتمادآنلاین| آزاده اتحاد- پیروزی قاطعانه «نومدلند» (Nomadland) (که در فارسی به «سرزمین آوارهها» یا «سرزمین خانهبهدوشها» ترجمه شده) در مراسم صبح دوشنبه در تاریخچه اسکار به دلایل گوناگون یک اتفاق مهم محسوب میشود. منتقدان مراسم همچون زندگی ساده و بیزرق و برق امسال بر این باورند که اعضای آکادمی سوار بر موج جنبشهایی همچون #اسکار_خیلی_سفید_است چنین تصمیماتی گرفتهاند (و مشکوکان بر این باورند که این شرایط متاثر از شرایط فعلی حاکم بر دنیاست و به احتمال زیاد به همان روال قبلی خود برمیگردد)؛ بیتوجه به این حقیقت که تقسیم عادلانه جوایز اسکار میان زنها و رنگینپوستان اتفاقی است رو به جلو و طبعاً باید مایه خرسندی باشد. اما گذشتهگرایی و حسرت هالیوود قدیمی که مردان و زنانش ویترین باشکوه و مجلل آن را حتی در یک مسابقه همچنان حفظ میکنند، در کسانی که در مقابل تغییر مقاومت دارند، قابل درک است. از سویی، حقیقت زندگی و حرکت جوامع انسانی به سوی ریشهکن کردن نابرابری را نیز نمیتوان نادیده گرفت.
با وجود این، در شبی که به نظر میآید شب زنان بوده است، از میان 70 زنی که امسال نامزد دریافت جایزه بودند، زنها 17 جایزه را با خود به خانه بردند. البته که این در تاریخچه اسکار یک اتفاق مهم محسوب میشود، اما مردان 30 جایزه را از آن خود کردند و این یعنی در 70 بخش مسابقه، 36 درصد مجسمهها سهم زنها شد. آنچه این شب را ویژه میکند، پیروزی زنان در بخشهای (تحت سلطه مردان) بهترین کارگردانی و بهترین فیلم بوده است. در تاریخچه تقریباً صدساله اسکار زنها تنها هفت بار نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی شدهاند، با اینکه در تمام این سالها بیش از یک دوجین فیلمهایی که کارگردانشان زن بودهاند نامزدی بهترین فیلم را دریافت کرده بودند. نکته جالب توجه آن است که از این هفت زن، 2 زن در مراسم اسکار امسال نامزد جایزه بهترین کارگردانی بودند؛ امرالد فنل که جایزه بهترین فیلمنامه اورجینال را برای فیلم «زنان جوان خوشآتیه» (Promising Young Women) برد، در کنار کلوئی ژائو نامزد دریافت بهترین کارگردانی نیز بود.
در مراسم اسکار امسال «سرزمین آوارهها»، فیلم نئو وسترن کلوئی ژائو 39 ساله، سه جایزه بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین فیلم را از آن خود کرد. چرا این اتفاق مهم است؟ این نخستین بار است که فیلمی به کارگردانی یک آسیاییآمریکایی، یک زن رنگینپوست، جایزه بهترین فیلم را میبرد و تنها دومین جایزه کارگردانی برای یک زن به حساب میآید. ژائو نیز نخستین زنی است که در یک سال چهار نامزدی دریافت کرده است. فرانسیس مکدورمند هم سومین اسکار و در مجموع چهارمین اسکارش را برای نقش اول زن و تهیهکنندگی «سرزمین آوارهها» دریافت کرد. از سویی، برای دومین سال متوالی است که فیلمی درباره بیثباتی اقتصاد آمریکا جایزه بزرگ بهترین فیلم را میبرد. و در عین حال، کمخرجترین فیلمی است که از دهه 50 میلادی تاکنون این جایزه را از آن خود کرده است.
اما جنبه مهم پیروزی «سرزمین آوارهها» یا دستکم مهمترین وجهی که کسی از آن حرفی نمیزند، هیچ ارتباطی با موضوع فیلم ندارد. آنچه این پیروزی را یک دستاورد میسازد، نه توجه به خانهبهدوشها که به زنان است. فیلمهایی که با محوریت موضوع زنان هستند، تقریباً هرگز جایزه بهترین فیلم را نمیبرند. «سرزمین آوارهها» در 93 سال عمر اسکار یکی از 6 فیلمی است بر زندگی و قصههای زنان تمرکز داشته و تاکنون موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شده است. آخرین باری که یک فیلم زنانه با تیم تولید زنانه حضور پررنگی در این رقابت داشت، جوایز سال 2018 بود که گرتا گرویک با «لیدیبرد» (Ladybird) پنج نامزدی از جمله در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد (قبلتر از آن، باید به اسکار سال 1994 و فیلم «پیانو» ساخته جین کمپیون اشاره کنیم که زنان فیلم در 6 بخش از جمله جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اورجینال و بهترین بازیگر نقش اول و مکمل نامزد دریافت جایزه شدند، اما موفق شدند سه جایزه آخر را از آن خود کنند).
6 سال پیش، «وحشی» (Wild) فیلم زنانه خوب دیگری بود که تنها یک نامزدی بهترین نقش اول زن برای ریس ویترسپون را در اسکار دریافت کرد، اما نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم نشد. معمولاً وقتی مردها نامزد جایزه بهترین نقش اول مرد میشوند، فیلمهایشان هم وارد بخش بهترین فیلم میشود. اما در مورد زنان چنین اتفاقی نمیافتد. فیلمهایی که همیشه نامزد جایزه بهترین فیلم میشوند به قصههایی میپردازند که ارزشهای مردانه را در مقابل ارزشهای زنانه بازتاب میدهند. نادیده گرفتن «وحشی» در اسکار 2014 یک بار دیگر نشان داد قصههای زنانی که بیرون از بستر خانه مثل انسانهای واقعی زندگی میکنند، و نه صرفاً شخصیتهای دکوراتیو که قهرمان قصههای خودشان هستند، انگار شایستگی بزرگترین جایزه صنعت سینما را ندارد.
در سالهای بعد این روند تغییر چندانی نکرد. در پنج مراسم اسکاری که طی این مدت برگزار شده، تنها 6 فیلم از 43 فیلمی که نامزد جایزه بهترین کارگردانی بودند، قصه زنان را روایت میکردند. در نامزدهای امسال نیز فرق فاحشی با سالهای گذشته به چشم نمیخورد. البته که باعث خوشحالی است جز روایت لطیف واقعگرایانه از قصه یک زن آمریکایی در «سرزمین آوارهها» به روایتی بیپروا و جنجالی جنس دیگری از زن آمریکایی در «زنان جوان خوشآتیه» فضا داده شد، اما تنها تفاوت امسال این بود که یکی از این روایتها برنده جایزه اصلی مراسم شد.
رقیب اصلی «سرزمین آوارهها» در بخش بهترین فیلم، «دادگاه شیکاگو 7» (The Trial of the Chicago 7) بود؛ فیلمی تماماً درباره مشقتها، شور و هیاهو، اهمیت تاریخی و سخنرانیهای انگیزشی مردان. متقابلاً سه شخصیت زن این فیلم، با توجه به حیطه تاریخیاش، هیچ اهمیت و ویژگی برجستهای ندارند. این زنها فقط در فیلم حضور دارند که مردی برایشان سخنرانی کند، به یک مرد دیگر خیانت کنند و یک شوخی زننده هم درباره رابطه با مردان دیگر بکنند. کاملاً سرگرمکننده.
«سرزمین آوارهها» از سویی آنقدر فیلم بیادعایی هست که نتوان برچسب انقلابی به آن زد. تلاشهایی که برای سیاسی جلوه دادنش هم شده بیثمر بوده است، چراکه قصه فیلم درباره یک زن آمریکایی واقعاً اصیل و منحصربهفرد است. فرن زنی سخت، مهربان، شجاع و افسردهحال است. هم تصمیمهای خوب میگیرد و هم تصمیمهای بسیار بد. ما با او همذاتپنداری میکنیم، آرزو میکنیم جایش باشیم و از او مأیوس میشویم. شاید فرن نماینده شکل زندگی و طبقه اقتصادی بهخصوصی باشد، اما سخت میتوان جنبه سیاسی به شخصیتش داد چراکه او قاطعانه آدم خودش است. همین که او قهرمان فیلمی است که توانسته جایزه بهترین فیلم هالیوود را از آن خود کند این اتفاق را شاخص میکند.
«سرزمین آوارهها» برخلاف تقریباً تمام برندگان جایزه بهترین فیلم، فقط و فقط درباره زن است و نه کسی دیگر. فرن همسر کسی نیست، و هرگز مادر هم نشده است. نه مرشد مرد دارد و نه راننده خردمندی که قصهاش از زاویه رابطه با آن مرد روایت شود. نه الهه و سرچشمه نبوغ کسی است و نه عشق از دست رفته و نه عاشق بیچاره کسی. و قطعاً نه زن پرحرفی که مردی شیک و جذاب اما سختگیر از او بانویی شایسته بسازد.
از همه مهمتر، فرن و فیلمش درگیر رومانس هم نمیشوند؛ نه با عضو یک باند مافیایی، نه صاحب نایتکلاب، نه هنرمندی فقیر، نه عیاشی تنپرور یا یک ماهی. او وارد رابطهای کوتاه با مردی واقعاً خوب و مهربان میشود، اما در نهایت تصمیم میگیرد برود سراغ زندگی انفرادی جادهای خودش.
به این ترتیب، «سرزمین آوارهها» به فیلمهای «خانم مینیور» (Mrs. Miniver)، «همه چیز درباره ایو» (All About Eve)، «شرایط مهروزی» (Terms of Endearment)، «خارج از آفریقا» (Out of Africa) و «شیکاگو»، به عنوان تنها فیلمهایی که به زنها علاقه به مراتب بیشتری از مردها داشتند و جایزه بهترین فیلم اسکار را از آن خود کردند، میپیوندد. این اتفاقی خجسته است و «سرزمین آوارهها» نه تنها از پیشکسوتان خود چیزی کم ندارد بلکه میتوان گفت به لحاظ هنری یک سر و گردن از بقیه بالاتر میایستد؛ که این هم دلیل دارد.
برخلاف تمام آن فیلمهای برنده اسکار، «سرزمین آوارهها» را یک زن نوشته و کارگردانی کرده، یک تیم تهیهکننده دارد که سه نفرشان زن هستند و از کتابی اقتباس شده که یک زن، «جسیکا برودر»، نوشته است. و این به ویژگیهای مثبت و اهمیت پیروزی این فیلم اضافه میکند. البته جنسیتزدگی در هالیوود به قدری ریشهای و نهادینه است که این یک پیروزی، یک بار برای همیشه، دیدگاه هالیوود نسبت به قصههای شایسته جایزه را تغییر ندهد، اما میتوان آن را به فال نیک گرفت که تهیهکنندگان متقاعد شوند و روی قصههای بیشتری همچون قصه فرن سرمایهگذاری کنند.
دیدگاه تان را بنویسید