کد خبر: 514498
|
۱۴۰۰/۰۶/۲۶ ۱۱:۰۹:۰۰
| |

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

پناه این روزهای سیاه کرونازده؛ تنها و تنها الهه "عشق"!/ کرونا، چه درس‌های عاشقانه‌ای داده و چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با عشق دارد؟

کرونا ذاتِ کوچکی دارد، اما ذات عشق، آنچنان بزرگ است که در میلیون‌هاواژه‌ی توصیفی جا نمی‌شود. مگر در تمام تاریخ بشریت، ادبا و شعرا و هنرمندان و... از عشق نگفته‌اند و ننوشته‌اند و نسروده‌اند و هنوز هم، از هر زبان که می‌شنویم و می‌بینیم و می‌خوانیم، نامکرر است؟!

پناه این روزهای سیاه کرونازده؛ تنها و تنها الهه "عشق"!/ کرونا، چه درس‌های عاشقانه‌ای داده و چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با عشق دارد؟
کد خبر: 514498
|
۱۴۰۰/۰۶/۲۶ ۱۱:۰۹:۰۰

اعتمادآنلاین| مرتضی روشندل‌زاده، فعال فرهنگی- مقایسه مفهوم دو واژه‌ای که در تناقض هستند سخت است؛ واژه عشق که پرِ پرواز است و واژه کرونا که پیغام شومِ زمینگیرشدن است.

این روزها با طلوع هر صبحی، اخبار دلخراشی بیدارمان می‌کند؛ اخباری ناگوار که پیداکردن اندک خبرِ خوشی میان‌شان، رنجی جانکاه است.

کرونا! این عفریته جانسوز، دیدارهای دوستانه را به پرتگاه نابودی رسانده است، پیر و جوان، ورزشکار و هنرمند، زن و مرد نمی‌شناسد و به کسی رحم نمی‌کند، مگر آدم به آدم رحم کند؛ مگر خودمان به خودمان!

و عشق، این بهترین هدیه ناب و ستایش‌برانگیز خداوند، سراسیمه می‌آید، می‌ماند، می‌ماند، می‌ماند و تمام قلبت را تسخیر می‌کند.

تا بود، "همواره عشق بی‌خبر از راه می‌رسید/ چونان مسافری که به ناگاه می‌رسید"(وامی از حسین منزوی)، اما این‌بار، کرونا بود که بی‌خبر از راه رسید، چه رسیدنی! اگر کسی گرفتار این ویروس شود، همچون ماهی افتاده در ساحل، در آرزوی بازگشتن به دریا، چشم به روزنه امیدی دوخته شاید امید رهایی باشد.

عشق و کرونا اگر متناقضند، شباهت‌هایی هم دارند:

کرونا نفس را بند می‌آورد، چشمان معشوق هم همینطور.

کرونا خوب می‌داند چطور منتقل شود، عشق هم راهش را خوب می‌شناسد.

وجود هر دو گاهی اوقات، گونه‌هایمان را خیسِ اشک می‌کند؛ یکی به شوق و دیگری به اندوه.

البته دور از جان عشق، که به کرونای منحوس، شبیه باشد!


اما تفاوت این دو مفهومِ شبیهِ متناقض‌نما، هزاران است...

عشق اگر عشق باشد، جان هم بکنی از آن خلاصی نداری، اما کرونا را می‌توان شکست داد، می‌توان در مقابلش ایستادگی کرد.

کرونا ذاتِ کوچکی دارد، اما ذات عشق، آنچنان بزرگ است که در میلیون‌هاواژه‌ی توصیفی جا نمی‌شود. مگر در تمام تاریخ بشریت، ادبا و شعرا و هنرمندان و... از عشق نگفته‌اند و ننوشته‌اند و نسروده‌اند و هنوز هم، از هر زبان که می‌شنویم و می‌بینیم و می‌خوانیم، نامکرر است؟!

عشق مقدس است، آنقدر مقدس که از تلخی و سیاهی روزهای کرونایی، می‌شود به معبدش پناه برد. اصلا شاید کرونا از راه رسید تا به حرمت عشق، به هرکسی دست رفاقت ندهیم و دلی را نشکنیم.

به قول استاد محمود دولت‌آبادی: «عشق؟! شکفتن و روییدن و لحظه‌ای کشف شدن.» با ویروسی که پژمرده می‌کند، می‌میراند، زندگی می‌سوزاند و تیرگی آوار می‌کند، چه کنیم؟ تنها و تنها به الهه عشق می‌توان پناه برد؛ سایه‌اش مستدام!

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها