کد خبر: 502556
|
۱۴۰۰/۰۴/۲۱ ۱۵:۳۵:۰۰
| |

فرهنگ فقر یا فقر فرهنگی

حورا کیخسروی در یادداشتی نوشت: در تعریف فقر اختلاف نظر اساسی بین محققان وجود دارد که منشأ این اختلاف مبتنی بر، نوع نگرش آنها نسبت به مسئله فقر است. اقتصاددانان بیشتر به زمینه ظهور و نتایج فقر توجه نموده و به ندرت به تحلیل اجتماعی پرداختند.

فرهنگ فقر یا فقر فرهنگی
کد خبر: 502556
|
۱۴۰۰/۰۴/۲۱ ۱۵:۳۵:۰۰

اعتمادآنلاین| حورا کیخسروی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه- در تعریف فقر اختلاف نظر اساسی بین محققان وجود دارد که منشأ این اختلاف مبتنی بر، نوع نگرش آنها نسبت به مسئله فقر است. اقتصاددانان بیشتر به زمینه ظهور و نتایج فقر توجه نموده و به ندرت به تحلیل اجتماعی پرداختند. در ادبیات جامعه‎شناسی معمولاً دو مفهوم فقر[1] و نابرابری[2] در کنار یکدیگر به کار می‌روند (افروغ، 1379: 68). این دو مفهوم با اینکه از حیث معنی، مستقل از همدیگر هستند، اما به نظر می‌رسد، کاربرد مستقل ندارند؛ زیرا از یک سو فقر متأثر از نابرابری در درآمد است و از سوی دیگر نابرابری اقتصادی هم مؤید وجود فقر است. از آنجا که مسائل و مشکلات اجتماعی در عین ارتباط با فقر از آن جدا هستند، مفهوم فقر را باید از انواع مشکلات اجتماعی و اقتصادی که با آن پیوستگی دارند، نیز مستقل در نظر گرفت؛ لذا مترادف شمردن مفهوم فقر با دیگر صورت‌های مسائل اجتماعی، به فهم مشکل فقر کمک نخواهد کرد. در جامعه شناسی فقر را معمولاً «برآورده نشدن نیازهای اساسی بشر به حد کفایت» تعریف کرده‌اند(راچ،1354: 79).

پدیده و معضل فقر مادی و محرومیت های فرهنگی، معضل زمان تاریخی و مکان جغرافیایی خاص و محدودی نیست، بلکه معضلی جهانی و به درازنای تاریخ می باشد. فقر حالتی در هم تنیده و فراگیر دارد که به سرعت از فقر مادی به فقر در فرهنگ و پایگاه اجتماعی گسترده می گردد. جیمز کلمن فقر فرهنگی را ناشی از نداشتن ارتباط متقابل مستمر با خانواده و نیز منزلت اجتماعی پایین که ناشی از نبود احساس امنیت مانند کم توجهی خانواده، طلاق والدین؛ کم سوادی والدین و.... می داند.

نابرابری های طبقاتی و اجتماعی، ابعاد گسترده ای دارد که نابرابری در پرستیژ و شخصیت، دسترسی به منابع غذایی و بهداشتی و مالی، جنسی، قومی و نژادی و... را در بر می گیرد. فقر به تنهایی منجر به فقر فرهنگی نمی گردد بلکه زمینه و بستر آن را در صورت تداوم داشتن(فقر)، ایجاد می کند. فقر مادی احساس بی اعتمادی و عدم تعلق به سالم بودن ساختارها و هنجارهای جامعه را در فرد ایجاد کرده و فرد خود را قربانی شرایط نابسامان اجتماعی و اقتصادی می داند. حس قربانی بودن مجموعه احساسات ناخوشایند و مخرب در رفتار و گفتار و ذهنیت فرد بوجود می آورد. با افزایش فاصله طبقاتی، شکاف بین فقیر و غنی افزوده شده به همان نسبت، احساس ناهمدلی بین اعضای یک جامعه افزوده می گردد.

افراد فقیر خود را تحت فشار ساختاری روز افزونی می بینند که راه برون رفت از آن یا در توانشان نیست و یا اصلاً راهی برایشان متصور نیست. به عقیده علما و زعمای اجتماعی چون دورکیم و مرتن، این فشار ساختاری ناشی از محرومیت و فقر، سبب ساز زمینه های گرایش افراد جامعه به سمت انواع کجروی ها و هنجارشکنی ها می گردد. شیوه برخورد و تصمیم افراد در شرایط محرومیت و فقر، بستگی به شرایط خانوادگی، فرهنگی، جامعه پذیری، تحصیلی و دیگر خصایص و شخصیت های فردی و اجتماعی او دارد. به عبارت دیگر افراد که از فقر فرهنگی رنج می برند، آسیب های بسیار بیشتری به خود و جامعه وارد خواهند کرد تا افرادی که فقط از فقر مادی رنج می برند.

اعتیاد، دزدی، تن فروشی، گدایی و دیگر آسیب های اجتماعی که امروزه دامان جوامع را فراگرفته، ماحصل توزیع ناعادلانه ثروت است که عده ای را صاحب ثروت های کلان و عده بیشمار دیگر را نیازمند به یک وعده غذایی کرده است. در واقع تحولات و تغییرات شتابزده و بدون مدیریت جوامع، باعث ناموزونی توزیع منابع گردیده است. خشم و ناکامی ناشی از این عدم توزیع عادلانه و رسیدن به آنچه که هر فردی حق خود می داند، او را در دو راهی زیر پا نهادن قانون و فرهنگ و ارزش های آن جامعه قرار می دهد. در واقع اگر راه های رسیدن مشروع به منابع مسدود باشد، افراد متوسل به راههای نامشروع خواهند شد.

اگر مردم از طریق مقایسه بین خود و امکانات طبق بالاتر احساس محرومیت نسبی کرده و مرتکب اعمال غیرقانونی برای رسیدن به سطوح بالاتر می شوند. طبق این نظریه افرادی که در مناطق حاشیه ای شهری زندگی می کنند و راهی برای ارضای نیازهای بنیادین خود نمی یابند، دست به جرائمی مانند دزدی و تجاوز می زنند. البته محرومیت نسبی محدود به طبقات پایین نیست و افراد ثروتمند هم ممکن است زمانی که در رسیدن به اهداف و آرزوهای خود ناکام می مانند، به خصوص زمانی که دستاوردهای خودشان را با دستاوردهای موفقیت آمیز بالاتر از خود مقایسه می کنند، احساس محرومیت و ناکامی می کنند و احتمال دارد از وسایل غیر قانونی برای دست یابی به هدف های مورد نظر خود استفاده کنند(بیات و همکاران، 1387: 78-79).

در واقع برخی اشخاص دچار رفتار نابهنجار می شوند، این گونه رفتاری ناشی از تقویت کننده های ثانوی است. مثلاً ناکامی از ارضای نیازها موجب بروز رفتار پرخاشگرانه می شود، از این رو آرزوی دستیابی به امتیازات همنوایی با دیگران، انگیزه رفتار نابهنجار است، چرا که بر اثر فقدان عدالت توزیعی و عدم انتظار پاداش، نارضایتی و مخالفت با هنجارهای جامعه(هنجار شکنی و نابهنجاری) و سپس کجرفتاری و انحرافات را به دنبال خواهد داشت(اسکیدمور، 1372: 83).

04

منابع

-اسکیدمور، ویلیام(1372). تفکری نظری در جامعه شناسی، مترجم علیمحمد حاضری و دیگران، تهران: سفیر.

-افروغ، عماد: «چشم‌اندازی نظری به تحلیل طبقاتی و توسعه»، فرهنگ دانش، تهران، 1379

-بیات، بهرام و همکاران(1387). پیشگیری از جرم با تکیه بر رویکرد اجتماع محور(پیشگیری از جرم اجتماعی)، تهران: معاونت اجتماعی ناجا، اداره کل معاونت مطالعات اجتماعی.

-راچ‌، جک‌رال؛ راچ، جانت‌ک: «جامعه‌شناسی فقر»، احمد کریمی، امیرکبیر، تهران، 1354.


[1]-poverty


[2] inequality

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها